پاورپوینت کامل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و معجزه ماندگار(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و معجزه ماندگار(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و معجزه ماندگار(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و معجزه ماندگار(۲) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۶۴
کلام در باره اعجاز قرآن بود. نگارنده بر این باور است که با روشن شدن ابعاد اعجاز
این کتاب آسمانی، کلیه شبهات از ساحت مقدس قرآن مجید زدوده می شود. به همین دلیل،
در تداوم بحث می گوییم مجموعه وجوهی که تاکنون مفسران و قرآن شناسان در باره اعجاز
این کتاب کریم بازگو ساخته اند، هشت وجه است که بسا در آینده ممکن است وجوه تازه ای
نیز کشف شده و بر آن افزوده شود.
یکم – فصاحت و بلاغت
اولین وجه از وجوه اعجاز قرآن، فصاحت و بلاغت بود که شمه ای از آن در شماره پیشین
گفته شد. اینک در تکمیل و ادامه این موضوع، اسلوب و موازین کلامی آن را مورد بحث
قرار می دهیم، چرا که قرآن در عرصه کلام، اوزان عجیب و نظم و اسلوب بی بدیلی دارد؛
آن هم سبکی همواره جدید، ممتاز و بلکه منحصر به فرد که در هیچ یک از اسلوب فصیحان و
بلیغان دیروز و امروز همانندی ندارد. اصولاً متدولوژی خاص این کتاب، چنین امری را
ایجاب می کند؛ به عبارت دیگر فصاحت و بلاغت را ابعاد و شاخه هایی است که بدان اشاره
می کنیم:
الف) سبک و اسلوب
قرآن کریم از سبک و اسلوب معجزه آسایی برخوردار است که هیچ کتابی آن را ندارد.
اسلوب این کتاب آسمانی، قابل تقلید نیست، چرا که سبک آن با معانی بلندی قرین
می باشد. اگر کسی بخواهد نظم و اسلوب کلامی را با مضامین بلند آیات هماهنگ سازد،
معانی جمله ها مضحک و مبتذل می شود و اگر بخواهد مفاهیم معقول و منطقی آیات الهی را
در قالب آن اسلوب بریزد، امکان پذیر نخواهد بود؛ بلکه اسلوب از دست خواهد رفت.
معانی بدیع با اسلوب بی بدیلِ این کتاب به گونه ای به هم آمیخته شده که در غیر آن،
قابل جمع نمی باشد. اگر تنها اسلوب قرآن اعجاز بود، ممکن بود ادیبان زمان مانند آن
بیاورند. آنچه تحدی و هماوردی را ناممکن ساخته، سبک و اسلوب، همراه با معانی و
ترکیب جمله های آن است.
در تاریخ اسلام از مسیلمه کذّاب که آدمی فصیح، بلیغ و مدعی نبوت بود، آیاتی به
تقلید قرآن شبیه سوره مرسلات نقل شده است که از نظر خوانندگان عزیز می گذرانیم:
و المبدیات زرعا و الحاصدات حصدا و الذاریات قمحا و الطاحنات طحنا و الخابزات خبزا
و الثاردات ثردا و لاّقمات لَقْماً اهاله و سمناً؛ قسم به زن های آشکار کننده کشت و
زرع، و سوگند به خانم های دروگر، و سوگند به پاشندگان گندم، و قسم به نانوایان که
نان آن چنانی می پزند، و سوگند به زن های پزنده آبگوشت کذایی، و سوگند به خانم هایی
که لقمه های آن چنانی بر دهن می گذارند، و لقمه های چرب و نرمی بر می دارند.(۱)
این کلمات، گذشته از اشکالات ادبی، معانی مبتذلی نیز دارد.
یکی دیگر از تحدّی کنندگان ایرانی، محمد علی باب است که در آیه ای به سبک قرآن
می گوید:
ان فی المازندران رطبا و زنجبیلا؛ تحقیقاً در مازندران، خرمای تازه و زنجفیل وجود
دارد.
هماورد دیگری می گوید:
یا ضفدع بنت ضفدعین،نقی ما تنقین، نصفک فی الماء و نصفک فی الطّین، لا الماء تکدرین
و لا الشارب تمنعین؛ ای قورباغه دختر قورباغه،آنچه می خواهی صدا کن، نیمی از تو در
آب و نیم دیگر در گِل است. نه آب را گِل آلود می کنی، و نه کسی را از آب خوردن باز
می داری.
باز مسیلمه کذّاب می گوید:
الفیل و ما الفیل، له خرطوم طویل، و له ذنب وبیل؛ چه می دانید فیل چیست؟ برای او
خرطوم دراز و دم کوتاهی است.
همان طور که ملاحظه می فرمایید این هماوردان در خلق الفاظ و ترکیب کلمات به سبک و
شیوه قرآنی، آنچه در توان داشته اند به کار گرفته اند، ولی حداقل معانی معقول را از
دست داده اند. پرداختن به زنان، ماجرای فیل و خرطوم طویل و دم کوتاه آن، و وجود
خرما و زنجفیل در استان مازندران – که وجود ندارد – چه هدفی را دنبال می کند و چه
رسالتی در این پیام ها نهفته است؟ این آیه از نظر مضمون مانند این است که گفته شود:
نمد سبزوار، از پشم است، زیر ابروی مردمان چشم است، آنچه در جوی می رود، آب است؛
آنچه بر چشم می رود، خواب است و… داستان قورباغه و دختر قورباغه خانم هم به حد
کافی خنده آور است و اصلاً نیازی به بحث و طرح آن نیست.
