پاورپوینت کامل متن پایه دو;مخصوص مشترکین دوره دبیرستان;راه های درونی کردن مفاهیم اخلاقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل متن پایه دو;مخصوص مشترکین دوره دبیرستان;راه های درونی کردن مفاهیم اخلاقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل متن پایه دو;مخصوص مشترکین دوره دبیرستان;راه های درونی کردن مفاهیم اخلاقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل متن پایه دو;مخصوص مشترکین دوره دبیرستان;راه های درونی کردن مفاهیم اخلاقی ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۸۷

یکی از مباحث ضروری در شرایط فعلی و در عرصه تعلیم و تربیت, بررسی شیوه های درونی
کردن مفاهیم اخلاقی در بین جوانان است, زیرا درونی کردن یک ارزش و فضیلت, عمیق ترین
و پایدارترین پاسخ به نفوذ اجتماعی است. پیش از ورود به بحث, باید مقصود از درونی
کردن مفاهیم اخلاقی روشن شود.

روان شناسان اجتماعی پاسخ افراد به نفوذ اجتماعی (تحت تأثیر قرار گرفتن رفتار فرد
یا گروه از سوی دیگران) را به سه دسته مختلف تقسیم می کنند که عبارت اند از:

۱. متابعت; ۲. همانندسازی; ۳. درونی کردن۱.

متابعت, رفتار فردی را توصیف می کند که به منظور کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه
برانگیخته شده باشد. در همانندسازی, فردی فرد دیگری را برای خود سرمشق قرار می دهد,
عملی که انجام می دهد برای کسب پاداش و یا اجتناب از تنبیه نیست, بلکه برای این است
که با آن شخص همانند شود; مثل این که جوانی خود را با ارزش های معلم یا هنرپیشه یا
ورزش کار مورد علاقه خود هماهنگ سازد. (اما مقصود از درونی کردن یک امر آن است که
آن جزیی از وجدان شخصی شود به گونه ای که نقض آن ارزش نزد شخص طبیعی, احساس خطا و
شرم برانگیزد و شخص تعهد وجدانی دارد که آن را محترم شمارد.)۲

درونی کردن از متابعت و همانندسازی پایدارتر است, زیرا مبتنی بر انگیزه شخص برای
صحیح بودن است و هم چون متابعت بستگی به نظارت مداوم عاملان پاداش یا تنبیه ندارد و
یا هم چون همانندسازی منوط به احترام مداوم برای شخص یا گروهی که با آن همانندسازی
می کند نیست.۳

جزء مهم متابعت, قدرت است, در حالی که در همانندسازی, عنصر مهم, جاذبه و کشش است;
ولی در درونی کردن, جزء مهم, قابلیت قبول است.

رعایت قانون حداکثر سرعت, مثال خوبی برای تبیین این سه مرحله است:

کسی که از ترس جریمه, سرعت اتومبیل خود را متعادل می کند, رفتارش نمایش گر متابعت
(پیروی از قانون) است, کسی که از این قانون بدین دلیل پیروی می کند که همواره پدر
یا فرد مورد علاقه او این قانون را اطاعت می کردند, این رفتار فرد, همانندسازی است,
اما شخصی که قانع شده و به این باور رسیده که قوانین سرعت, خوب و درست هستند و برای
حفظ امنیت افراد تدوین شده اند و از این رو قانون را رعایت می کند, این کارش درونی
کردن است.۴

