پاورپوینت کامل نگرشی بر احکام ; تقیه در نگاه مذاهب اسلامی ۵۹ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نگرشی بر احکام ; تقیه در نگاه مذاهب اسلامی ۵۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نگرشی بر احکام ; تقیه در نگاه مذاهب اسلامی ۵۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نگرشی بر احکام ; تقیه در نگاه مذاهب اسلامی ۵۹ اسلاید در PowerPoint :

گفته شد تقیه به دلایل چهارگانه یعنی کتاب، سنّت، عقل و اجماع، مشروعیت دارد. تمام مفسّران مذاهب مختلف اسلامی مشروعیت تقیه را از قرآن گرفته اند و به آیاتی بر اثبات مدعای خود تمسّک جسته اند. برخی از آیات به صورت گذرا و با نقل برداشت مفسّران اسلامی و هم چنین شمّه ای از فلسفه و تعریف تقیه مطرح گردید و به آرای مذاهب اسلامی در ذیل آن اشاره کردیم. اکنون آیات دیگری را به شکل مبسوط بیان می کنیم که اغلب علمای سنّی و شیعه در ذیل آن ها به مشروع بودن تقیه استدلال کرده اند.

الف) قرآن

نخستین آیه ای که شیعه و سنّی مطرح کرده اند این است: «الا ان تتقوا منهم تقاه».(۱) درباره این آیه، گفتار مفسّران اسلامی را در شماره گذشته ذکر کردیم.

آیه دوم: «و من کفر بالله من بعد ایمانه الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان و لکن من شرح بالکفر صدرا فعلیهم غضب من الله و لهم عذاب عظیم؛(۲) هر آن کس که پس از ایمان به خدای متعال، کفر بورزد (بی شک در عذاب عظیم قرار خواهد گرفت) مگر کسی که مجبور گردد (به زبان کفر بورزد) و قلب وی آرام و مطمئن به ایمان باشد. ولکن آن هایی که سینه خود را برای کفر گشوده اند خشم خدا و عذاب بزرگی بر آن ها می باشد.»

مفسّران مذاهب اسلامی به اتفاق آرا معتقدند که این آیه در مکه نازل شده، در زمانی که شمار مسلمانان بسیار اندک بوده است و این موضوع به ظاهر می رساند که تاریخ تشریع تقیه، از آغاز پیدایش اسلام بوده است، در صورتی که پیشینیه مشروعیت آن به پیش از پیدایش اسلام می رسد. در عصر موسی و عیسی و ابراهیم نیز تقیه بوده است. اسلام تنها مهر تأیید بر مشروعیت تقیه زده است تا عسر و حرجی برای مسلمان ها در دین نباشد. به شواهدی از مفسّران اهل سنّت توجه فرمایید:

یکم – حسن بصری در تفسیر این آیه می گوید: «دو تن از جاسوسان مسیلمه کذّاب دو نفر از مسلمان ها را دستگیر کرده و پیش او آوردند. مسیلمه به یکی از آن ها گفت: گواهی می دهی که محمد رسول خداست؟ پاسخ داد: آری، گفت: گواهی می دهی که من پیامبر خدایم؟ مسلمان به گوش خود اشاره کرد؛ یعنی من کر هستم و نمی شنوم. مسیلمه دستور داد او را بکشند. برای دومی نیز همین مطالب را تکرار کرد، ولی او آری گفت. مسیلمه او را آزاد کرد. وی خدمت رسول اکرم (ص) شرف یاب شد و ماجرا را تعریف کرد. پیامبر فرمود: اما رفیق تو بر پایداری بر ایمان در گذشت و اما تو به رخصتی که داشتی تمسّک جستی.(۳)

دوم – امام شافعی ذیل این آیه می نویسد: «از نظر حکم شرعی، قول انسانِ مجبور، ناگفته تلقّی می شود» و سوگند فرد مکره چیزی را علیه او ثابت نمی کند. این قول به عطاء بن ریاح که از بزرگان تابعین است نیز نسبت داده شده است.(۴)

سوم – شیخ محمد فؤاد عبدالباقی در ذیل حدیث ابن ماجه که گفته است: هفت نفر ایمان خود را ظاهر ساختند (از جمله آن ها عمار، مادرش سمیه، سهیب، بلال، مقداد و ابوبکر بود، که وی به وسیله قومش حمایت شد اما دیگران دستگیر شدند).(۵) آن ها با مشرکان در آن چه می خواستند موافقت کردند و تقیه در این گونه حالات جایز است، چرا که خداوند می فرماید: «الا من اکره و قلبه مطمئن بالایمان».

