پاورپوینت کامل وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل وفا به پیمان؛ فلسفه غدیر، شرط ظهور ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

با یک عهد و پیمان شکل می گیرد. عهد و پیمانی که بر
پذیرش پروردگاری خداوند متعال و نفی پرستش
شیطان بسته شد و همه انسانها بر وفای به آن
همداستان شدند:

ای فرزندان آدم، مگر با شما عهد نکرده بودم که شیطان
را مپرستید؛ زیرا وی دشمن آشکار شماست؟ و این که
مرا بپرستید؛ این است راه راست!۱

و [یاد کن] هنگامی را که پروردگارت از پشت فرزندان
آدم، ذریّه آنها را برگرفت و ایشان را بر خودشان گواه
ساخت که آیا پروردگار شما نیستم؟ گفتند: «چرا،
گواهی دادیم» تا مبادا روز قیامت بگویید ما از این
[امر] غافل بودیم.۲

این عهد و پیمان در طول تاریخ، بارها و بارها
توسط پیامبران الهی و جانشینان آنها، به انسانها
یادآوری شد تا آنان نسبت به عهدی که با خدای خود
داشتند دچار فراموشی نشوند:

و در حقیقت، در میان هر امتی فرستاده ای برانگیختیم
[تا بگوید:] «خدا را بپرستید و از طاغوت [= فریبگر[
بپرهیزید.۳

و پیش از تو هیچ پیامبری نفرستادیم مگر این که به او
وحی کردیم که: «خدایی جز من نیست، پس مرا
بپرستید».۴

از سوی دیگر برای این که مردم در وفا به پیمانی که
بر عهده داشتند دچار مشکل نشوند و در تشخیص
راهی که به اطاعت و بندگی خدا و مخالفت با شیطان
می انجامد گرفتار سردرگمی نگردند، به آنان گوشزد
شد که اطاعت خدا در اطاعت رسول اوست و هر کس
بیشتر در طریق اطاعت رسول گام بردارد در اطاعت
خدا از دیگران پیشی گرفته است:

هر کس از پیامبر فرمان بَرَد، در حقیقت، خدا را فرمان
برده؛ و هر کس رویگردان شود، ما تو را بر ایشان
نگهبان نفرستاده ایم.۵

… و آنچه را فرستاده [او] به شما داد، آن را بگیرید و از
آنچه شما را بازداشت بازایستید و از خدا پروا بدارید
که خدا سخت کیفر است.۶

با پایان یافتن عصر رسالت، نه تنها از بار عهد و
پیمانی که آدم خاکی با خدای خود داشت کاسته نشد،
بلکه بسیار شدیدتر از دوران حیات پیامبر(ص) از او
خواسته شد که به عهد و پیمان خود وفا کند؛ چرا که او
در وفاداری به این پیمان مورد بازخواست قرار خواهد
گرفت:

… و به پیمان [خود] وفا کنید؛ زیرا که از پیمان پرسش
خواهد شد.۷

و این عهد، چنان که امام موسی کاظم(ع) در تفسیر
آیه یادشده می فرماید، چیزی نبود جز پیروی از امیر
مؤمنان علی(ع):

[مراد از] عهد [در این آیه] آن پیمانی است که پیامبر
درباره دوستی ما و پیروی از امیر مؤمنان[ع] از مردم
گرفت؛ این که با او مخالفت نورزند، از او پیشی
نگیرند، با خاندانش نیکی کنند و آنها را آگاه کرد که
درباره این پیمان بازخواست خواهند شد.۸

یعنی این بار عهد آدمی با خدای خود در صورتی
دیگر متجلی شد و اطاعت امیر مؤمنان و امامان پس از
او همسنگ اطاعت خدا و رسول او گردید:

آگاه باشید، هر کس خدا را درباره ولایت امیر مؤمنان
و امامان پس از او پیروی کند، این همان پیمان گرفته
شده از سوی خداوند است.۹

و برای این که هیچ کس در شناسایی شخصی که
پس از پیامبر(ص) می بایست با او عهد اطاعت بسته
می شد به اشتباه نیفتد، در اجتماعی عظیم از مسلمانان
نو شدن عهد آدمی به آگاهی همگان رسید و اعلام شد
هر کس پیمان ولایت نبی خاتم(ص) را پذیرفته از این
پس باید به پیمان ولایت امیر مؤمنان علی(ع) گردن نهد:

هر کس را من مولای اویم، پس این علی مولای
اوست.۱۰

ای مردم! هر کس خدا و رسولش و علی و امامانی را که
از آنها یاد کردم، اطاعت کند، بی تردید به رستگاری
بزرگی نائل آمده است.۱۱

و از همین رو بود که این روز را روز «عهد معهود»
(عهد شناخته شده) نامیدند.

