پاورپوینت کامل شیوه های برخورد امام صادق علیه السلام با غلوّ و غُلات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل شیوه های برخورد امام صادق علیه السلام با غلوّ و غُلات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شیوه های برخورد امام صادق علیه السلام با غلوّ و غُلات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل شیوه های برخورد امام صادق علیه السلام با غلوّ و غُلات ۱۲۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۰

پیشوای ششم در یک نگاه

بهجت صفرنورالله، شماره اشتراک ۹۰۶۹، از نجف آباد

امام صادق (ع)، امام ششم شیعیان است، نام پدر بزرگوارش امام باقر (ع) و نام مادرش
فاطمه (ام فروه)، دختر قاسم بن محمد بن ابی بکر می باشد. صادق، مصدّق، کاشف
الحقایق، فاضل، طاهر، قائم، منجی و صابر از القاب آن حضرت، و عبدالله، ابو اسماعیل
و ابو موسی از کنیه های وی است.

امام صادق (ع) در روز هفدهم ربیع الاول سال ۸۳ هجری در روز جمعه یا دوشنبه (بنابر
اختلاف) در شهر مدینه به دنیا آمد و در سن ۶۵ سالگی پس از ۳۴ سال خلافت، به دست
منصور دوانیقی به شهادت رسید. در تاریخ شهادت آن حضرت اختلاف است. بعضی ۲۵ شوّال
سال ۱۴۸ هجری و بعضی دیگر ۲۵ رجب آن سال را ذکر کرده اند، که معروف و مشهور ۲۵
شوّال است.

امام صادق (ع) شاگردان بسیاری داشت که هر یک از اعاظم علمای اسلام و دانشمندان بزرگ
دوره خود به شمار می روند.

نام گذاری امام ششم به صادق

محمدحسین مردانی، شماره اشتراک ۲۹۲۹، از گرگان

ابی خالد می گوید: از امام چهارم (ع) سؤال کردم امام بعد از شما کیست؟ فرمود:
فرزندم محمد که شکافنده علوم است، پس از او جعفر که نام او نزد اهل آسمان، صادق
است. عرض کردم: با این که همه شما ائمه صادق هستید چرا فقط نام او صادق است؟ فرمود:
پدرم از پدرش خبر داد که رسول خدا (ص) فرمود: «هرگاه فرزندم جعفر بن محمد بن علی بن
حسین بن علی بن ابی طالب تولد یافت، نام او را صادق بگذارید، برای این که پنجمین
نفر از فرزندان او کسی است که نام وی جعفر است و به دلیل گستاخی و بی شرمی و
نترسیدن از خدا و دروغ به پروردگار، ادعای امامت می کند و به همین دلیل نزد خدا به
جعفر کذّاب مشهور می باشد.(۱)

مکارم اخلاقی امام صادق (ع)

امام صادق (ع) در کلیه صفات حسنه و سجایای اخلاقی مانند نیاکان خود سرآمد روزگار و
منحصر به فرد بوده است. وی همیشه در یکی از این سه حال بود: یا روزه دار بود، یا
قائم به نماز و یا مشغول ذکر خدا بود، و در هر حال در برابر عظمت خداوند دلی خاشع
داشت.

مالک بن انس می گوید: «او مظهر تقوا و پارسایی و مجسّمه زهد و پرهیزکاری و دریای
علم و حکمت و دارای نفوذ کلام و قدرت بیان بود که همه را مجذوب کلام خود می ساخت.
هم چنین درحلم و حُسن خلق و تحمل و بردباری در برابر ناملایمات و مصایب روزگار چون
کوهی آهنین، استوار و پا برجا بود.»(۲)

امام صادق (ع) در احسان و انفاق و اجابت تقاضای نیازمندان مانند اجداد خود رفتار
می کرد. صدقات سرّی را در تاریکی شب به خانه مستمندان می برد و به صورت ناشناس به
آنان غذا و پوشاک می داد، بدون این که خود را معرفی کند.

