پاورپوینت کامل غیبتی در حضور ۷۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل غیبتی در حضور ۷۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل غیبتی در حضور ۷۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل غیبتی در حضور ۷۰ اسلاید در PowerPoint :

۶۸

حکمت و فلسفه خلقت از دیرباز فکر بشر را به خود مشغول کرده است . به گونه ای که تفکر و اندیشه ای متین و قانع کننده در این
امر می تواند آرام بخش وجود انسان در دریای متلاطم این دنیای مادی گردد . به همین دلیل پروردگار متعال در کلامش با انسان
از این هدف سخن گفته است، آنجا که می فرماید:

و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون . (۱)

جن و انس را خلق نکردم جز برای این که مرا پرستش و اطاعت نمایند .

بنابراین از نظر قرآن، هدف وغایت خلقت، بندگی پروردگار متعال است، مرتبه ای که در عالم هستی هیچ رتبه ای بالاتر از آن نیست،
ضرورت تحقق این هدف از دو جهت قابل تامل است:

اول آنکه: اگر هدف خلقت انسان بندگی و طاعت مبدا هستی ذکر شده، آن بندگی و اطاعتی مقصود است که به درجه کمال
رسیده باشد و اطاعت و عبادت انسان های معمولی نمی تواند آن هدف را تامین کند . از آنجا که اطاعت کامل در گرو معرفت کامل
است، لذا این هدف جز در وجود معصوم تحقق پیدا نمی کند، پس بدون وجود آن حجت الهی هدف خلقت تامین نشده و عالم
بیهوده و عبث خواهد بود .

دوم، امر هدایت سایر انسانهاست، اگر قرار است که انسان معنای بندگی پروردگار را بفهمد و در آن مسیر گام بردارد، چنین رشد و
آگاهی ای حاصل نمی شود مگر با وجود نمونه کامل این بندگی خدا در عالم .

نمونه ای که آنطور که سزاوار است خداوند عالم را اطاعت کند و بندگی او را در لحظه لحظه حیاتش نشان دهد .

در حقیقت، راه رسیدن بشر به این مرتبه عالی در نگاه و اقتدا به آن عبادت کامل است; به گونه ای که اگر کتاب های آسمانی به
تنهایی متولی نشان دادن این راه می شدند، کافی نبود بلکه حقیقت آن مفاهیم باید در وجودی شکل می گرفت، و معنا می یافت;
یعنی اگر نزدیکی به پروردگار متعال و بندگی او در مفاهیمی مانند: ایمان، توکل، صبر، زهد و ایثار و . . . مطرح شده لازم است که
این مفاهیم در وجود انسانی در صحنه عمل نشان داده شود تا بشریت واقعیت آن را درک کرده و به او اقتدا کند . این بستر هیچ
جایی جز وجود معصوم نبوده است . بنابراین ضرورت وجود امام در عالم هستی برای هدایت انسانهاست و بدون وجود چنین
تحقق عملی، بندگی خدا در عالم بی معنا خواهد بود .

باید در هر عصری، غایت خلقت، آن مصطفی و مجتبای الهی حضور داشته باشد تا با حیاتش اطاعت خدا معنا یافته و دیگران به
واسطه او راه بندگی را بیاموزند، ضرورت معرفت امام نیز دقیقا به همین مساله باز می گردد:

من مات و لم یعرف امام زمانه مات میته جاهلیه . (۲)

هر کس بمیرد و امام زمانش را نشناسد در جاهلیت مرده است .

یعنی امام راه عملی پیموده شده بندگی خداست، «انتم الصراط الاقوم » (۳) ، لذا شناخت او، شناخت راه است و نشناختن او مساوی
با ماندن در جاهلیت; یعنی فضای ره گم کردگان .

از اینرو اگر آن حجت الهی روی زمین نباشد، وجود هیچ انسان دیگری معنا نخواهد داشت، در آن صورت، عالم به کلاس بدون
معلمی می ماند که شاگردی در آن بی مفهوم است:

لوبقیت الارض بغیر امام لساخت . (۴)

اگر زمین بدون امام بماند، فرو می پاشد .

بنابراین تنها در پرتو وجود امام و بندگی کامل او نسبت به پروردگار متعال است که لطف و فیض الهی بر عالم هستی نازل می شود .
در واقع بالاترین و افضل فیوضات الهی، در هدایت است که به برکت وجود امام، آن تجسم اطاعت کامل نمود می یابد و انسانها به
واسطه آن هدایت می شوند و این مهم ترین معنا برای واسطه فیض بودن امام است .

