پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر; امامت و رهبری در اسلام (۴) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر; امامت و رهبری در اسلام (۴) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر; امامت و رهبری در اسلام (۴) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل متن درسی مقطع دیپلم و بالاتر; امامت و رهبری در اسلام (۴) ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

شرایط احراز امامت

در شماره قبل، دلایل نیاز به امام و انتصابی بودن امامت را بحث کردیم، در این شماره به شرایط احراز امامت از نظر شیعه و سنّی می پردازیم.

شرایط تعیین یا احراز مقام امامت از نظر مذاهب اسلامی، متفاوت است؛ به عبارت دیگر روی کرد هر گروهی در این موضوع به نوع بینشی بستگی دارد که درباره امامت دارند. کسانی که امامت را از اصول دین می شمارند و برای امام جای گاه رفیع و ملکوتی معتقدند، بدون شک شرایط احراز امامت را انتصاب و گزینش از ناحیه حق تعالی و ابلاغ آن توسط پیامبر اکرم (ص) می دانند و معرفت چنین امامی را واجب و اطاعت از وی را جزء فرایض دینی به حساب می آورند. از این رو بر این باورند که امام باید معصوم، اعلم، اعدل، اتقی ، اشجع الناس و منصوب از جانب حق تعالی باشد؛ چنان که امام علی (ع) در نهج البلاغه در صفات امامان راستین می فرماید: «و انما الائمّه قوّام علی خلقه و عُرفاؤه علی عباده و لا یدخل الجنّه الاّ من عرفهم و عرفوه و لا یدخل النّار الا من انکرهم و انکروه؛(۱) تحقیقاً امامان دین، سامان دهنده امور خلق از ناحیه خدا هستند و کارگزاران آگاه بندگانند. احدی وارد بهشت نمی شود، مگر این که آنان را بشناسد و او هم هواداران خویش را بشناسد و کسی هم به جهنم وارد نمی شود، مگر آن که منکر آنان باشد و اینان را به رسمیت نشناسد.»

این حدیث تقریباً تفسیر آیه «یوم ندعوا کل اناس بأمامهم»(۲) می باشد، چرا که سرنوشت نهایی انسان ها با پیشوایانشان گره خورده است.

معتزله و اشاعره که برای امامت جز یک منزلت اجتماعی و منصب عادی نمی شناسند، شرایط احراز امامت را مجرّد نصب خلیفه به دست امت و یا اصحاب حل و عقد می دانند، ولی عزل او را حتی به دست نمایندگان، جایز نمی شمارند. آنان نه عدالت و پیراستگی از گناه و خطا را شرط احراز و تحقق امامت می دانند، نه علم کامل و بصیرت نافذ امام به کتاب و سنّت را، بلکه لیاقت و کاردانی معمولی در امر مدیریت جامعه را در احراز این منصب کافی دانسته اند. حتی لازم نیست ملتزم به سیره نبوی باشد، چرا که خلیفه و امام، آزاد هستند هر شیوه ای را که بخواهند اتخاذ کنند. این گروه برای اثبات مدعای خود دلایلی آورده اند که به دو دلیل بسنده می کنیم:

الف – محدّث بزرگ اهل سنّت، مسلم بن حجّاج قشیری در کتاب صحیح خود از قول حذیفه بن یمان آورده است که حضرت رسول (ص) فرمود: «پس از من پیشوایانی بر سر کار خواهند آمد که نه در راه من قدم بر می دارند و نه روش مرا پیش خواهند گرفت. در میان ایشان کسانی بر خواهند خاست که پیکرشان پیکر آدمی، ولی قلبشان، قلب شیطانی است. پرسیدم: ای رسول خدا! اگر با چنین پیشوایانی هم زمان بودم تکلیف چیست؟ حضرت فرمود: مطیع و فرمانبردار پیشوا باش، گرچه پشتت را به تازیانه بیازارد و مالت را به یغما ببرد.»(۳)

ب – قاضی ابوبکر باقلانی در خصوص عزل خلیفه خطاکار و امام فاسق می نویسد: امام، هرگز با غصب اموال، کشتار مردم و نفوس محترم و عدم اجرای حدود، از مقام و منصب خود بر کنار نمی شود، بلکه در چنین شرایطی وظیفه امت این است که او را نصیحت کنند و وی را بترسانند و خود نیز در گناه و تعدّی، از وی فرمان نبرند.(۴)

این حدیث در اطاعت نکردن از امام ستم گر با حدیث پیش، تضاد دارد، لیکن در عدم عزل، هم سان است.