عاطفه و گذشت امام (ع) به حدی بود که اوهام بشری گنجایش تصور چنان بزرگواری را
ندارد. مردی خدمت آن حضرت آمد و عرض کرد: پسر عمّ شما هر چه دلش خواست به شما ناسزا
گفت. حضرت به جای این که خشمگین شود به کنیز خود فرمود: آب وضو حاضر کن، آن گاه وضو
گرفته و مشغول نماز شد. راوی می گوید: من پیش خود فکر کردم آن حضرت پس از خواندن
نماز، شخص ناسزاگو را نفرین خواهد نمود، لکن پس از خواندن نماز، عرض کرد:
پروردگارا! این، حق من بود بخشیدم، ولی جود و کرم تو از من بیشتر است، تو هم او را
ببخش و به کردارش کیفر مفرما.(۳)

ابو ایوب روایت می کند: «هنگامی که امام باقر (ع) و امام صادق (ع) مشغول نماز
می شدند، رنگ چهره آنها گاهی سرخ و گاهی زرد می شد، به گونه ای که گویا شخصی را
می نگرند و با او محرمانه سخن می گویند.»(۴)

معاویه بن وهب می گوید: همراه امام صادق (ع) بودم، آن حضرت سوار بر مرکب بود، در
مسیر راه پیاده شد و سجده طولانی انجام داد. پس از سجده، از علت آن پرسیدم، فرمود:
«به یاد نعمتی افتادم، از این رو سجده (شکر) به جا آوردم.»(۵)

مذهب امامیه به این علت به نام امام صادق (ع) جعفری نامیده شده که علوم بسیاری از
او منتشر گشته است، به اندازه ای که اکثر احادیث موجود در کتاب های شیعه از روایات
امام صادق (ع) می باشد، بلکه روایات او منحصر به روایات شیعه نیست و بزرگانی از
معاصر اهل سنّت نیز از او حدیث شنیده و روایت کرده اند.

از این گذشته، اصولاً انتساب شیعه امامیه به آن حضرت و نام گذاری آنان به نام
جعفری، در عصر خود امام صورت گرفته است. ایشان در ضمن وصیت هایش به اصحاب خود چنین
فرمود: «هر کدام از شما تقوا و پرهیزگاری پیشه کنید و متدیّن و راست گو و درست کار
و خوش اخلاق و نیکو رفتار باشید، مردم می گویند او جعفری است و من خوش حال می شوم؛
اما اگر چنین نباشید، ننگ و عارتان متوجه من است و مردم می گویند: این گونه است
تربیت جعفر!.»(۶)

اخلاق امام صادق (ع)

حسن میرزایی، شماره اشتراک ۲۷۷۴، از رشت

نمی توان زندگی امام صادق (ع) را در مقاله ای نوشت و از ابعاد شخصیتی برجسته ایشان
نام برد، ولی از اخلاق و رفتار و سلوک اسلامی و الهی اش چیزی به قلم نیاورد، چرا که
ائمه اطهار (علیهم السلام) پیرو سنّت جدشان پیامبر اکرم (ص) قبل از این که با علم
امامت مردم را هدایت کنند، با اخلاق و رفتار و عمل به آموزه های اسلامی، بشر را
هدایت می نمودند؛ آن گونه که خود آن حضرت به پیروانش می فرمودند: «کونوا دعاه الناس
بغیر السنتکم؛(۷) مردم را به غیر زبانتان (با عملتان) دعوت کنید.»

به یک نمونه از مکارم اخلاقی امام صادق (ع) توجه نمایید:

حلم و بردباری

از حَفص بن ابی عایشه روایت شده که فرمود: روزی امام صادق (ع) خدمتکار خود را دنبال
کاری فرستاد، ولی چون دیر کرد خود آن حضرت در پی آن کار رفت. غلام را دید که در
گوشه ای خفته، بر بالین او نشست و مشغول باد زدن به او شد. وقتی غلام بیدار شد،
امام (ع) به او فقط این جمله را فرمود: «سزاوار نیست که هم روز بخوابی و هم شب، شب
برای خودت ولی روز برای ما.»(۸)

مقام علمی امام صادق (ع)

اگر زندگی بعضی از امامان معصوم (ع) از جنبه هایی مثل: شجاعت، شهادت طلبی، اخلاق،
عبادت و… نزد افکار عمومی جهانیان به خصوص شیعیان و نیز اهل تسنّن، اشتهار و
برجستگی بیشتری داشته است زندگی امام جعفر صادق (ع) از جنبه علمی و مقام فقهی،
آن چنان درخشندگی و برجستگی دارد که بسیاری از دانشمندان و نویسندگان غیر شیعه نیز
به آن اعتراف دارند.

