پاورپوینت کامل فرزانگان;نگاهی گذرا به زندگی روزبه(سلمان فارسی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فرزانگان;نگاهی گذرا به زندگی روزبه(سلمان فارسی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فرزانگان;نگاهی گذرا به زندگی روزبه(سلمان فارسی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فرزانگان;نگاهی گذرا به زندگی روزبه(سلمان فارسی) ۶۱ اسلاید در PowerPoint :

۱۳۸

علی علیه السلام: (الوَلَه بالدنیا اعظم فتنه;

علاقه بی حدّ و مرز به دنیا بزرگ ترین معصیت است.)

میزان الحکمه، ج۷، ص۳۹۳

هم چو سلمان در مسلمانی بکوش

ای مسلمان تا که سلمانت کنند

نزد حق، افتادگی کن پیش از آن

که به زیر خاک، پنهانت کنند

(سید عباس جوهری)

در زمانی که شرک و کفر ایران را فرا گرفته بود، روح حقیقت طلبی و فطرت حق جوی شخصی
به نام (روزبه) شکوفا شد و برای رسیدن به مذهب حق، از گردنه های خطرناک عبور کرد.

روزبه (سلمان) در یک خانواده بزرگ و ریشه دار متولد شد. بعضی وی را از کازرون شیراز
دانسته، بعضی دیگر از اهالیِ جی اصفهان و گروهی نیز او را از رامهرمز یا بهبهان
اهواز می دانند. پدرش که (بوذخشان) و یا (بدخشان)۱ نام داشت، رئیس کیش آتش پرستی
بود و سرمایه ای هنگفت و مزرعه ای وسیع داشت که خود نیز در کنار کشاورزان و کارگران
به کار مشغول بود. روزبه که فرزند دوم خانواده بود، سخت مورد علاقه و محبت پدر و
مادر قرار داشت. پدرش به او اجازه نمی داد از منزل خارج شود تا مبادا دیگران اذیت و
آزارش کنند. این خانه نشینی، روح روزبه ر ا آزار می داد اما از سوی دیگر مقدمه ای
بود برای اندیشیدن و فکر کردن. پدر از هر فرصتی استفاده می کرد تا آداب، سنن و رسوم
آتش پرستی را به فرزندش تعلیم دهد. اگرچه روزبه از این وضع راضی نبود، ولی قادر
نبود با پدرش صحبت و عقده دلش را باز کند.

روزبه بسیار باهوش و عاقل بود. آتش پرستی را یک امر خرافی می دانست و تنها راه نجات
خود را بازنگری در اندیشه و تجدیدنظر در دین خود یافت.روزی که به دستور پدر به
بیرون از خانه رفته بود، صدای ناقوس کلیسا توجه او را به خود جلب کرد. به کلیسا رفت
و دید (در کلیسا جملاتی را دست جمعی با صدای بلند می گفتند و این صدا در پهنه
بیابان انعکاس می یافت: ساشهد ان لا اله الا الله واشهد ان عیسی روح الله واشهد ان
محمد(ص) حبیب اللهز. این کلام حق بود و گویندگان آن، راهبان و زاهدان نصرانی بودند
که در معبد خویش گرد آمده و مراسم مذهبی را برگزار می کردند. روزبه با شنیدن این
کلمات منقلب شد و احساس کرد دریچه کوچکی از امید به رویش گشوده شد. به دنبال این
اندیشه، وارد کلیسا شد و از راهبی درخواست کرد تا وی را با دستورات آن مسلک آشنا
کند. راهب نیز با خوش رویی چند مسئله خداشناسی را برای وی بیان داشت و روزبه به
یگانگی خدا و به رسالت حضرت عیسی بن مریم(ع) شهادت داد.)۲

