پاورپوینت کامل نقش مردم در نسبت با موعود آخرالزمان و ظهور منجی آخرین ۹۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل نقش مردم در نسبت با موعود آخرالزمان و ظهور منجی آخرین ۹۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نقش مردم در نسبت با موعود آخرالزمان و ظهور منجی آخرین ۹۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل نقش مردم در نسبت با موعود آخرالزمان و ظهور منجی آخرین ۹۵ اسلاید در PowerPoint :
۱
در شماره پیشین ، قسمت اول از گفتگو با «آیت الله محمدعلی گرامی » از استادان حوزه علمیه قم و از شاگردان حضرت
امام خمینی قدس سره را که در برگیرنده موضوع «غیبت حضرت صاحب الزمان(ع)» و «جایگاه امام معصوم در نسبت با
کل هستی » بود حضور خوانندگان موعود تقدیم کردیم.
آنچه می خوانید بخش پایانی این گفتگو است:
موعود: نقش مردم در ایجاد زمینه غیبت حضرت ولی عصر (ع) چگونه است؟ به بیان دیگر آیا عدم حضور امام میان مردم
، معلول عدم آمادگی و شایستگی مردم است یا ریشه در مشیت الهی دارد؟
آیت الله گرامی: قطعا آمادگی مردم دخیل است . باید پیش از هر چیز یک پذیرش عمومی مهیا باشد. عدالت آن بزرگوار،
چیزی نیست که حتی گروههایی از خواص مردم تحمل آن را داشته باشند. این ماجرا در تاریخ تکرار شده است. در زمان
حکومت حضرت علی(ع) بسیاری از نزدیکان امام از عدالت آن حضرت به سمت معاویه فراری شدند. در روایت است که
وقتی حضرت ظهور می کند، خداوند دست ایشان را بر سر مردم می گذارد و عقول آنها را به کمال می رساند.
«اذا قام قائمنا وضع الله یده علی روس العباد و جمع بها عقولهم و کملت به احلامهم » (۱)
معلوم می شود که پیش از ظهور، اندیشه ها نارس و ناقص بوده اند.
این نارسایی در عقول برمی گردد به درک مردم از خدا، از هستی، از عدالت و خیلی چیزهای دیگر . معنای دیگری هم
برای این حدیث می توان در نظر گرفت و آن اینکه که هنگام تولد حضرت و زمان شهادت پدر گرامی شان،امام حسن
عسکری(ع)، زمانه به هیچ روی آمادگی پذیرش حضرت قائم(ع) را نداشت، هم مردم و هم حکومت صلاحیت درک امام
را نداشتند. شاید به خاطر همین بود که بردن اسم حضرت ممنوع بود، برای اینکه اصلا کسی از حاکمان نفهمد که چنین
شخصیتی میان شیعیان وجود دارد. اما اگر دلیل عدم ذکر نام ایشان از باب حرمت نهادن به وجود مقدسش باشد، شامل
همه مردم از همان ابتدا تا حال می شود. ممکن است کسی بگوید اگر چنین دلیلی دارد، پس چرا ذکر نام پیامبر(ص)
جایز است; چون احترام ایشان نیز از واجبات است؟ این برمی گردد به حکومت حضرت مهدی(ع) . حکومت حضرتش،
غیراز حکومت پیامبر(ص) است. این یک حکومت دیگری است که به لحاظ شرایط زمانی خاص است.
به هر حال یکی از دلایل عدم جواز ذکر نام حضرت همان تقیه است . حکومت که مخالف بود; مردم هم همه شیعه نبودند
، شیعه ها هم گرفتار اختلافات سختی شده بودند. گروههای بسیاری در میان شیعیان بودند که عقاید انحرافی پیدا کرده
بودند و فرقه محسوب می شدند. بسیاری از این انشعابات از امام هفتم به بعد بود. اینکه در میان ما رسم است که پس از
سلام به سیدالشهداء (ع) به امام رضا(ع) و بعد از آن به امام زمان(ع) سلام می کنند، علتش همان اختلافاتی است که در
مورد آنها پدید آمد و ما می خواهیم با چنین سلامهایی در واقع خطمشی عقیدتی – سیاسی خودمان را ترسیم کنیم ;
یعنی در عین تولی به آن بزرگواران ، از مخالفان آنان تبری می کنیم و اعلام برائتی است از کسانی که در امامت این سه
بزرگوار تردید دارند.