درباره عظمت علمی امام صادق (ع) همین بس که دانشمندان تشیّع و تسنّن جایگاه علمی او
را قبول داشتند و در برابر آن سر تعظیم فرود می آوردند و برتری علمی او را
می ستودند.(۹)

ابوحنیفه – پیشوای حنفی های اهل سنّت – می گوید: من فقیه تر از جعفر بن محمد،
ندیده ام. روزی طبق دستور منصور، چهل مسئله مهم فقهی آماده کردم تا در جلسه ای با
حضور خلیفه از آن حضرت سؤال کنم. پس از طرح سؤالات، امام (ع) یکایک آنها و موارد
اختلاف را آن چنان کامل پاسخ داد که همگان اعتراف کردند آن حضرت دانشمندترین و
آگاه ترین مردم به موارد اختلاف آرا می باشد.(۱۰)

مالک بن انس – یکی از چهار پیشوای اهل سنّت – می گوید: «هرگز چشمی مانند جعفر بن
محمد را ندیده، و گوشی نظیر او را نشینده، و بر قلب انسانی برتر از جعفر بن محمد،
از نظر دانش و عبادت و پرهیزگاری، خطور نکرده است.»(۱۱)

عصر امام صادق (ع) و ظهور مذاهب گوناگون

حسینعلی متقی نیا، شماره اشتراک ۱۷۵۱، از ساری

ایام امامت حضرت صادق (ع) روزگار بسیار عجیبی بود. در دوران ۲۳ سال نبوت پیامبر
اکرم (ص) قرآن نازل شد و آن حضرت با تلاش فراوان و با یاری امام علی (ع) و یاران با
وفای ایشان توانستند اسلام را توسعه و نشر بدهند. پس از رحلت پیامبر (ص) خلافت را
غصب کردند و امامت را از امام اول شیعیان به ظاهر گرفتند و او را خانه نشین کردند.
بعد از امام علی (ع)، امام حسن (ع) امامت مردم را بر عهده گرفت و این دوران هم زمان
بود با خلافت غاصبانه امویان. بعد از آن حضرت، امام حسین (ع) به امامت جامعه اسلامی
رسید، اما افسوس که مردم حقیقت را نمی دیدند، شکم هایشان از مال حرام پر شده بود و
باطل را جای گزین حق کرده بودند. تا جایی که فقط شهادت امام حسین (ع) و یاران با
وفایش می توانست تلنگری بر این مردم غفلت زده و خیانت کار باشد. پس از آن، امام
سجاد (ع) حکومت اسلامی را به دست گرفت، اما او هم نتوانست با ظلم و ستم خاندان آل
امیّه مبارزه کند و به ناچار مبارزه با ستم کاران را در قالب دعا و راز و نیاز به
درگاه الهی پی گرفت. اما فرزند او امام باقر (ع) برای نشر و ترویج اسلام توانست
حرکت جدیدی را آغاز کند، زیرا در دوران او بنی امیّه و بنی عباس بر سر خلافت به جنگ
و نزاع برخاسته و سرگرم هم بودند و امام باقر (ع) از این فرصت تاریخی استفاده کرد و
روح تازه ای به کالبد مردم دمید. همین شیوه در زمان امام صادق (ع) هم ادامه داشت،
اما در زمان او انواع افکار و عقاید و شبهات جدید ظهور پیدا کرد؛ چنان که در حدیث
نبوی هم تأیید شده است.

بارزترین فرقه ها در عصر امام صادق (ع) چهار فرقه بودند:

۱ – مرجئه: از فرقه اهل تسنّن بودند و اعتقاد داشتند که امام علی (ع) از درجه اولی
به درجه رابعه نزول یافته و چهارمین خلیفه است.(۱۲)

۲ – معتزله: این طبقه در عصر امام صادق (ع) پدید آمد و عمر بن عبید و واصل بن عطاء،
در حوزه حسن بصری عزلت گرفتند و ملقّب به معتزله شدند.

۳ – خوارج: این فرقه از حکمیتِ صفّین پدید آمدند. برخی از آنها غلوّ کردند، بعضی به
طرف معاویه رفتند و گروهی از هر دو برگشتند. همین فرقه بودند که امیرالمؤمنین (ع)
را شهید کردند.

