پاورپوینت کامل هل بیت; علمای ابرار، وسائط فیض ۹۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل هل بیت; علمای ابرار، وسائط فیض ۹۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل هل بیت; علمای ابرار، وسائط فیض ۹۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل هل بیت; علمای ابرار، وسائط فیض ۹۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

– نکته ای که در بررسی سیر تحولات فکری جامعه ما خصوصا پس از انقلاب به چشم می خورد این است که ما شاهد رشد
روزافزون اندیشه های فلسفی هستیم، یعنی شاید اگر تولید و نشر کتابهایی که به یک معنا فلسفی هستند، حالا چه
اندیشه های فلسفی خودی و چه اندیشه های فلسفی وارداتی را، در کشورمان بررسی کنیم می بینیم که یک سیر صعودی
داشته است. و مخصوصا در چند ساله اخیر، هم در محافل حوزوی و هم در محافل دانشگاهی، اقبال زیادی به مباحث
فلسفی و کلامی، اعم از کلام سنتی و کلام جدید، شده و مباحث داغی در این زمینه ها مطرح گردیده است. شما به عنوان
کسی که سالها در مباحث کلامی و فلسفی، مطالعه و تدریس کرده اید و با طلاب و دانشجویان ارتباط داشته اید، اینگونه
مباحث، یعنی مباحث فلسفی یا کلامی صرف را تا چه حد در محکم ساختن بنیانهای فکری و فلسفی نسل جوان ما، مؤثر
می دانید و آیا این مباحث فلسفی و کلامی می تواند نیازهای اصلی اعتقادی جوانها را برآورده کند یا نه؟

حجه الاسلام والمسلمین لاریجانی: خوشحالم از اینکه در خدمتتان هستم، سؤال بسیار مهمی را مطرح کردید، سؤالی
است که همواره و در همه زمانها، مطرح بوده. انسان از وقتی که تکاپوگر اندیشه شده با مساله «طمانینه » هم مواجه
گردیده است. به این معنی که آیا تفکر و تاملات فکری برای انسان طمانینه و آرامش خاطر هم می آورد یا نه؟ از نظر
آماری فکر نمی کنم در دوره انقلاب کتابهای فلسفی رشد زیادی کرده باشد اگرچه ترجمه های زیادی صورت گرفته اما، در
مقایسه با موضوعات دیگر شاید بتوان گفت کاستی هم داشته است، ولی به هرحال چه رشدی در کار بوده باشد و چه
نباشد، این مساله، مساله مهمی است که آیا پرداختن به مباحث کلامی و فلسفی، آنچنان که در کشور ما مطرح است، کل
نیاز ما را پاسخ می دهد یا نه؟ واقعیت مطلب این است که ما نمی توانیم از طرح مسائل کلامی و فلسفی و فراتر از این،
مباحث مربوط به علوم اجتماعی امتناع کنیم. به دلیل اینکه طرح این مسائل و یافتن پاسخهایشان نیاز ماست و من در
این تردید ندارم که اگر ما بگوییم انسانها چه در جامعه ما و چه در جوامع دیگر کلا این مباحث را طرح نکنند، معنایش
این است که بخشی از نیازشان را سرپوش بگذارند و چنین تفکری صحیح هم نیست و به همین خاطر است که ما
شواهدی از استدلال و شواهدی از یک نحوه مکالمه عقلانی هم در آیات قرآنی و هم در روایات می بینیم، و مستمسک
خیلی از فیلسوفان ما همین نحوه استدلالات قرآنی و روایی بوده است که خواسته اند ادعا کنند، و به نظرم این ادعا،
ادعای صحیحی است که آیات و روایات به استدلال و فلسفه به معنای ادعاهای فلسفی پرداخته اند، در روایات ما حتی
استدلالهای کلامی شده است. من در اینها تردید ندارم، منتها بحث مهمی که به نظر من، مخصوصا در وضعیت امروز
جامعه ما، قابل تامل و طرح است این است که چه نسبتی بین این نیاز و نیازهای دیگر انسان وجود دارد؟ هر کسی که با
کارهای فکری و استدلالی سرو کار داشته باشد، این برایش روشن است که استدلال تنها آرامش درون نمی آورد. خدا
رحمت کند مرحوم امام را، من این را از کلام ایشان شنیدم، البته دقیقا زمان و مکان آن را نمی دانم، ایشان فرمودند که
شما صد تا استدلال هم که در وجود خدا بکنید، آن آرامش نهایی که باید با این استدلالها نصیب انسان بشود به دست