بی دلیل نیست ابوالعلاء معرّی، ادیب و فیلسوف معروف و متهم به لا مذهبی می گوید:
«این سخن در میان همه مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان مورد اتفاق است که کتابی که
محمدصلی الله علیه وآله آورده است، عقل ها را در برابر آن مغلوب ساخت و تاکنون کسی
نتوانسته است مانند آن را بیاورد. سبک این کتاب با هیچ یک از سبک های معمول در میان
عرب ها، اعم از خطابه، رجز، شعر، سجع و نثرِ کاهنان و شاعران و ادیبان، شباهت
ندارد. امتیاز و جاذبه این کتاب به قدری است که اگر یک آیه در میان کلمات دیگران
قرار گیرد، همچون ستاره فروزان در شب تاریک می درخشد.»(۲)
گوته، شاعر و دانشمند آلمانی می نویسد: «قرآن، اثری است که به واسطه سنگینی عبارت،
خواننده آن در ابتدای امر رمیده می شود، ولی سپس مفتون جاذبه آن می گردد و بالاخره
بی اختیار مجذوب زیبایی های متعدد آن می شود.»(۳)
اگر در نوشته های ادیبان و نثر و اشعار شاعران معروفِ عرب زبان دقت کنیم، در بسیاری
از موارد، مضامین آنها مردود و متضاد می باشد. مواردی هم که قابل اشکال نیست، بلکه
یک موضوع صحیح است، بدون شک مانند سبک و اسلوب قرآن نمی باشد. خطبه های نهج البلاغه
و دعاهای صحیفه سجادیه و خطابه های پیامبرصلی الله علیه وآله با وجود صحت مضامین،
هرگز با آیات قرآن قابل مقایسه نیست. به همین دلیل است که خدای متعال در قرآن
می فرماید: «اگر راست می گویید، یک سوره مثل قرآن بیاورید، که هرگز نمی توانید
مانند آن را بیافرینید. پس بهتر است خود را از عذاب دردناکی که آتش گیره آن،
انسان ها و سنگ هاست، نگه دارید».(۴) در آیه دیگر می فرماید: «فان لم یستجیبوا لکم
فاعلموا انما انزل بعلم الله؛(۵) اگر نتوانستند پاسخ گوی شما باشند و مثل قرآن
بیاورند، پس یقین داشته باشید که قرآن بر اساس علم خدا فرود آمده و قابل هماوردی
نمی باشد.»
تحدی در حوزه اینترنت
پدیده «اینترنت» از پدیده های سودمند و شگفت انگیز می باشد که جهان را به صورت
دهکده واحدی در آورده است، به طوری که همه انسان ها می توانند با یکدیگر ارتباط
برقرار کنند، ولی در عین مفید بودن، می تواند بسیار خطرناک نیز باشد.
با این که از عمر این پدیده چند صباحی بیش نمی گذرد، ولی طیف استعمارگران که منافع
آنان در متزلزل ساختن باورهای جوانان مسلمان و به ویژه شیعیان است، هجوم فرهنگی همه
جانبه ای را از راه های مختلف آغاز کرده اند، که البته ادامه دارد و ادامه خواهد
داشت. لکن در عصر حاضر به فکر افتاده اند به میدان تحدی قرآن بیایند و به گمان خام
خود، آیاتی نظیر آن را عرضه بدارند و از این طریق، مسلمانان را خلع سلاح نمایند.
مقصود از مبارزه با قرآن این است که فردی یا افرادی با سیاقت و انشایی نو، مفاهیم و
مقاصد عالی را در قالب جمله ها و کلماتی بریزد که از نظر شیرینی و حلاوت و جذابیت و
کشش، بسان آیات قرآن باشد؛ مثلاً هر گاه فرضاً سوره کوثر جزء قرآن نبود و بشری آن
را در زمان پیامبرصلی الله علیه وآله یا پس از او عرضه می کرد، این، یک نوع مبارزه
با قرآن بود؛ اما اقتباس جمله هایی از قرآن و ردیف کردن یک رشته الفاظ و جملات با
مفاهیمی پوچ به سبک ظاهری قرآن، تحدی محسوب نمی شود، به دلیل این که کلمات آن از
قرآن سرقت رفته است.
البته مبارزه با قرآن مربوط به عصر حاضر نیست، در گذشته نیز افرادی سعی می نمودند
با قرآن هماوردی کنند. در این جا ابتدا به متحدیان گذشته به صورت گذرا اشاره
می کنیم و سپس هماوردان امروزی را به بحث می نشینیم.
اولین متحدّی
مسیلمه کذّاب، نخستین کسی بود که به فکر مبارزه با قرآن افتاد. او پس از ایمان به
پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله از اسلام خارج شد و ادعای نبوت نمود و به آن حضرت
نامه ای نوشت:(۶)
«مِنْ مسیلمه رسول اللّه الی محمد رسول اللّه: سلام علیک، اما بعد، فانی قد اشرکتُ
فی الامر مَعک، و اِنَّ لنا نصف الارض و لقریش نصف الارض و لکن قریشا قوم یعتدون؛
از مسیلمه رسول خدا به محمد رسول خدا: سلام بر تو. اما بعد، تحقیقاً من در امر
رسالت با تو شریک شده ام؛ نیمی از سرزمین حجاز، ملک ماست و نیم دیگر اختصاص به قریش
دارد؛ ولی قریش، قوم متجاوزی است.»
پیامبرصلی الله علیه وآله در پاسخ او نوشت:
«بسم اللّه الرحمن الرحیم. من محمد رسول اللّه الی مسیلمه الکذاب: السلام علی من
اتبع الهدی.اما بعد، “”… ان الارض للّه یورثها من یشاء من عباده و العاقبه
للمتقین “.»(۷)
شما خواننده محترم اگر آیه ای را که پیامبرصلی الله علیه وآله برای او نوشت با
جمله ای که او به عنوان تحدی آورده است، مقایسه کنید، خواهید دید تنها و تنها یک
شباهت ظاهری مختصری دارند و گرنه از نظر مضمون و محتوا و بلاغت و فصاحت و رفعت
کلام، قابل قیاس نمی باشند.
مسیلمه بار دیگر به فکر افتاد تا جملاتی بسازد که شبیه سوره اعلی باشد. قرآن
می فرماید: «سبح اسم ربک الاعلی* الذی خلق فسوی* والذی قدر فهدی* والذی اخرج
المرعی* فجعله غثاء احوی…»؛(۸) ولی او در قبال این آیات چنین گفت: «لقد انعم
اللّه علی الحبلی، اخرج منها نسمه تسعی بین صفاق و خشا؛(۹) خداوند به زن حامله
عنایت نموده و از آن، یک نسیمی که در بین شکم و بناگوش در تردد است، خارج کرده
است.»
هماوردان امروز
آنچه نویسندگان مسیحی به عنوان تحدی در عصر اینترنت ساخته اند، همانند آیات مسیلمه
کذّاب است. آنان تصور می کنند که تنها وزن، آهنگ و وجود فواصل بین دو جمله، در تحدی
کافی است، در حالی که یکی از شرایط تحدی، رفعت معانی، شیرینی جمله ها و جذابیت کلام
است که این نویسندگان از آن غافل شده اند.
