پاورپوینت کامل حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی(بخش پایانی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی(بخش پایانی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی(بخش پایانی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل حکومت علوی، الگوی حکومت مهدوی(بخش پایانی) ۷۷ اسلاید در PowerPoint :

۵۰

اشاره: شاید در اذهان بسیاری از مردم این پرسش مطرح باشد که امام مهدی، علیه السلام، چگونه حکومت خواهد کرد و
نظام سیاسی – اداری که او برپا می کند چه ویژگیهایی خواهد داشت؟

در پاسخ این پرسش باید گفت که ویژگیهای حکومت مهدوی همان ویژگیهای حکومت علوی است; با این تفاوت که
حکومت علوی تنها در گستره ای محدود از کره خاک و در مدت زمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرت هم به دلیل درگیری
در جنگهای داخلی، نتوانست به همه آنچه که در نظر داشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدی، علیه السلام، با پیش گرفتن
سیره جدش امیرالمؤمنان، علی، علیه السلام، جهان را تا آستانه برپایی قیامت از عدالت پر می سازد و به همه اهداف خود
دست می یابد.

در قسمت قبل این مقاله به برخی از ویژگیهای حکومت علوی اشاره شد. از جمله اینکه آن حضرت نظارت دقیقی به
کارگزاران خود داشتند و اقدامات متعددی را برای حفظ آنها از لغزش و اشتباه معمول می داشتند. که در مجموع
می توان این اقدامات را به دو دسته اقدامات فکری و فرهنگی و اقدامات اجرایی و حکومتی تقسیم کرد. از جمله مهترین
اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت انتخاب اصلح برای مدیریت بود.

در این قسمت از مقاله ابتدا ویژگیهایی را که در دیدگاه امام علی، علیه السلام، باید در یک مدیر شایسته وجود داشته
باشد، بررسی کرده و در ادامه به دیگر اقدامات اجرایی و حکومتی آن حضرت اشاره می کنیم:

از دیدگاه امام علی، علیه السلام، یک مدیر شایسته باید ویژگیهایی داشته باشد که برخی از آنها عبارتند از:

الف) کارایی

پیشوای جامعه اسلامی، قبل از به کارگیری مدیران بایستی کارایی آنان را بیازماید و بعد از اطمینان از توانایی شان، آنها
را به کار گمارد. اگر در انتخاب مدیر رابطه قوم و خویشی و دوستی و… ملاک قرار گیرد و تمایلات شخصی و حزبی دخیل
گردد، موجبات تباهی جامعه فراهم می آید. زیرا، از یک طرف فرد نالایق به دلیل عدم توانایی کارهای مربوطه را تباه
می کند و از طرف دیگر جامعه از خدمات مدیریتی افراد شایسته محروم می ماند.

امیرمؤمنان به مالک اشتر توصیه می کند:

سپس در کارهای کارمندانت بنگر و آنها را با آزمایش و امتحان به کار واداردر همین نامه مالک را از به کار گرفتن کسانیکه
در حکومت قبلی شریک ستمهای آنان بوده اند بر حذر می دارد و آنان را بدترین مشاور و همکار معرفی می نماید. (۲)

ب) اطاعت از رهبر و حکومت مرکزی

از آفات بزرگ مدیریت در یک جامعه آن است که کارگزاران در اندیشه و عمل احساس استقلال نمایند و خود را مقید به
فرمان مافوق ندانند. در این صورت قدرت رهبری و حکومت مرکزی کاهش می یابد و سرانجام به تجزیه پنهان یا آشکار
منجر می شود.

