پاورپوینت کامل چرا اینهمه توجه؟! ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل چرا اینهمه توجه؟! ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل چرا اینهمه توجه؟! ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل چرا اینهمه توجه؟! ۱۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۴۵
۲ سال پیش بود که در موسم حج، همراه شهید استاد مطهری، مرحوم سید علی شاهچراغی، دکتر شریعتی، سید
غلامرضا سعیدی و چند نفر دیگر برای بازدید «دانشگاه اسلامی مدینه منوره » به این دانشگاه رفتیم. ملاقاتی رخ داد با
«شیخ ناصر العبودی » نائب رئیس دانشگاه، و «گله » از نشر رساله ای از «شیخ ابوبکرجابرالجزائری » که تحت عنوان
«نصیحتی الی کل اخ شیعی »! چاپ شده بود… مذاکره با شیخ ناصر، در محیطی «برادرانه » و با «حسن تفاهم » پایان یافت.
اتفاقا «شیخ عبدالمحسن العباد» در اتاق وی بود. قیافه عبوسی داشت و سکوت کرده بود! شیخ ناصر گفت که: او سخنرانی
جالبی درباره مهدی منتظر دارد، و سپس نسخه ای از مجله را از روی میز خود برداشت و به اینجانب که «سخنگوی گروه »
شده بودم، تحویل داد همانجا ورق زدم… مقاله ای داشت مبسوط، تحت عنوان: «عقیده اهل السنه والاثر
فی المهدی المنتظر»تشکر کردیم و دسته جمعی به مقر کاروان «حسینیه ارشاد» در اول «شارع ابوذر» برگشتیم. بعدازظهر،
مقاله را در اتاقم مطالعه کردم. بحث واقعا مفید، تحقیقی و جالبی بود که نخست توسط شیخ عبدالمحسن العباد در
داشت در تایید بحث و نیشی گزنده
بر ضد شیعه! شب در «قعده » (۱) هیات علمی، محتوای کلی مقاله را بر دوستان تعریف کردم. خیلی مسرور شدند و استاد
مطهری گفت: خوب است آن را ترجمه کنید. چون اعتقاد این آقایان به مساله مهدویت و نشر آن در میان مردم، تاثیر
مثبتی در ایجاد تفاهم خواهد داشت. پیشنهاد استاد را پذیرفتم و مجله را با خود به ایران آوردم و نخست خلاصه آن را در
دو شماره از مجله الهادی که به عربی، از «قم » منتشر می شد، چاپ کردیم ولی ترجمه آن که تقریبا «تعهدی » بر عهده من
بود، یک ربع قرن به تاخیر افتاد تا سال گذشته که توفیق حق یار شد و ترجمه آن به مناسبت نیمه شعبان، در چند شماره
از جریده شریفه «اطلاعات » منتشر گردید…
… بعضی از دوستان خواستار چاپ آن به شکل کتابی مستقل بودند… در قم با برادر محقق و گرانمایه جناب رسول
جعفریان صحبت می کردم، گفت: شیخ عباد مقاله مشروح دیگری در همین زمینه دارد که می تواند مکمل همین
حث باشد و در کتاب: الامام المهدی عند اهل السنه که در دولمؤمنین اصفهان در بیروت چاپ شده، نقل شده است … (۲)
کتاب را که در ایران کمیاب و یا نایاب است، به طور امانت از ایشان گرفتم… بحث شیخ در واقع یک کتاب جدید بود تحت
عنوان: الرد علی من انکرالاحادیث الصحیحه الوارده فی المهدی که ما به ترجمه آن پرداختیم و تا نیمه رجب ۱۴۱۴ ه ترجمه
پایان یافت و قرار شد همراه بخش اول، به مناسبت نیمه شعبان ۱۴۱۴ ه به طور مستقل از سوی مؤسسه «اطلاعات » چاپ
و منتشر گردد.