منتها بعدها اوضاع قدری بهتر شد، بخصوص با تشکیل حکومتهای شیعی مثل «آل بویه » و «صفویه »، تشیع پر و بال
گرفت و بیش از پیش اظهار وجود کرد. این حکومتها نقش مؤثری در گستردگی و استحکام تشیع در ایران و در دنیا
داشتند . البته اینها همه در حد اهتمام به ظواهر بود. چون اگر واقعا به احکام اسلام رعایت وعمل شود ، خیلی ها بریده
می شوند . شما ببینید در میان احکام اسلامی ، دستوراتی است که واقعا عمل به آنها در حال حاضر سخت است، یعنی
برای ما که تا حالا تن به آنها نداده ایم سخت است. مثلا اینکه اگر کسی از سوراخ دیوار به درون خانه ای نگاه کند ،
صاحبخانه حق دارد چشم او را کور کند، درحال حاضر چقدر قابل پذیرش و عمل است. همانها که می گویند ما درد دین
داریم، تا چه اندازه آمادگی عمل به این احکام را دارند. آن وقت می آییم و می گوییم که خیر، این احکام طور دیگری
هستند و باید آنها را با زمانه وفق داد. آیا تکالیف ما این است؟ تفسیر دیگری دارند؟ یا ما از واقعیتهای دین خیلی فاصله
گرفته ایم؟ مثلا هنوز کسانی هستند که باور ندارند جمع ثروت (فی حد ذاته) منعی ندارد، اینها ممکن است با تمسک به
آیاتی مانند «… کی لایکون دوله بین الاغنیاء منکم » (۲) و یا آیه «والذین یکنزون الذهب و الفضه و لاینفقونها فی سبیل الله
فبشرهم بعذاب الیم » (۳) (آیه کنز) بخواهند خط و مشی دیگری در جامعه ترسیم کنند. اما حقیقت دین چیز دیگری است
و ما می خواهیم همه این حقایق را با حال و هوای خودمان مطابق کنیم.
در روایتی که هم نعمانی در کتاب «الغیبه » و هم شیخ صدوق در «اکمال الدین » آن را نقل کرده اند آمده است که: «خداوند
پیش از ظهور حکومت را میان گروههای مختلف می گرداند تا کسی مدعی نشود که اگر حکومت و دولت دست ما بود
بهتر عمل می کردیم ». (۴) بنابر مفاد حدیث دیگری «هر قدر که امر نزدیک شود ، تقیه سخت و شدیدتر می شود»; «کلما قرب
هذاالامر اشتدت التقیه »، حالا این امر ، ظهور است یا تولد حضرت، اختلاف است .
من پیش از اینها یک روایتی در ذهنم بود که هر چه می گردم ماخذ آن را پیدا نمی کنم. روایت این است: «سیاتی علی
الناس زمان لا یستطیع احد ان یقول ربی الله »
زمانی بر مردم خواهد رسید که کسی نتواند بگوید پروردگار من خداست. مضمون این روایت آن نیست که وقتی خواهد
آمد که کسی یارای استقامت در مسیرالله را ندارد، چون این «سیاتی » نمی خواهد، الان هم کمابیش این طور است .
«زمانی خواهد آمد» یعنی وضعیت خاصی است که در برهه هایی از زمان مصداق دارد.