در مقابل این نظریه، بعضی از بزرگان اهل سنّت قرار دارند که علم و عدالت و زهد و پارسایی و شجاعت را از شرایط احراز منصب امامت دانسته اند.

قاضی القضات عبدالجبّار همدانی می نویسد: امام باید عادل باشد به اندازه ای که بتواند به اقوال علما مراجعه و قول ضعیف را از قوی تشخیص دهد. امام باید در حدّ اعلای پارسایی و عدالت باشد وگرنه نمی تواند عهده دار منصب قضاوت و مجری حدود اسلامی باشد.(۵)

از گفتار قاضی عبدالجبّار بالاتر، سخن زمخشری در کشّاف است که معتقد است: امامت ظالم و فاسق به حکم قرآن، جایز نیست. وی ذیل تفسیر آیه «و اذ ابتلی ابراهیم… قال لاینال عهدی الظالمین»(۶) می فرماید: خداوند در پاسخ دعای حضرت ابراهیم فرمود: امامت و خلافت و پیمان من به آن گروه از فرزندانت که ستم کارند نمی رسد؛ تنها آن دسته از فرزندانت که عادل و از هرگونه ظلم پاک و مبرّا می باشند شایسته این مقامند.(۷)

قاضی عبدالرحمن عضدالدین ایجی که از متکلّمان معروف اشاعره است، درباره شرایط احراز امامت بینش صحیح تری دارد، وی می گوید: اولاً: امام باید در اصول و فروع دین مجتهد باشد، در ثانی: رأی و اراده مستقل داشته باشد و از تدبیر جنگ و صلح و اداره سپاه، مطّلع باشد، ثالثاً: باید شجاع باشد و رابعاً این که باید عادل باشد تا به دیگران ظلم روا ندارد و حقوق آنان را ضایع نسازد.(۸)

جای بسی تعجب است که با وجود اعتقاد به این شرایط، متکلّمان و عالمان اهل سنّت در مورد عزل امام فاسق و ستم گر سکوت کرده اند و بعضاً برکناری امامان جائر را جایز نمی دانند. سعدالدین تفتازانی، از متکلّمان معروف اهل سنّت، با کمال صراحت می گوید: «فسق و فجور و گناه و آلودگی، موجب عزل و برکناری امام نمی گردد، زیرا پیشوایان و امیران اسلام که پس از خلفا بودند، گناه های آشکاری مرتکب شدند و فسق و فجور بی شماری انجام دادند، با وجود این، امت اسلامی همگی از آنان اطاعت کردند و این فسق و فجور، مانع امامت نبود و هیچ یک را معزول نساختند.»(۹)

شاید علت این که امت اسلامی بر خلاف عقل و منطق و عرف جامعه در برابر حاکمان جور و فاسق به مقابله بر نخاستند، سلسله احادیثی بود که درباریان ساخته بودند و دست مسلمان ها را در این موارد بسته بودند، ولی جامعه شیعه و امامان معصوم از اهل بیت عصمت و طهارت هرگز در برابر مظالم و مفاسد آنان سکوت نکردند، بلکه قیام بر ضد نظام های فاسد را برترین جهاد در راه خدا می دانستند.

نهضت خونین عاشورا بر ضد یزید بن معاویه بر این اساس بود، چرا که امام حسین (ع) در مقابل صحابه و تابعین فرمودند: مگر از پیامبر نشنیده اید که فرمود: هر کس سلطان جائری را مشاهده کند که حرام های خدا را حلال می شمارد و عهد الهی را می شکند، با سنّت و سیره رسول خدا مخالفت می کند و در میان بندگان خدا به شیوه ظلم و تعدّی رفتار می نماید، اگر کسی با عمل یا گفتار، عکس العمل در برابر مظالم او نشان ندهد، بر خداست که آنان را در جای گاه امام جائر در دوزخ قرار دهد.(۱۰)

