پاورپوینت کامل عصر ظهور تجلی ولایت ولی الله ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عصر ظهور تجلی ولایت ولی الله ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عصر ظهور تجلی ولایت ولی الله ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عصر ظهور تجلی ولایت ولی الله ۱۰۰ اسلاید در PowerPoint :
۴
گفت وگو با حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد مهدی
میرباقری
قسمت دوم
اشاره :
حجت الاسلام والمسلمین میرباقری در قسمت اول
این گفت وگو پس از اشاره به مفهوم فلسفه تاریخ و
تفاوتهای فلسفه تاریخ شیعه با فلسفه تاریخ سایر
ادیان و مکاتب، به بررسی و مقایسه تصویر انسان و
جهان آینده در معارف شیعی و آموزه های دیگر
مکاتب پرداختند و در ادامه نیز مهم ترین ویژگیها و
شاخصه های عصر ظهور امام مهدی(ع) را بیان کردند.
به نظر ایشان اصلی ترین خصیصه عصر ظهور امام
مهدی(ع)، ظهور ولایت ولی اللّه در جهان است و همه
آثار و برکاتی که در این عصر در جهان حاصل
می شود به تبع همین ظهور ولایت است.
ادامه این گفت وگو را با هم می خوانیم:
با توجه به فرمایشات حضرت عالی آیا
می توانیم بگوییم جامعه آرمانی ای که اسلام ترسیم
می کند جامعه ای است بر محور انسان کامل؛ یعنی در
واقع جامعه ای است که اساس آن بر کمال و تحول
انسان است؟ روایات متعددی که در زمینه عصر
ظهور وارد شده اند، غالبا اشاره به تحول و تکامل
انسان در آن عصر دارند؛ مانند روایت امام باقر(ع) که
می فرماید: «إذا قام قائمنا وضع اللّه یده علی رؤوس
العباد فجمع بها عقولهم و کملت به أحلامهم۱» یا
روایات دیگری که در آنها از زنده شدن انسان و جهان
پس از ظهور سخن گفته شده و عصر ظهور را عصر
زنده شدن و حیات دوباره یافتن انسان و جهان
معرفی کرده اند؛ مانند روایتی که آن هم از امام باقر(ع)
نقل شده و در آن آمده است: «یحییها(الأرض) اللّه
عزّوجلّ بالقائم بعد موتها»۲ و به همین دلیل هم در
دعای عهد از خداوند می خواهیم که بندگانش را با
ظهور امام مهدی(ع) زنده سازد (و أحی به عبادک).
بنابراین آیا می توانیم بگوییم مهم ترین تحولی که در
عصر ظهور رخ می دهد زنده شدن انسان و
دست یافتن او به حیات واقعی و حیات طیبه است و
مابقی تحولاتی که در جهان، در عالم ماده و در ظواهر
زندگی انسانها رخ می دهد، همه به تبع همین تحولی
است که ابتدائا در انسان رخ داده است؟ به بیان دیگر
آیا می توانیم این گونه تعبیر کنیم که پدیده ظهور در
اصل برای این واقع می شود که انسان کامل و انسان
دست یافته به حیات طیبه به وجود آید و محقق شود و
وقتی این انسان کامل با همه ویژگیهایی که دارد
به وجود آمد، همه جهان همراه او می شود و زمین همه
نعمتهای خود را در اختیار او قرار می دهد؟
بله. من تقریبا با فرمایشات شما موافقم منتها
همین مطلب را مقداری باز می کنم. در واقع اصلی ترین
کاری که ولی خدا می کند، تصرف در ارواح انسانی
است. او انسانهایی را که برای پذیرش ولایت قابلیت پیدا
کرده اند یا به تعبیر دیگر بستر پذیرش در آنها ایجاد
شده است، موضوع تصرف قرار می دهد، ارواح دیگری
در آنها می دمد و آنها را به منزلت دیگری از حیات
می رساند. وقتی منزلت حیات انسان متفاوت شد،
منزلت نیازهایش، اراده هایش و انگیزه هایش همه کاملاً
متفاوت می شود و همه آنها از نوع حیات طیبه ای
می گردند که همه اش نورانیت است و معارف ولی خدا
در آن جاری است. این مطلب را می توان از روایات
فراوانی به دست آورد. روایاتی که «ماءمعین» ذکر شده
در سوره ملک۳ و «ماء غدقا»ی بیان شده در سوره
مبارکه جن۴ را به ولی اللّه و معارف آنها تفسیر می کنند.
