پاورپوینت کامل تن پایه یک;مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر توحید افعالی ۹۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل تن پایه یک;مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر توحید افعالی ۹۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل تن پایه یک;مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر توحید افعالی ۹۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل تن پایه یک;مخصوص مشترکین دوره دیپلم و بالاتر توحید افعالی ۹۴ اسلاید در PowerPoint :

۶۳

در مقاله پیش گفته شد که توحید افعالی یعنی این که هیچ عملی از عامل و فاعلی صادر
نمی شود مگر به اذن و اراده خدا; به عبارت دیگر تحقق افعال خداوند متعال دایر مدار
اراده است; بنابر این هرگاه بخواهد چیزی وجود پیدا کند و مشیت حضرت حق بر آن تعلق
گرفته باشد، به مجرد اراده، آن چیز موجود می شود. قرآن می فرماید: (اذا اراد شیئاً
أن یقول له کن فیکون۱; هرگاه اراده کند چیزی ایجاد شود، کارش این بس که می گوید:
باش; پس موجود می شود). هیچ قدرت و عاملی نمی تواند مانع تحقق چیزی که او بخواهد،
بشود.

به قول مولوی:

چنگ در صلب و رحم ها برزدی

تا که شارع را بگیری از بُدی۲

* * *

نک منم سرهنگ هنگت بشکنم

نک به نامش نام ننگت بشکنم۳

اگر خدا نخواهد هیچ کس نمی تواند زیانی به کسی برساند، حتی آتش خاصیت خود را از دست
می دهد و کارد، گلوی اسماعیل را نمی تواند ببرد. گویا هر یک به زبان حال می گویند:
(الخلیل یأمرنی والجلیل ینهانی).

قرآن درباره ساحران و جادوگران می فرماید: (وما هم بضارّین به من احدٍ الا بأذن
اللّه۴; آنان به احدی نمی توانند آسیبی برسانند مگر به اذن حقّ تعالی; یعنی اگر در
مواردی، ذات الهی برای امتحان، مکلفین را آزاد گذاشته و یا برای هر علمی اثر و
خاصیتی قرار داده، برای این است که امور به طور طبیعی انجام گیرد; مانند تأثیر
گلوله در بدن انسان و یا رویش گیاهان و نباتات در سرزمین های پاک و مستعد: (والبلد
الطیب یخرج نباته بأذن اللّه والّذی خبث لا یخرج الا نکداً;۵ سرزمین مستعد و پاک،
گیاهش را به اذن خدا می رویاند، لیکن زمین شوره زار بیرون نیاورد جز گیاه اندک و بی
ثمر.)

زمین شوره سنبل بر نیارد

در آن تخم عمل ضایع نگردان

و نیز در باره مرگ و میرها می فرماید: (وما کان لنفس ان تموت الا باذن اللّه کتاباً
مؤجّلاً;۶ و هیچ نفسی جز به اذن خدا نمیرد). حتی اگر خدای متعال نخواهد خودکشی نیز
امکان پذیر نمی شود، چرا که برای هر انسانی اجلی مکتوب و مقرر است.

هم چنین درباره مصایب و گرفتاری ها می فرماید: (ما اصاب من مصیبه فی الارض ولا فی
انفسکم الا فی کتاب من قبل ان نبَرأَها ان ذلک علی اللّه یسیر;۷ هیچ نوع رنج و
مصیبتی در زمین [قحطی، فقر، ستم، زلزله و غارت] و در نفس های شما نرسد، مگر این که
پیش از ظهور آن، در کتابی ثبت است. این امر بر خدا آسان است.)

تمام این حوادث در نظام فعل الهی، قانون و برنامه منظم و منطقی دارد و مطابق مشیت
خداوند هر چیزی در ظرف خود ایجاد می گردد.

نکته دوّم این که بین فعل خدا و اراده او فاصله و فترتی وجود ندارد. برای این که
فاصله یا دلیلِ وجود موانع است و یا به دلیل نبود علل و عوامل، در صورتی که خدا خود
مسبب الاسباب و خالق همه عوامل و موانع است و می تواند آن ها را بر طرف کند.

نکنه سوم این که خلقت الهی در حوزه جهان مادی به صورت تکامل تدریجی است نه دفعی:
(اللّه الّذی خلق السموات و الارض و ما بینهما فی سته ایام;۸ خدا کسی است که آسمان
ها و زمین و آن چه را که در بین آن دو قرار گرفته است، در شش روز آفرید)، زیرا که
طبیعتِ ماده، تدریجی است. ضمن این که، این شیوه آفرینش، درس و پندی است برای افراد
بشر که بدانند قانون تکامل تدریجی بر دنیا حکومت می کند; بنابر این در ظرف ماده
نباید در انتظار اعجاز باشند، بلکه باید تلاش مناسب و طبیعی را انجام دهند و در
انتظار ثمرات و نتایج آن بسر برند.

