پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر;ویژگی ها و برتری های پیامبران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر;ویژگی ها و برتری های پیامبران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر;ویژگی ها و برتری های پیامبران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر;ویژگی ها و برتری های پیامبران ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶۸
به شهادت تاریخ و اعتراف اندیشمندان و نوابغ با انصاف، تصریح متون دینی و کارهای
عظیم و قهرمانانه ای که انبیا در طی رسالت انجام داده اند، روشن می شو د که
پیامبران امتیازات و برجستگی های خاصی داشته اند که رهبران دنیا چنین ویژگی هایی را
نداشته اند. در این شماره به برتری ها و خصوصیات منحصر پیامبران اشاره می کنیم.
یکم. وحی و شعور مرموز
به گواهی مورخان و مستشرقان بی غرض، انبیای الهی درس ناخوانده و مکتب نرفته به
(غمزه وحی) مسئله آموز صد مدرس گردیده اند، چرا که آنان علم و معلومات خود را از
طریق (وحی) به دست آورده اند و همین امر عامل برتری آنان بر سایر مخلوقات است.
وگرنه آنان نیز انسان بودند و با سایر افراد بشر فرقی نداشتند.
وحی چیست؟
حقیقت وحی، مجهول است. هرچند با پیشرفت علوم مادی تاکنون بسیاری از حقایق بر ما
معلوم شده، لکن آنچه که علم مدعی فهمیدن آنهاست، بخشی از عوارض، خواص و فنومن های
اشیاست; ولی ذات و حقیقت آنها همچنان در پرده استتار باقی است. بنابراین آنچه می
توانیم درباره وحی تحقیق کنیم، همان خواص و آثار آن است. ما نخست وحی را از نظر
لغوی معنا می کنیم، سپس به مفاهیم اصطلاحی و موارد کاربردهای آن در قرآن می
پردازیم.
وحی در لغت
راغب اصفهانی می گوید: وحی، اشاره سریع و گفتار مخفیانه است.۱
فیومی در مصباح اللغه آن را به مفهوم اشاره، رسالت و کتاب معنا کرده است.
صاحب مصباح المنیر می نویسد: وحی یعنی هر چیزی که به شکل مخفیانه انجام بگیرد، خواه
با اشاره باشد یا الهام.
مرحوم طبرسی می گوید: وحی از ایحاء اشتقاق یافته و به معنای القای معنا به گونه
مخفی از طریق الهام یا اشاره است.۲
از مجموع نوشته های لغت شناسان شش معنا برای وحی استفاده می شود: ۱. کلام مرموز و
رمزی; ۲. صدایی که ترکیب کلامی نداشته باشد; ۳. تفهیم معنا با اشاره; ۴. کتابت; ۵.
رسالت و ارسال پیام; ۶. الهام و پیام غیبی.
وحی در قرآن
وحی و مشتقات آن ۷۸ بار در قرآن کریم به کار رفته که معنای جامع و دربرگیرنده همه
آن موارد، تفهیم مخفیانه است. از آن جا که در مفهوم وحی شرط خاصی قید نشده، وحی
کننده ممکن است خد، فرشته، انسان، جن و شیطان باشد. هرجا وحی به خدا نسبت داده شود
و گیرنده وحی پیامبر باشد، وحی تشریعی براساس نبوت خواهد بود. مهم ترین موارد
کاربرد وحی در قرآن کریم عبارت اند از:
۱. وحی فطری یا ادراک غریزی
(واوحی ربک الی النَّمل ان اتّخذی مِن الجبال بیوتاً ومن الشَّجر و ممّا یعرشون;۳
پروردگارت به زنبور عسل وحی فرستاد که از کوه ها و درختان و سقف های بلند منزل
انتخاب کند.)