شرایط احراز امامت از نظر تشیّع

از نظر متکلّمان امامیه، امام در واقع خلیفه پیغمبر اکرم (ص) است و باید اغلب ویژگی های او را به جز مقام وحی و نبوت داشته باشد. در عظمت مقام امامت در اسلام همین قدر بس که خداوند متعال بعد از امتحانات سختی که حضرت ابراهیم در دوران پیامبری خود گذرانید و سرفراز بیرون آمد، او را امام برای مردم قرار داد: «انی جاعلک للناس اماماً»؛(۱۱) یعنی مقام امامت از مقام نبوت هم بالاتر است. به همین دلیل حضرت ابراهیم درخواست کرد امامت را در نسل آینده اش قرار دهد،(۱۲) اما خطاب آمد که «عهد و پیمان من» یعنی «امامت و ولایت» هرگز به ستم کاران نمی رسد، چرا که در احراز مقام نبوت، عصمت و معجزه لازم است ولی در امامت، غیر از داشتن ملکه عصمت، گذرانیدن یک سلسله ریاضت ها و ابتلائات نیز ضروری می باشد.

نکته ای که در این جا باید متذکر شویم این که آیه فوق مفهوم ظلم را به گونه وسیع گرفته است، به طوری که شامل شرک به خدا هم می شود، چرا که در قرآن از زبان حضرت لقمان می فرماید: «انّ الشّرک لظلم عظیم».(۱۳) بنابر این کسانی که در برهه ای از زمان، مشرک بوده و این ستم بزرگ را بر خویش روا داشته اند، نمی توانند به مقام امامت نایل گردند.

ظلم در نقطه مقابل عدالت است. همان گونه که امام باید از هرگونه ظلم و ستمی مبرّا باشد، از نظر عدالت هم باید به مفهوم وسیع آن، عادل و عدالت گر باشد. این گونه شرایط، بدون شک، عصمت از گناه و خطای در بیان احکام، عقاید و اخلاق اسلامی را در حدّ بالاتری می طلبد، چرا که عدالت به این معنا با مقام شامخ امامت متناسب است، نه عدالت به مفهوم ترک معاصی کبیره و عدم اصرار بر گناهان صغیره که در امام جماعت و قاضی شرط است. ضمن این که عدالت امام فقط زمان حاکمیت را شامل نمی شود، بلکه از بدو تکلیف تا رسیدن به مقام امامت، باید معصوم باشد. به همین دلیل عبدالله بن مسعود از پیامبر اکرم (ص) بازگو می کند که خداوند به حضرت ابراهیم فرمودند: «من پیمان امامت را به آن گروه از فرزندان تو که ظالم باشند واگذار نمی کنم. حضرت ابراهیم پرسید: بار پروردگارا! ظالمان از اولادم چه کسانی اند که پیمان امامت تو به آنها نمی رسد؟ خداوند فرمود: کسی که در برابر بتی سجده کرده باشد هرگز او را امام قرار نخواهم داد و شایسته نیست امام باشد.(۱۴)

خوش بختانه همین معنا را دانشمند معروف اهل سنّت، ابن مغازلی نیز تأکید کرده است.

فخر رازی در تفسیر کبیر خود به این مقدار اعتراف دارد که امام باید معصوم باشد، چرا که امام کسی است که مردم باید در همه کارها به او اقتدا کنند. بنابر این اگر معصیتی از او صادر گردد واجب می شود که در عملِ گناه نیز از او اطاعت نمایند، در صورتی که پیروی در معصیت و گناه، حرام و ممنوع است و نباید از کسی پیروی شود.

نکته دیگر این که به اجماع عالمان شیعه و اکثر عالمان سنّی، هر پیامبری واجد منصب امامت نیست، زیرا این منصب به هر کسی داده نمی شود. این حقیقت را که مقام امامت غیر از مقام نبوت و بلکه برتر از نبوت می باشد، در حدیث صحیحی از امام صادق (ع) رسیده است که فرمود: «خداوند حضرت ابراهیم را بنده خودش قرار داد، پیش از آن که پیامبرش قرار دهد و او را به پیامبری انتخاب نمود، قبل از آن که رسولش گرداند و او را رسول برگزید، پیش از آن که او را خلیل برگزیند و او را خلیل خود نمود، پیش از آن که او را امام مردم قرار دهد. هنگامی که تمام این مقامات را به وی اعطا کرد، آن گاه فرمود: من تو را امام قرار دادم.»(۱۵)