یکی از دلایل محبت و اطمینان امیرالمؤمنین به مالک اشتر، اطاعت محض او از رهبر و دعوت مردم بدین امر بود. (۲)

کمیل بن زیاد نخعی (۳) از طرف حضرت فرماندار «هیت » عراق گردیده و ماموریت یافته بود تا مانع عبور لشکریان معاویه
شود، ناخواسته از این امر غفلت ورزید و برای جبران این کاستی خود، بدون هماهنگی با فرمانده کل یعنی امام علی، به
برخی از قلمرو معاویه در ماموریت سرزنش می کند به اقدام ناهماهنگ او نیز اعتراض می نماید. (۴)

البته این سخن بدان معنی نیست که همه کارگزاران باید از لحاظ فکری و سلیقه ای با رهبر یکسان باشند. این امر نه
ممکن است و نه لازم. دیگران حق دارند دیدگاه و پیشنهادهای خود را با رهبر در میان بگذارند. اما اگر مقبول رهبر
نیفتاد، حق خروج از اطاعت وی را ندارند. (۵)

ج) دلسوزی برای بیت المال

اموال عمومی، همانگونه که از اسمش پیداست، متعلق به همه مردم است و حاکم بایستی به عنوان خزانه دار امین، بر
نحوه خرج کردن آن نظارت داشته باشد و بیش از آنچه برای اموال شخصی خود دل می سوزاند، برای اموال عمومی
دلسوزی نماید و در سلامت آن بکوشد در غیر این صورت یافتن راههای گریز از قانون برای سوء استفاده از بیت المال کار
دشواری نخواهد بود.

حاکم اگر بخیل و ستمگر باشد، اموال مردم را به نفع خود تصرف می کند و به حیف و میل آن و مقدم داشتن گروهی بر
گروه دیگر اقدام می نماید. (۶)

امیرالمؤمنین از اینکه بعد از پیامبر خلافت به دست بیخردانی افتاد که بیت المال را به غارت بردند و آزادی بندگان خدا
را سلب نمودند اظهار تاسف می کند. (۷)

د) اعتقاد به حقوق متقابل مردم و حکومت

از دیدگاه حکومتی امام علی، حق و تکلیف از یکدیگر جدا نیست. هر کس که حقی دارد، بر عهده اش حقی نیز هست:

حق به نفع کسی جریان نمی یابد جز اینکه در مقابل برایش مسؤولیتی به وجود آورده و حق بر زیان کسی جاری نمی شود
جز اینکه به همان اندازه به سود اوست. (۸)

در برخی از روایات نبوی، کسی که از حقوق عمومی استفاده نماید ولی برای جامعه کاری انجام ندهد; ملعون شمرده
شده است.

امیرمؤمنان در پاسخ یکی از یارانش که توقع داشت از غنایم مسلمانان بهره ای داشته باشد فرمود:

این مال نه مال من است نه مال تو، غنیمتی است که مسلمانان با شمشیرهاشان به دست آورده اند، اگر تو هم در نبرد
بوده ای سهمی داری وگرنه دستاورد آنها برای غیر دهان آنان نخواهد بود. (۹)

یعنی هر کس به اندازه زحمتی که کشیده است مزد دریافت می کند; مگر آنکه توانایی کار نداشته باشد که در این صورت
خداوند حقی را برای آنان در ثروت ثروتمندان قرار داده است. حضرت از آن جهت عدل را بهترین جود دانست که در آن
هر صاحب حقی به حق می رسد; (۱۰) همانگونه که حکومت بر مردم حقوقی دارد، مردم نیز بر حکومت حقوقی دارند; (۱۱) که
اگر یک طرف به وظایف خود عمل نکرد، بر دیگری نیز وظیفه ای باقی نمی ماند. حضرت بعد از آنکه وظیفه خود را در
برابر نیروهای مسلح بیان می کند می فرماید:

وقتی من چنین کردم نعمت خداوند بر شما مسلم و حق اطاعت من بر شما لازم گردید، موظفید از فرمان من سرپیچی
نکنید. (۱۲)

کارگزار دولت اسلامی حق ندارد به صرف ریاست و تسلطش بر مردم به صورت یک طرفه امر کند و از دیگران
طاعت بخواهد زیرا این امر موجب کینه و خشم زیردستان می گردد و حتی دین آنان را به تباهی می کشاند و زمینه از
میان رفتن قدرت و حکومت را فراهم می آورد. (۱۳)

امام، علیه السلام، به اشعث ابن قیس والی آذربایجان می نویسد:

حق نداری درباره رعیت استبداد به خرج دهی. (۱۴)

آن حضرت هم خود به حقوق متقابل مردم و دولت معتقد بود و هم به کارگزارانش توصیه می کرد چنین باشند.