مراد از وحی به زنبور، یک نوع الهام غریزی و ادراک ذاتی است نه وحی کلامی. طبق همین
الهام است که زنبور عسل کارهای دقیقی مانند ساختن خانه ای مسدس از موم و مدیریت
تشکیلات اجتماعی را بر عهده می گیرد. اداره چنین نظام عجیب و منظم بدون وحی و الهام
غریزی ویژه امکان ندارد. شاید به دلیل نظام بدیع و مدیریت عالی و تولید ماده حیات
بخش برای انسان است که در قرآن کریم از میان حشرات، زنبور عسل تخصیص به وحی گردیده
نه موریانه و مورچگان، وگرنه زندگی عموم جانوران بر پایه فعالیت های غریزی استوار
است. منتها باید بگوییم فعالیت های شگفت انگیز برخی از حشرات و حیوانات مانند خانه
سازی زنبور عسل از موم و عنکبوت از لعاب دهان و خلاقیت هایی که از خود بروز می دهند
ـ در صورتی که هیچ بشر آگاه و خردمندی نمی تواند این گونه اعمال حیرت آور را انجام
دهد ـ یا به دلیل (قوه ای غیر مادی) است که در نهاد آنها به ودیعت گذاشته شده است و
یا نیروی (الهام گیرنده ای) در وجود آنها تعبیه گردیده است که هر دو احتمال با کمله
وحی سازگار است.
۲. وحی تکوینی
وحی تکوینی یعنی سنن و قوانین حاکم بر کرات و آسمان ها و زمین; به عبارت دیگر یعنی
ساختار ذاتی آنها براساس وحی تکوینی قانون مند شده است: (فقضاهنَّ سبع سموات فی
یومَین واوحی فی کلّ سمآء امرها;۴ در مدت دو روز (دوره) هفت آسمان را خلق کرد و امر
هر آسمانی را به آن وحی کرد.)
کی داده به این اجرام این نظم مرتب را
بر آن نه مصادم این، بر این نه تصادم آن
مابین فضا آیا بیهوده همی گردند
در حیّز و جای خود این کوکب بی پایان
۳. الهام بر قلب
تفهیم مخفی گاهی به صورت الهام قلبی است: (واوحینا الی امّ موسی أن ارضعیه…;۵ به
مادر موسی وحی کردیم که به موسی شیر بده. و هرگاه ترسیدی او را به دریا بیفکن و
اندوهگین مباش، او را به تو برمی گردانیم و پیامبرش قرار می دهیم.)
این باورهای پنجگانه، مولود عامل غیبی است که بر قلب مادر موسی به سرعت و مخفیانه
القا شده است، بدون این که کسی بفهمد.۶
۴. القائات شیطانی
گاهی وحی در وساوس و القائات شیطانی به کار رفته است. قرآن می فرماید: (وان
الشیاطین لیوحون الی اولیائهم لیجادلوکم وان اطعتموهم انکم لمشرکون;۷ شیطان ها به
دوستان جنی و انسانی خود پیام های پنهانی می فرستند تا با شما مجادله کنند; اگر از
ایشان پیروی کنید از مشرکان هستید.)
القائات شیطانی ممکن است به صورت وسوسه های درونی باشد، یا از طریق ایجاد صوت انجام
گیرد و یا از راه پیام رسانی منتقل گردد. هنگامی که حضرت علی(علیه السلام) به حسن
بصری اعتراض کرد که چرا بیش از حد معمول در وضو گرفتن آب مصرف می کند؟ او جواب داد:
انسان نباید در خونریزی اسراف کند.۸ حضرت(علیه السلام) فرمود: چرا در جنگ جمل به
یاری ما نیامدی؟ گفت: یا علی، صبح زود از منزل بیرون آمدم تا به جبهه بیایم، منادی
فریاد زد: (القاتل والمقتول کلاهما فی النار; قاتل و مقتول هردو جهنمی هستند); به
همین دلیل منصرف شدم. فرمود: راست می گویی، آن منادی، برادرت شیطان بود.