۴ – شیعه: شیعه از زمان پیامبر (ص) به وجود آمد و برخی از صحابه را شیعه می گفتند؛
مثل: سلمان، مقداد، ابوذر و… .(۱۳)

امام صادق و گسترش علم

حامد طاهری، شماره اشتراک ۱۱۰۲۷، از ایوان غرب

علم و دانش، علت مبقیه زندگی، بقای نفسانی و روحانیت آدمی است. با علم، سعادت فردی
و اجتماعی تأمین می گردد و رشد عقلی و رفاه اجتماعی حاصل می شود. عالم، دستی به
عوالم نشئه طبیعت و محیط ماورا دارد و حیوان از این مقام آدمیت خبر ندارد. دیده،
دوربین عالم و دانشمند است که از اعماق زمین و اوج آسمان دیدن می کند.

برای افراد انسان هیچ چیزی بیشتر از علم و دانش، الزامی نیست. با دانش می توان به
اسرار وجود راه یافت و بر تمام موجودات عالم و عناصر وجود و موالید عالم طبع، احاطه
داشت.

بقا و جاودانی برای انسان فقط به وسیله علم و دانش میسّر می شود و فاقد علم از همه
مزایای زندگی، محروم است. در قرآن و حدیث بیش از هر چیز به علم آموختن توجه شده
است. اسلام، ادب و آداب آموزش و پرورش را بهتر از هر ملت و قومی بیان کرده است.

این علم و دانش مخصوص علم دین است و از دین جدا نیست، چرا که علم دین را هم باید از
مکتب ربوبی به وسیله نبی و اوصیایش فرا گرفت.

در دوران امامت حضرت علی (ع) و فرزندانش تا امام محمد باقر (ع) فرصتی برای نشر علم
ایجاد نشد، اما در زمان امام پنجم (ع) زمینه ای فراهم گردید تا افکار عمومی را به
قلم و دانش جلب کند. پس از وی امام صادق (ع) از مقتضیات زمان و مکان استفاده کرده،
مکتب جعفری را بنیان نهاد و حقایق علمی را به مردم آموخت.

مدرسه علمیه و دانشگاه جعفریه که در نیمه قرن دوم تأسیس شد، سیزده قرن است ادامه
دارد و حوزه علمیه آن به صدها شهر منشعب شده است.

اهمیت مکتب جعفری در این بود که شاگردان خود را اول تربیت می کرد و آن گاه تعلیم
می نمود و همه را چنین آموخت که علم را برای عمل بخوانند و دانش را برای خدمت و حفظ
شرافتِ نفس فرا گیرند. امام صادق (ع) فرمودند: «هر کس علم را به غیر از این هدف فرا
گیرد، از آن دور می شود.»

امام صادق (ع) و تأسیس مذهب جعفری

مرضیه ولی پور، شماره اشتراک ۸۰۴۴، از اهر

عصر امام صادق (ع)، یکی از طوفانی ترین دوره های تاریخ اسلام است. از طرفی، جامعه
اسلامی دست خوش اغتشاش ها و انقلاب های پیاپی از جانب گروه های مختلف بود و از طرف
دیگر، عصر برخورد مکتب ها و ایدئولوژی ها و تضاد افکار فلسفی و کلامیِ مختلف بود که
از برخورد امت اسلام با مردم کشورهای فتح شده و نیز روابط مراکز اسلامی با دنیای
خارج، به وجود آمده و در مسلمانان نیز شور و هیجانی برای فهمیدن و پژوهش پدید آورده
بود.

زمان امام صادق (ع)، زمان تزلزل حکومت بنی امیّه و فزونی قدرت بنی عباس بود و این
دو گروه مدتی در حال کشمکش و مبارزه با یک دیگر بودند. بنی امیّه در این مدت،
گرفتار مشکلات سیاسی فراوانی بودند، لذا فرصت فشار و سخت گیری بر شیعیان نداشتند.
عباسیان نیز چون از دست یابی به قدرت در پوشش شعار طرفداری از خاندان پیامبر و
گرفتن انتقام خون آنان عمل می کردند، فشاری از طرف آنان مطرح نبود.

از این رو این دوران، دوران آرامش و آزادی نسبی امام صادق (ع) و شیعیان بود. لذا آن
حضرت از این فرصت استفاده کرده و تلاش فرهنگی وسیعی را آغاز کرد. درگیری شدید بین
بنی عباس و بنی امیّه، آنان را آن چنان به خود مشغول کرده بود که فرصتی طلایی برای
امام صادق (ع) و یارانش به دست آمد. آن حضرت با استفاده از این فرصت، به بازسازی و
نوسازی فرهنگ ناب اسلام پرداخت و شیفتگان مکتب حق، از نقاط مختلف به سوی مدینه
سرازیر شدند و گرد شمع وجود امام صادق (ع) تجمع کردند.