همانا امروز، روزی بس بزرگ است… امروز، روز
کامل شدن دین و روز عهد و پیمان شناخته شده
است.۱۲

آری، انسانها مأمور شدند که پس از رحلت نبی
خاتم(ص) با وصی او تجدید عهد کنند و دست در دست
او بگذارند تا به فرموده حضرت زهرا(س)، آنها را
آسان آسان و به راحتی و ملایمت به راه هدایت و
رستگاری رهنمون شود:

به خدا سوگند، اگر پای در میان می نهادند و علی را بر
کاری که پیغمبر به عهده او نهاد می گذاردند، آسان آسان
ایشان را به راه راست می برد و حق هر یک را بدو
می سپرد. چنان که کسی زیانی نبیند و هر کس میوه
آنچه کشته است بچیند. تشنگان عدالت از چشمه
معدلت او سیر و زبونان در پناه صولت او دلیر
می گشتند. اگر چنین می کردند درهای رحمت از زمین
و آسمان به روی آنان می گشود. اما نکردند و به زودی
خدا به کیفر آنچه کردند آنان را عذاب خواهد فرمود.۱۳

اما چنان که فاطمه زهرا(س) نیز فرمودند: این چنین
نشد و بدعهدی و عهدشکنی از همان نخستین روزهای
عروج رسول خدا(ص) آغاز گردید و پیمانی که جماعت
مسلمین در روز غدیر بر اطاعت ولی خدا بسته بودند به
راحتی شکسته شد و جز جمع اندکی، همه امت اسلامی
از اطراف امام و حجت عصر پراکنده شدند:

هنگامی که پیامبر (ص) رحلت فرمود همه مردم جز
سه تن؛ سلمان، مقداد و ابوذر غفاری، به گذشته
کفرآمیز خود برگشتند.۱۴

از آن به بعد اگر چه در مقاطعی از دوران ۲۵۰ ساله
امامت شیعه، شاهد روی آوردن مردم به ائمه
معصومین(ع) و مرجعیت علمی آنها هستیم، اما هیچ گاه
عهدی که مردم در برابر امامان خود داشتند به تمامی
پاس داشته نشد و این سخن امامان معصوم(ع) که
فرموده بودند:

مردم تنها به سه چیز تکلیف شده اند: شناخت امامان،
تسلیم شدن به ایشان در آنچه بر آنها وارد می شود و
رجوع به آنها در آنچه که در آن اختلاف دارند.۱۵

هیچگاه محقق نشد و سرانجام بدعهدیها و
عهدشکنیهای امت اسلام منجر به مقتول و مسموم
شدن یازده امام و غیبت آخرین امام شد و جامعه
اسلامی از برکات حضور امام معصوم(ع) در میان خود
محروم گشت. و این همان اتفاقی بود که پیش از این در
کلام امام محمد باقر(ع) پیش بینی شده بود:

هنگامی که خداوند تبارک و تعالی، از آفریدگانش
خشمگین شود، ما [اهل بیت] را از مجاورت با آنها
دور می سازد.۱۶

آری، غیبت امام از جامعه و به درازا کشیدن آن
نتیجه بدعهدی و پیمان شکنی مردم نسبت به حجتهای
الهی و جانشینان به حق رسول خدا(ص) است و تا
زمانی که مردم چنان که باید و شاید به پیمانی که در
برابر امامان معصوم(ع) برعهده دارند وفا نکنند و با
همه وجود آماده پذیرش اوامر و نواهی آنها نگردند،
ظهور محقق نخواهد شد؛ چنان که امام عصر(ع) فرمود:

اگر شیعیان ما ـ که خداوند توفیق طاعتشان دهد ـ در
راه ایفای پیمانی که بر دوش دارند همدل می شدند،
میمنت ملاقات ما از ایشان به تأخیر نمی افتاد و
سعادت دیدار ما زودتر نصیب آنان می گشت، دیداری
بر مبنای شناخت راستین و صداقتی از آنها نسبت به
ما.۱۷