۵. نجوا و توطئه سری
قرآن راجع به ارتباطات مخفیانه و توطئه های سرّی نیز از کلمه وحی استفاده کرده است:
(کذلک جعلنا لکل نبی عدوّاً شیاطین الانس والجنّ یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول;۹
برای هر پیامبری دشمنانی از شیاطین جن و انس قرار دادیم که برخی از آنها به دیگری
به گونه سرّی (در گوشی) سخنان فریبنده و بی اساس القا می کنند.)
مقصود از وحی در این آیه، سخنان مخفیانه و گفتاری است که دشمنان جنی و انسی بر ضد
پیامبران به کار می بردند.
این نوع کاربردها به ما می فهماند که وحی یک شعور مرموزی است که سخنان مخفیانه و
اشارات پیچیده را دربرمی گیرد و این شعور متعالی همواره با پیامبران الهی هست.
خداوند متعال با پیامبران به یکی از طرق زیر سخن می گوید: ۱. تکلم باواسطه; ۲. تکلم
بدون واسطه; ۳. الهامات قلبی، که هر سه مورد از مصادیق کلامی محسوب می شوند: (وما
کان لبَشرٍ ان یُکلمه الله الاّ وحیاً او من وراء حجاب او یُرسل رسولاً فیوحی بأذنه
مایشاء انه علیّ حکیم وکذلک اوحینا الیک روحاً من امرنا;۱۰ هیچ بشری را یارای آن
نباشد که خدا (مستقیم) با وی سخن بگوید مگر به واسطه وحی یا از پشت پرده و حجاب یا
اینکه فرشته ای بفرستد تا به اذن خدا هرچه بخواهد به وی وحی کند. او بلند پایه و
حکیم است. همچنین کلام خود را به فرمان خود به تو وحی کردیم.)
(وحی) منشأ دست یابی به علم غیب و علم لدنی است; یعنی اگر پیامبران داناترین افراد
عصر و زمان خود هستند، در پرتو تشخیص و علمی است که به وسیله وحی به آنان آموخته
شده و می شود. آنها می توانند در صورت لزوم از اسرار عالم و آنچه می گذرد اطلاع
پیدا کنند و نیز اگر بخواهند و اراده کنند می توانند به علوم متداول هر زمان آگاهی
یابند، چرا که علم آنان علم ارادی است. آنان همچنین به اذن الهی می توانند به اوصیا
و جانشینان خود اسرار و علوم غیبی را بیاموزند. بدین جهت مرز میان وحی و علم لدنی
مشخص می شود، چرا که وحی معمولاً با ادعای نبوت توأم است و هر پیامبری از طریق وحی،
معلوماتی را به دست می آورد; در عین حال استعداد علمی خاصی هم دارد و هرچه بخواهد
می تواند بفهمد. این گونه قدرت و فراست علمی تحصیل نکرده در امام نیز هست، ولی به
او وحی نمی شود; در واقع علم لدنی دارد منتها منهای نبوت.
مکانیسم وحی
مرحوم شهید مطهری درباره وحی ابتدا سه نظریه طرح کرده و سپس نظریه چهارم را از
حکمای اسلامی بازگو کرده و آن را می پذیرد. این جانب خلاصه ای از این نظریات را
مطرح و بحث وحی را به پایان می برم.
الف) نظریه عامیانه
عوام راجع به وحی گمان دارند که خدای متعال از آسمان فرشته ای را مأمور می کند تا
پرواز کرده کنار خانه پیامبر بنشیند و پیام الهی را به طور خصوصی به وی برساند.