نمی آید. این حرفی است که عرفا و اهل معنا زده اند و سخن حقی است. حالا مساله اصلی این است که آیا در جامعه ای که،
مرتبا از غرب، محصولات و کالاهای فکری جدیدی بدان وارد می شود صحیح است که فقط به بحثهای نظری و بحثهای
استدلالی اکتفا کنیم؟ حالا نه تنها جامعه ما، جوامع غربی هم همیشه این مساله برایشان مطرح بوده که آیا در معارف
دینی فقط به بحث و استدلال می شود اکتفا کرد یا اینکه نه، انسانها باید به وجه دیگری از وجوه خودشان هم بپردازند؟ و
این نکته ای است که عرفا و اهل معنا به آن اشاره داشته اند و در قرآن کریم و در روایات نیز در موارد متعددی به این
موضوع پرداخته شده است و آن تقویت جنبه های دیگر انسان است. پرداختن به یک نیاز معنوی انسان که صرفا با
استدلال به دست نمی آید، ما نمی خواهیم بگوییم این دو وجه انسان بکلی با هم بی ربط است; ما نمی خواهیم بگوییم که
استدلالهایی که در وجود خدا می شود، در معتقدات دینی می شود، اینها با معنویت کاری ندارند; ولی بحث این است که
استدلالهای فلسفی و کلامی نمی توانند همه نیازهایی را که انسان دارد برآورده سازند. بنابراین روشنتر می خواهیم
بگوییم: این مساله ای که از قرنها پیش مطرح بوده است، و آن سخن دل است و سخن عقل و ندای عقل، این را ما امروز
هم داریم و شاید شدیدتر از زمانهای دیگر. ما نمی توانیم به همه مردم توصیه کنیم که بیایید بحثهای فلسفی را فرابگیرید.
ولی می شود به آنها توصیه کرد که به ندای دل تا حدی پاسخ بگویند و در حدی که مقدور است به معنویت بپردازند. انصافا
تزکیه نفس، قلب را هم برای قبول معارف آزادتر می کند، قلب را مستعدتر می کند. من یادم می آید عبارتی از مرحوم
ملاصدرا در یکی از کتابهای خیلی مختصرشان دیدم، ظاهرا مثل اینکه «عرشیه » باشد، ایشان در آنجا می فرماید که من
مختصرترین بیان را از معارف در این کتاب آوردم، همه اش اشارات است، هر کس که قلب سلیم داشته باشد اینها را
می فهمد، بحث این است که انسانها با پرداختن به معنویت، معارف را هم حتی بهتر در می یابند و کسی که به مسائل
معنوی پرداخته باشد معارف را سریعتر قبول می کند، تا کسی که ذهنی فرسوده از اصطلاحات فلسفی و کلامی دارد. در
جامعه ما، شاید بهترین راه جذب نسل جوان به معارف دینی همین مساله معنویت باشد. به نظرم بهترین راه تبلیغ دین
برای کسانی که اصل دین برایشان مساله است، یعنی نسبت به اصل دین دغدغه هایی دارند، آشنا کردن آنها با عالم
معنویت دین است، تا با استدلالهای عقلی و فلسفی صرف و لذا به گمان من همان طور که اگر یک فرد مثلا مسیحی
بخواهد اسلام بیاورد بهترین راه برای جذب او پرداختن به آن معنویت خاصی است که در اسلام هست. گرچه در ادیان
دیگر هم وجود دارد ولی به نحو خاصترش در اسلام هست و آن توحید محض است. برای نسل جوان ما هم که گرچه
مسلمانند; گرچه; معتقدند ولی باز از طریق طرح جنبه معنوی دین بهتر می توان آنها را به اصل دین جذب کرد. البته
وقتی که انسان اصل دین را پذیرفت ولو از طریق معنویتش طبیعتا روش و شریعت آن دین را هم خواهد پذیرفت، ولی
خیلی فرق هست بین کسی که تصویرش از دین فقط تصویر شریعت آن دین باشد، یعنی عبادتها و اعمال ظاهری دینی و
کسی که اصل معنویت دین را می پذیرد و از آن طریق می آید شریعت را هم می پذیرد و تمام جزئیات دین را گردن می نهد
به خاطر اینکه آن معنویت را پذیرفته است. بنابراین در عین حال که ما قبول داریم پرداختن به مسائل فلسفی و کلامی
یک نیاز است، منتها جنبه های معنوی انسان که صرفا با آنها به دست نمی آید، یک نیاز دیگری است و پرداختن به این
وجه در زمان ما از اهمیت بسزایی برخوردار است.