راجع به اینکه فساد و جور زمین را چنان می گیرد که از عدالت خبری نخواهد بود، روایت متواتری از سوی شیعه نقل
شده است و گروهی از محدثان اهل تسنن هم در کتابهای خود نوشته اند; منظورم همان حدیث معروف است که می گوید:
«فیملاءالارض به قسطا و عدلا کما ملئت جورا و ظلما» (۵) زمانی که دنیا سرشار از ظلم و جور می شود، خداوند به نیرو و
وجود مقدس مهدی(ع) ورق را برمی گرداند. معلوم می شود که در آن زمان ارتباط مردم با دین و خدا سست شده است و
کسی آشکارا دعوی دیانت نمی کند. آنجا هم که فرمود: «لایستطیع احد ان یقول ربی الله » نه اینکه کسی در خانه خود
چنین جراتی ندارد، خیر، یعنی کسی آشکارا و در حضور همگان چنین سخنی بر زبان نمی آورد.
موعود: در اول صحبتهایتان فرمودید خداوند به هنگام ظهور دست حضرت را بر سر مردم می گذارد و بدین وسیله
عقلهای آنها کامل می شود، این به چه معناست؟
آیت الله گرامی: این دست ممکن است ، دست قدرت باشد. یعنی امام به مردم رشد فکری می دهد و آنها را برای ظهور
آماده می کند و ممکن است ، خداوند شرایط اجتماعی را طوری کند که مردم خودشان بتدریج رشد فکری پیدا کنند.
موعود: اگر این طور باشد، پس همیشه برای ظهور وقت مناسبی است، چون خداوند می تواند هر وقت که بخواهد مردم
را آماده کند.
آیت الله گرامی: خیر. این طور نیست . عنایت در عالم طبیعت مجرای طبیعی دارد. ارزش این کار به این است که مردم
خودشان آماده بشوند. یعنی بعد از دیدن انواع و اقسام حکومتها و یاس از همه مدعیان عدالت ، چشم به ایشان بدوزند.
خداوند که نمی خواهد معجزه کند. اگر بنا بر معجزه باشد، شکل قضایا خیلی فرق می کند. مردم باید بفهمند و آن چنان
انتظار ظهور را بکشند که عاشق به انتظار معشوق می نشیند، والا انقلاب نخواهد بود فقط یک قدرت نمایی از سوی
خداوند است.
موعود: در دو قرن و نیمی که امامت شیعه در میان مردم حضور داشت، نحوه ارتباط مردم با ایشان و چگونگی حضور امام
در جامعه خیلی متفاوت است. یعنی ارتباط بتدریج کم و کمتر می شود. تا آنجا که «مسعودی » نقل می کند: حضرت
هادی(ع) حتی با خواص یارانشان از «ورای حجاب » سخن می گفتند. (۶) آیا این بدان معناست که هر چه جلوتر می آییم
سزاواری مردم برای درک حضور و ملاقات با امام زمان خود کمتر می شده است؟
آیت الله گرامی: تاریخ ما از این جهت فراز و نشیبهای شگفت انگیزی دارد. مثلا در سالهایی که حضرت زین العابدین(ع)،
امام بودند، شمار شیعیان خیلی اندک بود، به طوری که می توان آنهارا شمرد. به همین خاطر امام سعی می فرمودند
خودشان بیرون بیایند، چون اصلا کسی سراغ ایشان نمی رفت. امام این وضعیت اسفبار را با حضور خود در میان مردم
جبران می کردند. اینکه نوشته اند امام سجاد(ع) روزی از بازار عبور می کردند ، دیدند که قصابی سر گوسفندی را می برد;
از او پرسیدند آیا به او آب داده بودی یا نه؟ و یا دیگر حکایتهای که از آن حضرت نقل شده است همه به خاطر این بوده که
با گفتگو و حضور فعال در کوچه و بازار مردم را متوجه غفلت خودشان کنند. امام می خواست از طریق یادآوری ماجرای
کربلا، مردم را بیدار کنند و بیشتر از این هم در آن زمان ممکن نبود . یک وقتهایی هم دعایی را به کسی تعلیم می دادند تا
با زبان دعا معارف شیعی را زنده نگهدارند.
