پاورپوینت کامل مقدسات را دریابیم (۲) ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل مقدسات را دریابیم (۲) ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مقدسات را دریابیم (۲) ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل مقدسات را دریابیم (۲) ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

۲

به تناسب سال رسول خدا (ص) بر آن شدیم تا یکی از ویژگی های آن حضرت یعنی پاسداری از
معارف دینی را بررسی کنیم و خود نیز درس ها بیاموزیم. در شماره گذشته، مطالبی را
درباره خرافات و نقل کرامات جعلی و نامعقول بیان کردیم. اکنون شمّه ای از انحرافات
و بدعت ها را بازگو می سازیم تا چهره اسلام ناب را از این طرّه هات پاک سازی نماییم
و بر بصیرت دینی و آگاهی نسل جوان بیفزاییم.

گفته شد که بعثت نبی اکرم تحول عظیمی در شبه جزیره عربستان و به تدریج در سراسر
جهان به وجود آورد و انقلابی شگرف در عرصه دین و دین باوری ایجاد نمود، به گونه ای
که دنیای آن روز را در بُهت و حیرت فرو برد. منادیان ادیانِ معروف جهان، کاهنان،
ساحران و حافظان سنت های کهن و خرافات برآشفتند و از همه بیشتر، حاکمان زر و زور و
تزویر چون ریاست و حیثیت اجتماعی خویش را در خطر دیدند، از خواب گران بیدار شدند.
طبق روایات معروف، شیطان بزرگ (ابلیس) یاران خویش را فرا خواند تا کنفرانسی بگیرند
و چاره ای بیندیشند، چرا که به هنگام ولادت حضرت رسول، از اخبار آسمانی ممنوع
شدند(۱) و با بعثت ایشان نیز آنان از وسوسه ها و گمراهی های سهل و آسانِ نوع انسانی
باز ماندند. لذا تمام مخالفان متحد شدند تا با شایعه پراکنی ها و حملات نظامی و
تسویلات شیطانی بتوانند این نهضت را در نطفه خفه کنند، ولی با شکست پیاپی نظامی و
پیروزی های مسلمان ها در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی به این نتیجه
رسیدند که مقابله نظامی و سیاسی امکان ندارد و از این رو استراتژی خود را تغییر
دادند. اهل کتاب تسلیم شدند و به جزیه روی آوردند، برخی از ترس و گروهی به طمع مال
و جاه، مسلمان شدند و جمعی هم راه «نفاق» را پیش گرفتند و به ظاهر اسلام آوردند،
ولی در باطن با کفار و اهل کتاب بودند.

ذات اقدس الهی به رسول اسلام خبر داد: «اذا جائک المنافقون قالوا نشهد انک لرسول
الله و الله یعلم انک لرسوله و الله یشهد ان المنافقین لکاذبون».(۲) متأسفانه به
دلیل پوشیدگی چهره کریه منافق و پیچیدگی نفاق، به اضافه ستّاریت الهی و عدم مأموریت
پیامبر به افشای سیمای منافقان از طریق علم غیب، مسلمانان پاک دل نتوانستند آنان را
شناسایی نمایند و اگر از طریق مکاشفه نیز برای برخی از مسلمان ها چهره منافقی مکشوف
می شد، حضرت رسول امر به ستر و پوشش می کرد، چرا که اگر انسان از طریق مکاشفه
حقیقتی را فهمید، حق ندارد بازگو سازد، به ویژه اگر به حیثیت افراد مربوط گردد و
شخصی را در سیمای واقعی وی مشاهده نماید؛ چنان که پیامبر (ص) جوانی را که براثر
تقوا و ریاضت به چنین حالی رسیده بود، از افشای اسرار و معرفی منافقان نهی کرد.
مولوی حدیث فوق را به شعر در آورده است:

گفت پیغمبر صباحی زید را

کیفَ اَصْبَحتَ ای رفیق با وفا

گفت عبداً موقِناً پس اوش گفت

کو نشان از باغ ایمان گر شکفت

هل مرا تا پرده ها را بر درم

تا چو خورشیدی بتابد گوهرم

تا کسوف آید مرا خورشید را

وانمایم نخل را و بید را

یا رسول الله بگویم سرّ حشر

در جهان پیدا کنم امروز نشر

من بگویم یا فروبندم نَفَس

لب گزیدش مصطفی یعنی که بس

هر که را اسرار حق آموختند

مهر کردند و دهانش دوختند(۳)