ب) نظریه روشنفکرانه
این نظریه مخالف نظریه عوامانه است. اینان پیامبر را یک نابغه اجتماعی در عصر و
زمان خود پنداشته اند که خداوند متعال چنین نبوغی به پیامبرش داده تا اوضاع اسف بار
امت را مشاهده کرده و سامان بخشد. مطابق این عقیده، روح القدس همان روح باطنی انسان
است که به روح ظاهری، وحی و الهام می کند. در واقع ضمیر باطنی و خودِ ناآگاه به
ضمیر آگاه و ظاهری پیام می دهد که برای سعادت مردم چنین و چنان کن; با وجود آن
معتقدند تا خدا نخواهد هیچ کاری از پیش نمی رود. پس علت العلل و مسبب الاسباب اوست،
ولی همه چیز براساس مجاری طبیعی انجام می گیرد نه به صورت اعجاز.
ج) نظریه حسی فراتر از حواس
گروهی معتقدند تمام افراد بشر غیر از عقل و حواس، شعور مرموز دیگری به نام حس ششم
دارند که به یاری آن می توانند باورای طبیعت ارتباط برقرار نمایند. هرچند کسانی که
دارای چنین حس نیرومندی باشند اندک اند، ولی در میان ابنای بشر اشخاص فوق العاده ای
هستند که با جهان دیگر اتصال و ارتباط پیدا کرده پیش گویی های صحیح و پیش بینی های
قاطع و مطابق با واقع دارند و از حوادث آینده خبر می دهند. این موضوع مربوط به نبوغ
آنها نیست، بلکه مربوط به استعداد خاصی است که در آنها وجود دارد; مانند کسی که علم
و استعداد تعبیر خواب دارد و یا کسانی که قدرت تله پاتی، احضار ارواح و تنویم دارند
و کارهای خارق العاده ای انجام می دهند. این تئوری ها ممکن است صحیح باشند، ولی نمی
توانند توجیه گر وحی انبیا محسوب شوند، چرا که وحی پیامبران معمولاً با معجزه و
دعوت توأم است. وانگهی وحی پیغمبران مشخصاتی دارد که آن را از سایر مصادیق و برداشت
ها ممتاز می سازد.
۱. درونی بودن
وحی پیامبران یک حالت درونی است. قرآن می گوید: (نزل به الروح الامین علی قلبک;۱۱
روح الامین بر قلب تو نازل می شود). با نزول وحی بر قلب پیامبر، انقلاب باطنی رخ می
دهد و قوای حسی از کار می افتد. گفته اند هنگام وحی، چشم و گوش رسول اکرم(ص) از کار
می افتاد و عرق بر پیشانی اش جمع می شد و سنگینی عجیبی را در خویش احساس می کرد. و
عجیب این جاست که در آن حال می دید و می شنید; چنان که انسان در عالم خواب می بیند،
می شنود، راه می رود و حال آنکه قوای بدنی و حواسش کار نمی کند.
۲. واسطه و معلم داشتن
پیامبران آموزگارانی برای یادگیری ندارند، ولی برای دریافت وحی از معلم مدد می
گیرند: (علّمه شدید القوی)۱۲ شدید القوی ممکن است خدا باشد یا فرشته وحی، این آموزش
در خواب باشد یا بیداری.
۳. آگاهی به وحی و محتوای آن
از آیات (ولاتعجل بالقرآن من قبل ان یُقضی الیک وحیُه)۱۳ و (سنقرئک فلا تنسی)۱۴
استفاده می شود که پیامبر به وحی و محتوای آن توجه دارد، چرا که از شتاب زدگی در
بیان وحی و همچنین از فراموشی محتوای آن نهی شده است.
۴. فرضیه حکیمان اسلامی
شهید مطهری(ره) پس از طرح فرضیه های سه گانه، در چگونگی وحی انبیا می فرماید:
بهترین فرضیه، نظریه حکمای اسلامی است. آنان بر این باورند که انسان از جسم و جان
تشکیل شده است. ابعاد جسم، محدود و مشخص می باشد، ولی روح انسان دو جنبه دارد: یکی،
وجهه طبیعی و دیگری، وجهه ماورایی. با وجهه طبیعی، علوم و معلومات را از طریق حواس
می گیرد و در خزانه خیال و حافظه جمع می کند. آن گاه روی همان فرآورده های حسی کار
کرده به مراحل عالی تری می رساند. صورت حسی را تبدیل به صورت مثالی و خیالی می کند
و سپس آن را تجزیه و تجرید کرده به مفاهیم کلی و عقلانی تبدیل می نماید. تجرید و
تعمیم صورت حسی، مرحله عالی تری برای ادراکات است. روح با وجهه ماورایی نیز با عالم
دیگر ارتباط دارد.