امامت امام چگونه مشخص می شود؟

یکی از مسائل مهمی که در باب منزلت امام مطرح می شود چگونگی مشخص شدن امامتِ اوست؛ به این معنا که چگونه امامت یک فرد، معلوم و ثابت می شود؟

در پاسخ این پرسش می گوییم: اگر نقش امام پیامبرگونه باشد، در این صورت رسالت وی همانند رسالت پیامبران است و شخصیتی آسمانی خواهد داشت. طبق این برداشت، پرسش پاسخ فوق جز این نیست که تعیین و معرفی یک فرد برای امامت، باید مطابق نصّ دینی و یا هر امر دیگری باشد که از انتصاب الهی او حکایت دارد. ولی کسانی که امامت را یک مقام معمولی می دانند، به این مسئله معتقد نیستند و شناخت و معرفی امام را به مردم موکول ساخته اند.

قاضی القضات ماوردی در احکام السلطانیه می گوید: امامت برای امت به دو صورت حاصل می شود: یکی، از راه گزینش صاحب نظران و معتمدان امت؛ دوم، از راه اعلام امام پیشین. ولی در گزینش امام به وسیله ارباب حل و عقد و صاحب نظران و معتمدان امت، از نظر کمیت و تعداد آنان اتفاق نظر وجود ندارد.

گروهی بر این باورند که امامت جز با حضور و موافقت جمیع ارباب حل و عقد از هر شهر و دیاری صورت نمی گیرد، ولی بیعت با ابوبکر ناقض این عقیده است، زیرا در گزینش او به خلافت، تنها کسانی شرکت کردند که در سقیفه حضور داشتند و در بیعت با او، منتظر نشدند تا دیگران هم بیایند و نظر خود را اعلام کنند.

گروهی دیگر می گویند: کمترین نفراتی که می توانند در گزینش امام دخیل باشند، پنج نفر از معتمدان هستند که با رضایت و موافقت آنها یک نفر به امامت امت انتخاب می شود یا چهار نفر از آنان به اتفاق آرا یک نفر را از میان خودشان انتخاب نمایند. این گروه بر صحّت نظریه خویش دو دلیل ارائه می دهند:

۱ – بیعت ابوبکر با پنج نفر از معتمدان امت یعنی (عمر بن خطاب، اُسَید بن حُضیر، بشیر بن سعد، سالم، ابو عبیده جراح) صورت گرفت و بقیه مردم از آنان تبعیت کردند.

۲ – عمر بن خطاب، گزینش امام بعد از خود را به شورای شش نفری واگذار نمود که با توافق پنج نفر یک فرد را از میان خودشان انتخاب نمایند و این، عقیده بیشتر فقها و متکلّمان بصره است.

گروه سوم معتقدند: با سه نفر، امام تعیّن پیدا می کند؛ چنان که عقد ازدواج با وجود ولیّ و دو گواه، موجودیت و صحت شرعی پیدا می کند.

گروه چهارم می گویند: گزینش امام با یک نفر هم حاصل می شود.(۱۶) گروه پنجم معتقدند: با زور و قدرت هم امامت تحقق می یابد؛ چنان که قاضی القضات ابویعلی می نویسد: امامت با اعمال زور و قدرت نیز محقق می شود و نیاز به گزینش و عقد ندارد. بنابر این هر کس به زور شمشیر پیروزی به دست آورد و بر مسند حکومت و خلافت نشست، او «امیرالمؤمنین» خوانده می شود. هر کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد جایز نیست شبی را به روز آورد و چنین مردی را پیشوا و امام خود قرار ندهد، خواه صالح و نیکوکار باشد یا فاسق و تبه کار، زیرا او امیرالمؤمنین، و فرمان او نافذ است.(۱۷)

خاستگاه امامت

منشأ امامت از نظر شیعه، بر خلاف برخی از مذاهب، جنبه الهی دارد. از نظر اسلام، امامت منصبی است آسمانی که خداوند مطابق مشی حکیمانه خود آن را به شخص امام افاضه می کند. بنابراین، مسئله امامت نه یک پست انتخابی است که بر اساس دموکراسی و با رأی اکثر مردم به دست آمده باشد و نه ناشی از توان تسلیحاتی و نظامی یک گروه و یا یک فرد می باشد که فرماندهی خود را بر ملتی تحمیل کرده باشند، بلکه مقامی است که پروردگار جهان آفرین با توجه به شایستگی و لیاقت و توان همه جانبه شخصِ امام به وی اعطا کرده است.