نکته چهارم این است که نظام حکیمانه ایجاب می کند که فعل خدا نه یک باره ایجاد شود
و نه پس از آفرینش، مخلوقات به حال خود رها شوند، بلکه خلقت جهان مانند کارخانه برق
است که پیوسته باید به دستگاه ها و ابزارهای برقی مدد رساند. بنابراین، موجودات هم
در اصل پیدایش به خالق نیاز دارند و هم در ادامه موجودیت. اگر ارتباط آفرینش با
آفریدگار قطع شود، دیگر آفرینشی باقی نمی ماند; چنان چه اگر رابطه برق خانه ها با
کارخانه قطع شود، تاریکی حاکم می شود و همه دستگاه های برقی از کار خواهند افتاد;
بنابر این هیچ فعلی بدون مشیت حضرت باری تعالی تحقق پیدا نمی کند; نه فعل اختیاری و
نه کارهای اجباری. در این نظام، پدیده های مادی به تدریج پدیدار می شوند و سپس
فرسوده شده و از میان می روند و موجود تازه ای جای گزین آن ها می شود.

نو زکجا می رسد کهنه کجا می رود

ورنه ورای نظر عالم بی منتهاست

(کل یوم هو فی شأن; خدا در هر لحظه در کار جدیدی است). (لا یشغله شأن عن شأن;۹ هرگز
اشتغال به فعلی، باعث انصراف از کار دیگری نمی شود.

در بینش توحیدی، تحقق تمام کارها تحت اراده و مشیت حق تعالی است. قرآن می فرماید:
(وما رمیتَ اِذ رمیت ولکن اللّه رمی; ای پیامبر هنگامی که تیر انداختی تو نبودی،
بلکه خدا بود که تیر انداخت.)

فعل خدا حتی بر علل و اسباب احاطه دارد. کلیه علل و اسباب با اراده حق تعالی کارشان
را انجام می دهند. علت در عین علت بودن از ناحیه خداست و استقلال ندارد، لیکن
تأثیرش در معلول طبق مشیت خداوندی می باشد و گرنه نمی تواند علت در معلول اثر گذار
باشد. به همین دلیل است که همه چیز در نظام علّی و معلولیِ جهان، گاهی به خدا نسبت
داده شده و گاهی به علت مادی; به عنوان مثال در یک آیه می فرماید: (قل یتوفّاکم ملک
الموت الّذی وکّل بکم;۱۰ بگو فرشته مرگی که موکل شماست، قبض روح می کند). و در آیه
ای دیگر به طور مستقیم به خدا نسبت داده است: (اللّه یتوفّی الانفس حین موتها;۱۱
خداوند انسان ها را می میراند و جان آنان را می گیرد). میان این دو نسبت، تناقضی
نیست، چرا که خداوند متعال سر رشته دار همه امور در عالم هستی است. در عین حال،
اسباب مادی نیز نقش مستقل خود را ایفا می کنند و تمام کارگزاران از ملائکه گرفته تا
علل و اسباب طبیعی، همگی مخلوق و مأمور حضرت حق هستند. قرآن می فرماید: (یخلق ما
یشاء یهب لمن یشاء اناثا و یهب لمن یشاء الذّکور* او یزوّجهم ذکرانا و اناثا و یجعل
من یشاء عقیماً;۱۲ آن چه را می خواهد می آفریند، به هر کس می خواهد دختر می دهد و
به دیگری پسر و یا از دو جنس پسر و دختر بهره مند می سازد و کسی را که بخواهد عقیم
و نازا قرار می دهد). دختر آوردن و یا پسر زادن، مطابق برنامه دقیق علمی است و عقیم
بودن مرد و زن نیز عواملی دارد و عللی، ولی از آن جایی که خداوند همه عوامل را
آفریده و او به هر کدام از علل و اسباب خواص ویژه ای عطا کرده، از این رو به خدا
نسبت داده می شود; به عبارت دیگر خدا فاعل بالسبب است و انسان فاعل مباشر. با وجود
این اگر مشیت خاصه اش تعلق بگیرد، وضع طبیعی را به هم می زند; به حضرت ابراهیم در
سن ۹۹ سالگی اسماعیل را می دهد و در سن ۱۱۳ سالگی اسحق ر،۱۳ آتش را گلستان می کند،
با تخته شکسته ای، نمرود را نجات می دهد، و به حضرت زکریا در پیری و فرسودگی پس از
دعای فراوان، حضرت یحیی را عطا می کند.