در عصر ظهور معارف ربانی و ملکوتی ولی خدا در
قلوب جاری می شود و این معرفتها مراتب جدیدی از
روح حیات و نورانیت را ایجاد می کند. بنابراین در این
عصر حرکتها در عالم نور است، در عالم معارف است،
سنخ دیگری از حرکت و مطلوبیت است، همینطور که
فرمودید، به علاوه خود تصرف ولی خدا در عالم، حیات
دیگری را در همه موجودات می دمد. حتی در بعضی از
نقلها دارد که حیوانات هم رفتارشان متفاوت می شود؛
یعنی قابلیت پیدا می شود و آنها هم رشد می کنند. یک
هماهنگی در رشد واقع می شود. اساس ولایت ولی اللّه
هم همین است که انسان را به مرزی برساند که بتواند
نعمتهای خدا را درک و دریافت کند. نعمتهای خدا خیلی
فراوانتر از آن چیزی است که ما در عالم حس می بینیم.
حتی در همین دنیا، درک و دریافت این نعمتها منوط به
کمال انسان است. انسانی که به درجات قرب می رسد،
انسانی که درجاتی از حیات طیبه در او دمیده می شود،
ظرفیت درک و دریافت ولایت ولی اللّه ، ظرفیت درک و
دریافت امر و رحمت خدا را پیدا می کند. این اصلی ترین
تحولی است که در عصر ظهور اتفاق می افتد. انسانها،
انسانهای ربانی می شوند، انسانهایی می شوند که
شعاع ولی خدا هستند، نور ولایت در آنها دمیده شده
است. ماءمعین و آب گوارای ولایت ولی اللّه و ولایت
نورانی آن حضرت بر قلوبشان جاری شده است.
طبیعی است که التذاذ، ابتهاج، نشاط، حرکت و راحتی
چنین انسانهایی مفهوم دیگری دارد. آنچه در اینجا
قابل تأمل است این است که در این عصر نه فقط افراد و
آحاد جامعه تهذیب می شوند، بلکه روابط اجتماعی و
ارتباطاتهای آنها هم تهذیب می شود. یعنی اخلاق
اجتماعی شان هم ملکوتی می شود. همه مناسبات بر
محور تقوا و در بستر رشد و تقرب قرار می گیرد. گاهی
مناسبات اجتماعی اخلاق رذیله را رشد می دهد.
مدیریت مادی حتی در یک کارخانه، گاهی به نحوی
است که ایجاد حرص، حسد و استکبار می کند. روابط
سازمانی ناسالم در افراد وابسته به طبقه بالا، روحیه
استکبار و در افراد وابسته به طبقه پائین، دنائت و حسد
ایجاد می کند. ولی روابط در یک دستگاه مدیریتی حق
اینجور نیست. ایجاد حب و تقوا می کند، همه رابطه ها،
بر مدار تقوی قرار می گیرد، نه بر مدار شهوات. در
جامعه ولی خدا همه ارتباطات این گونه می شود.
«حب فی اللّه » و «بغض فی اللّه » در همه مناسبات اجتماعی
جاری می شود. یعنی همه ارتباطات بر بستر محبت به
خدا شکل می گیرد و همه رابطه های محبت آمیز، بر
محور حب به خدا و حب به ولی خدا قرار می گیرد. همه
روابط اجتماعی بستر قرب می شود و هیچ چیز در آنجا
بستر پرستش دنیا نیست. اگر ما یک چنین نگاهی داشته
باشیم طبیعتا تحت ولایت ولی خدا یک هماهنگی کامل
بین عالم انسانی و عالم بیرون انسان اتفاق می افتد و
همه نورانی و هماهنگ می شوند. در یک چنین وضعیتی
دیگر تعبیر نعمتهای مادی غلط است، تنعمات متنوعی
در اختیار بشر قرار می گیرد که همه اش معنوی است،
همه اش الهی است، هیچ کدام دعوت به خود، ابتهاج به
خود، ابتهاج به استکبار، ابتهاج به نفس نیست، همه اش
ابتهاج به رحمت خدای متعال است.