البته اگر مسلمان ها در آیات نفاق دقت می کردند می توانستند منافقان را بشناسند،
ولی متأسفانه تعصبات جاهلانه و عدم دقت در صفات منافقان، آنان را از شناخت این
اشخاص باز داشت؛ چنان که امام علی (ع) می فرماید: «احادیثی که در دست رس مردم قرار
دارد، مشتمل بر حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص و محکم و متشابه
است. در روزگار پیامبر اکرم (ص) به قدری به آن حضرت در قالب «حدیث» دروغ بستند که
روزی در مسجد حرکت کرد و خطابه ای ایراد نمود و فرمود: «هر کسی که از روی تعمّد به
من دروغ نسبت دهد، جای گاهش پر از آتش خواهد بود». سپس امام علی (ع) در ادامه خطبه
می فرماید: «تمام افرادی که حدیث نقل می کنند، از چهار دسته بیرون نیستند: یکی از
آنها منافقان و افراد نفوذی هستند که تظاهر به ایمان می کنند و نقاب اسلام بر چهره
می زنند، نه از گناه می ترسند و نه از آن دوری می نمایند. اینان احادیث دروغی را به
پیامبر نسبت می دادند. اگر مردم می دانستند که آنان منافق و دروغ گو هستند، از آنها
قبول نمی کردند، اما براثر ناآگاهی می گویند: او از اصحاب پیغمبر است، رسول خدا (ص)
را دیده و از او حدیث شنیده و نقل کرده است و حال آن که خدای متعال آن گونه که لازم
بود منافقان را به تو (هر که هستی) معرفی کرد، [لیکن برخی یا نمی خواهند بشناسند یا
تعصب دارند]. همان ها بودند که پس از پیامبر ماندند و به پیشوایان گمراهی نزدیک
شدند و به آنان حکومت بخشیدند و بر گردن مردم سوار نمودند و خود نیز به سلطه گران
نزدیک شدند و به وسیله آنان به دنیا رسیدند»؛(۴) یعنی اگر مسلمان ها به اوصاف
منافقان در قرآن دقیق می شدند سیمای آنها را می شناختند، لیکن ساده لوحی و عصبیت
قومی، مطلق کردن اصحاب پیامبر و به ظاهر اکتفا کردن، و عدم تفکر در قرآن و تطبیق آن
با اصحاب پیامبر (ص) موجب اخفای چهره آنان شد و کفار و مشرکان توانستند با استفاده
از نقشه های منافقان به هجوم فرهنگی دست یازند و با به وجود آوردن بدعت ها و
تحریف ها و خرافات، به محو دین بپردازند و مفاهیم اسلامی را دگرگون سازند.

این هجمه و یورش امروز و دیروز بیشتر از همه، بر ضد مکتب تشیّع است. گاهی برخی از
بی سوادها و ناآگاهان در لباس مداحی و ثناگویی و مبالغه های ناروا به انحراف ها
دامن زده و شیعیان را به گروه های غالی پیوند می زنند، که ثمره آن به وجود آمدن
سپاه محمد (ص) و کشتن شیعیان در عراق و پاکستان می گردد و زمانی نیز در لفافه شایعه
سازی ها و تهمت ها و افتراها مذهب شیعه را زیر سؤال می برند. شخص پیامبر با
مدیحه سرایی ها و گزافه گویی ها برخورد می کردند. امام راحل (ره) نیز با غلو و
انحرافات رایجِ پیامبر گونه مقابله می کردند. شاعری تا شعر ذیل را خواند:

مرا پیر طریقت جز علی نیست

که هستی را حقیقت جز علی نیست

اگر کفر است اگر ایمان، بگو فاش

خدا را حول و قوه جز علی نیست

امام راحل (ره) دستور دادند به مداح گفته شود که به اشعار کفرآمیزش ادامه ندهد.(۵)

متأسفانه در مجالس و محافل مذهبیِ برخی از علما و فضلا از این دست اشعار بسیار گفته
می شود، ولی عکس العمل مناسبی نشان داده نمی شود.