بالاخره روزبه با راهنمایی های راهب همراه با کاروانی که به شام می رفت، به آن دیار
سفر کرد تا شاید گم شده خود را آن جا پیدا کند. پس از ورود به شام ،بلافاصله به
سراغ اسقف رفت و اسقف از روزبه به گرمی استقبال کردمدتی را در کلیسا به عبادت
گذرانید و از اسقف نیز بهره ها گرفت. پس از مرگ اسقف، روزبه راهی موصل عراق شد و
مدتی نیز در خدمت راهب آن دیار بود. پس از مرگ راهب ،طبق سفارش او، راهی شهر
(نصیبین) شد و مدتی را نیز در خدمت کشیش آن جا بود و به عبادت و آموختن مسائل دینی
مسیحیت همت گمارد. به سفارش کشیش مذکور، روزبه به (عموریه) سفر کرد و مدتی در محضر
راهب بزرگ آن جا بود تا این که او هم بدرود حیات گفت. در آخرین لحظات زندگی اش
(ناگاه تکانی خورد. ابروان بلند و پرپشتش بالا رفت و چشمان درشت و روشنش را که از
آن ها آثار مهر و عطوفت می بارید، به روزبه دوخت و این گونه بشارت داد:

فرزند، مژده! مژده! بعد از من خیلی تلاش مکن و به هرسو بی جهت مشتاب! آری… آری، به
زودی از مکه میان دو سنگستان و شوره زار، آن جا که درخت خرما بسیار می روید،
پیامبری عالی مقام، امین و درست کار، خداشناس و خوش اخلاق از طایفه عرب به رهبری
توده انسان ها برگزیده خواهد شد که بر همه جهانیان قا ئد و پیشوای شایسته ای خواهد
بود. هرچه زودتر او را پیدا کن و آنی از خدمتش غافل مشو. پسرجان برای این که چشم و
گوش بسته به هرکس دل نبندی و پنداری که رسول موعود او است، با این نشانه ها که اینک
می گویم او را بشناس. میان دو کتف آن پیامبر، مهری از علامت های پیغمبری است. صدقه
نمی خورد، ولی بخشش ها و هدیه ها را می پذیرد.)۳

روزبه با این که از فوت راهب ناراحت بود، ولی بسیار خوش حال بود، زیرا احساس می کرد
به پاسخ واقعی خود نزدیک شده است. به همین دلیل در اولین فرصت به همراه کاروانی
راهی آن سرزمین شد. در بین راه، کاروانیان دیوصفت، جوان پارسی را در (وادی القری)
بسان بردگان حلقه به گوش به یک مرد یهودی فروختند. و یک مرد یهودی دیگر معروف به
(شجاع) از طایفه بنی قریظه او را خریداری کرد.

(روزبه وقتی به محله بنی قریظه رسید و درختان خرما را دید، سخن راهب عموریه یادش
آمد… و برق امید در چشمان روزبه موج زد [و] التهابش تسکین یافت۴). مدتی بعد روزبه
به مرد یهودی دیگری از طایفه (بنی کلب) فروخته شد و همراه او به مدینه رفت.

روزی در نخلستان اربابش مشغول کار بود. در این بین فردی وارد شد و با اربابش درباره
شخصی گفت وگو کردند. فرد تازه وارد به ارباب می گفت:خدا لعنت کند طایفه بنی قیله را
که دور شخصی جمع شده اند که خود را پیامبر و راهنمای بشر می داند. روزبه تا این
مطلب را شنید بسیار خوش حال شد. از درخت به زیر آمد تا مطالب بیشتری از آن مرد
بشنود، که با خشم اربابش روبرو شد و دوباره به کارش مشغول شد.

روزی روزبه ظرف خرمایی را برداشت و راهی محله (قبا) شد تا روی یار را ببیند. ناگاه
رسول خدا را در میان جمعیتی که به گردش حلقه زده بودند، دید. جلو رفت. ظرف خرما را
داد و گفت: این خرما صدقه است، از من بپذیر. رسول خدا ظرف خرما را گرفت و به یارانش
داد و خود از آن نخورد.