چندی قبل یک شرکت آمریکایی به نام «آمریکاآنلاین» با اقدامی شیطنت آمیز، برای
معارضه با قرآن کریم، به اصطلاح سوره هایی را با نام های «مسلمون»، «تجسّد»،
«وصایا» و «ایمان» با تقلید و تحریف از آیات قرآن، با مضامین باطل و خرافی بر روی
شبکه اینترنت عرضه کرد. اخیراً نیز سایت دیگری متعلق به یک شرکت انگلیسی به نام
Suralikeit.UKاقدام به ارائه و نشر همان صفحات چهارگانه کرده و در بیانیه
موذیانه ای ضمن تقسیم بندی مسلمانان به معتدل و افراطی، ادعا نموده که معتدل ها از
این صفحات استقبال، و افراطی ها با آن شدیداً برخورد کرده اند.
نویسنده این صفحات با تقلید از قرآن و سرقت از آن و مونتاژ ناشیانه و مضحک که بیشتر
به یک شوخی و طنز شبیه است، با تغییر الفاظ و ضمیرهای آیات شریفه و با به کار گرفتن
الفاظی که معمولاً یک یا دو بار در قرآن آمده است، یک سلسله مطالب رطب و یابسی به
هم بافته و به خیال باطل خود در جهت مقابله با قرآن، به شبکه اینترنت عرضه کرده
است؛ لکن هر کس با قرآن آشنایی داشته باشد، می فهمد که این، در حقیقت تحریف قرآن
است نه معارضه با آن.
معنای معارضه این نیست که شخص در مقام معارضه، از یک کلام فصیح و اسلوب و ترکیب آن،
تقلید کند و تنها بعضی از الفاظ و کلمات آن را تغییر دهد و جمله دیگری از آن بسازد.
اگر معنای معارضه این باشد، می توان با هر کلامی معارضه کرد.
در واقع این آسان ترین راه برای اَعرابی بود که با پیامبر عزیز اسلام صلی الله علیه
وآله معاصر بودند و قصد معارضه داشتند؛ ولی چون آنها با اسلوب معارضه آشنا بودند و
رموز بلاغت قرآن را درک می کردند، به همین دلیل زیر بار معارضه با قرآن نرفتند و بر
عجز و ناتوانی خویش اعتراف نمودند؛ عده ای ایمان آوردند و عده ای دیگر، آن را به
سحر و جادو نسبت داده و گفتند: «اِنْ هذا الاّ سِحرٌ یُؤثَر».(۱۰) گذشته از این،
چگونه می توان جملات ساختگی این نویسندگان را که آثار تکلف و تصنع در آنها نمایان
است، با قرآن مقایسه نمود؟
خلاصه، در طول تاریخ، دشمنان اسلام به ویژه دستگاه مسیحیت و استکبار جهانی
هزینه های سنگینی را متحمل شده و پول های گزافی را صرف کرده اند تا بلکه بتوانند از
عظمت اسلام و مسلمانان بکاهند و مقام الهی و ارجمند پیامبر اسلام صلی الله علیه
وآله و قرآن مجید را کوچک جلوه دهند. این مبارزه، همچنان ادامه داشته و همواره با
شدت عمل بیشتر، به صورت یک برنامه منظم و گسترده ای انجام می شود. البته این
تلاش های مذبوحانه، جز رسوایی بیشتر آنان، پیامدی نخواهد داشت.
اینک به طور اختصار، در دو زمینه، یعنی بافت ظاهری و محتوایی، مطالب مدعیان تحدی را
بازگو کرده و به نقد می کشیم:
نمونه هایی از سرقت ها و تغییرات آیات قرآن کریم در صفحات چهارگانه
لازم به ذکر است که متحدیان در این صفحات مجعوله، در بعضی از موارد، از دو آیه و در
جایی از سه، چهار، تا پنج آیه، سرقت نموده و جملاتی درست کرده اند. خوانندگان محترم
با خواندن این صفحات مجعوله مشاهده خواهند نمود چقدر جملات ساختگی آنان با قرآن
فاصله دارد.
الف) صفحه مسلمون
«الصم(۱) قل یا ایها المسلمون انکم لفی ضلال بعید(۲) ان الذین کفروا باللّه و مسیحه
لهم فی الآخره نار جهنم و عذاب شدید(۳) وجوه یومئذ صاغره مکفهره تلتمس عفو اللّه و
اللّه یفعل ما یرید(۴) یوم یقول الرحمن یا عبادی قد انعمت علی الذین من قبلکم
بالهدی منزلا فی التوراه و الانجیل(۵) فما کان لکم ان تکفروا بما انزلت و تضلوا
سواء السبیل (۶) قالوا ربنا ما ضللنا انفسنا بل اضلنا من ادعی انه من المرسلین(۷) و
اذ قال اللّه یا محمد اغویت عبادی و جعلتهم من الکافرین(۸) قال ربی انما اغوانی
الشیطان انه کان لبنی آدم اعظم المفسدین (۹) و یغفر اللّه للذین تابوا ممن اغواهم
الانسان یبعث بالذی کان للشیطان نصیرا الی جهنم و بئس المصیر(۱۰) و ان قضی اللّه
امرا فانه اعلم بما قضی و هو علی کل شی ء قدیر(۱۱)؛ بگو: ای مسلمانان! تحقیقاً شما
در گمراهی دوری قرار دارید. تحقیقاً کسانی که به خدا و مسیح او کفر ورزیدند، برای
آنهاست در روز قیامت آتش جهنم و عذاب سخت. در آن روز صورت ها کوچک و سیاه شده، عفو
خدا را می طلبند… خدا به محمد می گوید: تو بندگان مرا گمراه کردی و کافر نمودی!
گوید: خدایا! شیطان مرا گمراه نمود و او برای بنی آدم، از بزرگ ترین مفسدان است…
.»
همان گونه که مشاهده می کنید در این تحدی، به جای «المص»(۱۱) با جا به جایی حروف،
«الصم» گذاشته شده و اغلب موارد آن با تغییر کلمات، از آیات قرآن به سرقت رفته است.