جمع کثیری از عالمان شیعه و سنّی به این امر پرداخته اند؛ از جمله: علامه طبرسی، ماوردی،(۶) ابن عطیه اندلسی،(۷) ابن جوزی،(۸) فخر رازی،(۹) بیضاوی(۱۰) و امام شوکانی.(۱۱)

آیه سوم: «و قال رجل مؤمن من آل فرعون یکتم ایمانه اتقتلون رجلا ان یقول ربی الله و قد جائکم بالبینات من ربکم و ان یک کاذبا فعلیه کذبه و ان یک صادقاً یصبکم بعض الذی یعدکم ان الله لا یهدی من هو مسرف کذاب.»(۱۲)

مفسّران مذاهب اسلامی و هم چنین فرقه های اسلامی اتفاق نظر دارند که مؤمن آل فرعون ایمان به موسی را از بیم جانش از فرعون و یارانش مستور نگه می داشت. بیش تر مفسّران او را پسر عموی فرعون دانسته اند. جمله «رجل مؤمن من آل فرعون» نیز این قول را تأیید می کند که وی از بستگان نزدیک بوده، چرا که در پاسخ فرعون که گفت: «ذرونی اقتل موسی و لیدع ربه انی اخاف ان یبدل دینکم او ان یظهر فی الارض الفساد؛(۱۳) فرعون گفت: بگذارید موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند (تا نجاتش دهد). من بیم آن دارم آیین شما را دگرگون ساخته یا در زمین فساد برپا کند.»

مؤمن آل فرعون گفت: آیا مردی را که می گوید پروردگار من الله است می خواهید بکشید، در صورتی که معجزاتی از ناحیه پروردگار برای شما آورده است. اگر دروغ گو باشد دروغش دامن گیر او خواهد شد و اگر راست گو باشد حداقل بعضی از عذاب ها را که وعده داده به شما خواهد رسید قطعاً خدا کسی را که اسراف کار و زیاده طلب و بسیار دروغ گوست هدایت نخواهد کرد. وی از سر دل سوزی در مقام مشورت به فرعون و فرعونیان چنین حرفی را می زند.

ماوردی از سدّی نقل کرده است که این مرد پسر عموی فرعون بود و به همراه موسی نجات یافت. و نیز از ابن عباس بازگو می سازد که گفته است: در خاندان فرعون جز همسر فرعون و مردی که به موسی هشدار داد و گفت: «ان الملأ یأتمرون بک»(۱۴) مؤمنی وجود نداشت.

در ادامه می گوید: این مرد پیش از آمدن موسی، مؤمن بود و ایمان خود را پنهان می داشت. این سخن حسن بصری است. ضحاک گفته است: او ایمانش را به منظور مدارا با قومش مخفی می ساخت و پس از آن علنی کرد و آن چه را قرآن از قول او نقل کرده در حال کتمان ایمانش گفته است.

بدون تردید کتمان و مخفی نگه داشتن ایمان، معنایی جز تقیه ندارد، چرا که در افشای آن ضرر و زیانی متوجه او می شد. سخنان هشدار دهنده او به قومش که در قرآن آمده دلیل بر تقیه شخصی وی به منظور حفظ حضرت موسی است. قرآن سخن او را چنین نقل می کند: «یا قوم لکم الملک الیوم ظاهرین فی الارض فمن ینصرنا من بأس الله ان جائنا؛(۱۵) ای قوم! امروز حکومت و قدرت از شماست و شما بر این سرزمین حکومت می کنید. اگر عذاب الهی به سراغ ما آید چه کسی ما را یاری خواهد کرد». و نیز می گوید: «یا قوم انّی اخاف علیکم مثل یوم الاحزاب؛(۱۶) ای قوم! بر شما از آن چه بر سر اقوام و احزاب دیگر آمد بیمناکم.»