… منهای مقدمه، مجموعه ترجمه دو کتاب شیخ عبدالمحسن العباد – و دو بحث خودم را که مربوط به ۳۷ سال پیش بود –
برای حروفچینی به «مؤسسه اطلاعات » تحویل دادم… و ناگهان «زیارت عمره »ی غیرمترقبه ای پیش آمد و این، پس از ده
سال سلب توفیق، «امدادی از غیب » بود، چرا که من در مدینه به دنبال کتاب شیخ عبدالمحسن العباد می گشتم ولی
همین امر موجب گردید در مدینه – و سپس مکه – دهها کتاب جدید درباره «مهدی » و یا «اشراط الساعه » به دست آورم که
اغلب آنها در ۱۵ سال گذشته تالیف و چاپ شده اند و در همین تحقیق و بررسی معلوم شد که مجموعه دو بحث شیخ
عبدالمحسن العباد هم در «مطابع الرشید» مدینه منوره به سال ۱۴۰۲ ه به طور مستقل به شکل کتابی تحت عنوان: الرد
علی من کذب بالاحادیث الصحیحه الوارده فی المهدی ویلیه: عقیده اهل السنه والاثر فی المهدی المنتظر، کلاهما به قلم:
عبدالمحسن بن حمدالعباد، چاپ شده است. کتاب جمعا در ۲۲۲ صفحه است. رساله نخست از صفحه ۵ تا ۱۵۲ و رساله
دوم از صفحه ۱۵۳ تا ۲۲۲ کتاب را شامل می شود و دارای مقدمه دو صفحه ای است که ترجمه آن را در این مقدمه خواهم
آورد!
… روز شنبه ۴ شعبان ۱۴۱۴ ه ، بدون تعیین وقت قبلی، به دانشگاه اسلامی مدینه، برای دیدار شیخ ناصر العبودی و شیخ
عبدالمحسن العباد» رفتم… ولی معلوم شد که شیخ ناصر، هم اکنون نائب رئیس «رابطه العالم الاسلامی » در مکه مکرمه
است و شیخ عبدالمحسن هم به علت «کوری » بازنشسته شده و در «حی الفیصلیه » در «مسجدالسلام القدوس » به وعظ و
امامت مشغول است! و بعضی شب ها هم در «مسجدالنبی » جلسه درس دارد!…
برای دیدار با شیخ عبدالمحسن، انتظار تا شب، دیر بود! به راننده تاکسی گفتم که به «حی الفیصلیه » برود… و بالاخره
مسجد و منزل شیخ را پیدا کردیم و با وی به گفتگو پرداختیم:
– بحث شما را ترجمه کرده ام و می خواهیم چاپ کنیم؟
– کجا؟ در ایران! نه نخست ترجمه را بفرستید!
– برای چی جناب شیخ! شما که فارسی نمی دانید؟
– ممکن است تغییراتی داده شده باشد! کسانی هستند که فارسی می دانند!
– نه جناب! اگر قصد تغییرات بود خود کتابی مستقل تالیف می کردیم. ما خود استادیم! و حداقل تاکنون پنجاه کتاب
تالیفی و ترجمه ای داریم…
– خوب، پس تغییر ندهید!
– نه! ما مطالب شما را ترجمه کرده ایم تا دیدگاه اهل سنت را در مورد مهدی در اختیار عموم قرار دهیم… البته ممکن
است مطالب صرفا تخصصی و فنی را که برای عموم قابل فهم نباشد – مانند بحث حدیث شناسی – در ترجمه نیاورده
باشیم که در کل درصد قابل توجهی نیست و به هر حال اصل مطالب را ترجمه کرده ایم و اگر نظری داشته باشیم در
پاورقی می آوریم نه در متن!… جناب شیخ! شنیدم که بحث شما به شکل کتاب چاپ شده، ایا اضافاتی هم در چاپ مستقل
دارید؟
– نه! فقط مقدمه ای کوتاه!
– جناب! می توانیم عکسی به یادگار بگیریم؟
– نه، لایجوز.!
– از زندگی خود چیزی نمی گویید تا در کتاب بیاوریم؟
– نه! در آخر کتاب آورده ام، تحت عنوان: ذکریات و معلومات!
– پس گفتید که اضافاتی ندارید؟
– نه، فقط دو صفحه در اول و دو صفحه در آخر! که مهم نیست.
– جناب شیخ! من کتاب شما را در هیچ کتابفروشی در مدینه نیافتم، حتی ناشر آن هم که «دار طیبه للنشر» است
نسخه ای ندارد. شما دارید؟
– نه، من یک نسخه فقط برای خود دارم!
