پاورپوینت کامل بیّنه طلایی ۶۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بیّنه طلایی ۶۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بیّنه طلایی ۶۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بیّنه طلایی ۶۶ اسلاید در PowerPoint :

۱۵

(قسمت اول)

حضرت ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا(ع) در
سفر مهم و ناگزیر خود از مدینه به شهر مرو (خراسان)
در منازل مختلف با مردم گفت وگو داشتند اما، در منزل
نیشابور و در حضور جمعیت کثیری از مردم سخنی بر
زبان راندند که به دلیل تعدد راویان مطمئن و کثرت
بیان به عنوان کلام طلایی (سلسله الذهب) شناخته
می شود و بزرگی کلام، ژرفای مضمون و صراحت بیان
بدان کلام رتبه والایی بخشیده است. از این کلام به
عنوان «جان مایه، روح و بطن تفکر و بینش اسلامی»
می توان یاد کرد. جای تأسف است که هیچ گاه به نحوی
شایسته به مضمون و مفهوم آن توجه جدی نشده
است.

امام رضا(ع) در فراز اول، به نقل از پدرشان و
ایشان به نقل از پدرشان تا رسول گرامی اسلام(ص) و
حضرت رسول هم از جبرییل نقل می کند که خداوند
سبحان فرمود:

کلمه لا إله إلّا اللّه حصنی فمن قالها دخل حصنی و من دخل
حصنی أمن من عذابی.۱

کلمه «لا إله إلّا اللّه » مجمل ترین و فشرده ترین تعبیر
از تمامیت معانی و مفاهیم «دین» است؛ همان که
حضرت برای آن تعبیر «حصن حصین» و «محافظ
مطمئن» ذکر کرده اند که انسان را از هر حیث از مبتلا
شدن به «عذاب» و آتش قهر و غضب الهی در امان
می دارد.

عذاب و کیفر چه در دار دنیا و چه در آخرت چیزی
جز بازگشت و عکس العمل «کردار» نیست که حسب
سنت لایتغیر در صورتهای مختلف و از جمله «آتش
قهر و غضب در جهنم» ظهور می کند؛ به همان سان که
«پاداش و اجر» صورت نورانی و پسندیده و گوارای
اعمال بندگان است. وقتی باطن همین کیفر هم نگریسته
شود به حقیقت جز لطف دیده نمی شود چنان که بوته
زرگر و ضربه های آهنگر جز وسیله ای و بهانه ای برای
پیراستن فلزات از ناخالصی و آلودگی نیست.

درباره تجسم اعمال و صور غیبه ملکوتیه آمده
است که:

«و وجدوا ما عملوا حاضرا» (و می یابند همه آنچه را
از اعمال بود حاضر) در کافی روایت عجیبی در این باره
آمده است:

امام جعفر صادق، علیه السلام می فرمایند:

اذا بعث اللّه المومن من قبره خرج معه مثال یقدم
امامه…

هنگامی که خداوند مؤمن را از قبر برمی انگیزاند با
او خارج می شود مثالی (تجسم عمل) که پیشاپیش او
می رود.

صورت عذاب و قهر حسب نوع عمل دگرگونی
می پذیرد. چنان که لطف و مهرش نیز متناسب با اعمال
به صورتهای مختلف فراروی بندگان قرار می گیرد.

همه آنچه انسان را مستعد قهر و غضب می سازد
نتیجه اعمالی است که بارزترین آنها در اعمال زیر
بروز می کند:

ـ سرپیچی از احکام و فرامین الهی حضرت حق؛

ـ تغییر و تبدیل احکام و اوامر؛

ـ تعطیلی همه یا بخشی از احکام و فرامین در
مناسبات فردی و جمعی؛

ـ و گستاخی و غرگی در پیشگاه حضرت حق.

هر یک از این موارد چه در هیئت مناسبات فردی
اتفاق افتد و چه جمعی، الزاما ظهور گونه ای از «ظلم» و
درهم ریزنده جایگاهها و شئون اشیاء، اشخاص، حقوق
و… و خارج از نظام حقیقی و مطلوب و مشیت خداوند
است.

بزرگان علمای دین برای «ایمان» مراتبی را ذکر
کرده اند اعم از زبانی، قلبی، عملی و… به همین ترتیب و
در مقابل آن «بی ایمانی» نیز ناظر بر مراتب گوناگونی
است؛ چنان که گاه در ظاهر «زبان و عمل» بروز می کند
و گاه به صورت پوشیده بر صفحه خاطر، ذهن و قلب.
هر یک از مراتب، ساحتی از ساحات عملی، اخلاقی
ومعرفتی انسان را متأثر می سازد.