ه) فدا نکردن دین به پای مصلحت

امام علی، علیه السلام، بعد از رحلت رسول خدا، با آنکه جانشینی ایشان را حق مسلم خود می دانست; اما چون برای دین
احساس خطر کرد، حکومت و فرمانروایی را رها ساخت. وقتی به وی ایراد می گرفتند که تقسیم مساوی بیت المال
بسیاری را از اطرافت پراکنده می کند و این بر خلاف مصلحت و سیاست است. فرمود:

می گویید پیروزی و استوار کردن حکومتم را با ستم به دست آورم؟! به خدا سوگند چنین نمی کنم… این کار ممکن است
در دنیا موجب سربلندی شخص شود ولی در آخرت موجب سرافکندگی وی می گردد. (۱۵)

و) دوری از تجمل گرایی و چاپلوسی

امیر مؤمنان در طول حکومتش از همه کارگزاران خود و حتی از همه مردم عادی زاهدانه تر می زیست و هرگاه
فرمانداری به تجمل گرایی روی می آورد مورد سرزنش وی قرار می گرفت. (۱۶) هرگاه کسی او را ستایش می کرد می فرمود:

ستایش مخصوص خداست، آنچه انجام داده ام وظیفه من بوده و هنوز هم وظایفم را انجام نداده ام. براحتی با من حرف
بزنید و پیشنهادهای خود را بگویید و از سخن عدالت آمیز دریغ مکنید که مافوق اشتباه نیستیم. (۱۷)

از ویژگیهای آدمی آن است که تکرار یک سخن هرچند بداند خالی از صحت و واقعیت است، بر وی تاثیر می گذارد و
ناخواسته باور می کند، بویژه آنکه برای او منفعت یا مصلحتی در بر داشته باشد. زمامداران در معرض این خطر قرار دارند
که گروهی چاپلوس با به دست آوردن پست و مقامی به تعریف و تمجید از حاکم بپردازند و از این طریق او را بفریبند. (۱۸)

لطف و سالوس جهان خوش لقمه ایست
کمترش خور، کان پر آتش لقمه ایست
آتشش پنهان و ذوقش آشکار
دود آن پیدا شود پایان کار (۱۹)

امام امیرالمؤمنین هر کجا احساس می کردند اندکی بوی تملق و چاپلوسی به مشام می رسد و یا عملی موجب کبر و غرور
حاکم است از آن جلوگیری به عمل می آورد; چنانکه مردم انبار رااز دویدن جلو مرکب خلیفه منع کرد (۲۰) و به «حرب » که
پیاده در کنار مرکب حضرت حرکت می کرد فرمود:

بازگرد که پیاده حرکت کردن چون تویی در رکاب مثل من، مایه فتنه و غرور برای والی و ذلت و خواری برای مؤمن است. (۲۱)

در نامه هایی که به استانداران و کارگزاران خود می نوشت حتی از الفاظی مانند «استاندار محترم، جناب آقای فلان و…»
استفاده نمی کرد و تنها آنان را به اسم «مالک بن الحارث الاشتر» (۲۲) و یا لقب «یابن حنیف » (۲۳) مورد خطاب قرار می داد.

ز) افراد ضعیف یا خائن از او احساس امنیت نکنند

زمامدار جامعه اسلامی نبایستی بگونه ای عمل نماید که کارگزارانش احساس کنند در هر حال می توانند پست خود را
حفظ نمایند و بدین گمان باشند که اگر فردی معروف و مهره ای مهم در حکومت شد امام مسلمین توانایی عزل او را ندارد،
بلکه سرپرست جامعه اسلامی هرگاه احساس کرد یکی از مدیران ضعیف است – هرچند فردی متدین است – و مرتکب
خیانتی شد بایستی با قاطعیت او را از کار برکنار نماید. چنانکه امیرالمؤمنین با همه علاقه و محبتی که به محمد بن
ابی بکر داشت، وی را از حکومت مصر برداشت و فردی قویتر یعنی مالک اشتر را به جای او گمارد گرچه این امر محمد را
ناخشنود ساخت. (۲۴)