متأسفانه ما به خاطر جریان ولایت باطل، در
شرایطی قرار گرفته ایم که بشریت ظرفیت درک و
دریافت نعمت و رحمت خدا را از دست داده و ظلمانی
شده است. اگر آن ظرفیت پیدا شود بشر دائما در
ابتهاجاتی واقع می شود که حتی یک لحظه اش با کل
دستگاه باطل قابل مقایسه نیست. آن ابتهاجاتی که
گاهی برای اولیاء خدا در حالات باطنی شان رخ می دهد
در همه جلوه های اجتماعی ظهور می کند. حال من
نمی دانم از انسانی که به این مرحله رسیده به «انسان
کامل» تعبیر کنیم یا به «انسان عبد»؛ یعنی انسانی که
متولی به ولایت ولی اللّه است که تعبیر صحیح از آن
«شیعه» است. من تعبیر به شیعه را جایگزین انسان
کامل می کنم؛ چون تعبیر به انسان کامل تعبیر عرفاست
که در جای خودش محترم است ولی مجموعه تعاریف
و خصلتهایی که برای انسان کامل ذکر می کنند، اگر
نظامشان را بینیم غیر از نظامی است که در ادبیات و
معارف قرآنی و معارف نورانی اهل بیت برای شیعه و
مؤمن بیان شده است. «شیعه» بهترین تعبیر است،
انسانی که شعاع ولی خودش است. چنانکه در روایات
آمده است: «إنّ روح المؤمن أشدّ اتصالاً بروح اللّه من شعاع
الشمس بالشمس»۵، در روایات فطرت شیعه هم داریم که
شیعیان از اضافه بدن ما اهل بیت خلق شده اند و
سرشتشان با ما یکی است.۶ لذا شیعه اتصال به ولی
خودش دارد و در حرکتش هم شعاع اوست. بر گرد او
می چرخد و براساس اراده او و هماهنگ با او حرکت
می کند. عصر ظهور عصر جلوه تشیع است. اول
انسانها در درجه تشیع استکمال پیدا می کنند و بعد از
آنکه شعاع سرچشمه حیات و نور شدند، حیات و نور
در آنها دمیده می شود و غرق در جذبه های آن نور
سرور و نور حیات می گردند.
به نظر می رسد یکی از نکاتی که توجه به آن در
تحلیل درست پدیده ظهور و حرکت امام عصر(ع) نقش
بسیار مهمی دارد، تأکید فراوانی است که در روایات
بر مسئله عدالت گستری آن حضرت شده است. یعنی
گسترش قسط و عدالت محور اصلی همه روایاتی
است که در مورد تحولات عصر ظهور وارد شده است.
حال این پرسش مطرح است که گسترش عدالت چه
ارتباطی با تحول و تکامل انسان دارد و در این زمینه
چه نقشی بازی می کند؟
در پاسخ سؤال شما ابتدا به چند نکته اشاره
می کنم و بعد جمع بندی می کنم. نکته اول این است که
عدالت، صفت فعل خدای متعال است. فعل خداوند
متعال، هم فعل حکیم است، هم فعل عدل است، لذا فطرت
انسانها هم طالب آن عدل است. انسانها مفطور بر حب
عدالت هستند و عدالت را دوست می دارند. لذا یک فطرت
عمومی است.
نکته دوم اینکه، انسان در بستر پرورش فردی و
اجتماعی که قرار می گیرد کم کم ممکن است تلقی اش از
عدالت تغییر کند؛ یعنی اگر تحت ولایت ابلیس قرار
گرفت، ابلیس معنی عدالت را هم در نگاه او ممکن است
عوض کند، به گونه ای که مناسبات جائرانه را عادلانه و
مناسبات عادلانه را جائرانه ببیند. همچنان که حبّ به
معروف در انسان قرار داده شده است و ممکن است
انسان به جایی برسد که منکر را معروف ببیند و
معروف را منکر. همان اتفاقی که براساس روایات در
آخرالزمان واقع می شود؛ یعنی بشر به نقطه ای می رسد
که زیبایی شناسی اش عوض می شود. ابلیس به دنبال
این است که زیبایی شناسی انسان و جهت اراده او را به
سمت دنیا و پرستش نفس تغییر دهد. اگر چنین اتفاقی
افتاد دیگر تلقی انسانها از عدالت در مناسبات اجتماعی
یک تلقی واحدی نخواهد بود. عده ای مناسباتی را
عادلانه و عده ای دیگر همان مناسبات را جائرانه
می دانند.