لازم به یاد آوری است که در جمله های مجعوله به نام سوره «مسلمون»، نود درصد آن از
قرآن اقتباس گردیده است.
ب) صفحه تجسّد
«سبحان الذی خلق السموات فلم یجعل لها حدا(۱) و خلق الارض و کورها و جعلها ماء و
جلدا(۲) قل للذین خدعوا بدعوه الشیطان عمیت بصائرکم فافتریتم علی اللّه کذبا و کنتم
للشیطان سندا (۳) ان الشیطان کان للانسان عدوا الدا(۴) لو شاء ربکم لاتخذ من
الحجاره اولادا له اذ هو الذی قال للکون کن فکان و سبحانه ان یستشیر فی امره
احدا(۵) سبحانه رب العالمین ان یتخذ من خلائقه ولدا(۶) قل للذین یمترون فیما انزل
من قبل لیس المسیح خلیقه اللّه اذ کان مع اللّه قبل البدء و هو معه ابدا(۷) فیه و
منه کان مع روح قدسه الها سرمدیا واحدا احدا(۸) و اذ بعث به الاب للعالمین کما
وعد(۹) حل فی بطن عذراء کلمه و خرج منه جسدا(۱۰) عاشر الانسان، علم الانسان، مات عن
الانسان فدی، و کالانسان رقد(۱۱)و الی ابیه السماوی بعد ثلاثه ایام صعد(۱۲) ان
الذین کفروا بایاته و قالوا قولا ادا(۱۳) لن یجعل اللّه لهم من امده بدا(۱۴)اما
الذین آمنوا باللّه و مسیحه فلهم مغفره و جنات نعیم خالدین فیها ابدا(۱۵).»
در حدود ۷۵% صفحه تجسّد، از قرآن استفاده و سرقت شده است.
ج) صفحه وصایا
«المذ(۱)انا ارسلناک للعالمین مبشرا و نذیرا(۲) تقضی بما یخطر بفکرک و تدبر الامور
تدبیرا(۳) فمن عمل بما رایت فلنفسه و من لم یعمل فلسوف یلقی علی یدیک جزاء مریرا(۴)
انا اعطینا موسی من قبلک من الوصیات عشره و نعطیک عشرات اخری اذ قد ختمنا بک
الانبیاء و جعلناک علیهم امیرا(۵) فانسخ مالک ان تنسخ مما امرناهم به فقد سمعنا لک
ان تجری علی قراراتنا تغییرا(۶) قل لعبادی الذین آمنوا ان تثاءبوا یستعیذوا بالرحمن
ان لا یضحک منهم الشیطان و لیکبروا اللّه ان عطسوا تکبیرا(۷) و ان لا یقتنوا فی
بیوتهم کلبا و لا یضعوا علی حیطانهم تصویرا(۸) و اذا ارادوا انتعالا فلیبداوا
بالیمین قبل الشمال و ان لم یفعلوا فقد افترقوا نهبا کبیرا(۹) و ان تبرزوا فلیمسحوا
مؤخراتهم بحجار ثلاثه و ینتهوا عن الروث اذ قد جعلناه للجن غذاء و علی المؤمنین
امرا محظورا(۱۰) قل لعبادی الذین آمنوا یغزوا من ارادوا و یقتلوا من اجل رزقهم و من
لم یغز منهم او لم یحدث نفسه بغزومات منافقا منکورا(۱۱) و للذین یخشون سحرا یاکلوا
سبع عجوات ینجیهم اللّه من السحر و یبعد عنهم شرا مستطیرا(۱۲) قل لعبادی ان ارادوا
ان یحلفوا فلیحلفوا باللّه و لا یخافوا تبذیرا(۱۳) و ان ینکحوا ما طاب لهم من
النساء مثنی و ثلاث و رباع او ما ملکت ایمانهم انا جعلنا لهم الدین امرا یسیرا(۱۴)و
اذا فرغت من بین یدیک الوصایا فاطلب الیک جبریل یاتیک ساعیا مأمورا(۱۵) و ان شغل
جبریل عنک فعلیک بورقه بن نوفل و استفذ منه قبل ان نتوفاه فیصبح الوحی علیک امرا
عسیرا(۱۶)؛ … حکم کن به آنچه به فکرت می رسد و در امور بیندیش اندیشیدنی… و در
خانه سگ نگه ندارید و بر دیوارها تصویر نکشید. هر گاه خواستید کفش بپوشید، از پای
راست شروع کنید و اگر چنین نکردید، غارت بزرگی مرتکب شده اید. و اگر دست شویی
رفتید، به سه سنگ استنجا کنید و از فضله ها بگذرید، زیرا آنها را غذای جنّیان قرار
دادیم و برای مؤمنان حرام نمودیم… کسانی که از سحر می ترسند، هفت مرتبه شیر خشک
بخورند، خداوند آنها را از سحر نجات می دهد و از شرّ فراگیر رهایی می بخشد… زن دل
خواه بگیرید، دو تا و سه تا و چهار تا و یا ملک یمین؛ ما دین را برای شما آسان
نمودیم. و زمانی که از عمل به این وصیت ها فارغ شدی، پس جبرئیل را بخواه که با شتاب
همچون مأموری پیش تو می آید. و اگر نیامد، به ورقه بن نوفل روی آور و از او استفاده
کن، چرا که در این صورت، وحی، امر سختی خواهد بود.»