: سؤالی که در اینجا مطرح می شود این است که طریق وصول به این معنویتی که شما فرمودید، چیست؟ ما الآن
متاسفانه، حتی در بسیاری از محافل دانشگاهی و در جمع دانشجویان با رشد جریانهای بظاهر عرفانی، اما غیر الهی
مواجه هستیم و شاهدیم که جریانهای مختلفی که برخی از آنها ریشه در عرفان سرخپوستان آمریکای لاتین و برخی دیگر
ریشه در تفکرات درونگرای آسیای جنوب شرقی و هند دارند، در بین نسل جوان ما در حال رشد و گسترش است و این
حاکی از نیاز نسل جوان به معنویات است و از طرف دیگر ما متاسفانه نتوانسته ایم این نیاز نسل جوان به معنویت و
اندیشه های درونی را، که یک نیاز اصیل انسانی است، در صورتی که باید پاسخ دهیم. به هر حال سؤال این است که ما
برای رسیدن به معنویت دینی چه طریقی را می توانیم مطرح کنیم و چه راهی را می توانیم پیش پای جوانان بگذاریم ؟

حجه الاسلام والمسلمین لاریجانی: همانطور که فرمودید از گوشه و کنار شنیده می شود که بسیاری از افراد گرایشهایی
دارند نسبت به امور معنوی، منتها از ترجمه کتابها، از جلساتی که بین آنها برگزار می شود، اینطور بر می آید که اینها به
گرایشهای خاصی در این زمینه کشیده می شوند، این هم یک معضل است، ما به عنوان مسلمان معتقدیم که عالیترین
معارف معنوی در این دین هست و حتی بحثهای بیرون دینی هم این را نشان می دهد. اصرار بر توحید، به صورت
شایسته در قرآن مجید و در کلام ائمه، علیهم السلام، شاهد این معناست. رجوع به روایات اهل بیت نیز انصافا این نکته را
روشن می کند. مهمترین رکن دین ما توحید است، کلمه «لااله الاالله » و توجه دادن انسانها به حقیقت، این معنا عمده ترین
رکن معنویت ماست، اما حالا شما در گوشه و کنار معنویتهایی را می یابید که حتی با تجویز داروهای مخدر توام است، که
در میان بسیاری از اقوام و در بسیاری از مناطق این چیزها مطرح شده است، ببینید، اینها خیلی فرق می کند با
معنویتی که از طریق انبیای الهی می آید، و آن معنویت محض است نه چیزهای زود گذر، که انسان جذبه هایی پیدا کند و
حالاتی پیدا کند، گیریم که با فلان داروی گیاهی کسی حال خاصی پیدا کند اما اینها زودگذر است، این ربطی به آن
معنویتی که اسلام می خواهد بشر را با آن آشنا کند، ندارد. معنویت مورد نظر اسلام معنویتی است که ریشه در وجود او
دارد، اسلام می خواهد این انسان به نحو طبیعی با فطرت اصلی خودش، با این واقعیات پنهان در ضمیرش آشنا بشود، نه
اینکه حالا به صورت زودگذر حالاتی پیدا بکند، جذباتی و تمام بشود و برود، لذا در کلام اهل بیت، علیهم السلام، اگر دیده
باشید، همیشه امر به اطاعت حق شده است. یکی از مهمترین اذکار عبارت از این است که انسان اطاعت از امر خداوند
بکند و از آنچه که نهی شده امتناع کند، در اینجا اگر توجه کنید مساله مهم عبودیت حق است نه این جذبه های سریع که
گاهی می آید و می رود. اصل عبودیت و بندگی است. انسان اگر حقیقت عبودیت را در خودش پیدا بکند نهایتا تجلی
عبودیت هم در او ظاهر می شود. تعبیر جالبی که در روایت یا در کلمات بعضی از بزرگان آمده این است که: «العبودیه
جوهره کنهها الربوبیه ». حالا اگر روایت هم نباشد، واقعا تعبیر صحیحی است، حقیقت این است که اگر انسان به نحو
شهود به عبودیت و بندگی خودش پی ببرد، این عینا ملازم با این است که دردرونش تجلی حق می شود. و ائمه،
علیهم السلام، در تمام موارد بشر را به بندگی و اطاعت حق تعالی فرا خوانده اند. لذا ما می خواهیم بگوییم که اسلام یک
مسیر فطری برای بشر گذاشته است، خود اینکه این انسان چگونه باید به آن معنویت برسد بحث مهمی است، اصلا این
چیزی است که انبیا برایش آمده اند تا آن فطرتی را که در انسان نهفته است به تعبیر نهج البلاغه «دفائن عقول » را برای