افعال خداوند قانون مند است

افعال خداوند قانون مند است; یعنی همه امور را از طریق قانون و سنت ها انجام داده و
یا هشدار و اخطار می دهد. با وجود ولایت مطلقه ای که بر همه کس و همه چیز دارد، از
این که کارها را از غیر مجرای علل و اسباب انجام دهد دریغ دارد: (قل للّذین کفروا
ان ینتهو یغفر لهم ما قد سلف و ان یعودوا فقد مضت سنه الاولین;۱۴ به کافران بگو:
اگر به کفرشان پایان دهند، بخشوده می شوند و اگر به کفرشان برگردند، اجرای سنت های
پیشینیان درباره آن ها قطعی است: (ولن تجد لسنّه اللّه تبدیلاً; در سنت خدا هیچ
گونه تبدیل و تغییری وجود ندارد). اگر باران بخواهد نازل کند، ابرها را بر می
انگیزاند۱۵ و اگر بخواهد تلقیح صورت بگیرد، بادها را می فرستد.۱۶ کرامت و اعجاز نیز
طبق سنت و قانون است.۱۷ زلزله و طوفان نیز براساس مجاری قانونی می باشد.

آیا افعال خدا هدف دار است؟

برای افعال خدا از حیث فاعلی، نمی توان غرض و هدفی که به فاعل برگردد فرض کرد، چرا
که خداوند غنی بالذات۱۸ است، بنابر این برای انجام کارهایش نمی توان فعل را به ذات
او نسبت داد. در عین حال، فعل و آن چه انجام می گیرد و به وجود آورده می شود، نمی
تواند عبث و بیهوده باشد: (وما خلقنا السّماء والارض و ما بینهما لاعبین).۱۹ حکمت
خداوند اقتضا می کند که کارهایش را حکیمانه انجام بدهد. از طرفی بی نیازی او، حکم
می کند که کارها را براساس نیاز خویش انجام ندهد. از سوی دیگر، حکمت اقتضا می کند
که افعال خدا پوچ و بیهوده نباشد، بلکه دارای غرض باشد. (و هو الّذی خلق السّموات
والارض بالحق… وهو الحکیم الخبیر;۲۰ و اوست که عالم را به حق آفریده است و او حکیم
و آگاه است). بنابر این، افعال الهی معلل به اغراض است، لیکن هدفی که به مخلوق برمی
گردد نه آفریدگار.

مشیت خدا

خداوند قبل از این که چیزی را خلق کند و یا هر کار دیگری را به عرصه وجود آورد، آن
را تمشیت می کند. چنین امری از صفات فعل خدا است; به این معنا که خداوند حکیم از یک
سو برای انجام افعالش، آن ها را رقم می زند و بعد به وجود می آورد و از دیگر سو،
اعمال بندگان تحت مشیت و اذن او است و بدون آن، امکان وقوع ندارد. از امام صادق (ع)
نقل شده است که فرمود: (خلق اللّه المشیّه قبل الاشیاء ثمّ خلق الاشیاء بالمشیّه;۲۱
خداوند پیش از آن که جهان را بیافریند مشیت و طرح و برنامه و تدبیر را آفرید و جهان
را براساس همان مشیت و نقشه و طرح خلق کرد). به عبارت دیگر کارهای خدا در جهان
براساس برنامه ریزی است. نخست، طرح و برنامه ریزی تحقق و عینیت پیدا می کند و سپس
اشیا براساس آن ایجاد می گردد. کارهای خدا از نوع کارهای انسان نیست که یا برنامه
ریزی و تمشیت ندارد و یا اگر دارد، در خارج تماماً تحقق پیدا نمی کند; مانند مهندسی
که نقشه هندسی خود را اول روی کاغذ ویا زمین پیاده می کند و سپس آن نقشه و طرح
ساخته می شود.

توحید افعالی در قالب قضا و قدر

قضا و قدر از شاخه های توحید افعالی است. برای تبیین مفهوم این دو، ابتدا باید
معنای قضا و قدر را به گونه مجزّا از نظر لغت تشریح کنیم.

قضا در لغت، به معنای فیصله دادن است. کاربرد این کلمه درباره قضاوت بدان دلیل زیاد
است که قاضی با قضاوت کردن، اختلاف را فیصله می دهد.۲۲ این کلمه وقتی با قدر به کار
می رود، معنای قضاوت را ندارد، بلکه به معنای حکم کلی آمیخته با قدر و اندازه گیری
مناسب می باشد. ولی قضا گاهی به معنای الزام و تشریع است۲۳ و گاهی معنای قضاوت می
دهد۲۴ و زمانی نیز به معنای اتمام علت۲۵ و تمام شدن نیز آمده است.۲۶

در قرآن، این کلمه و مشتقاتش بیشتر در نهایی کردن و قطعی ساختن و یک طرفه کردن به
کار رفته است: (وإذا قضی أمراً فاًنّما یقول له کن فیکون;۲۷ و چون خداوند به کاری
اراده فرماید، فقط می گوید: موجود باش، پس موجود می شود); یعنی خدا فاعل بالعنایه
است. توجه خدا در خلقت امور کافی است. (… ولولا کلمه سبقت من ربّک لقضی بینهم…;۲۸ و
اگر وعده ای از جانب پروردگار پیشی نگرفته بود، قطعاً میان آنان داوری شده بود [و
کار یک طرفه می شد]).