امام در چنین دورانی به فکر نجات افکار توده مسلمان از الحاد و بدبینی افتاد. به
همین دلیل از انحراف اصول و معارف اسلامی از مسیر راستین خود و نیز توجیهات غلط و
وارونه دستورات دین که به وسیله خلفای وقت صورت می گرفت، جلوگیری می کرد. امام صادق
(ع) در ظلمت بحران ها و آشوب ها، دنیای شیعه را به فروغ تعالیم خویش روشنی بخشید و
حقیقت اسلام را از آلایش انحرافات و گزند فریب کاران حفظ نمود. او آن قدر فقه و
دانش اهل بیت را گسترش داد و زمینه ترویج احکام و بسط کلام شیعی را فراهم ساخت که
مذهب شیعه به نام او با عنوان «مذهب جعفری» شهرت یافت. آن اندازه که دانشمندان و
راویان از دانش امام بهره برده و از ایشان حرف و حدیث نقل کرده اند، از هیچ یک از
دیگر ائمه نقل نکرده اند. لیکن طولی نکشید که بنی عباس پس از تحکیم پایه های حکومت
و نفوذ خود، همان شیوه ستم گری بنی امیّه را در پیش گرفتند و حتی از آنان هم گوی
سبقت را ربودند.

امام صادق (ع) که همواره مبارزی نستوه و خستگی ناپذیر در میدان فکر و عمل بود، کاری
که امام حسین (ع) به صورت قیام خونین انجام داد، وی در لباس تدریس و تأسیس مکتب پی
گرفت و جهادی راستین کرد.

روشن است که در طول تاریخ بشر، همانند مدرسه امام صادق، مدرسه ای نمی توان یافت که
بتواند نسل های متوالی را تحت تأثیر خود قرار دهد و اصول و افکار خویش را بر آنها
حاکم سازد و مردمی متمدّن و فرهیخته با کیان و موجودیّتی یگانه، بنیان نهد.
دست آوردهای این مدرسه فقط محدود به معاصرانش نیست که در آن به تحصیل و آموختن علم
پرداختند، بلکه دست آوردهای آن در اندیشه هایی است که در جامعه ایجاد کرده و در
مردان پرورش یافته ای است که سیمای تاریخ و سیمای مسلمانان را دگرگون ساختند و
تمدّنی را پدید آوردند که تا قرن های طولانی پایدار و پا بر جا بوده و هست.

بزرگانی از اهل سنّت همچون: مالک بن انس، ابوحنیفه، سفیان ثوری، ابن جریح، روح بن
قاسم و…، از جمله ریزه خواران دانش بی کران امام صادق (ع) بودند. ابوحنیفه که دو
سال شاگرد امام بود، این دوره را پایه علوم و دانش خود معرفی کرده و می گوید: اگر
آن دو سال نبود «نعمان» از بین رفته بود. مورّخ مشهور، ابو نعیم اصفهانی در این
باره گفته است: شماری از تابعان از امام صادق (ع) روایت نقل کرده اند؛ از جمله:
یحیی بن سعید انصاری، ایوب سجستانی، ابان بن تغلب، ابو عمرو بن علاء و یزید بن
عبدالله بن هاد. هم چنین پیشوایان برجسته نیز از او نقل حدیث کرده اند؛ کسانی
همچون: مالک بن انس، شعبه بن الحجّاج، سفیان ثوری، ابن جریح، عبدالله بن عمر، روح
بن قاسم، سفیان بن عیینه، سلیمان بن بلال، اسماعیل بن جعفر، حاتم بن اسماعیل،
عبدالعزیز بن مختار، وهب بن خالد و ابراهیم بن طهمان. مسلم بن حجّاج در صحیح خود به
احادیث نقل شده از آن حضرت (ع) احتجاج کرده است.(۱۴)

در دوره امامت امام صادق (ع) مسلمانان بیش از پیش به علم و دانش روی آوردند و در
بیشتر شهرهای قلمرو اسلام، به ویژه در مدینه، مکه، کوفه، بصره و… مجالس درس و
مناظره های علمی دایر گردید. در این زمان با استفاده از فرصت به دست آمده، امام
صادق (ع) توانست نهضت علمی و فرهنگی پدرش امام باقر (ع) را ادامه داده، علوم و
معارف اهل بیت را بیان کرده و در همه جا منتشر کند.

