پاورپوینت کامل ربیع الانام ۶۵ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ربیع الانام ۶۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ربیع الانام ۶۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ربیع الانام ۶۵ اسلاید در PowerPoint :

۸۶

هندوان عمر یک دوره انسانی (Monvantare) را به چهار عصر تقسیم می کنند که آغازش عصر «کریتا»، (۱) «دوپارا»، (۲)
«ترتا»، (۳) «با کالی یوگا» (۴) به اتمام می رسد. این اعصار مظهر مراحل غروب و افول تدریجی معنویت اولیه است، که با تحقق
هر دوره یک چهارم از ناموس ایزدی کاسته می شود که در عصر «کالی یوگا» فقط یک چهارم از کل ناموس الهی باقی
می ماند که یونانیان آن اعصار را طلا و نقره و مفرغ و آهن نام نهاده اند.

تعبیر دیگر این ادوار کیهانی هندوان تفسیر زند آگاهانه (هرمنوتیکی) (۵) از سیر تاریخی و
تنزیلی انسان و انطباق آن اعصار با چهار فصل سال و ارتباط آن با قصه «پرسفونه » الهه بهار یونانیان است.

بشنوید ای دوستان این داستان
خود حقیقت نقد حال ماست آن (۶)

رب النوع کشاورزی است که «هادس » (۱۰)
(پلوتون) رب النوع حاکم بر جهان زیر زمین، او را می رباید و با خود به زیر زمین می برد و همسر خود می گرداند، اما
«دمتر» به کمک «هرمس » (Hermes) پیام آور «زئوس » دختر خود را باز می گرداند و سرانجام توافق می کنند که فصل
بهار و تابستان دختر بر روی زمین نزد مادر و در پاییز و زمستان در زیر زمین نزد هادس به سر برد. «دمتر» (سیریز) شش
ماه هر سال با دختر خود شادمان است. هنگام آمدن «پرسفونه » گلها شکفته می شود و پرندگان می سرایند و همه زمین با
لبخند به شاهزاده خانم خوشامد می گویند.

پاره ای از مردم می گویند «پرسفونه » براستی موسم بهار است و تا زمانی که با ما می زید سراسر زمین زیبا و پسندیده
می نماید، اما چون هنگام پیوستن «پرسفونه » به «پلوتو» شاه در خانه تاریکش در زیر زمین فرا می رسد دمتر خود را پنهان
می کند و تا بازگشت دخترش آن ماههای خسته کننده را در غم به سر می برد.

در آن مدت زمین نیز افسرده و غمگین است، برگها به زمین می ریزد و چنان می نماید که درختان بر دور شدن آن
شاهزاده خانم زیبا اشک می ریزند و گلهای زیر زمین پنهان می شوند تا آواز پای آن دوشیزه هنگامی که مشتاقانه به روی
زمین باز می گردد، سراسر طبیعت را از خواب زمستانی بیدار کند. (۱۱)

درخت حیات انسان چهار دوره تاریخی هزاران ساله را پشت سر گذاشته است که با بارانهای بهار احدیت و آفتابهای
تابستان اساطیری و بادهای خزانی عصر متافیزیک و برفهای انباشته زمستان اومانیست و فسردگی و انجماد روح این
ادوار را سپری کرده است که اینک به شرح و تفصیل هرکدام از آنها می پردازیم.

درین نوبتکده صورت پرستی
زند هر کس به نوبت کوس هستی
حقیقت را به هر دوری ظهوریست
ز اسمی بر جهان افتاده نوریست
اگر عالم به یک منوال ماندی
بسا انوارکان مستور ماندی
گر از گردون نگردد نور خور گم
نگیرد رونقی بازار انجم
زمستان از چمن بار ار نبندد
ز تاثیر بهاران گل نخندد

عصر اول «کریتا»، در عصر طلایی مردمان در علم شهودی و معرفت حضوری به سر می بردند و حقایق عالم علوی را از راه
مکاشفه و شهود ادراک می کردند. در حماسه بزرگ «مهابهارتا» این عصر را چنین شرح داده اند: در این عصر نه خدایان
وجود داشتند و نه اهریمنان، معامله و خرید و فروش هرگز انجام نمی پذیرفت، ضعف و بیماری وجود نداشت، اشک و
خون دل و کبر و ترس و آز و طمع و ظلم و بخل موجود نبود.

در آن زمان نظام طبقاتی و ناموس ایزدی (dharma) استوار و همه خدای یکتا را می پرستیدند و به «ریگ ودا»
معتقد و مؤمن بودند.