امام رضا (ع) فرمودند: ارزش امامت بالاتر و جای گاهش برتر از آن است که مردم با اندیشه های قاصر، آن را دریابند. امامت، خصیصه ای است ممتاز که خداوند متعال حضرت ابراهیم را پس از نیل به مقام «نبوت» و «خلّت» و طی امتحانات طاقت فرسا بدان مقام مفتخر نمود. سپس فرمود: «هل تعرفون قدر الامامه و محلّها من الامّه فیجوز فیها اختیارهم؛(۱۸) آیا ارزش امامت را می شناسید و موقعیت رفیع آن را در میان امت می دانید؟ آیا شدنی است که مردم این مقام شامخ و بلند را با انتخاب خویش برگزینند؟»

بی دلیل نیست که امام علی (ع) در نهج البلاغه می فرماید: «و لقد تقمّصها فلان و انّه لیعلم انّ محلّی منها محل القطب من الرّحا ینحدر عنّی السّیل و لا یرقی الیّ الطّیر…؛(۱۹) و تحقیقاً لباس خلافت را فلانی بر اندام خویش به زحمت پوشانید، در صورتی که یقیناً می دانست جای گاه من به خلافت همچون محور آسیاب است و دانش های فراوان از دامن من سرازیر می شود و مرغ فکر بشر نمی تواند به قله رفیع و بلندای علم من پر بکشد و برسد.»

امامت، مقامی والا و ارجمند است که در مسئولیت خود، هم امور سیاسی و حکومتی را عهده دار می شود، هم شئون اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مردم را متعهّد می گردد، هم بازسازی امور مادی و زندگی ملت را به عهده می گیرد و هم ساختار شئون معنوی، اخلاقی و تربیتی جامعه را اداره می کند. در عین حال، مسئول تشریح احکام و عقاید نیز می باشد. به همین دلیل همه رفتارها، گفتارها و حتی سکوت او، سندیت حقوقی و حجیّت شرعی دارد.

بنابر این، مردم خواه بدانند و یا ندانند، امام در مکتب اسلام باید چنین شخصیتی با این ویژگی ها باشد تا بتواند امت پیامبر اکرم (ص) را به حیات سیاسی، اجتماعی و معنوی برساند. چنین امامی می تواند خلیفه رسول خدا (ص) باشد که از ستایش افراد متملّق و یا ساده لوح، هراسان است و شدیداً از مداحی مداحان جلوگیری می کند و فقط از انتقاد مردم به خودش استقبال می نماید و می فرماید: «به دلیل ایفای مسئولیت الهی و مردمی ام، مرا به سخنان زیبا نستایید و چه فراوان است مسئولیت هایی که هنوز از عهده انجام آن بیرون نیامده ام. و آن گونه که با گردن کشان و فرمانروایان جبّار برای فرار از ستم و خشم آنان سخن می گفتید، با من سخن نگویید و آن چه را که در مقابل آنان از فرط خشم و ترس خویش نمی گفتید، از من پنهان نکنید و در مواجهه با من، از هرگونه تصنّع و چاپلوسی و چرب زبانی بپرهیزید… گمان مبرید که اگر حقی به من گفته شود یا تقاضای بزرگی گردد، بر من دشوار آید. آن کس که شنیدن سخن حق و عدل بر او گران آید بدون تردید اجرای حق و عدالت بر او دشوارتر است. پس هرگز از گفتن سخن حق یا مشورت در عدالت، خودداری نکنید، چرا که من برتر از آن نیستم که خطا کنم و به اشتباه افتم.»(۲۰)

این گونه است گفتار و رفتار امام معصوم که هیچ سنخیتی با حکومت های دموکراسی، حتی حکومت های اسلامی ندارد.