– در کتابخانه دانشگاه اسلامی مدینه که شما نائب رئیس آن بودید نسخه ای یافت می شود؟
– نمی دانم! یجوز! یجوز!
… شیخ همان شیخ عبوس ۲۷ سال پیش بود… از او خداحافظی می کنم و با تاکسی به سوی مسجدالنبی می روم تا در نماز
جماعت شرکت کنم… خداوند امام خمینی را غریق رحمت فرماید که با فتوای خود در وجوب شرکت در نماز جماعت اهل
سنت و نگذاشتن مهر و سجده بر همان سنگ یا فرش موجود در مسجد، گام بس بزرگی در راه تقریب و وحدت اسلامی
برداشت، گرچه بعضی از کوردلان را خوش نیامد!…
البته ناگفته نباید گذاشت که متاسفانه هنوز بودند بعضی از ایرانیان که به هنگام آغاز اذان و یا نماز، مسجد را ترک نموده
و به کاروان خود برمی گشتند. که امیدواریم با هدایت روحانیون محترم کاروان ها، این وضع تکرار نشود…
دینه است… باز با تاکسی به سوی دانشگاه اسلامی مدینه می روم!
مسؤولین کتابخانه عبوس نیستند! و با خوشرویی برخورد می کنند… کتاب را در اختیار من قرار می دهند…. فتوکپی دو
صفحه اول و دو صفحه آخر آن را می خواهم… معلوم می شود که «عمید دانشگاه » باید اجازه دهد.
به «مکتب عمید» می روم. شیخ به بازدید «نمایشگاه کتاب » رفته است که همان روز در دانشگاه افتتاح شده است، باید
برگردد تا اجازه دهد!… فرصت مغتنمی است! به بازدید نمایشگاه می روم. فقط چهل ناشر از سعودی، در آن غرفه دارند.
چند کتاب جدید درباره «مهدی » و «اشراط الساعه » و کتابی به پنجاه ریال سعودی در دو جلد و ۸۰۰ صفحه هم تحت عنوان
مسئله التقریب، بین اهل السنه والشیعه (۳) می خرم که نام جالبی داشت، اما محتوا، اکاذیبی بر ضد شیعه، تهمت و افترا،
تکرار ناسزاهای پیشینیان و افزودن دروغهای جدید بود و در واقع در راستای اهداف امپریالیسم و صهیونیسم و برای
ایجاد اختلاف تالیف شده است…
… نزدیک ظهر به «مکتب عمید» برمی گردم، اجازه می دهد که «چون کتاب چاپی » است، فتوکپی بدهند!… تشکر می کنم
و با چهار صفحه فتوگپی! به سوی «کاروان » برمی گردم… و به ترجمه آن می پردازم… خلاصه دو صفحه آخر کتاب شیخ
عبدالمحسن که شرح زندگی وی می باشد، چنین است:
«من نیازمند خداوند، عبدالمحسن بن حمد بن عبدالمحسن بن عبدالله بن حمد بن عثمان آل بدر، از خاندانی وابسته
به یکی از قبیله های عدنانی هستم و در ماه رمضان ۱۳۵۳ ه در شهر «الزلفی » – سیصد کیلومتری شمال ریاض – به دنیا
آمده ام. خواندن و نوشتن و سپس قرائت گرفتم و در سال ۱۳۶۸ ه به نخستین مدرسه ابتدایی «الزلفی » رفتم و در سال
۱۳۷۱ ه تحصیل دروس ابتدایی را به پایان بردم و برای دوره دبیرستان، به مؤسسه علمی – ریاضی در دانشکده ریاض،
پیوستم و شاگرد اول شدم و سپس در امتحان نهایی، در دانشکده حقوق، در میان هشتاد نفر، باز شاگرد اول شدم! و در
سال ۱۳۸۰ ه به تدریس در مؤسسه علمی ریاض پرداختم. پس از تاسیس دانشگاه اسلامی مدینه منوره توسط شیخ محمد
بن ابراهیم آل شیخ برای تدریس در «کلیه الشریعه » انتخاب شدم و از سال ۱۳۸۱ ه در آن به تدریس پرداختم که تا امروز
ادامه داشته است:
در سال ۱۳۹۳ ه توسط «ملک فیصل » به عنوان نائب رئیس دانشگاه اسلامی، منصوب شدم و تا سال ۱۳۹۹ ه در این مقام
بودم که دو سال اول آن را مسؤول دوم و پس از انتقال شیخ بن باز به ریاست مراکز علمی و افتاء، مسؤول اول شدم و در
همان مدت هم از تدریس باز نماندم. البته در طول این شش سال، خدمات بیشماری در دانشگاه انجام دادم که از آن
جمله تبدیل دانشگاه از یک نهاد دولتی به یک مؤسسه علمی بود. سپس برگزاری دوره لیسانس و دکترای دانشگاه را
بنیان نهادم و دانشکده های قرآن، حدیث، بررسی های اسلامی و لغت عربی را تاسیس کردم و برای پذیرش بیست هزار
دانشجو از سوی دانشگاه، برنامه ریزی نمودم و چاپخانه دانشگاه را تاسیس کردم و نخستین کنفرانس جهانی را درباره
«دعوت و تربیت مبلغ » برگزار نمودم و تعدادی مؤلفات و چندین فرزند دختر و پسر دارم. این مختصری از زندگی من بود
که برای ذکر نعمت الهی، بازگو نمودم و از خداوند متعال راستگویی و اخلاص و تحصیل علم و عمل به آن را مسئلت دارم.
انه سمیع مجیب.» (۴)
و اکنون پس از شناخت «مقامات شیخ »! نوبت به مقدمه دو صفحه ای او می رسد… ترجمه آن شاید در «ایران » دیر شود!…
این دو صفحه درباره علت تالیف کتاب، چگونگی چاپ نخست آن و اصرار شیوخی چون «بن باز» بر چاپ مستقل آن است:
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله و سلم و بارک علی عبده و رسوله نبینا محمد و علی آله و اصحابه
و تابعیهم باحسان، الی یوم الدین.
اما بعد: در ماه ربیع الاول سال هزار و چهارصد هجری، توسط پست، بسته ای به دستم رسید که از سوی ریاست
دادگاههای شرعی «قطر» به آدرس من ارسال شده بود و شامل سه نسخه از رساله «شیخ عبدالله بن زید آل محمود»
رئیس دادگاههای شرعی قطر بود و نام آن «لا مهدی ینتظر، بعدالرسول خیرالبشر» بود.
هنگامی که آن را مطالعه کردم، دیدم که نویسنده آن به طور آشکار از بعضی نویسندگان قرن چهاردهم تقلید و
دنباله روی نموده، در حالی که آنان هیچگونه خبری در احادیث پیامبر (ص) و شناخت صحیح و غیرصحیح آنها را ندارند
و با تکیه بر شبهه های بی اساس عقلی به انکار و تکذیب احادیث وارده درباره مهدی پرداخته اند و به این نیز بسنده نکرده و
به مقام شامخ علمای پیشین و پسین جسارت ورزیده و ادعا نموده که علماء و فقها و محدثان پیشین، از یکدیگر نقل
می کرده اند و این نوعی دنباله روی از پیشینیان است! و سپس باز ادعا نموده که علمای پیشین همواره درباره راویان
حدیث، حسن ظن به کار برده و باور نکرده اند که یک فرد با ایمان، بتواند به طور عمد، دروغی از قول رسول خدا نقل کند!
و به ط به مهدی را نقل کرده اند، در حالی که آنها ساختگی است!… و گفته های بی پایه دیگری که با قلمی گستاخ و بی قید
و شرط آنها را بیان داشته است، از این رو، من تصمیم گرفتم که این مطالب را بنویسم و بسیاری از اشتباهات و اوهام او را
در این رساله روشن سازم و اثبات کنم که اعتقاد به ظهور مهدی در آخرالزمان، مطلبی است که احادیث صحیحی به آن
دلالت دارند و اهل سنت و اثر، در گذشته و امروز، به آن اعتقاد دارند، مگر تعداد اندکی که قابل اعتنا نیستند.