درونی کردن بر فعال کردن متربی (پذیرنده تربیت) تأکید دارد و بر خودجوشی,
خودانگیختگی, خودیابی و خود رهبری اصرار می ورزد. در این صورت, نقش متربی اصل است و
مربی باید مددکار و مشوق باشد. متربی قبل از آن که مومی باشد در دست مربی تا به هر
شکلی که بخواهد او را قالب ریزی کند, هم چون بذری پر از استعداد و ذخایر و قابلیت
های بالقوه است که در فطرت او به ودیعه نهاده شده است. اگر مفاهیم اخلاقی درونی
شود, دیگر امواج بدون دیوار رسانه های ارتباطی و ماهواره ها, نمی تواند دل های
جوانان ما را تسخیر کند و موج فرهنگی و تبلیغی ناخواسته, کارکردهای دیرینه و آموزش
های رسمی مراکز فرهنگی را یک شبه نقش بر آب کند. اگر می بینیم جوانان ما به یک باره
الگوهای خانه خویش, فرهنگ خویش و جامعه خویش را رها کرده و یک الگوی گمنام و پنهان
را از آن سوی دنیا در ذهن خود هم چون بت می پرستند و با آن همانندسازی می کنند و
اگر با وجود ارائه الگوهای تربیتی به وسیله سخنرانی ها, نوشته ها و پند و اندرزها,
برخلاف انتظار, با شگفتی و اعجاب نظاره گر رفتارهای نابهنجار از آنان بوده ایم که
به عنوان مثال ممکن است ناشی از یک کتاب رمان بوده و یا دیگر عوامل, همه این ها
گویای این واقعیت است که مفاهیم اخلاقی و ارزش های دینی در جوانان درونی نشده است.

با درونی شدن مفاهیم اخلاقی شرایطی فراهم می شود که افراد نیازی به دروغ گویی و
تبهکاری ندارند و به صورت خودجوش, بر گرایش های فطری چون فضیلت جویی, حقیقت خواهی,
کمال طلبی پای می فشارند و با تغییر شرایط زمانی و مکانی, رنگ عوض نمی کنند. در
روایات معصومین(ع) از این حالت به عنوان برخورداری از واعظ درونی یاد شده است که
بدون آن, پیمودن راه تکامل اخلاقی مشکل خواهد بود. امام سجاد(ع) می فرماید: ای
فرزند آدم, تو همواره در مسیر خیر و خوبی قرار داری, مادام که واعظی از درون داشته
باشی و مادام که حسابرسیِ خویشتن از کارهای اصلی تو باشد.۵ امام علی(ع) نیز می
فرماید: آگاه باشید آن کس که به خویش کمک نکند تا واعظ و مانعی از درون جانش برای
او فراهم گردد, موعظه و اندرز دیگران در او اثر نخواهد داشت.۶

ییکی از کارشناسان می گوید: (عده ای تصور می کنند جریان تربیت باید از طریق ادامه
آموزش ها, یاددهی ها و اطلاعات بیرونی شکل گیرد حال آن که تربیت, امری اکتشافی است
نه اکتسابی. حتی اگر ما قصد آن را داشته باشیم که متربی را به سعادت واقعی خود
برسانیم باید شرایطی فراهم آوریم تا سعادت خویش را در درون خود کشف کند نه آن که ما
سعادت را از بیرون برای او ابداع و اختراع کرده و در اختیار او بگذاریم).۷ تربیتی
که از طریق اکتشافی حاصل شود, بادوام تر و اصیل تر از تربیتی است که از طریق
اکتسابی, تحمیلی و القایی به دست می آید. اگر مفاهیم اخلاقی درونی شد, بدون نظارت و
کنترل بیرونی و حتی به دور از تشویق ها و تنبیه ها, به صورت خودگردان و با باور
درونی, خود را نمایان می کند و در این صورت, متربی خود را در ساختن اندیشه ها و
رفتارهای خود شریک می داند و از آن ها با تعصب و اطمینان کامل, دفاع و حراست می
نماید. برای رسیدن به این مقصود, اتخاذ روش هایی ضروری به نظر می آید:

۱. تأکید بر دریافت های فطری (فطرت مداری)

قرآن مجید از وجود یک سلسله ارزش های اخلاقی در نهاد انسان خبر داده که از آغاز
تولد با او همراه است. حضور فطری این ارزش ها, به صراحت این گونه مطرح شده است:
(فَألهَمَها فُجُورَها وَتَقْویها; آن گاه خداوند به نفس انسان, فجور و تقوای آن را
الهام کرد).۸ امام صادق(ع) در تفسیر آیه فوق می فرماید: خداوند با فیض الهام خود,
نیک و بدها را بر بشر آشکار فرموده است.۹ در جای دیگر آن حضرت می فرماید: خود طبیب
خود می باشی و درد و درمان برای تو تبیین شده است, بنگر که چگونه برای خود گام برمی
داری.۱۰