قضای الهی به معنای قطعی شدن امری از سوی خداوند است که شامل افعال انسان هم می
شود، چرا که بین وجودِ قضا و اختیارِ انسان منافاتی نیست، به دلیل این که قضا و قدر
الهی بر این جاری شده که انسان، مختار خلق شده باشد نه مجبور; آن چه که جبر است
آزاد بودن انسان است.

قَدَر، اندازه گیری اجمالی و تفصیلی اشیا و سنجش آن هاست. قدر الهی به معنای نسبت
حدود اشیا با ذات باری است: (و خلق کلّ شیٌٍ فقدّره تقدیراً).۲۹ در روایتی از امام
کاظم (ع) نقل شده است که فرمود: قدر، تقدیر چیزی در طول و عرض آن است و قض، امضا و
حکم قطعی است.۳۰ تفاوت تقدیر با قضا در این است که تقدیر، تجدید حدود و مقدمات است،
ولی قض، علت تامه پدید آمدن اشیا است.

چنین اندازه گیری درباره خود عالم۳۱ و پدیده های خاص آن مانند: خورشید،۳۲ ماه،۳۳
نزول باران و… محسوس است و شامل افعال انسان و حوادث عالم نیز می شود.

تقدیر، اندازه هر چیزی است که خدا برای آن ها در نظر گرفته و اندازه گیری، دارای
مقدماتی است، بنابر این، با تغییر آن ها ممکن است اندازه نیز تغییر کند; مثلاً
صدقه، دع، احسان و صله رحم موجب تغییراتی در تقدیرات می شود، و این با علم خدا
منافاتی ندارد، چون مربوط به علم فعلی است. این که با ورزش و درمان می توان قد و
قامت انسان را بلندتر کرد یا با عمل جراحی، جنسیت را تغییر داد و یا بینی را کوچک
کرد، این تغییرات مربوط به حوزه قدر است نه قضا.

اجمالاً این حقیقت را می توان گفت که خداوند برای بندگانش براساس مشیت خود، پیشاپیش
برنامه ای تدارک دیده است که (قدر) نام دارد. او انسان ها را آفریده و به تناسب روح
و جسم برای آنان مقدراتی تنظیم کرده که چگونه خود را اداره و تأمین کنند و بدانند
که از دایره اراده الهی هیچ گاه بیرون نیستند و نخواهند شد. اگر خدا در هر لحظه ای
نیرو افاضه نکند انسان نمی تواند هیچ عملی را انجام دهد. دست و پا و چشم و گوش و
سایر ابزارهای لازم را در حدود و اندازه ها و شکل و رنگ خاصی به آنان اعطا فرموده
است.

از امام سجاد(ع) روایت شده است که قدر و عمل انسان، به منزله روح و جسم است و هر یک
دیگری را تکمیل می کند. عمل بدون قدر، همانند جسد بدون روح است و قدر بدون عمل،
همانند روح بی جسد می باشد که احساسی ندارد. وقتی این دو با هم جمع شدند، تحرک و
پویایی پیدا می شود و گرنه عمل بدون قدر ممکن نیست، و قدر در حوزه اختیار و سرنوشت،
بدون عمل نیز امکان ندارد. اگر قدر با عمل همراه نباشد، خالق از مخلوق شناخته نمی
شود و قدر قابل احساس و لمس نیست. با وجود آن، اگر عمل بر وفق قدر و موازین مشخص
شده نباشد، ثمردهی ندارد و کامل نمی گردد. یک درخت میوه طبق تقدیرها و اندازه گیری
های طبیعی اش به ثمر می نشیند و لذا این دو با هم قوام می یابند.۳۴ اصل وجود فلان
(درخت) قضا است، ولی قد و قواره و شاخ و بال و اندازه ثمر دهی آن مربوط به تقدیر
است.

قضا و قدر هر یک به علم سابق الهی، به اشیا مربوط است. علم الهی از آن جهت که وجود
اشیا را برای پیدایش، قطعی می کند، قضا است و از آن جهت که حدود و اندازه اشیا را
معیّن می کند، قدر است. طبق این معنا آن چه که باید در عالم اتفاق افتد رخ می دهد و
گریزی از آن نیست. مگر این که قضا و قدر دیگری پیدا شود و سرنوشت آن را تغییر دهد و
یا مانع تحقق قضا و قدر دیگری شود; مانند دعا و صدقه که جلو مرگ یک انسان را می
گیرد و مرگش را به تأخیر می اندازد.

اعمال و افعال انسان هم از این قانون مستثنا نیستند. اما این س

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.