فقط در دوران امامت حضرت امام محمد باقر و امام صادق (ع) قدری گشایش بود. آن هم نه در همه سالهای حیات آن
بزرگواران چون همه شنیده ایم که کسی می خواست در مورد مساله ای که برایش پیش آمده بود از امام استفسار کند، هر
چه کرد نتوانست به امام صادق(ع) دست پیدا کند. آخر مجبور شد در هیات خیارفروش به خانه امام بیاید و مشکل خود
را با آن حضرت در میان بگذارد.
غیبت برای همه امامان ما بوده است ، به این معنا که آن بزرگواران همه در حصر و حبس بودند. بعضی کمتر، بعضی
بیشتر. حتی امام رضا(ع) که بظاهر از همه آزادتر بودند، خیلی تقیه می کردند. وقتی به آن حضرت گفتند گروهی از
شیعیان شما از قم آمده اند برای زیارت و ملاقات با شما، امام آنها را دو ماه منتظر نگاهداشت. بعد که خیلی برایشان
پیغام دادند که شیعیان شما منتظرند. امام فرمود: این قدر نگویید شیعه ، شیعه ; «انما الشیعه من شایع علیا»; شیعه ،
پیرو علی(ع) است . در واقع امام می خواست تحزب را بشکند و از ایجاد این تصور که شیعیان به عنوان یک حزب مشغول
فعالیت هستند، جلوگیری کند. چرا که در غیر این صورت گرفتار اذیت و آزار مامون می شدند.
در زمان امام جواد ، امام هادی و امام عسکری: که همگی در زمان خود به ابن الرضا مشهور بودند اوضاع خیلی بدتر شد.
اینها همه همان غیبت است .
وقتی هم که ماه مهدی(ع) به برج امامت رسید، امام با غیبت صغرا زمینه را برای غیبت طولانی خود آماده کردند. این
غیبتهای پی در پی به علت بی ظرفیتی و نالایقی مردم بود.
موعود: اگر بپذیریم که حضور و غیبت امام(ع) در جامعه رابطه مستقیم با شایستگی های مردم دارد، برای آماده سازی و
ایجاد زمینه مساعد جهت ظهور حضرت ، چه باید کرد؟
آیت الله گرامی: این مساله هم مثل هر مساله دیگر نیاز به دو نوع تمرین دارد: فکری و عملی . تمرین عملی ، با تبلیغ
عدالت اسلامی و شناساندن حقیقت دین صورت می پذیرد. این تصور غلطی است که بعضی فکر کرده اند آمادگی برای
ظهور یعنی آوردن چند سلاح گرم و سرد به خانه! تبلیغ و آمادگی برای ظهور، آراسته شدن به عدالت و دادگستری است.
همه باید این نوع آمادگی را پیدا کنند; یعنی خودشان را به عدل و قسط بیارایند، از مردم عادی گرفته تا سران مملکت .
اینکه می بینیم امام راحل بعد از رحلت فقط یک خانه کوچک در قم داشتند، معلوم می شود که ایشان خودشان را برای
ظهور آماده کرده بودند. سرباز امام زمان بودن، سنخیت می خواهد ; سنخیت و هماهنگی با امام در عدالت و گرنه تهیه
سلاح که از هر کسی ساخته است.
«سید قطب » در کتاب «عدالت اجتماعی در اسلام » نقل می کند که کسی امام علی(ع) را در یکی از مناطق ییلاقی کوفه
دید که از سرما می لرزد. بعد به امام گفت: چرا لباس پشمی نمی پوشید؟ حضرت فرمود: ندارم . گفت: شما که رئیس
مملکت پهناور اسلامی هستید و همه سرمایه های کشور در اختیار شماست. امام فرمود: در اختیار من هست ولی مال من
نیست. امام در زمان ظهورشان از مردم توقع عدالت دارند. کسی فکر نکند که امام مثلا فقط از مردم می خواهد که
میگساری نکنند. اینکه کار مهمی نیست. امام از همه می خواهند حلال و حرام را رعایت کنند، هر کسی به حق خود قانع
باشد و….