روان شناسان آن نیروی درّاک را که با سرشت بشر آمیخته و در اعماق جان تمام ملت ها
وجود دارد و به وسیله آن, خوبی ها و بدی های اصلی را تشخیص می دهند, به نام وجدان
اخلاقی می خوانند. ژان ژاک روسو می گوید: (به تمام ملل دنیا نظر بیندازید, تمام
تاریخ ها را ورق بزنید, در بین تمام این کیش های عجیب و غریب و ظالمانه, در بین
تمام این عادات و رسوم بی نهایت متنوع, همه جا همان اصول عدالت و درستی, همان
قوانین اخلاقی, همان مفاهیم نیکی و بدی را خواهید یافت. بنابراین در اعماق همه روح
ها یک اصل فطری عدالت و تقوا یافت می شود که ما علی رغم قوانین و عادات, اعمال خود
و دیگران را از روی آن قضاوت می نماییم و خوب و بد آن را معلوم می کنیم. این همان
است که من وجدان می نامم.)۱۱

استاد مطهری ـ رحمه اللّه ـ در توضیح فطری بودن خاستگاه ارزش های اخلاقی به یک
روایت نبوی استناد می کند که ذیل آیه (تَعاوَنوا عَلَی البِرِّ وَالتَّقْوی
وَلاتَعاوَنُوا عَلَی الإثْمِ وَالعُدْوان; بر نیکی و تقوا کمک کنید و بر گناه و
ستم یاری نکنید)۱۲ وارد شده است. پس از نزول این آیه, فردی به نام وابصه, از
مسلمانان مدینه, با شنیدن واژه های برّ و تقوا و اثم و عدوان تصمیم می گیرد که راجع
به مفهوم این واژه ها از خود پیامبر(ص) سؤال کند. وقتی وابصه پیامبر(ص) را می بیند,
حضرت بی درنگ می گویند: وابصه! من بگویم که چه می خواهی بپرسی یا خودت سؤال می کنی؟
وابصه می گوید: شما بگویید, و پیامبر(ص) می فرمایند: آمده ای از من بپرسی برّ و اثم
یعنی چه؟ لازم نیست در این باره از کسی چیزی بپرسی. آن گاه پیامبر(ص) سه انگشت خود
را جمع کرده و به آرامی به سینه می زند و می گوید: از دلت بپرس, از خودت سؤال کن.
آن گاه می افزایند: برّ (نیکی) چیزی است که دل و جان انسان با داشتن آن اطمینان می
یابد و در مقابل, اثم (گناه) چیزی است که در قلب انسان اضطراب و نگرانی برمی انگیزد
و در سینه در حال آمد و شد است و انسان نمی داند با آن چه کند.۱۳ بر این اساس هرکس
به اقتضای دریافت های فطری مرزهای بین خوبی و بدی را می شناسد, اما چون این دریافت
ها فطری اند, نیازمند شکوفایی و بروز هستند. از این رو نبی اکرم(ص) مأموریت آسمانی
اش را تتمیم و تثبیت ارزش های اخلاقی و نه آموزش, انتقال و ایجاد آن ها برمی شمرد و
می فرماید: (بُعِثْتُ لأُتمِّمَ مَکارِمَ الأخْلاقِ; به پیامبری برانگیخته شدم تا
مکارم اخلاق را تتمیم کنم.)۱۴

معنای تتمیم این است که مکارم اخلاق قبلاً وجود داشته و هدف از بعثت, تکمیل آن ها
بوده است; همان طوری که امام علی(ع) هدف از بعثت انبیا را چنین بیان می کند:
(لِیُثیروا لَهُمْ دَفائِنَ العُقُول; پیامبران آمدند تا گنجینه های خرد را در
ایشان شکوفا سازند.)۱۵بر این اساس به منظور درونی کردن مفاهیم اخلاقی, باید شرایط
رشد و شکوفایی قابلیت فطری را فراهم کرد که در این بین نقش اساسی را در مرحله نخست,
پدر و مادر و محیط خانواده و سپس محیط های آموزشی و در نهایت محیط اجتماع ایفا می
کند. پیامبر(ص) خروج از مدار فطرت را سهل انگاری والدین و نامساعد بودن محیط خانه
می داند و می فرماید: هر مولودی با فطرت مذهبی متولد می شود مگر آن که پدر و مادر
او را به آیین یهودیت و نصرانیت بار آورند.۱۶