روز بعد ظرفی دیگر از خرما را نزد رسول خدا(ص) برد و گفت: این خرما هدیه است. رسول
خدا(ص) ظرف خرما را گرفت. روزبه بسیار خوشحال و شادمان بود، مدتی نزد پیامبر(ص)
ماند تا نشانه سوم را در او ببیند. هنگامی که رسول خدا(ص) در تشییع جنازه ای شرکت
کرده بودند روزبه مُهر را در میان دو کتف پیامبر(ص) دید. حضرت که از قصه وی آگاه
شده بود، مهر را به طور واضح و آشکار به او نشان داد. روزبه مهر را بوسید و به
اسلام و آن حضرت ایمان آورد. در این هنگام بود که پیامبر خدا(ص) به روزبه خطاب کرد
و فرمود: (سلمان بیا بنشین و داستان شگفت انگیز خود را برای یاران من بیان کن.)۵
سلمان نیز طبق دستور پیامبر(ص) سرگذشت خود را به طور دقیق برای یاران آن حضرت بیان
داشت. سسپس پیامبر(ص) فرمود: سلمان خودت را آزاد کن تا بتوانی همواره از مزایای
اسلام برخوردار شوی.

روزبه نزد ارباب رفت و موضوع را با او در میان گذاشت. ارباب گفت: (به شرطی می پذیرم
که برای من یک نخلستان با سیصد درخت خرما احداث کنی و چهل مثقال نقره هم بپردازی.
سلمان مطلب را با رسول خدا در میان گذاشت. حضرت دستور داد تا محلی را برای نخلستان
تعیین کنند. آن گاه پیامبر(ص) به همراه امام علی(ع) و یارانش به آن محل رفتند و
نهال های خرما را کاشتند. همه درخت ها سبز شد مگر یک درخت که …. نقره ها را نیز
تهیه کردند و به ارباب دادند۶). و به این ترتیب سلمان از قید بندگی یهود رهایی یافت
و به آرزوی دیرینه خود دست پیدا کرد.

دانش سلمان

سلمان ،ویژگی ها و فضیلت های گوناگونی داشت، که برخی از این فضایل دراو برجسته تر
بودند. سلمان علاقه فراوانی به فراگیری علوم داشت و در این راه همت بالایی از خود
نشان داد تا جایی که حضرت رسول درباره او فرمود: (لوکان الدین فی الثریا لناله
سلمان; اگر دین در ثریا بود، سلمان به آن دسترسی پیدا می کرد.) ۷

سلمان پس از گرایش به دین حنیف، از یاران خاص پیامبر(ص) شد و از وجود مبارک او بهره
های فراوانی برد. وی در فراگیری علوم آن قدر پیش رفت کرد که برای دیگران قابل هضم
نبود و از همین رو تاب و تحمل او را نداشتند. وی خود در این باره می گوید: (ای
مردم! اگر من از آن چه می دانستم شما را مطلع می کردم، می گفتید: سلمان دیوانه است،
یا بر کسی که سلمان را بکشد درود می فرستادید).۸صاحب تنقیح المقال در خصوص سلمان از
امام صادق(ع) نقل می کند: در اسلام مردی که فقیه تر از همه مردم باشد هم چون سلمان،
آفریده نشده است.)۹

عشق سلمان به امام علی(ع)

سلمان ،نیک می دانست که ولایت، فلسفه سیاسی اسلام است و مؤمنین به شدت بر این فلسفه
پای بندند و پیرو ائمه(علیهم السلام) هستند. سلمان در این باره می گوید: (من همیشه
در محبت علی(ع) استوار بودم، زیرا خود دیدم که رسول اکرم(ص) دست بر ران علی(ع) زد و
فرمود: آن که دوست دار تو است محِبّ من است و دوست دار من، محِبّ خدا است. هرکس به
تو خشم گیرد به من غضب کرده و در این صورت طغیان گر است.)۱۰

پیوند میان امام علی(ع) و سلمان بسیار استوار و ناگسستنی بود، چنان که در شب زفافِ
علی(ع) و فاطمه(س)، پیامبر(ص) زمام استر یا شتری را که فاطمه(س) بر آن سوار بود، به
سلمان داد و پیامبر(ص) به دنبال آنان می رفت و تکبیر می گفت و سلمان نیز تکبیر می
گفت. در روز وفات فاطمه(س) نیز سلمان با یاران حقیقی علی(ع) برای نماز و دفن
فاطمه(س) فرا خوانده شد. و جنازه همسر امام علی(ع) را به خاک سپردند.

ساده زیستی سلمان

نقل شده است هنگامی که سلمان حاکم مدائن بود (در یکی از سال ه، مدائن گرفتار سیل
بزرگی شد و خانه های بسیاری در اطراف رود دجله بر اثر

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.