و چون او مطالب را با عبارتهای مختلف در موارد متعدد رساله خود تکرار نموده است، من نقاط بحث را تحت چهل
عنوان مورد بررسی قرار داده و برای هرکدام شماره ای انتخاب کردم تا «تکرار» را کمی جبران کرده باشم! و البته سعی
کرده ام که عبارت های گونه گون و متعدد وی در یک موضوع را، در زیر یک شماره توضیح دهم…
این پاسخ نخست در مجله «الجامعه الاسلامیه » مدینه منوره چاپ شد، به این ترتیب که از شماره ۱ تا۲۳ در شماره ۴۵
مورخ ماه رجب ۱۴۰۰ ه و از شماره ۲۴ تا ۴۰ در شماره ۴۶ مورخ محرم ۱۴۰۱ ه درج گردید. (۵)
سپس گروهی از بزرگان پیشنهاد کردند که این بحث را به طور مستقل چاپ کنیم و در طلیعه آنها جناب شیخ عبدالعزیز
بن عبدالله بن باز، رئیس کل مراکز بررسی های علمی و افتاء و دعوت و ارشاد، جناب شیخ عبدالله محمد بن حمید، رئیس
مجلس اعلای قضاء قرار داشتند که مرا به این امر ترغیب نمودند و حتی چندین بار در مورد چاپ آن از من سؤال کردند!
و اکنون آن بحث را با اضافاتی کوتاه در بعضی موارد، تقدیم می کنم و از خداوند عزوجل می خواهم که مرا توفیق دهد که
به سنت نبوی خدمت کنم و به دفاع از آن بپردازم و از او مسئلت دارم بر همگان توفیق تفقه در دین، تعظیم شریعت و
پیروی از آن را عنایت فرماید.
انه سمیع مجیب
مدینه منوره: عبدالمحسن العباد – ۱۴۰۲ ه
… و خدای را سپاس که ترجمه کتاب تکمیل گردید. به امید آنکه بزودی در ایران چاپ شود و گامی باشد در راستای
اهداف وحدت طلبانه اسلامی که دشمنان مشترک، سخت در کمین آن نشسته اند ولی بی تردید «مکر» الهی برتر و بالاتر
خواهد بود و: ان ربک لبالمرصاد!
۵ شعبان المعظم ۱۴۱۴ ه (دیماه ۱۳۷۲)
مدینه منوره: سید هادی خسروشاهی
… به مکه مکرمه می رسیم; اعمال «عمره مفرده » پایان می پذیرد… بار کتابفروشی ها را می گردم، چند کتاب خریده ام، اما
هنوز به دنبال کتابی می گردم که به نوشته مؤلفی (۶) از بهترین کتابها در این زمینه است: کتاب الاحادیث الوارده
فی المهدی، فی میزان الجرح والتعدیل تالیف شیخ عبدالعلیم بن عبدالعظیم که رساله فوق لیسانس وی در جامعه
ام القری است، هیچیک از ناشرین مکه هم کتاب را ندارند… ناچار برای پیدا کردن مؤلف آن، روز سه شنبه، (۷) شعبان ۱۴۱۴
ه به «جامعه ام القری » در مکه مکرمه می روم:
دکتر عبدالعلیم بن عبدالعظیم؟ – کلیه الدعوه؟!
مسؤول قسم «المعهد العلمی » با اخلاقی بهتر از اهل مدینه!می گوید:بلی او در اینجا بود ولی اکنون در
«رابطه العالم الاسلامی » کار می کند: قسم الدعوه! جوانی مؤدب تر از همه می رسد! اهلا و سهلا! الاخ من ایران؟… نعم!
خوش آمدید. امری هست؟
می پرسم جنابعالی؟: «حسن الصبیعی » هستم. در دانشگاه تدریس می کنم. عموی من نائب رئیس دانشگاه است.