دو دهان داریم گویا همچو نی
یک دهان پنهانست در لب های وی
همان گونه که روح بر لب ها و آن دو بر (نی) تسلط دارد،۱۵ عالم ماورای طبیعت نیز بر
طبیعت تسلط دارد; چنانچه روح بر بدن ما حکومت دارد.
در مورد چگونگی وحی باید گفت ابتدا روح پیامبر با آن استعداد ملکوتی ای که دارد، به
عالم ماورای طبیعت صعود کرده، در آن جا با حقایقی برخورد و تلاقی می کند و فرشته
الهی در آن شرایط به روح و قلب او وحی می فرستد که ما از مکانیسم این رابطه اطلاع
نداریم، آنچه می دانیم سیر نزولی وحی است. همان گونه که روح، صورت های حسی را از
طریق چشم و گوش و سایر قوا گرفته و به مرحله عالی تر تبدیل می سازد، روح پیامبر هم
با صعود به عالم ماورای طبیعت، حقایق کلی را گرفته، سپس مرحله به مرحله تنزل می دهد
تا به مرحله طبیعت می رساند و به صورت احکام جزیی ابلاغ می نماید.
چنانچه می دانیم حقیقت قرآن در شب قدر یک جا بر قلب پیامبر نازل گردید، سپس به صورت
حوادث و مسائل جزیی در قالب الفاظ و به وسیله فرشته به تدریج ظاهر و نازل شد.
قرآن کریم از سخن گفتن فرشتگان با مادر عیسی خبر می دهد و می فرماید: (واذ قالت
الملئکه یا مریم انّ الله اصطفیک وطهَّرک واصطفیک علی نساء العالمین;۱۶ و فرشتگان
گفتند: ای مریم! خدا تو را برگزیده و پاکیزه ساخت و بر زنان جهان برتری داد.)
حضرت علی(علیه السلام) راجع به پیامبر(ص) در نهج البلاغه می فرماید: (ولقد کان
یجاور فی کل سنه بحراء… اری نور الوحی والرساله واشمُّ ریح النبوه ولقد سمعت رَنَّه
الشیطان حین نزل الوحی علیه…;۱۷ هرسال در کوه حرا خلوت می گزید، من او را می دیدم و
جز من کسی وی را نمی دید. من هنگامی که وحی بر او فرود آمد، آوای شیطان را شنیدم.
گفتم: ای فرستاده خدا این آوا چیست؟ گفت: این شیطان است از آنکه او را نپرستند،
نومید و نگران است. تو آنچه را که من می شنوم می شنوی و آنچه را می بینم می بینی،
جز اینکه پیامبر نیستی.)
درباره ذاکران نیز مضامینی مشابه آمده است: امام علی(علیه السلام) می فرماید: (انّ
الله سبحانه جعل الذکر جلاءً للقلوب تسمع به بعد الوقره وتبصرُ له بعد العشوه;۱۸
تحقیقاً خدای سبحان یاد خودش را مایه روشنی دل ها قرار داد تا پس از آنکه موانع
شنیدنشان به وسیله ذکر برطرف شد بشنوند و پس از آنکه پرده از جلو چشمانشان برداشته
شد، ببینند.)