۲. تقویت روحیه عزت و کرامت نفس

ییکی از راه های درونی کردن اخلاق, آشنایی با خود حقیقی است که همان کرامت, عزت,
شرافت و نفاست نفس می باشد. استاد مطهری می گوید: (در مکتب اسلام, تمام احساس های
اخلاقی از پیدا کردن خودش و احساس واقعیت پیدا می شود. اگر انسان خود واقعی اش را
پیدا کند می بیند تمام… ارزش های اخلاقی و نیز ضد اخلاقی معنا پیدا می کند. بعد از
این است که انسان می بیند تمام اخبار اسلامی در باب اخلاق یک فلسفه خاص دارد و
اخلاق در اسلام بر محور خودشناسی و احساس کرامت در خود واقعی و اخلاق اسلامی براساس
این پایه بنا شده است.)۱۷

ایشان در جای دیگر می گوید: (در اخلاق اسلامی محور و آن چیزی که حجم اخلاقی به دور
آن می گردد, کرامت و عزت نفس است).۱۸ در شرح و تحلیل این اصل که برگرفته از متون
اسلامی است, از امام علی(ع) نقل است که فرمود: (مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفُْسُُُُه
هانَتْ عَلَیْهِ شَهَواتُه; کسی که از کرامت نفس بهره مند است, گرفتار شهوت ها نمی
شود).۱۹

استاد مطهری می گوید: (انسان به حکم این که دارای یک شرافت و کرامت ذاتی است که
همان جنبه ملکوتی و نفخه الهی است, ناآگاهانه آن کرامت را احساس می کند و بعد در
میان کارها و ملکات احساس می کند که این کار با این شرافت متناسب هست یا نه. وقتی
احساس تناسب و هم آهنگی می کند, آن را خیر و فضیلت می شمرد و وقتی آن را برخلاف آن
کرامت می یابد, آن را رذیلت می داند.)۲۰

در جای دیگر می گوید: (اسلام وقتی که می خواهد انسان را به اخلاق نیک فراخواند, او
را به یک نوع درون نگری دعوت می کند تا حقیقت وجودی خود را کشف کند; آن گاه احساس
کند که پستی با جوهر وجود او سازگار نیست و براساس چنین درکی, کارهای بایسته و
انجام دادنی را از کارهای نبایسته باز شناسد.)۲۱

اصل صیانت نفس و حفظ شخصیت, امری ذاتی و فطری است که انسان با آن زندگی می کند. اگر
به این اصل خدشه ای وارد شود, باید منتظر ناهنجاری های رفتاری بود. کودک و نوجوان
جذب حرف و رفتاری می شود که خود در آن نقش و سهمی داشته باشد. فرزندان ما وقتی
احساس ارزش مندی نکنند به وجد نمی آیند. با اظهار محبت و ارزنده سازی شخصیت و تکیه
بر نقاط قوت و کارهای مثبت و پرهیز از ارتباط و اقتدار یک جانبه, فرزندان به رعایت
قوانین اخلاقی و برطرف کردن لغزش ها راغب می شوند.

۳. الگویابی

یکی از راه های درونی شدن ارزش های متعالی, فراهم کردن شرایطی است که متربی با میل
درونی و از روی نیاز, الگوهای مورد نظر خود را کشف کند و به طور خود انگیخته با آن
چه که خواهان ارائه آن است, همانندسازی کند. روش الگویی از این جهت اهمیت دارد که
دو مانع بزرگ را از فرا روی انسان برمی دارد. ممکن است برای کسی این توهم پیش آید
که رسیدن به درجات عالی و کسب کمالات اخلاقی, برای انسان امری دست نیافتنی است و یا
در بسیاری از موارد, راه کارها و شیوه های عمل و حرکت ناشناخته باشد و همین امر
سرگردانی و ناکامی را به دنبال دارد; اما با پذیرش الگو, این دو مانع برداشته می
شود, زیرا در آن صورت انسان می فهمد وصول به هدف همچنان که برای افراد مورد قبول او
میسر شد, برای او نیز ممکن است. و نیز از باب ره چنان رو که رهروان رفتند, او از
تردید و سرگردانی نجات می یابد. قرآن کریم در این باره برای کسانی که در جهت کسب
کمالات انسانی قدم برمی دارند می فرماید: (لَقَد کانَ لَکُم فی رَسولِ اللهِ
أُسوَهُ حَسَنَهٌ; رسول خدا برای شما اسوه نیکویی است.)۲۲