بنابراین امام چه ظاهر باشد، چه غایب، چه چشمها او را بشناسند و چه نشناسند، او معنابخش عالم هستی و بندگی خدا، بلکه
قوام خانه دنیاست .

اما گاه از خود می پرسیم که اگر حقیقت عالم وجود به او معنا می یابد و اوست که وجودش نشان دهنده راه است، پس چرا اکنون
غائب است؟ به عبارت دیگر فلسفه غیبت چیست؟ و چه شده که بشریت به غیبت مبتلا گشته است؟

قطعا غیبت به معنای عدم وجود امام نیست، بلکه غیبت تنها عدم ظهور است و نه عدم حضور .

چون حضور دارد پس همه وظایفی را که به حکم امامت می بایست نسبت به بشریت انجام دهد انجام خواهد داد; چون حضور دارد
معنابخش عالم هستی است; چون حضور دارد نگران امت خویش است; چون حضور دارد باب هدایت ره گم کردگان است و در رفع
مشکلات امت می کوشد، هر چند آنها خود این مطلب را در نیابند و ولی نعمت خود را نشناسند، اما نشناختن حقیقت مطلب را
تغییر نمی دهد .

در واقع «امامت » مجموعه رفتارهایی است که وقتی در وجودی شکل گرفته و تجلی یافته است او را امام می نامیم . همانطور که
«مادری » یک اسم نیست، یک منصب نیست، مجموعه رفتارهایی سرشار از لطف و عطوفت و تربیت است که در هر کس باشد او را
مادر می نامیم، لذا امام نمی تواند امام باشد و نگران بشریت نباشد، نمی تواند امام باشد و هدایت نکند، نمی تواند امام باشد و رفع
مشکلات نکند و . . .

به همین دلیل است که در زیارات، امام را به عنوان چشم خدا در میان خلقش خطاب می کنیم:

السلام علیک یا عین الله فی خلقه . (۵)

علی (ع) در خطابش به یکی از یاران می فرماید:

ای رمیله! هیچ مؤمنی در شرق و غرب زمین از ما غایب نیست . (۶)

خورشید چون حقیقتش نورافشانی است، حتی اگر در پس ابرها هم باشد، عالم را از نورش و گرمایش بهره مند می کند به طوری
که روز ابری هرگز مانند شب تاریک نیست . گر چه با روز آفتابی نیز متفاوت است . درست به همین دلیل است که وقتی راوی از
امام صادق (ع) سؤال می کند که:

کیف ینتفع الناس بالحجه الغائب المستور؟ قال: کما ینتفعون بالشمس اذا سترها السحاب . (۷)

چگونه مردم از حجت غائب پنهان بهره می برند؟ فرمود: همانگونه که از خورشید چون در پس ابرها قرار می گیرد بهره مند
می شوند .

همانطور که اثر وجودی خورشید در پس ابر برای هیچ کس قابل انکار نیست، اثر وجودی امام در عالم آفرینش و برای تک تک
انسانها قابل انکار نیست، هرچند که شاید صاحبان معرفت این اثر را بیشتر درک کنند .

بنابراین، وقتی از فلسفه غیبت سؤال می کنیم، منظورمان این نیست که چرا آن غایت هستی نیست؟ بلکه می خواهیم بدانیم که
این حضور بی ظهور چرا اتفاق افتاد؟ غیبت امری است که ریشه ها و زمینه های آن را قبل از وقوعش باید در رفتار انسان ها
جست وجو کرد، جست وجویی که اگر با تدبر و تعمق انجام پذیرد، ما را به حقیقت غیبت رهنمون خواهد ساخت .

واقعیت این است که غیبت یک امر دفعی و ناگهانی نبوده است، بلکه مفهومی از غیبت به طور تدریجی در طول تاریخ جریان داشته
و سرانجام در یک نقطه از تاریخ نمود فیزیکی و عملی یافته است .

مسئله نشناختن و اطاعت نکردن از وجود معصوم می تواند مفهوم دیگری از غیبت باشد، آن میزانی که پیامبر (ص) و ائمه (ع) در
طول تاریخ شناخته نشدند . می توانیم بگوییم که در واقع از دید مردم غایب بودند . این مفهوم از غیبت بر تمام تاریخ امامت سایه
افکنده، بلکه نشانه های آن را در زمان خود پیامبر (ص) می توانیم جست وجو کنیم . . .

آنجا که پیامبر مصلحت اسلام را در صلح حدیبیه دید و عزم را بر صلح با مشرکین محکم کرد، آنان که جنگ خوی همیشگی شان
بود و تفاخر عرب سراسر وجودشان را پر کرده بود به مخالفت برخاستند که: ما طالب جنگیم و خواری صلح را نمی پذیریم . همان
صلحی که قرآن از آن به فتح آشکار تعبیر کرده است: انا فتحنالک فتحا مبینا .