فلاسفه قدیم این نظریه را که وحی یک حس و استعداد مخصوص و شعور مرموز باطنی است و
اعتقاد دارد دری از جهان دیگر بر روی چنین افرادی باز می شود، پذیرفته اند. در زمان
ما نیز بزرگانی از روانشناسان همچون (ویلیام جیمز) در روانشناسی بالینی و آزمایشی
خود، مدعی است این حقیقت را دریافت کرده است.
در این نظریه نیز فرشته مطرح نیست و این حس ششم است که با عالم دیگر ارتباط و اتصال
پیدا می کند. به هر حال هرکدام از این نظریات در جای خود ممکن است درست باشد، ولی
نمی تواند وحی انبیا را توجیه کند، چرا که وحی انبیا از هیچ کدام از وحی هایی که
ذکر شد، نیست.۱۹
دوم. علم غیب و دانش های سرشار
دومین امتیاز پیامبران بر دیگر رهبران دنی، آشنایی آنان بر تمام علوم عصر خود و
آگاهی از اسرار نهانی است. رسولان خدا دانش وسیع و گسترده ای در تمام زمینه ها
دارند; از اسرار شریعت گرفته تا رموز طبیعت، بلکه تمام علوم الهی و بشری یک جا در
وجودشان جمع است. آنها آیین حکومت داری، راه های سعادت و تکامل و عوامل بدبختی و
انحطاط بشر را می دانند. آیات زیر بر این امر گواه است:
۱. (وعلَّم آدم الاسماء کلَّها ثم عرضهم علی الملائکه فقال انبئونی بأسماء هؤلاء ان
کنتم صادقین;۲۰ و نام ها را به تمامی به آدم بیاموخت. سپس آنها را به فرشتگان عرضه
کرد و گفت: اگر راست می گویید مرا به نام های اینها خبر دهید). به دلیل همین تعلیم،
فرزندان آدم استعداد یادگیری تمام دانش ها را پیدا کردند و آدم(علیه السلام) مسجود
ملائکه شد.
۲. (وآتاه الله الملک والحکمه وعلَّمه ممّا یشاء;۲۱ ملک و قدرت و حکمت و آنچه که می
خواست، به او تعلیم داد.)
امتیاز پیامبران در این است که معلمشان خدای حکیم است و او هر علمی را که در تثبیت
نبوت و اتمام حجت آنان لازم بوده، به ایشان عنایت کرده است.
قرآن در سوره انعام پس از ذکر نام هجده تن از انبیای بزرگ و یادآوری فضایل آنه، می
فرماید: (اولئک الذین آتیناهم الکتاب والحکم والنبوه;۲۲ اینان کسانی هستند که به
آنها کتاب و فرمان و نبوت داده ایم.)
غیب چیست؟
غیب در مقابل (شهود) قرار دارد و به اموری اطلاق می شود که از قلمرو حس خارج باشد.
ایمان به خدا و قیامت، ایمان به (غیب) است، چون از قدرت حواس بیرون است. به عدم
حضور انسان در یک مکان و صحبت کردن از او نیز، غیب گفته می شود. غیبت نیز از مقوله
غیب است. حفظ الغیب یعنی در غیاب دیگری بدگویی نکردن. قرآن از زبان همسر عزیز مصر
می گوید: (انّی لم اخُنه بالغیب;۲۳ من در غیاب یوسف به وی خیانت نکردم.)
در این جا این سؤال مطرح می شود که آیا پیغمبران الهی از اسرار غیب و آنچه از حواس
پنجگانه پنهان است، آگاهی دارند یا علم غیب منحصر به ذات اقدس الهی است؟
در این زمینه دو دسته آیات وجود دارد: یک دسته علم غیب را مخصوص حضرت حق ـ جلّ وعلا
ـ می داند; از جمله: (وعنده مفاتح الغیب لایعلمها الاّ هو)۲۴ و نیز: (فقل انّما
الغیب لله).۲۵
پاره ای دیگر از آیات از تسرّی علم غیب به رسولان سخن می گوید; به عنوان نمونه:
* (عالم الغیب فلایظهر علی غیبه احداً الاّ من ارتضی من رسول;۲۶ خدای متعال دانای
به امور پنهانی است و کسی را بر غیب خود آگاه نمی کند، مگر پیامبری را که از او
خشنود باشد.)