امام علی(ع), سیره نبوی را کلیدی ترین الگوی جهت دهنده دانسته و راه یابی خود به
مکارم اخلاق را رهین همراهی و هم گرایی با پیامبر(ص) قلمداد نموده و فرموده است: من
هماره با پیامبر بودم بسان فرزندی که همیشه با مادر است. هر روز نشان تازه ای از
اخلاق نیکو برایم آشکار می فرمودند و به من فرمان می دادند که به ایشان اقتدا
نمایم.۲۳

طی این مرحله بی همرهی خضر مکن

ظلمات است بترس از خطر گمراهی

امام علی(ع) پس از برجسته سازی نقش الگویی پیامبر(ص), بر نقش الگویی زندگی و سیره
اهل البیت(ع) تأکید می ورزد; آن جا که می فرماید: ای مردم, به اهل بیت پیامبرتان
بنگرید. از آن سو که آنان گام برمی دارند بروید, پای در جای پای آنان بگذارید که
هرگز آنان شما را از راه هدایت بیرون نمی برند و به پستی و هلاکت نمی کشانند. اگر
سکوت کردند, سکوت کنید و اگر قیام کردند, همراه ایشان قیام کنید. از آنان پیشی
نگیرید که گمراه می شوید و از آنان عقب نمانید که نابود می گردید.۲۴

ممکن است این توهّم پیش آید که الگوهای اصلی ما معصومان(ع) هستند و با توجه به
اختلاف رتبه ای که افراد معمولی با این الگوها دارند, استفاده از این روش عملی
نیست; به بیان دیگر این تلقی در نظر مردم رایج است که می گویند ما کجا و معصومان(ع)
کجا؟ ما که نمی توانیم الگوبرداری کنیم. شاید همین توهّم باعث یأس و شکست کسانی
باشد که نتوانسته اند خود را به نقطه اوج موفقیت برسانند.

در پاسخ باید به این نکته مهم توجه داشت که در فرایند الگوگیری, در نظر گرفتن سطح
توان در ردیابی الگو همواره باید مورد نظر قرار گیرد. اگر انسان الگوی رفتاری خود
را درست بشناسد, نباید از تلاش دست بردارد. امام علی(ع) در این باره می فرماید:
بدانید که شما توان انجام چنین کاری را ندارید, اما با پرهیزکاری و تلاش و پاک
دامنی و درست کاری مرا یاری دهید.۲۵ در جای دیگر می فرماید: بر شما باد روی آوردن
به ارزش های اخلاقی تا آن جا که با یکدیگر در رسیدن به آن ها سبقت بجویید و اگر
نتوانستید, بدانید به دست آوردن برخی از این ها, بهتر از رها کردن تمامی آن هاست.۲۶

نکته دیگر آن است که گرچه الگوهای اصلی, معصومان هستند, ولی این منافاتی ندارد که
در عین حال, انسان به الگوهای میانی و کسانی که قسمت عمده ای از این راه را رفته و
در همان مسیر طی طریق کرده و هم زمان با او نیز هستند, توجه داشته و شیوه زندگی
آنان را سرمشق خود قرار دهد. پیشوایان معصوم (ع) عالمان دین باور و خدا ترسِ هر
زمان را شایسته اقتدا دانسته و آنان را به عنوان امین دین و دنیای مردم و الگوهای
مناسب, معرفی کرده اند.۲۷

در مرتبه بعد, نقش الگویی والدین و مربیان و معلمان نیز بسیار مهم و درخور توجه
است. استفاده والدین از روش الگویی, مؤثرترین و طبیعی ترین وسیله برای انتقال ارزش
های اخلاقی و فرهنگی در خانواده است.