د) صفحه ایمان
«و اذکر فی الکتاب الحواریین اذ عصفت الریاح بهم لیلا و هم یبحرون(۱) اذ تراعی علی
المیاه لهم طیف المسیح یمشی، فقالوا اهو ربنا یهزابنا ام قد مسنا ضرب من جنون(۲)
فجاءهم صوت المعلم ان لا تخافوا انی انا هو افلا تبصرون(۳)فهتف هاتف منهم یقول ربی
مرنی ان کنت حقا هو، آتی علی المیاه الیک، عسی ان یبدل اللّه شکی بیقین(۴) قال فاسع
الی و لتکن للناس آیه لعلهم یتذکرون(۵) و اذ طفق الحواری یمشی رای شده الریح فخاف و
بدا یغرق فصاح بربه یستعین(۶) فمد بیمینه له فاخذه بها و قال یا قلیل الایمان هذا
جزاء الممترین(۷) و اذ رکب السفینه معه سکنت الریاح لتوها فسبح الحواریون بحمده، و
هتفوا له قائلین(۸) انت هو ابن اللّه حقا، بک نحن آمنا، و امامک نخر ساجدین(۹) قال
طوبی للذین آمنوا و لم یلبسوا ایمانهم بشک فاولئک هم المفلحون(۱۰)؛ یاد کن در کتاب،
حواریین را، وقتی که بادها وزید در شب و آنها در دریا بودند. به نظر آنها آمد که
مسیح روی آب راه می رود، پس گفتند: آیا او پروردگار ماست که ما را مسخره می کند (با
ما شوخی می کند)، یا به ما دیوانگی روی داده است. پس صدای معلم آنها را خطاب کرد که
نترسید، من او هستم، آیا نمی بینید؟! و چون حواری به راه رفتن شروع کرد، دید باد
سختی می وزد، و ترسید و نزدیک بود غرق شود، پس فریاد زد پروردگارش را و از او
استعانت جست. پس دست راست خود را به سوی او دراز کرد و به او گفت: ای کم ایمان! این
جزای شک کنندگان است… .»
در این صفحات، در جاهایی که از الفاظ قرآن کریم کمتر استفاده شده، جملات آن به صورت
مهمل، بی محتوا و خنده آور، شبیه گفتار بذله گویان است.
این جملات بی محتوا و پوچ، شایستگی آن را ندارند که در تمام جوانب مورد بحث قرار
گیرند، زیرا بی محتوایی و سبکی آنها با کمترین دقت و توجه، بر همگان روشن است.
آری، کسانی که یک رشته الفاظ بی معنا و مهمل را به هم بافته و خواسته باشند به
مقابله با قرآن برخیزند، نتیجه ای جز رسوایی عاید آنان نمی گردد و در واقع بهترین
مصداق این شعر هستند:
ای مگس، عرصه سیمرغ نه جولانگه توست
عِرض خود می بری و زحمت ما می داری
گفتارهای متناقض در صفحات چهارگانه
آنچه مسلّم و قطعی است، این که آیات مبارکه قرآن کریم در مدت ۲۳ سال به تدریج بر
پیغمبر اکرم صلی الله علیه وآله نازل شده و در مجموع آن، کوچک ترین تضاد و اختلافی
مشاهده نمی شود و این خود راه دیگر برای تحدی بوده و مبیّن وجه دیگری از اعجاز قرآن
است که غیر از اصل بلاغت، یک نواختی بلاغتِ آن را در طول تاریخ نزول به اثبات
می رساند. لکن این صفحات چهارگانه، با توجه به کمی الفاظ و فقدان فاصله زمانی،
دارای تناقضات مختلفی است، که ذیلاً به چند نمونه از آن اشاره می کنیم:
۱ – در صفحه تجسّد، فقره ششم می گوید: «سبحانه رب العالمین ان یتخذ من خلائقه ولدا؛
منزه است پروردگار عالمیان که فرزندی از مردمان برای خود قرار دهد». این عبارت
تصریح می کند که برای خداوند هیچ گونه فرزندی نیست و از طرفی، پدر کسی هم نیست؛ لکن
در همین صفحه، فقره نهم و دوازدهم می گوید: «و اذ بعث به الاب للعالمین کما وعد» و
«و الی ابیه السماوی بعد ثلاثه ایام صعد؛ و زمانی که فرستاد او را پدر برای
عالمیان، چون وعده داده بود. و به سوی پدر آسمانی خود بعد از سه روز بالا رفت.»
در صفحه ایمان، فقره نهم می گوید: «انت هو ابن اللّه حقا؛ تو حقیقتاً فرزند خدا
هستی.»
۲ – در صفحه تجسّد، فقره هفتم می گوید: «لیس المسیح خلیقه اللّه اذ کان مع اللّه
قبل البدء و هو معه ابدا؛ مسیح، مخلوق خدا نیست، چون که او قبل از خلقت، با خدا بود
و تا ابد با خدا هست.»
این عبارت دلالت دارد که خلقت مسیح، ابدی و ازلی است و به ناچار باید گفت که: نعوذ
باللّه، دو خدا وجود دارد: یکی خدای آسمانی و دیگری، مسیح؛ خدای زمینی. در همین
صفحه، فقره هشتم می گوید: «فیه و منه کان مع روح قدسه؛ در او و از او بود با روح
قدس». و در نهایت قائل به تثلیث می شود.
در صفحه «ایمان»، فقره دوم و سوم، مسیح را رب توصیف می کند: «فقالوا اهو ربنا…
(۲) فجاء هم الصوت المعلم… انی انا هو؛ پس گفتند: آیا او پروردگار ماست… پس
صدای معلم آنها را خطاب کرد… من او هستم»؛ اما در فقره نهم همان صفحه می گوید:
«انت هو ابن اللّه حقا؛ تو به راستی پسر خدایی.»
در فقره های نهم، دهم و یازدهم صفحه تجسّد می گوید: «و اذ بعث به الاب للعالمین کما
وعد (۹) حل فی بطن عذراء کلمه و فرج منه جسدا(۱۰) عاشر الانسان، علم الانسان، مات
عن الانسان فدی و کالانسان رقد؛ و زمانی که فرستاد او را پدر برای عالمیان، چون
وعده داده بود، حلول کرد در شکم عذراء کلمه ای و خارج شد از او با جسد. معاشرت کرد
با مردمان، تعلیم داد مردمان را، خدای انسان شد و مرد و مانند انسان خوابید (که
اشاره به مرگ است).»
در صفحه وصایا، فقره دوم و پنجم و بلکه مضمون و عبارات تمام آن صفحه دلالت می کند
که مسیح، رسول خداست؛ چنان که می گوید: «انا ارسلناک للعالمین مبشرا و نذیرا(۲) انا
اعطیناک موسی من قبلک من الوصیات عشره و نعطیک عشرات ارخی اذ قد ختمنا بک الانبیاء
و جعلناک علیهم امیرا؛ ما شما را برای عالمیان بشیر و نذیر فرستادیم. ما قبل از تو
به موسی ده وصیت دادیم، به تو ده وصیت دیگر می دهیم، چون ختم کردیم به تو پیغمبران
را و قرار دادیم تو را بر آنها فرماندار.»