آنجا که پیامبر در آخرین روزهای حیاتش دستور حضور در لشکر اسامه را به مسلمانان داد و بارها و بارها فرمود:

لعن الله من تخلف عن جیش اسامه .

آنان که فرمان پیامبر را فرمان خدا نمی دانستند و دل هاشان به مسئله خلافت بعد از رسول خدا (ص) می اندیشید، بهانه آوردند که:
چگونه یک جوان را به فرماندهی خویش بپذیریم؟ و آن زمان که پیامبر (ص) در بستر بیماری فرمود: قلم و دواتی بیاورید تا
برایتان چیزی بنویسم که گمراه نشوید، ندا در دادند که «حسبنا کتاب الله » ! !

در این رفتارها که می اندیشیم، در می یابیم که گویا پیامبر (ص) در جامعه آن روز غایب بوده است; غیبتی که آخرین نمود واقعی
آن در ماجرای سقیفه تجلی کرده، آنجایی که از همه چیز سخن می رود جز آنچه پیامبر (ص) گفته و وصیت کرده بود!

رسول خدا (ص) که مسئولیت حفظ و بقای دین بعد از خود را نیز برعهده داشت، در آخرین سال حیات خود، در حجه الوداع، بار
دیگر با ندای: «من کنت مولاه فهذا علی مولاه . . .» در میان جمع کثیری از مسلمانان این امر عظیم را به انجام رسانده و با ایشان
اتمام حجت نموده بود . اما عملکرد آنان در فاصله کمی بعد از وفات پیامبر (ص) نشان داد که گویی اصلا غدیر نبوده، پیامبر را در
آن صحنه ندیده و کلامش را نشنیده اند!

آری، پیامبر متصل به وحی و تعیین شده از جانب خدا غایب است و آنچه برای بسیاری، ظهور دارد، حاکمی است که از پیش خود
رای و نظری دارد و دیگران نیز در کنار او رای و نظری .

به گزاف نگفته ایم، اگر بگوییم که جامعه آن روز پیامبر (ص) را آنگونه که باید نشناخت، و چون نشناخت، اطاعت نکرد و چون
اطاعت نکرد، سودی نبرد .

بعد از وفات پیامبر (ص)، آن روز که علی (ع) به همراه زهرا (ع) به در خانه مهاجران و انصار رفت و از آنان برای یاری خود و دفاع از
حق امامت دعوت نمود، کسی ندای او را اجابت نکرد . . . تا آنجایی که، امامی که برای ساختن جامعه بشری آمده بود، ۲۵ سال در
اطراف مدینه نخل کاشت و قنات حفر کرد! گویا جامعه آن روز انسانی برای ساخته شدن ندارد و با امام خود معامله غایب را
می کند!

اما آنگاه که مردم خود از ظلم و تبعیض خلفا به ستوه آمدند، به در خانه امام ریختند و با او بیعت کردند، همانها چون امام،
حکومت و ولایتی را که ایشان انتظار داشتند به صاحبان امتیازات اعطا نکرد، بر وی شمشیر کشیده و جنگ جمل را به راه
انداختند! و چون در جنگ با معاویه قرآنها بر سر نیزه شد، نصیحتهای آن قرآن مجسم در گوشهای سنگینشان اثر نکرد و گفتند:
ای علی! یا بگو مالک اشتر باز گردد و یا با تو خواهیم جنگید . آری امام (ع) در صفین از جمعی از لشکریان خود شکست خورد که
اساسا تفاوتی با لشکریان معاویه نداشتند، همانها که بعد از نتیجه حکمیت، اهداف شیطانی خود را با زمزمه های قرآنی آمیختند و
در برابر امام خویش نهروان را به راه انداختند .

و چون امام بعد از پیروزی بر نهروانیان، آنها را به جنگ با معاویه طلبید، بهانه آورده و تخلف کردند تا آنجا که امام (ع) فرمود:

لوددت انی لم ارکم و لم اعرفکم . (۸)

ای کاش شما را ندیده بودم و نمی شناختم،

و در جایی دیگر فرمود:

بارالها مرا از اینان بگیر و بدان را بر ایشان بگمار و آنان را از من بگیر و بهتر از آنان را به من عنایت کن . (۹)

در عصر امام مجتبی (ع) نیز همین سپاهیان لشکر امام بودند که به راحتی با پول معاویه تطمیع می شدند و امام را تنها
می گذاشتند . . . آنچنان که امام تنها راه افشای چهره دروغین معاویه را در صلح با او دید، گرچه حتی بسیاری از

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.