آنکه با گذار از دروازه شهادتین و اقرار زبانی به
قول «لا إله إلّا اللّه » وارد «شهر مسلمانی» می شود
ضرورتا «مؤمن» شناخته نمی شود. او ناگزیر است
برای ارتقاء به مراتب ایمان از مدرسه احکام عملی،
اخلاق فردی و جمعی (تربیت نفسانی) بگذرد تا در
مرتبه ای ضمن کسب «معرفت قلبی» مستعد سیر تا «فنا
فی اللّه » و «بقاء باللّه » شود.

در مقابل این سیر صعودی و طی درجات، سیری
نزولی هم هست؛ طی درکات ظلم و گناه که منجر به افول
و نزول، متصف شدن به صفت «أولئک کالأنعام بل هم
أضلّ أولئک هم الغافلون»۲ و بالاخره عذاب الهی می شود.

خروج از هریک از درکات مستلزم تحمل کیفری
است و نقصان در هر مرتبه ای الزاما کیفری متناسب با
آن نقصان را در پی دارد. شاید از همین روست که جمله
خلایق اعم از عارف و عامی و حتی اولیا و انبیا نیز
متناسب با مراحل و منازل محتاج «توبه» و ناگزیر
بدانند. عامی از ارتکاب حرام توبه می کند، عالم از
مکروه، و ولیّ از مستحب و ترک اولی. در پایان و
آخرین مرتبه هم این رسول گرامی حضرت ختمی
مرتبت(ص) است که فرمودند:

ما عرفناک حقّ معرفتک… و ما عبدناک حقّ عبادتک.۳

نشناختیم حق معرفت تو را و به جا نیاوردیم حق
عبادت تو را.

این معنا ـ توبه ـ همه مراتب حیات فردی و جمعی را
در تمامی مناسبات (اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و
غیره) در بر می گیرد.

تنها «درک موقعیت و کشف تکالیف در مراتب
مختلف» ، «حراست از همه امور در گستره همه
بایدها و نبایدها» ، «عمل آگاهانه و خالص» و
«تضمین قلبی» است که می تواند عارف و عامی را از
غلتیدن در مدار «نفاق و شرک» و بالاخره «عذاب و
کیفر» در امان دارد.

شریعت (به معنای صورت احکام عملی که علم فقه
متولی بیان آن است) مرتبه ای از مراتب دینداری است.
وجهی که متولی تأدیب اعمال فردی و جمعی اهل ایمان
در نسبت با خالق هستی، ولی اللّه الاعظم، جهان بیرونی
و در میان همه مناسبات است. وجهی که جسم را (اعم از
جسم انسانی و یا صورت مناسبات فردی و جمعی)
شامل می شود و آن را تطهیر و مستعد گذار به مراتب و
مدارج می کند. حسب شأن این وجه، شریعت نه به منزله
تمامیت دین و دینداری بلکه مرتبه ای ابتدایی است که از
متدین موجودی می پرورد که شریعت در او و اعمال و
سکناتش ظهور پیدا می کند، تجسمی و تمثالی خارجی و
واقعی از «شرع مقدس» که متدین بدان باور داشته و
خود را متعهد به متابعت از آن دانسته است. پوشیده
نیست که تنها با یکی شدن انسان با حقیقت مسلمانی
است که امکان ظهور جوهره آن یعنی عبودیت فراهم
می شود. ارتقاء به مراتب بالا مستلزم گذار از مرتبه
قبلی و حسب اجرای تکالیف مطابق حکم صاحب
شریعت و طریق مورد تائید ولی اللّه الاعظم است و گرنه
بروز نقصان و اهمال در تکالیف مرتبه اول، موجب
ایستایی، عقب گرد و یا سقوط در جرگه منکران است.

مدرسه اخلاق ـ که تمامی اصول و فروع و شعب آن
نیز الزاما می بایست از همان منشأ اخذ شود که مورد
گواهی حجت خداست ـ مرکب جسم را در طریق بندگی
راهی کوی «اخلاص» می سازد تا نفس با پیراسته شدن
اعمال از شائبه ها مؤدب به ادب دین شود و با باز کردن
همه بندهای امارگی به مراتب والاتر ارتقاء یابد. این
مدرسه باطن شریعت است. در اینجا ظاهر و باطن در
هم می آمیزد تا سالک کوی دینداری متوجه مرتبه ای
نورانی تر شود.

این دو مرتبه، مقدمه ای هستند برای صعود به
مرتبه سوم. جسم و جان طالب، مستعد نسبت یافتن
بالفعل با عالم معرفت و حسب ظرفیت و آمادگی محل
ظهور درجاتی از اسماء و صفات کمالی می شود؛ همان
که از آن به عنوان «ظهور مابه ازاء خارجی دینداری» و
تجسم خارجی اسماء و صفات متعالی یاد می کنند.