تمام این عبارات بیانگر آن است که مسیح، مخلوق خداست.
به طور کلی از این صفحات چهارگانه استفاده می شود که حضرت مسیح علیه السلام، هم
خدا، هم مخلوق و هم رسول است. چگونه می شود یک موجود، هم خالق باشد و هم مخلوق، هم
رسول باشد و هم مرسل؟! چه کسی می تواند این معما را حل کند؟ کدام عاقل می تواند
چنین امر محالی را قبول کند؟
خداوند خطاب به اهل کتاب می فرماید:
«یا اهل الکتاب لا تغلوا فی دینکم و لا تقولوا علی اللّه الا الحق انما المسیح عیسی
ابن مریم رسول اللّه و کلمته القیها الی مریم و روح منه فآمنوا و رسله و الا تقولوا
ثلاثه انتهوا خیرا لکم انما اللّه اله واحد سبحان ان یکون له ولد له ما فی السماوات
و ما فی الارض و کفی باللّه وکیلا؛(۱۲) ای اهل کتاب! در دین خویش غُلو مکنید و در
باره خدا جز سخن حق مگویید. هر آینه عیسی، پسر مریم، پیامبر خدا و کلمه او بود…
پس به خدا و پیامبرانش ایمان بیاورید و مگویید که سه [تثلیث ] است. از این
اندیشه ها باز ایستید که خیر شما در آن خواهد بود… .»
و در جایی دیگر می فرماید: «یا اهل الکتاب لِمَ تکفرون بایات اللّه و انتم تشهدون *
یا اهل الکتاب لم تلبسون الحق بالباطل و تکتمون الحق و انتم تعلمون؛(۱۳) ای اهل
کتاب! با آن که خود به آیات خدا شهادت می دهید، چرا انکارش می کنید؟ ای اهل کتاب!
چرا با آن که از حقیقت آگاهید، حق را به باطل می آمیزید و حقیقت را کتمان می کنید؟»
شگفت این که در صفحه «تجسّد»، فقره هفتم و هشتم قائل به تثلیث (خدا، مسیح و روح
القدس) می شود، سپس در توصیف آنها می گوید: «الها سرمدیا واحدا احدا». این عبارت
نشان می دهد که نویسنده این فقرات، چقدر سر در گم و غافل بوده که حتی عدد و ریاضیات
را هم فراموش کرده و به هذیان گویی افتاده است. عدد یک را، سه می خواند، و سه را یک
می گوید، سفید را سیاه و سیاه را سفید می بیند، زن را مرد و مرد را زن قلمداد
می کند! خداوند چه زیبا فرمود: «و لو کان من عند غیر اللّه لوجدوا فیه اختلافا
کثیرا؛(۱۴) اگر قرآن از کانون دیگری غیر از خدا بود، اختلافات زیادی در آن
می یافتند.»
چگونه در کلام انسان اختلاف پدید می آید؟
اولاً: انسان مثل سایر موجودات مادی در این عالم، از هر جهت محدود و همواره در حال
تغییر و تحول است. بدیهی است که موجود متغیر و محدود، نمی تواند نقش موجود نامتناهی
و غیر محدود را به عهده بگیرد. توضیح این که تغییرات محیط و تغییرات درونی انسان،
در حالات روحی و آثاری که از آنها ظاهر می شود، مؤثر است. او پیوسته در حال تکامل
است، چیزهایی را یاد می گیرد که قبلاً نمی دانسته است. این دانش جدید می تواند در
نفس و جان او اثر گذاشته و دگرگونش سازد. همچنین در اثر کارهای جدید، آماده می شود
تا کارهای بالاتری را بهتر انجام دهد. و از طرفی، حالات انسان در غم، شادی، ترس،
امید و… تحت تأثیر عوامل خارجی و احیاناً درونی، تغییر می کند و در کلام او اثر
می گذارد، به طوری که در اوج شادی، یک جور سخن می گوید و هنگام حزن و اندوه، طوری
دیگر؛ بنابر این یک فرد نمی تواند در طول عمر، به گونه ای سخن بگوید که تمام آن از
نظر بلاغت، یک نواخت باشد؛ اما قرآن کریم در تمام این موارد سخن گفته است؛ آن وقتی
که پیامبرصلی الله علیه وآله در نهایت سختی و فقر مالی و یا تمکن و ثروت بود، یا
زمانی که در حال صحت و سلامتی و یا احیاناً بیماری بود و بالاخره در طول ۲۳ سال، از
حیث بلاغت یک نواخت سخن گفته است، به طوری که اولین آیات نازل شده به همان اندازه
محکم و شامل حقایق علمی است که آخرین آنها، همان اعتبار و ارزش را دارد.
ثانیاً: خدای متعال هدفش را بهتر از مخلوقاتش می شناسد و حال بندگانش را نیز در
تمام ابعاد، بهتر از همه می داند. مضافاً این که احاطه او بر ترکیبات الفاظ از همه
بیشتر است، لذا فقط اوست که می تواند هدف خود را بر اساس مقتضای حال به بهترین وجهی
بیان کند، اما دیگران نمی توانند چنین احاطه ای داشته باشند و نمی دانند دقیقاً چه
نکته هایی را باید رعایت کنند و چگونه حال همه مخاطبان را در نظر بگیرند و بر اساس
چنین فرمول پیچیده ای سخن بگویند. سرّ این که کسی نمی تواند مثل قرآن را بیاورد،
همین است، چون ذهن انسان محدود است و هر اندازه سعی کند نمی تواند بر همه جهات مسلط
شود؛ نهایت این که توجه او به یک یا چند مطلب خاص معطوف می شود.
به راستی در جهانی که همه موجودات آن دستخوش تغییر و تحول هستند، آیا ممکن است
انسانی که خود جزء این جهان طبیعت و محکوم به تغییر و تحول است، بتواند در همه شئون
عالم بشری دخالت نموده و کتابی مشتمل بر معارف، علوم، قوانین، مواعظ، امثال و قصص
به دنیا عرضه نماید؛ کتابی که در آن از تمام ابعاد زندگی به صورت یک سان و در سطحی
اعلا، سخن گفته شده و در هر رشته ای از علوم و معارف، اظهار نظر شده باشد؛ در عین
حال، حتی یک حرف آن هم باطل نشده باشد؟
اشکالات و تناقضات دیگری نیز در این صفحات چهار گانه وجود دارد، لکن به دلیل اطاله
کلام، از آن صرف نظر می کنیم، زیرا بطلان این عبارات و بی محتوایی و عدم بلاغت
آنها، برای اهل علم و انصاف، روشن است.(۱۵)
ب) بعد دیگری از فصاحت و بلاغت قرآن
فیلسوف شهید، استاد مطهری در این باره بیانی دارند که برای افزایش بصیرت خوانندگان
عزیز خلاصه ای از آن را می آوریم.