عصر «کریتا»، فصل بهار عمر و خلیفه الهی بشر و تاج عزت و کرامت بر سر و ظهور تجلیات الهی که همه چیز صبغه
برهمایی و الهی دارد و بشر همچون عندلیب در باغ عدن برای بهار زندگی اش «پرسفونه » نغمه سرایی و تسبیح خوانی
می کند سرسبزی و طراوت و شمیم بهاری در وجود عالم و آدم مظهر ظهور احدیت و التفات بشر به حق تعالی و شهود
آن می باشد.

الهی چون در تو نگرم از جمله تا جدا رانم و تاج بر سر و چون بر خود می نگرم از جمله خاکسارانم. (۱۲)

بهار عمر خواه ای دل وگرنه این چمن هرسال
چونسرین صد گل آرد بار و چون بلبل هزار آرد

و یا

گر بهار عمر باشد باز بر طرف چمن
چترگل برسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور (۱۳)

در سرود بیست و هشتم کتاب برزخ، «دانته » در سفر به چکاد کوه به جویباری می رسد که آن سوی آن باغ عدن قرار دارد
و بانوی زیبایی در آنجا نغمه سرایی می کند. به او می گوید: لطف کن و بدین جویبار نزدیک تر آی تا آن نغمه ای را که
می خوانی بهتر توانم شنید.

تو مرا به یاد «پروسرپاین » و جایگاه وی می افکنی، در آن هنگام – که مادرش او را از کف بداد و او بهار را «ماتلدا» (Matelda) آن بانوی زیبا کنار رود «لته » (Lete) خطاب به «دانته » می گوید:

آنان که در دوران کهن درباره عصر طلایی بشر و سعادتمندی آن نغمه سرایی کرده اند شاید که در «پارناسو» در اندیشه
این مکان بوده اند. در اینجا ریشه بشریت با بی گناهی آبیاری شده بود، اینجا منزلگه بهار جاودانی است و جمله میوه ها و
این آب همان اکسیری هستند که اینان همه از آن سخن گفتند. (۱۴)

عصر دوم «دوپارا»، کشمکش اضداد ظاهر می گردد و جنگ اساطیری میان نیک و بد، خدایان و اهریمنان به وقوع
می پیوندد و طبقه «کشاتریاها»، مظهر آرمانهای طبقه جنگاوران جایگزین «برهمن »های دین «هندو» می شوند و آدمیان
یک چهارم معرفت فطری خویش را از کف می دهند.

این دوره مظهر تابستان حقیقت عمر انسان است که تنزل از بهار احدیت به تابستان واحدیت که ثمره آن تجلی اسماء و
صفات حسنی در کسوت خدایان نیک (اسوره برهمن یا اهوره زردشت) و اسما و صفات قهر در کسوت اهریمنان (۱۵)
(اساطیراولین کشورهای بین النهرین و مصر و یونان و روم باستان) دیو و دیوه هند اوستایی که دائما با هم به صورت
قهرمانان در نزاع و ستیزند که نهایتا غلبه با این لطف الهی می باشند.

بهار و تابستان بشر ایام اقامت «پرسفونه » بر روی زمین کنار مادرش «دمتر» و همچنین دمیدن روح عطرآگین بهاری در
شکوفایی موجودات که موجب وجد و سرور و پایکوبی آدمیان در چمنزار عالم وجود است به همراه الهه بهار، جشن و اعیاد
«کریبانته » (۱۶) ملازمین «دیونیزوس » (الهه شراب) (۱۷) و «آپولون » (۱۸) (الهه شعر و موسیقی) در ستایش آنها برپا می شده
است.

غیر بهار جهان هست بهاری نهان
ماهرخ و خوش دهان باده بده ساقیا (۱۹)

عصر سوم «ترتایوگا»، بر اثر گردش گردونه زمان نیمی از ناموس ایزدی (دارما) به فراموشی سپرده می شود و نظام
طبقاتی متزلزل می گردد و طبقه «برهمن » و «کشاتریاها» که طبقات ممتاز دین هندو را تشکیل می دهند وظایف خود را
چنان که باید عمل نمی کنند. این عصر مظهر حکومت طبقه سوم «ویشاها» است.