برخورد وی با گروه های مختلف مردم سبب شد که آوازه شهرتش در دانش و بینش دینی، علم
و تقوا، سخاوت و کرم و… در تمام قلمرو اسلام طنین انداز شود و مردم از هر سو برای
استفاده از دانش بی کران وی رو سوی او کنند. در این دوره، علوم و فلسفه ایرانی،
هندی و یونانی به حوزه اسلامی راه یافت و بازار ترجمه علوم گوناگون از زبان های
مختلف به زبان عربی، گرم و پر رونق گردید.

هم چنین مکتب های کلامی و فرقه های مذهبی و فقهی در این عصر پایه گذاری شد. امام
صادق (ع) با تمام جریان های فکری و عقیدتی آن روز برخورد کرده، موضوع اسلام و تشیّع
را در برابر آنها روشن ساخته و برتری بینش اسلام تشیّعی را ثابت کرده است. محمد بن
مسلم، از آن حضرت ۱۶۰۰۰ حدیث در علوم گوناگون روایت کرده است.

فعالیت های اجتماعی و سیاسی امام صادق (ع)

نصرت جعفری، شماره اشتراک ۱۹۵۷، از سیریز – کرمان

در زمان امام صادق (ع) خلافت از دودمان اموی به دودمان عباسی منتقل شد. عباسیان از
بنی هاشم اند و عموزادگان علویان به شمار می روند.

در اواخر عهد امویان که کار مروان بن محمد، آخرین خلیفه اموی به عللی سست شد، گروهی
از عباسیان و علویان به تبلیغ روی آوردند. علویان خود دو دسته بودند: بنی الحسن که
اولاد امام مجتبی (ع) بودند و بنی الحسین که اولاد سیدالشهدا (ع) بودند. غالب افراد
دسته بنی الحسین که در رأسشان حضرت امام صادق (ع) بود، از فعالیت ابا کردند، با
این که بارها از ایشان دعوت شد.

عباسیان به ظاهر به نفع علویان تبلیغ می کردند، سفّاح و منصور و برادر بزرگشان
ابراهیم الامام با محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن، معروف به نفس زکیّه، بیعت
کردند، حتی منصور هم بیعت کرد که مدتی بعد قاتل همین محمد شد.

در آغاز کار، رکاب عبدالله بن حسن را می گرفت و مانند یک خدمتکار، جامه او را روی
زین اسب مرتب می کرد. عباسیان می دانستند که زمینه و محبوبیت، از آن علویان است.
آنان مردمی نبودند که دلشان به حال دین سوخته باشد؛ هدفشان دنیا بود و چیزی جز
ریاست و خلافت نمی خواستند. حضرت صادق (ع) از همان ابتدا از همکاری با عباسیان
امتناع ورزید.

دوره امامت امام صادق (ع) در زمانی واقع شد که علاوه بر حوادث سیاسی، یک سلسله
حوادث اجتماعی و مسائل فکری و روحی پیدا شده بود و لازم بود امام صادق (ع) جهاد خود
را در این جبهه آغاز کند.

مقتضیات زمان امام صادق (ع) که در نیمه قرن دوم می زیست با زمان سیدالشهدا (ع) که
در حدود نیمه قرن اول بود، بسیار تفاوت داشت. در نیمه قرن اول در مقابل مردانی که
می خواستند به اسلام خدمت کنند یک جبهه بیشتر وجود نداشت و آن هم جبهه مبارزه با
دستگاه فاسد خلافت بود. اگر جبهه مخالفی هم بود اهمیتی پیدا نکرده بود.