یکی از وجوه اعجاز قرآن که از دیر زمان مورد توجه فوق العاده قرار داشته، جنبه لفظی
و ظاهری یا فصاحت و بلاغت قرآن است. روشنی بیان، زیبایی تعبیر، شیرینی آهنگ و
جذابیّت عبارات، نظم بی بدیل الفاظ و قالب های معانی، آن چنان آیات قرآن را زیبا و
لطیف ساخته است که هر کسی مختصر ذوق و شناختی از ادبیات عرب داشته باشد، حلاوت و
طراوت آن را به خوبی احساس می کند.
اصولاً همه انسان ها زیبایی و جمال را می فهمند و نیازی به تعریف ندارد. هنگامی که
انسان اندام و صورت زیبا را مشاهده کند، یا منظره دل پذیر و یا شعر زیبایی را
ببیند، بی اختیار جذب می شود. به همین دلیل صورت ها و منظره ها با این که
گوناگونند، ولی زیبا و جذّاب می باشند. پیش از آن که علم و عقل، زیبایی را ادراک
کند، احساس آن را می فهمد که مرکز آن، قلب و دل است، نه مغز و سر؛ از این رو
گفته اند: زیباترین شعر، دروغ ترین آنهاست.
فصاحت و بلاغت نیز از مقوله زیبایی است و به کانون احساسات مرتبط است، ولی یک ویژگی
و امتیازی که در فصاحت و بلاغت قرآن موجود است این است که، در عین زیبایی و
جذابیّت، از صمیم صداقت و درستی مایه می گیرد؛ بر خلاف شعر زیبا که اگر دروغ و گزاف
در آن نباشد، زیبایی نخواهد داشت؛ مانند قول شاعر:
یا رب چه چشمه ای است محبت که من از آن
یک قطره آب خوردم و دریا گریستم
طوفان نوح زنده شد از آب چشم من
با آن که در غمت به مدارا گریستم
این رباعی، از نظر شعری بسیار زیباست، ولی از نظر عقلانی، دروغ محض است، زیرا چگونه
ممکن است انسانی یک قطره آب بخورد، اما یک دریا اشک بریزد، و یا آدمی که قد و قامتش
۱۸۰ سانتی متر و وزنش هشتاد کیلو بیشتر نمی باشد، چگونه بتواند دریا را با خود حمل
کند.
ولی قرآن با این که تشبیهات بی بدیلی دارد، اما مضامین آیاتش با عقل و روح و فکر
انسان منطبق است. مسائلی که مطرح می کند، هم عقل می پذیرد و هم دل زیبایی آن را
تصدیق می کند. آری، قرآن، هم کتاب عقل است و هم کتاب دل، زیبایی الفاظ را با جمال
معنوی و اسلوب بدیع ادبی به هم آمیخته است.
فصاحت از مقوله جمال است که احساس، آن را می یابد، لیکن با منطق و عقل سازش ندارد،
ولی قرآن، جمال ظاهری را با زیبایی معنوی و عقل و منطق را با احساس قلبی – با تمام
تنوعی که دارند – یک جا جمع می کند.
بدون شک احساسات بشر، انواعی دارد و هر جمال و زیبایی با یک نوع از احساسات انسان
مطابقت و هماهنگی دارد؛ مثلاً موسیقی زیباست، ولی یک نوع جمالی است که گوش آن را
می شنود و دل لذّت می برد. مناظر قشنگ با چشم انسان سر و کار دارد. یک غزل عاشقانه،
زیباست، ولی اگر توأم با غریزه باشد، گوش و دل از آن لذّت می برند.(۱۶)
ج) وجهی دیگر در اعجاز کلامی قرآن
در اعجاز لفظی و معنوی قرآن می توان به این حقیقت نیز اشاره کرد کتاب هایی که در
دنیا نوشته می شود، هر کدام سبک و موضوع خاصی دارد؛ مثلاً کتاب تاریخ بر محور تاریخ
می چرخد، کسی که در فن سخنوری کتابی تدوین نموده، مسائل مخصوص آن را مورد بحث قرار
داده که با فلسفه و شیمی ارتباطی ندارد؛ ولی قرآن با این که یک هدف را تعقیب می کند
و آن، تعلیم و تربیت و هدایت و ارشاد انسان هاست، با وجود آن، با همه علوم و معارف
آمیخته است؛ از جنین شناسی گرفته تا رنگ درختان، تنوع گیاهان، زمین شناسی، خلقت
انسان، حرمت گوشت خوک و مردار، فلسفه آفرینش انسان و جهان، مبدأ و معاد و برزخ و
قیامت، همه را به هم آمیخته و یک نوع ارتباط و هماهنگی بین آنها برقرار ساخته است.
این کتاب منحصر به فرد، کتابی است که طبیعت را با فطرت در آمیخته و عقل را با دل به
هم دوخته است؛ مثلاً در باره بهار می فرماید: «فانظر الی آثار رحمه الله کیف یحی
الارض بعد موتها ان ذلک لمحی الموتی»؛(۱۷) نخست، توجه انسان را به سبزه زارها،
درختان، گل ها و گیاهان توجه می دهد که چگونه باران رحمت زمین مرده را زنده می سازد
و بعد بلافاصله ذهن آدمی را به احیای مردگان در قیامت معطوف می کند.
د) مصونیت از تحریف
قابل تحریف نبودن قرآن نیز می تواند یک نوع اعجاز باشد، چرا که هر کتابی در دنیا
قابل تحریف به زیادتی و نقصان است، ولی قرآن، نه کاستی را بر می تابد و نه افزونی
را، چرا که نسخه های آن بی حد و حصر است و افزودن به آن و کاستن از آن امکان پذیر
نمی باشد.