یکی از دوستان ما می گفت که کسی در حضور یکی از مراجع گفت: خدا کند که امام زمان(ع) زودتر ظهور کند. آن مرجع
بزرگوار گفت: آقا بیایند چه می شود؟ گفت: وضع ما بهتر از این می شود. فرمودند: از کجا معلوم که وضع تو بهتر می شود.
تو خیال می کنی وقتی امام تشریف بیاورند، تو را می کنند مرجع و صاحب رساله و اعتبار؟ ممکن است به شما بگویند برو
خیابانها را جارو کن!
به هر حال آنچه مسلم است این است که با تشریف فرمایی امام زمان(ع) هر کسی در مکان و جایگاه شایسته خود
می نشیند و این برای خیلی ها سخت خواهد بود. به خاطر همین مهمترین فعالیت برای آماده سازی و ایجاد زمینه برای
ظهور حضرتش ، عادت دادن عوام و خواص به عدل است. چون مردمی که به عدالت تن ندهند، تحمل حکومت مهدی(ع)
بر آنها سخت خواهد بود.
مسلمانها یک بار امتحان خود را در زمان حکومت عدل علی(ع) ، پس داده اند. ما هنوز دقیقا نمی فهمیم که چرا علی(ع)
آهن گداخته را به دست عقیل نزدیک کرد. حداقل من نمی فهم . عقیل واقعا نیازمند بود، حضرت می توانست یک کاری
برای او بکند، دست کم می گفت: برادر! مرا ببخش ، ندارم . چرا آهن گداخته را به رخ او کشید؟ چون اینها را نمی فهمیم
می افتیم به جان سند روایات; یک جوری روایت را انکار می کنیم.
امیرالمؤمنین(ع) در عهدنامه مالک می فرماید: «مالک ! خواص را دور خودت جمع نکن. عوام را بگیر» (۷) . اینها فرازهایی
از تاریخ ما هستند که باید آینده را با آنها روشن کرد. عادل بودن و به مردم درس عدالت دادن کار هرکسی نیست . غیر از
مراتب علمی است که هر کس با چند سال زحمت و مطالعه بدان دست بیابد. من از سالهایی که خدمت امام می رسیدم
برای درس، خاطره ای دارم که به نظر من خیلی غیر عادی بود. خدا رحمت کند حضرت امام را ، ایشان در مسجد اعظم
قم درس فقه می گفتند. گوشه مسجد چند تا طلبه هم با صدای بلند مباحثه می کردند. شاگردان امام دائما به آنها تذکر
می دادند و گاهی هم اعتراض می کردند. امام بر آشفت و گفت: «به آنها چه کار دارید؟ اگر آنها از ما زودتر آمده باشند، ما
نمی توانیم مانع مباحثه آنها بشویم ». این برای ما غیرمعمول بود. چون یک طرف امام بود و طرف دیگر چند تا طلبه
ساده و بی اسم و رسم. منظور اینکه باید تمرین عملی داشت و تمرین عملی نزدیک شدن به عدل است.
یکی از کسانی که در این مقام خیلی آمادگی زیاد و وجود با برکتی داشت، مرحوم حاج شیخ عبدالکریم حائری بود. ایشان
خیلی موفق بود. من توفیق آن بزرگوار را در اخلاص و توسلش به اهل بیت(ع) می دانم. می گویند وقتی سامرا مشرف
بودند، شبهای تاسوعا و عاشورا خودش طلبه ها را جمع می کرد، می رفت میان آنهاسینه می زد، و مثل هر شیعه ساده و
بی پیرایه ای عزاداری می کرد. ق
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 