نکته سوم اینکه براساس همین گرایش فطری ای که
در بشر نسبت به عدالت وجود دارد، تا آنجا که این
موضوع جزء مطلوبهای اساسی انسان قرار گرفته
است یکی از اصلی ترین جلوه هایی که ما باید برای جذب
افراد به عصر ظهور بر روی آن تأکید کنیم همین
موضوع عدالت است. بنابراین از نظر مقام اثبات و در
مقام تبلیغ، دعوت به عدالت یکی از بهترین دعوتهاست،
از نظر مقام ثبوت هم واقعا تا عدالت محقق نشود، قرب
محقق نمی شود.
نکته چهارم این که به گمان من عدلی که در فطرت
انسانها قرار داده شده است چیزی جز تناسبات ولایت
الهیه نیست. ما منکر حسن و قبح ذاتی نیستیم ـ مثل
اشاعره ـ اما اینکه ذاتی در مقابل ولایت خداوند متعال،
و تناسبات او فرض کنیم و بگوییم حسن و قبح آنجاست
و این حسن و قبح قانونی اساسی است که خدا هم به آن
ملزم است، این گونه نیست. حسن و قبح به تبع ولایت
خدا تعریف می شود؛ یعنی تناسبات ولایت خداوند
است. یعنی جریان ولایت خداوند مناسبات خاص خود
را دارد و در هر مناسباتی جاری نمی شود.
ولایتی که از سوی خداوند بر مؤمنین واقع می شود
که شاید همان ربوبیت خاص باشد که فقط مؤمنان را
دربر می گیرد (اللّه ولیّ الذین امنوا)،۷ در ادامه می شود
ولایت ولی اللّه الأعظم(ع)، ولایت نبی اکرم(ص) و ائمه
معصومین(ع). تناسبات این ولایت می شود عدل که
شریعت هم تناسبات این ولایت را در ابعاد مختلف
حیات بیان می کند. بنابراین تحقق ولایت چیزی جز
تحقق همه جانبه ولایت ولی اللّه در همه شؤون حیات
نیست. اگر در جامعه ای تولّی به ولایت اللّه به کمال رسید
و زمینه جریان ولایت ولی خدا در همه زوایای آن محقق
شد، عدل محقق می شود. جور از آنجایی محقق می شود
که بشر از ولایت خدا خارج می شود. همچنانکه شرّ از
آنجایی آغاز می شود که مخلوقات از عبودیت خارج
می شوند. آنگاه که بنده از ولایت خدا خارج می شود،
مناسبات جائرانه آغاز می شود؛ چه در رابطه انسان با
خودش و چه در رابطه انسان با بیرون خودش، اعم از
طبیعت، حیوانات و انسانهای دیگر. اساس ظلم خروج از
ولایت است. اگر انسانها تحت ولایت ولی خدا باشند
هرگز ظلم نمی کنند؛ چرا که ولی خدا تحت ولایت خدای
متعال است، لذا نقطه مشیت خداست، مقام عصمت یعنی
همین. یعنی با تمام قدرتی که دارند هیچ یک از قدرتهای
نامتناهی آنها در هیچ مرحله از مراحل عزم و اراده شان
از مشیت حق تخلف نمی کند. اگر همه ما غرق در
ولایت اللّه شدیم و تسلیم حق گشتیم به میزانی که
اخلاص در ما محقق می شود و نور ولایت الهی در همه
ابعاد حیات ما جاری می گردد، عدل در درون ما و سپس
در مناسبات بیرونی ما محقق می شود. بنابراین وقتی
در یک جامعه ارتباطات انسانی؛ یعنی جریان اراده ها بر
محور اراده خداوند بود همه ارتباطات عادلانه می شود.