وقتی فرزندان ارزش های اخلاقی را به طور مجسم در رفتار و زندگی والدین خود می
بینند, با عظمت و زیبایی و جاذبه آن ها آشنا می شوند. در این صورت زمینه برای
شکوفایی و درونی شدن مفاهیم اخلاقی فراهم می گردد. البته روش الگویی آسیب هایی دارد
که چه بسا اثر آن را خنثی می سازد مانند:

۱ـ۳. الگوگرایی تحمیلی

الگوگرایی تحمیلی, یک فرایند خودآگاه و مصنوعی و کلیشه برداری از رفتار دیگری است
که پایه در ساختار درونی فرد ندارد و فقط یک اقدام ظاهری محسوب می شود. البته نشان
دادن و معرفی الگوها و اسوه ها برای افراد ضروری است, اما این معرفی نباید به شکل
الگودهی اجباری و تحمیلی باشد بلکه باید زمینه ترغیب و تسهیل را فراهم کرد تا
نوجوانان به الگوهای متعالی عشق ورزند و آرزوی همانندسازی با آن ها را داشته باشند.

(پاره ای از اولیا و مربیان از همان ابتدا سعی دارند که کودکان را مطابق با الگوی
مورد نظر خود پرورش دهند به گونه ای که دائم به کودک خود توصیه می کنند که رفتار و
اخلاق خود را شبیه کسانی قرار دهد که از نظر والدین او مطلوب هستند, اما این
الگودهی اجباری و تحمیلی اگر براساس شاکله و قابلیت های الگوپذیری شخصیت کودک
نباشد, نه تنها ویژگی های مطلوب الگوی مورد نظر در کودک درونی نمی شود, بلکه موجب
می شود که شخصیت کودک نه آن چیزی بشود که والدین از او انتظار دارند و نه آن چیزی
که طبیعت و استعدادش حکم می کند. در چنین شرایطی مشاهده می شود که رشد شخصیت کودک
به دلیل این چندگانگی و سرگردانی معلق و معوق می ماند).۲۸

اگر بخواهیم فرزندانمان آرامش روانی داشته باشند, باید در محیط خانه به طور طبیعی
حتی در شرایط سخت زندگی و عصبیت ها و تنش ها شخصیتی آرام از خود نشان دهند تا
فرزندان, آرامش را یاد بگیرند نه این که در شرایط عصبانیت و در هنگام وقوع مصایب از
خود بی صبری و بی تابی نشان دهند و بعد به فرزندان خود آرامش را یاد دهند.

زبانِ رفتار و زبانِ حال, بسیار مؤثرتر از زبان گفتار است. آنچه در پسِ گفتار ما
ارسال می شود گویاتر از تمام عباراتی است که در متن گفتار بیان می گردد.

۲ـ۳. ناهمخوانی گفتار و رفتار

درونی شدن پیام های اخلاقی, در گرو رسوخ یافتن آن ها در حیطه رفتاری است. توصیه های
کلامی در صورتی که با رعایت نکات روان شناختی انجام شود, تأثیری بسزا خواهد داشت,
ولی عدم هماهنگی میان قول و فعل, پند و اندرز مربیان را بی اعتبار می کند. امام
صادق(ع) می فرماید: هرگاه شخص عالم به مقتضای علم خویش عمل نکند, اثر موعظه اش هم
چون آب باران بر روی سنگ صاف از قلب های مردم محو خواهد شد.۲۹ امام علی(ع) می
فرماید: کسی که خود را پیشوای مردم قرار می دهد, پیش از آن که به آموزش دیگران
بپردازد باید خود را آموزش دهد و نیز باید تربیت کرداری او بر تربیت گفتاری اش پیشی
داشته باشد.۳۰ آن حضرت به پیروان خود اطمینان می دهد که امام هیچ گاه آنان را به
کاری دعوت نکرده و از کاری باز نداشته اند, مگر این که خود پیش از دیگران به آن امر
و نهی, پای بند بوده اند.۳۱

استاد مطهری می گوید: این خود یک غفلت و اشتباه بزرگی است امروز در اجتماع ما که
برای گفتن و نوشتن و خطابه و مقاله بیش از اندازه ارزش قائلیم و بیش

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.