این سیر اکمالی در مرتبه پایانی به مقام «انسان
کامل» ـ که خود صاحب عالی ترین درجه از صفات الهی
است ـ می انجامد. در انتهای این جاده «انسان کامل» که
صاحب تام و اتم آن صفات است به عنوان «خلیفه اللّه »
ایستاده است. این درجه از کمال که در حضرات اولیاء
از اهل بیت نبی اکرم(ص) به عنوان «ولایت تامه و کلیه»
ظاهر گشته، در حقیقت ظهور عالی ترین مرتبه از صفات
کمالی در آن اولیاء الهی است. همانان که به عنوان
«صاحب ولایت» مجاز به امر و نهی و تصرف در امور
عالم هستند و به واسطه «علو شأن» و «قرب الی اللّه » و
برخورداری از عالی ترین درجه از «صفات کمالی» (که
مطلق آن مخصوص حضرت خداوندی است) واسطه
میان «خالق و مخلوق» و محق و مستعد داشتن این
«شأن» هستند.

شاید یک معنی از کلام طیبه وحی «ما خلقت الجنّ و
الإنس إلّا لیعبدون»۴ که برخی مفسران از «لیعبدون»
تعبیر «لیعرفون» (برای معرفت) را ذکر کرده اند ناظر به
همین معنا باشد. یعنی خداوند جن و انس را خلق نمود
تا در طی طریق و گذار از مراتب، مستعد جلب صفات
کمالی شوند و از آنها «موجودی رشد یافته» و «ما به
ازاء خارجی» عبودیت، اخلاق و معرفت حاصل آید.

در ادبیات دینی مرز باریک میان کفر و ایمان، رضا
و سخط، دوزخ و جنت تعبیر به «پل صراط» شده است.
این پل از مو باریک تر و از شمشیر تیزتر است. این پل
در همین دار دنیاست. بی آن که بدانیم هر روز و ساعت
با آن مواجهیم. آنکه صدها بار در همین عرصه خاک و
تاریخ از این پل نگذشته قطعا در دار آخرت نیز قادر به
گذار از جلوه خاص آن نخواهد بود. «غفلت» و
«خودکامگی» امکان کشف ما به ازاء دنیایی این پل را از
ما گرفته است؛ چنان که همین دو عامل ما را مبدل به ما
به ازاء خارجی «نفاق» و اهل آن می کند؛ چنان که
همواره به برخی آیات مومن و به برخی دیگر کافر
می شویم. یقولون نومن ببعض و نکفر ببعض.۵

حضرت ثامن الحجج، علی بن موسی الرضا(ع) در
روایت یاد شده، ورود به دژ حصین لااله الااللّه را
مشروط به شرطی مهم دانستند:

[بشرطها و شروطها و أنا من شروطها].

«من»، یعنی علی ابن موسی الرضا، یعنی «ولایت
من» از سلسله اولیاء حق، از خانواده نبی اکرم(ص)،
شرط ورود به این دژ هستم. این شرط بدل و جایگزینی
ندارد.

معانی و مفاهیم بلندی در این عبارت است که
تفصیل آن مجالی شایسته می طلبد. با این عبارت مجمل
می توان همه گذشته، حال و آینده را تفسیر کرد و پرده
پندار و خیال بیش از هزار سال دینداری (در ظاهر) را
فروافکند و حقیقت آن را که گاه جز وبال و وزر نبوده
آشکار ساخت. سنت بزرگان دین ـ به تبع کلام وحی ـ
بیان مجمل قضایا است؛ تنها تفسیر و پرده برداری از
آنهمه (به اذن خودشان) است که باطن آنها را می نماید
در حالی که باطن باطن آنها جز برای اهل علم و
راسخون در علم معلوم نخواهد شد. درک پرده های
اولیه کلام هم اهلیت مخصوص می خواهد تا چه رسد به
باطن آنها.

حجت خدا در میان جمع کثیری از مردم نیشابور و
در آستانه ورود به شهر «مرو» که طاغی جفاکاری
چون مأمون خود را «امیرالمؤمنین و خلیفه مسلمین»
می خواند آشکارا اعلام می کند که رهنمای این حصن
منم، رأیت این حصن منم، صدور برگه عبور با من است.
شرطی که «لازمه ضروری و واجب علی الاطلاق» ورود
به دژ ایمان و باغ پرثمر رستگاری و لقای حضرت حق
است؛ چنان که حضرت ختمی مرتبت(ص) فرمودند:

أنا مدینه العلم و علیّ بابها۶

من شهر علمم و علی دروازه ورود

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.