یکی از مداحان در زمان خلافت امام علی (ع) برای آن حضرت صفات خدایی مطرح نمود، امام
او را نهی کرد و فرمود: تو گمان کردی که برای این اشعار کفرآمیزت صله می دهم؛ من
بنده خدایی بیش نیستم. شایسته است در این جا به چند نمونه از این نوع واکنش ها از
سوی حضرت رسول بپردازیم تا سیره و سنت ایشان را در سال او بیاموزیم و عملیاتی
سازیم.

یکم – وقتی فرزند عثمان بن مظعون از دنیا رفت، بسیار غمگین شد، به طوری که همه
کارهای خود را ترک کرد، حتی حضور در مسجد را نیز رها ساخت و خانه خویش را مسجد قرار
داد. این خبر به گوش پیامبر رسید، او را احضار نمود و فرمود: «یا عثمان انّ اللّه
تبارک و تعالی لم یکتب علینا الرهبانیه انّما رهبانیه امّتی الجهاد فی سبیل
الله؛(۶) ای عثمان! بدان که خدای تبارک و تعالی رهبانیت و گوشه گیری را برای امت من
مقرّر نساخته، بلکه رهبانیت امت من، جهاد در راه خداست.»

دوم – در تفسیر آیه «یا ایّها الّذین آمنوا لا تحرّموا طیّبات ما احل الله لکم»(۷)
گفته اند: این آیه در شأن حضرت امام علی (ع)، بلال و عثمان بن مظعون نازل شده است.
این سه نفر هر کدام برای ریاضت و خودسازی تصمیم خاصی گرفته بودند. حضرت علی (ع)
سوگند خورد که شب ها نخوابد و تا صبح عبادت کند [و قسمتی از روز را به خواب و
استراحت بپردازد]، بلال سوگند خورد که روزها را افطار نکند، ولی عثمان قسم خورد که
با زنش هم بستر نشود. روزی همسر عثمان که زن صاحب جمالی بود، نزد عایشه آمد. عایشه
از وضع او تعجب کرد و گفت: چرا به خودت نمی رسی؟ گفت: برای چه کسی آرایش کنم؟ شوهرم
مدتی است مرا ترک کرده و شیوه رهبانیت در پیش گرفته است. این خبر از طریق عایشه به
گوش پیامبر رسید. با شعار «الصلوهُ جامعهً» مردم را در مسجد جمع کرد، پس از حمد و
ثنای الهی فرمود: چرا بعضی از شما چیزهای پاکیزه را بر خود حرام می کنید، در صورتی
که من پیغمبر شما هستم، پاسی از شب را می خوابم و با همسرانم هم بستر می شوم و
روزها غالباً افطار می کنم. این سنت من است. «الا فمن رغب عن سنّتی فلیس منّی؛(۸)
به هوش باشید، هر کس از سنّت من سرپیچی کند از من نیست». آنان حرکت کردند و گفتند:
یا رسول الله! همگی ما بر این امور قسم خورده ایم. آیه نازل شد: «لا یؤاخذکم اللّه
باللّغو فی ایمانکم؛(۹) خداوند شما را به سوگندهای لغوتان مؤاخذه نمی کند». به گفته
مفسّران، سوگندهای لغو به سوگندهایی می گویند که بدون هدف مشخص از انسان سر می زند
و یا به اجبار و اکراه، آن را بر زبان جاری می سازد.

سوم – عثمان بن مظعون از مهاجرانی بود که از مکه به مدینه هجرت کرده بود و در یکی
از خانه های انصار زندگی می کرد. «امّ علاء انصاری» که از بانوان مجاهد و با ایمان
بود، از وی پرستاری می نمود، لیکن بیماری او تشدید شد و از دنیا رفت. در حالی که
دوستانش مقدمات دفن او را فراهم می کردند رسول اکرم وارد شد. امّ علاء به جنازه
عثمان رو کرد و چنین اظهار داشت: «رحمت خدا شامل حال تو باشد ای عثمان، اکنون شهادت
می دهم که خداوند تو را به جوار رحمت خود برد». تا این جمله از دهان امّ علاء خارج
شد، رسول اکرم (ص) فرمود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.