مرغ زیرک نزند در چمن پرده سرای
هر بهاری که به دنبال خزانی دارد

این عصر منطبق با فصل خزان حقیقت عمر آدمی و غیبت «پرسفونه » است که آغازش ظهور متافیزیک یونانی و بانیان آن
«سقراط » و «افلاطون » هستند با تفسیری که از عالم و آدم و مبدا آن دو دارند اصالت به «هادس » رهزن «پرسفونه » می دهند.
در اشعار شاعران تراژیک حضور پرسفونه بر روی زمین ممدوح است و سرای دیگر، یعنی جهان زیر زمین «هادس » (پلوتو)
مذموم است. برای سقراط و افلاطون، هادس و سرای دیگر ممدوح است و بشدت شاعران را نکوهش می کنند و مورد
انتقاد قرار می دهند و در کتاب سوم جمهوری اشعار شاعران را که در مذمت عالم دیگر است حذف می کنند. آخرت نگری
سقراط و افلاطون و شتافتن به سرای دیگر منعکس در محاورات «آپولوژی » و «کریتون » و «فایدون » ناشی از عقیده
تمیزگی روح از آلودگی اجسام کثیف و دیدار با صور مثالی و معقول در آن عالم است.

سقراط گفت: پس «سیمیاس » (۲۰) عزیز، فیلسوفان حقیقی در تلاش رسیدن به مرگند و کمتر از همه انسانهای دیگر از
مرگ می ترسند. بنابراین اگر اینان که از هر لحاظ از قید بدن و جدایی گرفته اند و می خواهند که روحشان آزاد و فارغ از
بدن بماند، در هر لحظه ای که این آرزو به مرحله عمل می رسد بترسند و برآشفته شوند و میل و اشتیاقی به رسیدن به
آنچه در زندگی عاشقش بودند، یعنی شناسایی حقیقت و به رهایی از آنچه پیوسته منفورش می داشتند نشان ندهند، آیا
این رفتار اینها بزرگترین ابلهی و دیوانگی تلقی نخواهد شد؟ آیا این قابل قبول است که کسانی که معشوق یا زن یا
فرزندشان می میرد داوطلبانه حاضر باشند به دنیای اموات بروند، به این امید که گمشده خود را در آنجا پیدا کنند. ولی
کسی که حقیقتا عاشق معرفت است و پیوسته به این امید زنده است که روزی به دنیای اموات راه یافته و شاهد مقصود را
در آغوش گیرد، از مردن بترسد و اشتیاقی به رفتن به دنیای مردگان نشان ندهد؟ دوست من کسی که عاشق
قیقت باشد شدیدا «معتقد خواهد بود که حقیقت پاک را جز در آنجا نمی توان پیدا کرد، بنابراین آیا دیوانگی نخواهد بود
اگر چنین کسی از مرگ بترسد؟» (۲۱)

سقراط در محاوره «فایدون »، زیستن در جهان خاکی را مدت زمان طولانی بیمار بودن می داند و در نظر او رهایی از دنیا
به مهمی خلاصی از بستر بیماری (۲۲) و محشور شدن با «اودیسه » و خردمندان و پهلوانان یونان باستان و ملاقات و دیدار به
فیلسوف کامل «هادس » می باشد.

سقراط: پس بگذار بگوییم هیچ ذاتی، حتی «سیرن »ها (۲۳) نمی خواهند از نزد «هادس » دور شوند و به این جهان بازگردند
بلکه هادس آنان را با چنان سخنانی زیبا سرگرم می کند که همه مجذوب او هستند و میل ندارند از او جدا شوند. خلاصه،
هادس سوفیستی کامل و برای همنشینان خود ولی نعمت بزرگ است، حتی به آدمیانی که در این جهان به سر می برند
خرسندی و نیک بختی می فرستد و چون ثروتی بیکران دارد او را به نام «پلوتون » نیز می خواند. گذشته از این، مادام که
روح کسی اسیر تن است، هادس میل به همنشینی او ندارد، بلکه پس از آنکه روح از زندان تن آزاد شد و از بیماری هوس
و آرزو رهایی یافت «هادس » به آن روی می آورد. از این رو باید گفت هادس فیلسوفی است که می داند تنها چنان روحی را
می توان با بند اشتیاق به قابلیت و خردمندی بست و از گریز بازداشت حال آنکه اگر روح به بیماری هوسهای دیوانه وار
بدن دچار باشد حتی «کرونوس » نیز، که پدر همه خدایان است نمی تواند او را در نزد خود نگاه دارد هرچند با چنان بندی
که خود نیز می گویند برپا داشته است ببندد. (۲۴)

اسم قهر الهی با متافیزیک غلبه پیدا می کند. افول و غروب خدایان باعث می شود که اوصاف خدا و خدایان در آدمی از
سرسبزی به زردی بگراید و بادهای دیجور خزان برگ درختان انسان

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.