ابوموسی اشعری که حاکم کوفه بود در کار اعزام نیرو کارشکنی می کرد. حضرت به او نوشت:

فکر نکن آدم مهمی هستی، کسان دیگری هستند که می توانند چنان به جای تو انجام وظیفه کنند که نامت فراموش
شود و کسی سراغت هم نگیرد. (۲۵)

۲. نظارت خاص بر کارگزاران

حضرت امیر هرچند کارگزاران خود را همیشه به یاد خدا و ترس از قیامت دعوت می کرد و با کلمات زیبا و تکان دهنده
آنان را متوجه مسؤولیت الهی می نمود اما هرگز بدین اکتفا نمی کرد، زیرا هر انسانی – جز معصوم – در معرض
وسوسه های شیطان است. از اینرو بر کارگزاران و مدیران خود جاسوس می گمارد و حتی بر جاسوسان نیز جاسوس
دیگری قرار می داد (۲۶) و از این طریق کارکرد مدیران خود را دقیقا زیر نظر می گرفت. به کارگزاران برجسته خود نیز
سفارش می کرد بر مدیران جزء جاسوس بگمارند و چنانچه این جاسوسان به طور دسته جمعی از خیانت مدیری خبر
دادند به گزارش آنان توجه نموده، خائن را آشکارا مجازات کنند. (۲۷)

به یکی از فرمانداران خود – کعب بن مالک – نوشت:

افرادی از یارانت را تک تک به روستاها و آبادیهای دورافتاده بفرست تا شیوه زندگی و و اعمال آنها را برایت گزارش کنند. (۲۸)

در چندین جای نهج البلاغه، حضرت خطاب به مدیران خود از واژه هایی چون «به من خبر داده اند»، «جاسوسان گزارش
کرده اند» و… استفاده کرده است که نشان می دهد در جاهای مختلف جاسوسان امینی از طرف او بوده اند. (۲۹)

وی بر وضع زندگی و معیشتی کارگزاران نیز نظارت داشت و اگر مشاهده می کرد وضع خانه و املاک آنان به طور غیر
عادی تغییر یافته و رو به ترقی نهاده است، به آنان هشدار می داد و بازخواست می نمود. شریح قاضی (۳۰) را به دلیل خرید
خانه ای به هشتاد درهم ملامت کرد که مبادا از حرام باشد و اگر از حلال هم باشد از عزت قناعت به دام ذلت دنیا طلبی
افتادن است (۳۱) به یکی دیگر از کارمندانش که خانه مجللی ساخته بود نوشت:

سر و کله طلا و نقره پیدا شده است!! (۳۲)

وجود جاسوسان و گزارشگران در هر نظامی ضروری است. زیرا تصمیم گیری صحیح امام و پیشوای جامعه جز در پرتو
اطلاعات کافی از اوضاع و احوال کشور و نحوه کارکرد مدیران میسر نیست. مدیر جامعه چنانچه بموقع در جریان انحراف
یا زیانی به مردم و حکومت قرار گیرد، می تواند از بروز خسارات سنگین و گاه جبران ناپذیر جلوگیری نموده امور را به
دلخواه خود هدایت کند. حاکم به استناد همین گزارشها به نقاط ضعف و قوت مدیران خود پی برده به تشویق و تنبیه
آنان اقدام می نماید.

البته نظارت نباید چنان باشد که مدیران را از کار دلسرد و به حاکم بدبین نماید، جاسوسان نباید اجازه داشته باشند در
امور مدیران دخالت نمایند. او چشم حاکم است و وظیفه چشم تنها دیدن و گزارش دادن است و تجزیه و تحلیل آن به
عهده مغز یا رهبر جامعه می باشد.

۳. نظارت عمومی

اسلام بر اساس اصل امر به معروف و نهی از منکر همگان را موظف کرده است که نسبت به دیگرا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.