همه مردم از حیث فکری و روحی هنوز به سادگی صدر اسلام زندگی می کردند. بعدها
جبهه های دیگر به وجود آمد و تا زمان امام صادق (ع) که یک نهضت علمی و فکری و
فرهنگی عظیم در میان مسلمانان آغاز شد و نحله ها و مذهب ها در اصول دین و فروع دین
پیدا شدند. به قول یکی از مورّخان، مسلمانان در این زمان، از میدان جنگ و لشکرکشی،
متوجه فتح دروازه های علم و فرهنگ شدند. در زمان امام صادق (ع) از یک طرف زد و خورد
اموی ها و عباسی ها فترتی به وجود آورد و مانع بیان حقایق را تا حدی از بین برد و
از طرف دیگر، در میان مسلمانان یک شور و هیجان خاصی برای فهمیدن و تحقیق پیدا شد.
از این رو لازم بود شخصی مثل امام صادق (ع)، این جبهه را رهبری کند و بساط تعلیم و
ارشاد خود را بگستراند و به حل معضلات علمی در معارف و احکام و اخلاق بپردازد. در
تاریخ زندگی امام صادق (ع) می بینیم عده ای می آیند و با آن حضرت محاجّه می کنند و
جواب های کافی می گیرند. کسانی همچون: عمرو بن عبید و واصل بن عطاء که افرادی متفکر
بودند، می آمدند و در مسائل الهی یا مسائل اجتماعی سؤال و جواب می کردند و
می رفتند.

در جای دیگر فقهای بزرگ آن عصر را می بینیم که یا شاگردان آن حضرتند یا بعضی از
آنها می آمدند و از آن حضرت سؤالاتی می کردند و جواب دریافت می نمودند.(۱۵)

عصر امام صادق (ع)

حمزه نظرپور، شماره اشتراک ۱۷۲۵، از مسجدسلیمان

امام صادق (ع) در روزگاری می زیست که هواهای نفسانی با هم درگیر بودند و آشفتگی
فکری پدید آمده بود. مردم با سخن چینی و لو دادن یک دیگر و متهم کردن این و آن، به
زمام داران نزدیک می شدند. نه جان افراد، حرمتی داشت و نه دیانت، ارزشی. نه تنها
جامعه نظم نداشت، بلکه بی نظمی بر همه جا حاکم بود و زمام داران خود کامه فرمان
می دادند و مردم در راه اغراض و اهدافشان – همانند امروز – بازیچه ای بیش نبودند.

در این میان، بیشترین سختی نصیب شیعیان بود. دشمنان آنان دشنام گویی به علی (ع) را
سنّت قرار داده بودند و نمازهایشان را با آن به پایان می بردند. هیچ کس به مسجد یا
معبد یا محفل و یا حوزه علمی وارد نمی شد، مگر این که کلماتی می شنید که از تباهی و
پلیدی درونی گویندگان آنها خبر می داد، سخنوران، واعظان و قصّاص، سخنانشان را جز با
دشنام به علی (ع) آغاز نمی کردند.(۱۶)

پیروان ائمه این مشکلات را با دل های آرامش یافته – که خداوند به صابران وعده داده
است – تحمل نموده و پذیرا شدند. امام صادق (ع) همه این حوادث را در مراحل رشد خود
دید و یا آنها را بی پیرایه و مستند از پدرش شنید.

رشد و تربیت امام صادق (ع) با خشونت و سختی ها و بلایا همراه بود؛ مشکلاتی که از
طرف زمام دارانِ تباه کننده حق و ستم گر بر مردم و بندگان شهوت، پدید آمده بود. با
وجود این، مصایب و مشکلات باعث نشدند که امام (ع) حقّ را اظهار نکند و از ارشاد
مردم دست بردارد و آنان را از آمیختن با ستم گران بر حذر ندارد. آن حضرت مردم را از
ارجاع اختلافاتشان به محاکم قضاییِ ستم گران باز داشته و از آمیزش و یاری رساندن به
آنان و پذیرفتن هر نوع مسئولیتی از طرف آنان، نهی می نمود.

در روزگار امام صادق (ع) بود که «زید بن علی» در کوفه قیام کرد و هنگامی که وی به
شهادت رسید، امام با سخنان بلیغی برای او طلب رحمت کرد و به قاتلش نفرین
فرستاد.(۱۷) این حادثه در زمان «هشام بن عبدالملک» روی داد. وی مردی ستم گر بود و
لذا پس از شهادت زید به کارگزارانش دستور داد تا بر علویان سخت بگیرند و نام آنان
را از دیوان حذف کرده و زندان ها را از آنان انباشته سازند. از جمله به
نماینده اش(۱۸) در مدینه نامه نوشت که زبان و دست «کُمیت بن زید اسدی» را به جرم
مرثیه سرایی برای زید، قطع کنند.

توصیف اوضاع حاکم بر زمان امام صادق (ع)

الف) سیاست حاکمان

امام (ع) در طول دوران امامت خود با خلفایی سفّاک و هتّاک، هم زمان بود، که پنج تن
از آنان از خلفای اموی و دو تن از آنها از خلفای عباسی بودند.