اصولاً قرآن چون به صورت معجزه نازل شده است، قابل تحریف نمی باشد؛ بر خلاف تورات و
انجیل که در قالب نثر معمولی نازل گردیده و قابل تحریف بوده اند. قرآن کریم به
مصونیت خود از هر گزندی اشاره کرده و می فرماید: «انا نحن نزلنا الذکر و انّا له
لحافظون؛(۱۸) ما این کتاب را فرستاده ایم و تحقیقاً آن را نگهبان و نگه داریم». در
آیه ای دیگر می فرماید: «و انّه لکتاب عزیز * لا یأتیه الباطل من بین یدیه و لا من
خلفه تنزیل من حکیم حمید؛(۱۹) به تحقیق قرآن، کتاب ارجمند و پیروز است. باطل نه از
پیش رو می تواند به آن لطمه بزند و نه از پشت سر مورد هجمه قرار می دهد.»
همان گونه که در عصر نزول و حضور پیامبر از تحریف در امان باقی مانده، پس از
پیامبرصلی الله علیه وآله نیز دستخوش تحریف به زیادتی و کاستی واقع نمی شود. آیات
یاد شده به معنای انصراف دشمن از تحریف نیست؛ بدین معنا که خداوند در قلب دشمن تصرف
کرده و آنان را از تحریف باز دارد، بلکه مفهوم آیه از عجز و ناتوانی دشمن در جهت
تحریف پرده بر می دارد، چرا که اگر جمله و سطری را از قرآن حذف کنیم و یا بر آن
بیفزاییم، مانند وصله کهنه ای که به بهترین پارچه زده شده باشد، محسوس و مشهود
خواهد بود.قرآن، کتاب شعر و غزلیات نیست که بتوان جمله ای را از آن تعویض کرد و یا
شعری را بر آن افزود. کاستن از قرآن نیز امکان ندارد، چرا که معنا و مفهوم خراب
می شود و برای هر عاقل و سخن سنجی به عیان روشن می گردد که در این قسمت کلماتی حذف
شده است.
از جانب دیگر، عده زیادی از مسلمانان صدر اسلام در تمام مقاطع تاریخی و هم اکنون،
حافظان قرآن بوده و هستند، بنابر این چه کسی جرئت می کرد و می توانست تحریفی در آن
صورت دهد، چرا که جان تحریف گران و مهاجمان به خطر می افتاد. مضاف بر این که از
حدیث ثقلین – که محدثان شیعه و سنی به طور متواتر نقل کرده اند – وجوب تمسک به قرآن
و عترت استفاده می شود. اگر بنا باشد تحریف در آن راه پیدا کند، چنین وجوبی، بی
معنا و این گونه تأکید، لغو خواهد بود.
بعضی می گویند: اگر تحریفی در قرآن صورت نگرفته است، پس قرآن حضرت علی علیه
السلام چیست؟ اولاً: مقصود از مصحف امام علی علیه السلام، یا کتاب خدا با ذکر تفسیر
و تأویل است و یا به قول برخی، ترتیب سوره ها با هم متفاوت اند. مضاف بر این که
قرآن کنونی، با نظارت و تصویب شخص حضرت علی علیه السلام گردآوری و تدوین شده و
همواره مورد تأیید آن حضرت و فرزندان معصوم او بوده است. با وجود این دلایل، مجالی
برای تحریف نبوده و نخواهد بود. مصحف فاطمه زهراعلیها السلام نیز قرآن نیست، بلکه
کتابی است از نظر حجم سه برابر قرآن که در آن، حوادث غیبی و اتفاقات آینده ثبت شده
است.
از سوی دیگر، تمام اوصافی که قرآن برای خودش ذکر نموده، عیناً در مجموع آن موجود
است. و این هم می تواند دلیلی دیگر بر عدم تحریف این کتاب آسمانی باشد.
در هر صورت، اهتمام مسلمانان در حفظ قرآن و تعلیم و آموزش آن به فرزندان و دیگران،
دلیل روشنی بر عدم وقوع تحریف در این کتاب مجید است. شاهد دیگر این که قرآن در
نسخه های مختلف و خطوط کوفی، نبطی و عربی نوشته شده بود، لیکن در نوع قرائت آن هیچ
گونه اختلافی پدید نیامد.
یکی از قرآن شناسان می نویسد: قرآن را با خط نسخی که در آن عصر متداول بود،
می نوشتند و در آن زمان، نقطه و حرکات و اعراب گذاری نبود. با وجود آن، عرب ها صحیح
و یک نواخت تلاوت می کردند؛ ولی پس از این که اسلام به سرزمین های غیر عربی نفوذ
کرد، آنها نمی توانستند قرآن را درست بخوانند، بدین دلیل در عصر عبدالملک مروان،
خلیفه اموی، به وسیله ابوالاسود دئلی که علم نحو را از حضرت علی علیه السلام آموخته
بود، قرآن مجید نقطه گذاری شد. سپس به دست خلیل بن احمد، واضع علم عروض، علامت های
مدّ، فتحه، کسره، ضمه و تنوین وضع گردید تا خواندن قرآن آسان شد.(۲۰)
دوم – اخبار غیبی پیش گویی های قرآن
دومین وجه از وجوه اعجاز، خبرهای غیبی قرآن است که مسائل علمی، تاریخی و حوادث
ماورای طبیعت را نیز در بر می گیرد. ما در این بخش به یکی از اخبار غیبی در بُعد
تاریخی بسنده می کنیم که در زمان نزول قرآن هنوز رخ نداده بود.
پیروزی رومیان بر ایرانیان
روم، امپراتور مقتدری بود که بر بخش وسیعی از آسیا، اروپا و آفریقا حکومت می کرد و
ایتالیا نیز قسمتی از آن بود. جنگ های فراوانی میان روم و ایران واقع شده بود، اما
در عصر ظهور اسلام، جنگ بزرگ و سرنوشت سازی رخ داد. ابوعبیده می گوید: از امام
باقرعلیه السلام از مضمون آیه: «الم * غلبت الرّوم * فی ادنی الارض و هم مِنْ بَعد
غلبهم سیغلبون * فی بضع سنین…»(۲۱) پرسیدم، فرمود: این آیه، تأویلی دارد که جز
خدا و راسخان در علم از آل محمدصلی الله علیه وآله کسی نمی داند. هنگام
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 