با توجه به همین اهمیت وفا به عهد و پیمان و تأثیر
آن در ظهور امام عصر(ع) بوده است که از ما
خواسته اند هر بامداد عهد و پیمان اطاعتی را که نسبت
به امام خود بر دوش داریم، به یاد آوریم و آن را تجدید
کنیم:

بار خدایا! من در بامداد این روز و تمام دوران
زندگانی ام، عهد، عقد و بیعتی را که نسبت به او (امام
مهدی(ع)) بر گردن دارم، تجدید می کنم، که هرگز از آن
برنگردم و بر آن پایدار بمانم.۱۸

در پایان این مقال توجه شما را به روایتی بلند و
پرمعنا از امام باقر(ع) جلب می کنیم. در این روایت امام
باقر(ع) در پاسخ پرسش یکی از یاران خود که از زمان
فرا رسیدن امر [ظهور] پرسیده، در قالب یک داستان یا
حکایت تمثیلی با تقسیم زمانها به سه زمان گرگ، قوچ و
ترازو بر این واقعیت تصریح کرده اند که مردم در یک
مقطع زمانی که از آن به «زمان گرگ» تعبیر می کنند،
یکسره از در پیمان شکنی با خاندان رسالت برآمدند و
حتی در فکر وفا به پیمان خود نبودند، اما در مقطع
زمانی دیگر که از آن با تعبیر «زمان قوچ» یاد می کنند،
مردم اگر چه تصمیم دارند به پیمان خود وفا کنند، اما
در عمل پیمان شکنی می کنند و از بازگرداندن حقوق اهل
بیت(ع) سرباز می زنند، تا سرانجام در مقطعی از زمان
که «زمان ترازو» نامیده می شود، مردم واقعا تصمیم
می گیرند به پیمان خود عمل کنند و حقوق غصب شده
خاندان رسالت را به آنها برگردانند. و این زمان، زمانی
است که می توان در آن امید تحقق ظهور داشت.

زراره نقل می کند که: حمران از امام باقر(ع) پرسید:
قربانت گردم کاش به ما می فرمودید این امر (ظهور
امام مهدی(ع)) چه زمانی خواهد بود تا به آن خبر
شادمان شویم. آن حضرت فرمود: ای حمران تو
دوستان و برادران و آشنایانی داری.۱۹ در زمانهای
قدیم مرد دانشمندی بود که پسری داشت و آن پسر
علاقه ای به علم پدرش نشان نمی داد و در مورد دانش
پدرش چیزی از او نمی پرسید. آن مرد دانشمند
همسایه ای داشت که به نزد او می آمد، پرسشهایش را
با او مطرح می کرد و مطالبی از او می آموخت. تا این که
زمان مرگ مرد دانشمند نزدیک شد، پس او فرزندش
را فرا خواند و گفت: «تو از آنچه در نزد من بود دوری
می گزیدی علاقه ای به آن نشان نمی دادی و چیزی از
من نمی پرسیدی، اما همسایه ای دارم که به نزد من
می آمد و از من سؤالاتی می کرد و چیزهایی فرا
می گرفت و به ذهن می سپرد. اگر به چیزی نیاز داشتی،
نزد او برو» و همسایه اش را به او معرفی کرد. مرد
دانشمند از دنیا رفت و پسر (همچنان) زنده بود تا
این که پادشاه آن زمان خوابی دید و سراغ آن مرد
دانشمند را گرفت. به او گفته شد: «آن مرد از دنیا رفته
است». پادشاه گفت: «آیا فرزندی از او به جای مانده
است» گفتند: «آری او یک پسر به جا گذاشته است».

پادشاه گفت: «او را نزد من بیاورید» و کسانی را به
دنبال پسر فرستادند تا او را نزد پادشاه بیاورند. پسر
[با خود] گفت: «به خدا قسم، نمی دانم چرا پادشاه مرا
احضار کرده است. من هیچ دانشی ندارم و اگر پادشاه
چیزی از من سؤال کند، بی شک رسوا خواهم شد» در
این حال سفارش پدرش را (در هنگام مرگ) به خاطر
آورد. پس نزد همسایه ای که از پدرش علم می آموخت
رفت و به او گفت: «پادشاه کسانی را به د

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.