مؤمن آل فرعون با این هشدارها خود را دل سوز و یاور آن ها جلوه می دهد و با تاکتیک تقیه می خواهد به موسی و بنی اسرائیل خدمت کند.

محدّثان اهل سنّت از ابن عباس و دیگران حدیثی را از پیامبر (ص) نقل کرده اند که فرمود: صدیقان چهار نفرند: حبیب نجار، مؤمن آل یاسین، مؤمن آل فرعون که گفت: «اتقتلون رجلاً ان یقول ربی الله»(۱۷) و علی بن ابیطالب که افضل آن هاست.(۱۸)

مؤمن آل فرعون از بهترین شیوه تبلیغی استفاده کرده که برای تسلیم فرعونیان در برابر حقیقت، مناسب تر و مؤثّرتر بوده است. آلوسی در تفسیرش می نویسد: سپس این مرد برای حفظ جانش و از بیم آن که مبادا فرعون حقیقت را بفهمد و بر او حمله ور شود با نرمی و مدارا به احتجاج پرداخت و گفت: «و ان یک کاذبا فعلیه کذبه؛(۱۹) اگر دروغ گو باشد وبال دروغ دامن او را خواهد گرفت.»

آیه چهارم: «فابعثوا احدکم بورقکم هذه الی المدینه فلینظر ایها ازکی طعاما فلیأتکم برزق منه و لیتلطّف و لا یشعرنّ بکم احدا * انهم ان یظهروا علیکم یرجموکم او یعیدوکم فی ملتهم و لن تفلحوا اذاً ابداً؛(۲۰) اکنون یک نفر را با سکه ای که دارید به شهر بفرستید تا بنگرد کدامین نفر از کاسب ها متاع پاک تری دارند آن را خریداری کرده و بیاورد، لیکن کمال دقت را به خرج بدهید و هیچ کس را از وضع تان آگاه نسازید.»

مفسّران اهل سنّت نوشته اند: اصحاب کهف از پادشاهان بت پرست تقیه کردند و ایمانشان را پنهان نمودند، چون آنان را مجبور به بت پرستی کردند و بنابراین چاره ای جز این ندیدند که برای حفظ دین و نجات جان خویش راه فرار را در پیش گیرند و به غار پناهنده شوند.

از طریق شیعه امامیه از امام صادق (ع) نقل شده که فرمود: «تقیه هیچ کس به اندازه اصحاب کهف نرسیده است، چرا که آن ها در اعیاد حضور می یافتند و زنّار می بستند، از این رو خداوند به آن ها دوبار پاداش داده است».(۲۱) فخر رازی شافعی، و قرطبی مالکی نیز بر این مدعا تصریح کرده اند.(۲۲)

آیه پنجم: «الا ما اضطررتم»(۲۳) یا «فمن اضطرّ غیر باغ و لا عاد فلا اثم علیه ان الله غفور رحیم».(۲۴) در میان مسلمان ها اختلافی نیست در این که اگر کسی مضطر و ناچار شود می تواند محرّماتی را مرتکب شود، چه اضطرار در اثر گرسنگی باشد یا در اثر اکراه و اجبار.

مجاهد بن جبر مکی که از ائمه مفسّران تابعین است، در تفسیر این آیه می گوید: «یعنی بر آن چه مجبور شود مانند آن که دشمن او را دستگیر کرده و به خوردن گوشت خوک یا به ارتکاب یکی دیگر از گناهان مجبور سازد، این اکراه و اجبار تا زمانی که ادامه دارد موجب اباحه آن گناهان خواهد بود.»(۲۵)

تقیه، منحصر به گفتار نیست بلکه در رفتار و کردار نیز جاری است. اگر کسی مجبور به خوردن چیز حرام باشد و نخورد از نظر اسلام گناه کبیره مرتکب شده است. ابوبکر جصاص حنفی می گوید: اگر کسی از تقیه مباح سر باز زند از نظر همه اهل علم، قاتل نفس خویش و نابود کننده خود به شمار می آید و هرگاه از خوردن آن چه بر او مباح شده امتناع ورزد تا بر اثر آن بمیرد بی شک خدا را نافرمانی کرده و مرتکب گناه شده است.(۲۶)

آیه ششم: «و انفقوا فی سبیل الله و ل

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.