بشر آشکار کنند و این مساله مهمی است، ما نمی توانیم با پای خودمان صرفا آن عالم را کشف کنیم و عالمی را که
می خواهیم در صراط نهایی کمال ما باشد. نمی گوییم انسانها هیچ کشفی در این زمینه نمی توانند داشته باشند، بحث این
است که طریقی باشد که پسرفت نداشته باشد، طریقی باشد که به هیچ معنایی مانع کمالات دیگری نباشد، چه بسا
کسانی با یک روشهای خاصی مثل مرتاضهای هندی به یک معنویتی هم برسند ولی دلیل ندارد که این آخرین مرحله
معنویش باشد که ممکن است، لذا ما دنبال کسانی می گردیم که خودشان این راه را طی کرده باشند و در طی کردن
راههای کمال بشر به آنها ایمان آورده باشیم و آنها هم انبیا بزرگ الهی اند و مخصوصا خاتم انبیا پیامبر اسلام،
صلی الله علیه وآله، که ما به عنوان خاتم پیامبران و کسی که دعوتش مهیمن بر همه دعوتهاست، معتقدیم که این راه را به
بهترین وجهی طی کرده است و لذا راه صحیح برای ما انسانها این است که پا جای پای انبیای الهی بگذاریم و از دعوت
آنها استفاده بکنیم و بعد هم از خلفای حقیقی آنها یعنی ائمه، علیهم السلام، و در زمان ما امام حی و حاضر، امام عصر،
علیه السلام، و تعلیمات او استفاده کنیم. و از اینجا هم روشن می شود، که ما چقدر باید منتظر آن ولییی باشیم که به تمام
معنا معتقدیم که این راه را طی کرده است، تا دستی از ما بگیرد و آن دستگیری هم برای او از هر شخصی ممکن است،
درست است که ما به نوعی در غیبتیم، اما انسانها می توانند خودشان را نزدیک کنند به آن حضرت، حضرت از باطن به
همه نزدیک است. در ادامه بحث این را متذکر می شوم که همه ائمه، علیهم السلام، هم بر اساس تعلیمات روایی و هم
براساس بحث استدلالی، از باطن به انسانها نزدیک هستند و دستگیری می کنند و دستگیری ایشان از شخصی منافاتی با
دستگیریشان از شخص دیگر ندارد، در آن واحد امام می تواند از اشخاص مختلف دستیگری کند و ما به عنوان منتظرین
آن حضرت باید امیدوار باشیم و متقاضی باشیم و واقعا در انتظار حضرت باشیم که هم ظهورش را و هم فرجش را و هم
دستگیریش را تا زمانی که ظهور عام پیدا نکرده است، شامل حال ما کند. لااقل تا حدی که ممکن است. انسانها همانطور
که به حق تعالی نزدیک می شوند به ائمه،علیهم السلام، هم نزدیک می شوند آنها واسطه فیض اند و امیدواریم که از این
طریق بتوانیم به کمالات بالاتری دست یابیم. ان شاءالله

– در کلمات شما اشاره به این موضوع بود که یکی از راههای رسیدن به معنویتی که نسل جوان ما به آن احتیاج دارد،
توجه به تعالیم انبیا و در راس آنها تعالیم اسلام و توجه به ائمه، علیهم السلام، است. ائمه اهل بیت، علیهم السلام، از
دیدگاه ما منبع فیض اند، منشا فیض اند و ارتباط با آنها در کمال نفس انسان مؤثر است، حالا این سؤال مطرح است که
چه نوع ارتباطی با ائمه و چه نوع تصویر و برداشتی از ایشان می تواند نیاز معنوی انسان را پاسخ بدهد. شاید بشود گفت
که در طول تاریخ شیعه، تصاویری که از ائمه اهل بیت، علیهم السلام، مطرح شده است متفاوت بوده است، برخی ائمه را
در حد «علمای ابرار» و کسانی که صرفا دانشمندان پرهیزکاری هستند مطرح کرده اند. از دید آنها بالاترین مرتبه ای که
می شود برای ائمه مطرح کرد این است که آنها معارف دینی را از پیامبر، صلی الله علیه وآله، دریافت کرده اند و آن را برای
مردم مطرح می کنند. از دید آنها ائمه تنها بیان کننده احکام و مفسر قرآن هستند. اما در مقابل دیدگاهی است که ولایت
ائمه معصومین، علیهم السلام، را هم در بعد تکوین و هم در بعد تشریع، مطرح می س

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.