این افراد گروهی بودند که برای حفظ ظاهر، شماری فقیه، واعظ، صوفی و متکلّم را نیز
تدارک دیده بودند تا در یک جامعه دینی دستشان از همه چیز خالی نباشد و عضو فرهنگی
هم داشته باشند. همان گونه که می بینبم سال های انتهایی عمر امام (ع) در دوران
قدرت مندان خون ریز گذشت؛ کسانی که در اصل شمشیر را می شناختند، ولی از حربه های
سیاسی و فرهنگی نیز غافل نبودند. به همین دلیل مساجد را از عده ای فقیه و مفسّر
درباری، مدارس را از عده ای متکلّم تأثیرپذیر از فرهنگ بیگانه، خانقاه ها را از
صوفیه و زندان ها را از سادات آل محمد (ص) انباشته بودند.

ب) فقه وابسته

این فقاهت، بدین منظور پدید آمد و مورد تکریم خلفا واقع شد که مردم را از رجوع به
اهل بیت (ع) در فهم فقه قرآنی و عمل به احکام واقعی شرع، بی نیاز سازد. وظیفه اهل
بیت در برخورد با این پدیده تا اندازه ای سنگین می شود، به خصوص مقابله با فقاهتی
که قدرت جبّار مسلّط، آن را به رسمیت شناخته، غیر قابل تصوّر است. این موضوع تا
بدان حدّ است که منصور – با وجود حضور امام صادق (ع) – به یکی از افراد(۱۹) گفت که
کتاب «الموطأ» (فقه آسان) را بنویسد تا مردم و قضات دادگاه ها بدان مراجعه نمایند.

ت) حدیث و محدّثان

موضوع محدّثانِ وابسته به مذهبِ حاکم نیز مشکل دیگری بود. این افراد برخی از روی
جهل و برخی از روی عمد و به سود سیاست، احادیثی را به پیامبر اکرم (ص) نسبت
می دادند که یا اصلاً درست نبود و یا تحریف شده بود. حتی گفته شده است که برخی از
محدّثان و منتسبان به حدیث، جعل حدیث را برای ترویج مذهب خود، دارای ثواب
می دانستند.(۲۰)

ث) قرآن و مفسّران

پیامبر اکرم (ص) بارها اعلام کرده بود که علوم قرآنی و رموز وحیانی را به امام (ع)
آموخته است و امت باید تفسیر قرآن را از علی و اولاد وی فرا گیرند. اما این حالت به
زیان حاکمیت بود، چرا که هرگونه رجوع به ائمه، مردم را متوجه آنان می ساخت و نظام
خلافت را متزلزل می کرد. از این رو قدرت حاکم، جریانی را به نام «مفسّران قرآن»
پدید آورد تا این خلأ را نیز پر کند.

ج) ایجاد استحاله فرهنگی

ایجاد استحاله فرهنگی با ترجمه فلسفه های گوناگون و عرفان های متعدّد و متلوّن
،آغاز شد. عباسیان به کمک تعدادی از مسیحیان و یهودیان و… طرحی را برای حذف
فرهنگی ائمه (ع) – بعد از حذف سیاسی – پی ریختند. فرهنگ ناب قرآنی که می رفت تا با
دستان پر توان ائمه (ع) همه ساحت های فکری بشری را تسخیر کند و امت با کتاب علمی
قرآن دست به تجربه بزنند، مقهور هجوم فلسفه های بیگانه گشت و ذهنیت های اختلافی یا
به تعبیر فیلسوف بزرگ خواجه نصیر طوسی، مخلوطی از عقل و اوهام، جای تعالیم وحیانی
را غصب نمود و قدرت حاکم، آزاد اندیشی را از میان برد و امامان را مسموم و شهید
کرد.

علامه طباطبائی (قدّس سرّه) می نویسد: «در این برهه از زمان، علوم، اوایل… به
زبان عربی ترجمه شد… و صدها کتاب از یونانی و رومی و ایرانی و سریانی به زبان
عربی در آمد.»(۲۱)

ح) غُلوّ و مبارزه با غالیان

انحراف غلوّ، انحراف عمیقی بود که اساس دین را تخطئه کرده و مورد تهدید قرار داده
بود. آن گونه که غُلات می اندیشیدند، هیچ امری از دین، از تحریف و تغییر ایمن
نمی ماند. اما به ظاهر، گ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.