* قرآن کریم پس از بیان داستان حضرت مریم می فرماید: (ذلک من انباء الغیب نوحیه
الیک۲۷; اینها از خبرهای غیبی است که به تو وحی می کنیم. وگرنه آن گاه که قرعه زدند
تا چه کسی از میانشان عهده دار نگه داری مریم شود و آن گاه که کارشان به نزاع کشید،
تو در نزدشان نبودی.)
* مواردی از علم غیب انبیا در قرآن یادآوری شده است; مانند خبر دادن حضرت عیسی(علیه
السلام) به بنی اسرائیل از کارهای خارق العاده و حتی از خوردنی ها و ذخایر۲۸، آگاهی
پیامبر از رازی که میان همسرانش بود،۲۹ استشمام بوی پیراهن یوسف توسط حضرت یعقوب را
از فاصله بسیار دور.۳۰
هرچند پیامبران از علم غیب بهره مند بودند، لکن خداوند به پیامبر تعلیم می دهد که
علم غیب را به طور صریح و شفاف از خود نفی کند: (قل لا اقول لکم عندی خزائن الله و
لا اعلم الغیب;۳۱ بگو من مدعی نیستم که گنجینه های خدا نزد من است و علم غیب هم نمی
دانم). در آیه ای دیگر تأکید می کند: (ولو کنتُ اعلم الغیب لاستکثرتُ من الخیر وما
مَسَّنی السوءُ;۳۲ اگر علم غیب می داشتم، بر خیر خود می افزودم و بدی به من نمی
رسید.)
از مجموع این آیات به خوبی روشن می شود که علم غیب ذاتاً و اصالتاً مخصوص باری
تعالی است و هیچ کس بدون تعلیم و آموزش نمی تواند از علم غیب مطلع شود. بنابراین
آگاهی پیامبران از علم غیب، در محدوده خواست خداوند و مقطعی است و مطلق نیست. امام
علی(علیه السلام) در یکی از خطبه ها مشغول ذکر ملاحم بود. یکی از اصحاب عرض کرد: یا
امیرالمؤمنین! آیا علم غیب به شما عطا شده است؟ حضرت تبسمی کرد و فرمود: (یا اخا
کلب لیس هو بعلم غیب وانما هو تعلُّم من ذی علم وانما علم الغیب علم الساعه… فهذا
علم الغیب الذی لایعلمه احد الا اللّه وما سوی ذلک فعلم علَّمه الله نبیَّه
فعلَّمنیه;۳۳ ای برادر کلبی! آنچه من گفتم، علم غیب نیست; بلکه آموختن از صاحب علم
است. علم غیب، علم ساعت و قیامت است. اینها علم غیبی است که جز خدا احدی نمی داند و
غیر از این موارد، علمی است که ذات اقدس متعال به پیامبرش آموخت و او هم به من
تعلیم داد.)
مشابه این حدیث در کتاب های معتبر زیاد است.۳۴ نتیجه اینکه علم غیب مخصوص خداوند می
باشد، اما گاهی مواردی را به پیامبران عنایت کرده تا به رسالت خود دلگرم شوند.
سوم. عصمت
از جمله شرایط و شاخصه های ممتاز انبیای الهی، عصمت و مصونیت از خطا و گناه است.
انجام رسالت خطیر نبوت، قطع نظر از اعتماد مردم به صداقت و پاکی رسول خد، اطمینان
در ابلاغ صحیح رسالت را نیز می طلبد و چنین امری ایجاب می کند که پیام رسانان الهی
از خطا و گناه مصونیت کامل داشته باشند.
اگرچه انسان های مورد اعتماد هم می توانند در رسالت پیام رسا
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 