پس عدل وقتی محقق می شود که ما همه تسلیم ولایت
خداوند شویم و اراده هایمان، به تعبیری مجاری فرمان
و مشیت حق شوند. به میزانی که ما اراده خودمان را
مجرای فرمان، اراده و مشیت الهی قرار می دهیم،
مجرای عدل می شویم و عدل هم در تناسبات درونی ما؛
یعنی در اوصافدر رفتار و در اعتقاداتمان، جاری
می شود و هم در تناسبات بیرونی ما؛ یعنی در رابطه ما
با دیگران، با طبیعت با عالم ماده و… .
پس حقیقت عدل، چیزی جز جریان ولایت خدا در
همه شؤون حیات نیست. اگر عصر ظهور، عصر عدل
است، یعنی عصر عبودیت است. بنابراین آنچه از عدل
در عصر ظهور فهمیده می شود این مفهوم مادی عدل
که گفته می شود نیست. حتی در جلوه اقتصادی اش هم
عدل مادی نیست. تناسبات عادلانه اقتصادی، تناسباتی
است که همه تنعمات بشر در عرصه حیات
اقتصادی اش، تنعمات بر محور ولایت ولی اللّه است. همه
وجودش جذب در ولایت او و تسلیم اوست.
در عصر ظهور آن عدلی که محقق می شود همان
عدل فطری است، نه عدالت خواهی که در انسان تحریف
شده و شیطان توانسته است با تغییر زیبایی شناسی
انسانها معادلات جائرانه را جای معادلات عادلانه
بگذارد. همان کاری که به یک شکل دیگری در دستگاه
مادی اتفاق افتاده است که جزء پروتکلهای یهودی هم
هست که بشریت را با قانون تسلیم کنید و بعد قانون را
خودتان بنویسید. اگر قوانین نظام سرمایه داری را که
در متنش ستم و ظلم و جور افتاده است، به جای قوانین
عدل بگذارید، پیداست هر چه به نام عدل محقق بشود
ظلم است. دیده اید بعضی از ترازوها که بازوی
گشتاورش به سمت یک طرف است؛ اگر شما صد کیلو
به یک طرف انرژی وارد کنید، یک کیلوی آن طرف غلبه
می کند. این ترازو، ترازوی عدل نیست. اگر ترازوی ما
جائرانه شد، اگر شاغول ما، شاغول غلطی شد، پیداست
با این ترازو و با این شاغول عدل محقق نمی شود. ابلیس
درون انسان ها و مناسبات اجتماعی را متحول می کند و
ترازوی باطنی انسان را واژگونه می کند. و لذا انسان در
تشخیص و سنجش خوبیها و بدیها اشتباه می کند و
خوب و بد کردنش اصلاً جائرانه می شود. پس شرّ
آخرالزمان شرّی است که منشأ آن واژگونی ترازوی
انسان و ترازوهای اجتماعی است. حضرت مهدی(ع) هم
که برای تحقق عدل می آیند ابتدا، ترازوها را اصلاح
می کنند، تا مفهوم درست عدل مشخص شود. نه اینکه با
همان ترازوی جائرانه وزن کنند و عدل را محقق سازند.
تا ترازوی باطنی انسانها عوض نشود، شاخصها
عوض نمی شوند. تغییر شاخصها در بیرون برای تحقق
عدل کافی نیست.
یعنی به بیان حضرت عالی مقدمه تحقق عدالت
در مناسبات اجتماعی، تحقق عدالت در خود انسان
است.
در خود انسان و در بافت فکری انسان. امام
مهدی(ع) این بافت را اصلاح می کند و درک انسان
از حق و باطل، از عدل از خوبی و زشتی، و به طور کلی
نظام سنجش او اصلاح می شود. چون انسان در طول
زندگی اش دائما در حال وزن کردن است که این بهتر
است یا آن و لذا اگر ترازوی او ترازوی جائرانه بود همه
حرکتهای او جائرانه می شود و آن جا که می گوید خوب
است بد است و آنجا که می گوید بد است خوب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 