خوشحال می شوم… از کتاب و مؤلف آن جویا می شوم. به اتاق سرپرست «کلیه الدعوه » می رود و از او سؤال می کند او هم
خبر ندارد… جوانی می گوید: شیخ در رابطه است!… خداحافظی می کنم که به رابطه بروم. با توجه به سابقه آشنایی با
بعضی از اعضای آن … حسن می گوید، نه! من می رسانم راه دور است، در ساختمان قبلی نیستند… خارج از مکه است… با
حسن به رابطه می رویم. می گویند: شیخ سرورالصبان و شیخ صالح القزاز – هر دو رئیس رابطه – خیلی وقت پیش
مرده اند! از شیخ محمد محمود الصواف می پرسم (رهبر فراری اخوان المسلمین عراق، که در دوران عبدالکریم قاسم در
بغداد محکوم به اعدام شد و از زندان فرار کرد و از راه سوریه به مکه رفت و مقیم شد و استاد «کلیه الشعریه » و عضو رابطه
بود و در سالهای پیش از انقلاب که مشرف می شدم هر شب در نماز مسجدالحرام او را می دیدم و در رابطه هم … رفیقی
شفیق و برادری با اخلاص بود…) می گویند او هم سال قبل مرده است! شیخ صفوت؟ از او خبری نیست، گویا از مملکت
رفته است! شیخ اسد شهاب که در روزنامه العالم الاسلامی کار می کرد؟ او در اندونزی است. شیخ ناصر العبودی؟ بلی او
نائب رئیس رابطه است، اما اکنون در مکه نیست! شیخ عبدالله العقیل که مسؤول «قسم الدعوه » اوقاف کویت بود و اکنون
مسؤول «قسم الدعاه » در رابطه است؟ ولی او هم در مرخصی است.
به حسن می گویم: برادر! برگردیم… با حوصله عربی می گوید: کمی صبر کنید و سپس تلفنی می زند و با خوشحالی
می گوید: یا اخی دیدید! خود شیخ عبدالعلیم هست، می خواهید او را ببینید؟… بلی حتما! من اصلا به خاطر کتاب او این
همه گشته ام و مزاحم شما!… در طبقه سوم ساختمان مفصل و جدید «رابطه العالم الاسلامی » بخش تبلیغات، شیخ را
می یابیم. اخلاق نیکویی دارد، اهل بلد نیست و از هند است! کتاب او رساله برای اخذ درجه فوق لیسانس از دانشگاه
«ام القری » تالیف شده و هنوز چاپ نشده و مخطوط است و فقط چند نسخه ای زیراکس کرده و به دوستان داده و دیگر
ندارد!… از او می خواهم نامه ای به دبیرخانه دانشگاه بنویسد تا نسخه ای به ما بدهند! نامه را می نویسد… که اگر «نظام
جامعه ام القری » اجازه می دهد از سوی مؤلف مانعی نیست! همه جا بروکراسی! حتی در امور تبادل فرهنگی؟ تشکر
می کنم و خداحافظی… نامه را به حسن می دهم، قول می دهد که فوری تهیه کند… اما فردا به هتل زنگ می زند که کتاب
چون مفصل است هفته دیگر حاضر می شود… آدرس حوزه علمیه قم و «وزارت متبوع » را می دهم تا هر وقت حاضر شد
بفرستد… و قول می دهد!
مکه المکرمه
جمعه ۱۰ شعبان ۱۴۱۴ه
… از ۲۵ کتابفروشی مدینه منوره، مکه مکرمه و جده و ۴۰ غرفه نمایشگاه کتاب در دانشگاه مدینه جمعا ۳۰ جلد کتاب
درباره «مهدی » و «اشراط الساعه »۷ تهیه می کنم که موضوع آنها یا به طور مستقل درباره ن «علائم الظهور» (اشراط الساعه)
به بررسی احادیث مهدی پرداخته و اغلب آنها را صحیح و متواتر نامیده اند. فهرست این کتابها به قرار زیر است:
۱- عقدالدرر فی اخبارالمنتظر و هوالمهدی علیه السلام، تالیف شیخ یوسف بن یحیی بن علی بن عبدالعزیز المقدسی
الشافعی (متوفی به سال ۶۵۸ ه)، تحقیق از شیخ مهیب بن صالح بن عبدالرحمن البودینی، چاپ اردن، مکتبه المنار،
۱۴۰۵ ه (در ۴۳۰ صفحه بزرگ).
۲- الاحتجاج بالاثر علی من انکر المهدی المنتظر (۸) ، تالیف: شیخ حمود بن عبدالله بن حمود التویجری، چاپ دوم،
ریاض، مکتبه دارالعلیان
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 