شرایط کلی امامت

از نظر مکتب تشیّع، امام، مقامی قدسی دارد و از این رو برای احراز امامت باید شرایط خاصی داشته باشد، که عبارت است از:

الف – عصمت: یکی از خصایص متعالی خلیفه و جانشین رسول خدا (ص)، عصمت و پیراستگی از خطا در تبیین معالم دینی و مصونیت از گناهان و کارهای ضد اخلاقی و ارزشی است. امامی که دین شناس نباشد و یا در مقام اجرای حدود گرفتار قصور گردد، نمی تواند رسالت امامت را به انجام برساند. قرآن در این زمینه به یک حقیقت عقلانی و کلی اشاره و ارشاد می کند و می فرماید: «افمن یهدی الی الحقّ احقّ ان یتّبع ام من لا یهدی الاّ ان یهدی فما لکم کیف تحکمون؛(۲۱) آیا کسی که به سوی حق هدایت می کند سزاوارتر به پیروی مردم است یا آن که خود محتاج به هدایت دیگران است و تا او را هدایت نکنند راه را پیدا نمی کند». بی شک جواب منفی است؟

وانگهی، در آیات قرآن به طور کلی از دو نوع امامت یاد شده است: امام ضلال و امام هدایت. چهره امامان هدایت را چنین ترسیم می فرماید: «و جعلناهم ائمه یهدون بامرنا و اوحینا الیهم فعل الخیرات و اقام الصلوه و ایتاء الزکاه و کانوا لنا عابدین؛(۲۲) ما آنها را پیشوایانی قرار دادیم که به فرمان ما هدایت می کردند و انجام کارهای نیک و اقامه نماز و پرداخت زکات را به آنان وحی می کردیم و آنان از پرستندگان پیش کسوت ما بودند.»

این آیه نشان می دهد که عمل امام به طور کلی نیک است؛ عملی است که خود به آن هدایت شده و کارهای او برای دیگران حجّت و فرض می باشد، چرا که آنان به این گونه اعمال نیک به وحی الهی سوق داده شده اند و سابقه دیرینی در اطاعت و بندگی دارند و هرگز از صراط الهی منحرف نشده و نمی شوند. پس هر کس معصوم نباشد قطعاً از نظر قرآن نمی تواند امام و هادی خلق به سوی حق باشد.(۲۳) بی دلیل نیست که حضرت رضا (ع) درباره خصوصیات امام امت می فرماید: امام کسی است که از گناهان، پاک و از هر عیبی بر کنار است. به دانش مخصوص، مجهّز و به حلم و بردباری، آراسته است. او حافظ نظام دین و عزت مسلمانان و خشم منافقان و هلاک کافران و محاربان است.(۲۴)

عصمت در نگاه عقل

گرچه فشرده ای از بحث عصمت در بحث نبوت مطرح گردید، لیکن به دلیل حساسیت منصب امامت به شکل دیگری آن را مطرح می کنیم تا مکمّل بحث گذشته نیز باشد. نخست عصمت را تعریف می کنیم، سپس به دلایل عقلی آن می پردازیم.

عصمت چیست؟

متکلّمان در تعریف عصمت گفته اند: عصمت، ملکه ای است نفسانی که ایجاب می کند با وجود قدرت مخالفت و عصیانِ انسان معصوم و خود ساخته، تکالیف الزامی را انجام دهد و عمداً و سهواً مرتکب گناه نشود و فرایض را ترک نکند.

فلسفه وجود جعل خلیفه و امام، برای هدایت و ارشاد مردم است تا آنان از خطاهای اعتقادی و عملی محفوظ بمانند. اگر بنا شود شخص امام هم گرفتار خطا و عصیان باشد فلسفه نصب چنین امامی لغو خواهد بود، مگر این که بگوییم در صورت سر زدن خطا و گناه از چنین امامی، او نیز محتاج به امام بالاتری است و اگر امام بالاتر، از خطای در بیان دین و ارتکاب گناه مصون باشد، پس امام راستین اوست، نه اولی، و اگر امام دوم هم گرفتار خطا و گناه شود و احتیاج به امام سومی داشته باشد بی شک در امامت تسلسل لازم می آید و آن هم عقلاً محال است. پس حتماً باید هدایت خلق به امام معصوم منتهی گردد.

در ثانی: امام باید پاسدار مجموعه عقاید، اخلاق و احکام دین باشد،

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.