پاورپوینت کامل نشان امامت ۳۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل نشان امامت ۳۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل نشان امامت ۳۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل نشان امامت ۳۰ اسلاید در PowerPoint :

۳۸

اشاره:

شیعیان، بر اساس یک سنت همیشگی به هنگام آغاز دوران امامت هر یک از امامان(ع) در پی
یافتن نشانه ها و دلایلی بر می آمدند که با آنها امر امامت امام جدید برایشان مسلم
شود. با آغاز امامت امام عصر(ع)

نیز این اتفاق افتاد و گروههای مختلفی از شیعیان در صدد برآمدند که با یافتن
نشانه هایی نسبت به امامت امام مهدی(ع) به یقین برسند.

آنچه در پی خواهد آمد دو حکایت در این زمینه است که از کتاب کمال الدین شیخ صدوق
(ره) نقل شده است.

ابوالأدیان می گوید:

من خدمتکار امام حسن [عسکری](ع) بودم و نامه های او را به شهرها می بردم و در آن
بیماری که منجر به فوت او شد نامه هایی نوشت و فرمود آنها را به مدائن برسان.
چهارده روز اینجا نخواهی بود و روز پانزدهم

وارد سامرّاء خواهی شد و از سرای من صدای واویلا می شنوی و مرا در مغتسل می یابی.
ابوالأدیان گوید: ای آقای من! چون این امر واقع شود امام و جانشین شما که خواهد
بود؟ فرمود: هر کس پاسخ نامه های

مرا از تو مطالبه کرد همو قائم پس از من خواهد بود، گفتم: دیگرچه؟ فرمود: کسی که بر
من نماز خواند همو قائم پس از من خواهد بود، گفتم: دیگرچه؟ فرمود: کسی که خبر دهد
در آن همیان چیست همو قائم

پس از من خواهد بود. و هیبت او مانع شد که از او بپرسم در آن همیان چیست؟

نامه ها را به مدائن بردم و جواب آنها را گرفتم و همانگونه که فرموده بود روز
پانزدهم به سامرّاء درآمدم و به ناگاه صدای واویلا از سرای او شنیدم و او را بر
مغتسل یافتم و برادرش جعفربن علی را بر در سرا دیدم و

شیعیان را بر در خانه اش دیدم که وی را به مرگ برادر تسلیت و بر امامت تبریک
می گویند. با خود گفتم: اگر این امام است که امامت باطل خواهد بود؛ زیرا می دانستم
که او شراب می نوشد و در کاخ قمار می کند و

تار می زند، پیش رفتم و تبریک و تسلیت گفتم و از من چیزی نپرسید، آنگاه عقید بیرون
آمد و گفت: ای آقای من! برادرت کفن شده است برخیز و بر وی نمازگزار! جعفربن علی
داخل شد و بعضی از شیعیان که

سمّان و حسن بن علی – که معتصم او را کشت و به سلمه معروف بود – در اطراف وی بودند.

چون به سرا درآمدیم حسن بن علی را کفن شده بر تابوت دیدم و جعفربن علی پیش رفت تا
بر برادرش نماز گزارد و چون خواست تکبیر گوید کودکی گندم گون با گیسوانی مجعد و
دندانهایی که بین آنها فاصله بود،

بیرون آمد و ردای جعفربن علی را گرفت و گفت: ای عمو! عقب برو که من به نمازگزاردن
بر پدرم سزاوارترم. و جعفر با چهره ای رنگ پریده و زرد عقب رفت.

آن کودک پیش آمد و بر او نماز گزارد و آن حضرت کنار آرامگاه پدرش به خاک سپرده شد.
سپس گفت: ای بصری! جواب نامه هایی را که همراه توست بیاور، و آنها را به او دادم و
با خود گفتم این دو نشانه، باقی

می ماند همیان. آنگاه نزد جعفربن علی رفتم در حالی که او آه می کشید. حاجز وشّاء به
او گفت: ای آقای من! آن کودک کیست تا بر او اقامه حجت کنیم. گفت: به خدا سوگند هرگز
او را ندیده ام و او را نمی شناسم.

ما نشسته بودیم که گروهی از اهل قم آمدند و از حسن بن علی(ع) پرسش کردند و فهمیدند
که او در گذشته است و گفتند: به چه کسی تسلیت بگوییم؟ و مردم به جعفر بن علی اشاره
کردند، آنها بر او سلام

کردند و به او تبریک و تسلیت گفتند و گفتند: همراه ما نامه ها و اموالی است، بگو
نامه ها از کیست؟ و اموال چقدر است؟ جعفر در حالی که جامه های خود را تکان می داد
برخاست و گفت: آیا از ما علم غیب

می خواهید.

راوی گوید: خادم از خانه بیرون آمد و گفت: نامه های فلانی و فلانی همراه شماست و
همیانی که درون آن هزار دینار است که نقش ده دینار آن محو شده است. آنها نامه ها و
اموال را به او دادند و گفتند: آنکه تو را

برای گرفتن اینها فرستاده همو امام است. جعفربن علی نزد معتمد عباسی رفت و ماجرای
آن کودک را گزارش داد. معتمد کارگزاران خود را فرستاد و صقیل جاریه را گرفتند و از
وی مطالبه آن کودک کردند، صقیل منکر

او شد و مدعی شد که باردار است تا به این وسیله کودک را از نظر آنها مخفی سازد و وی
را به ابن الشوارب قاضی سپردند و مرگ ناگهانی عبیدالله بن یحیی بن خاقان و شورش
صاحب زنج در بصره پیش آمد و از

این رو از آن کنیز غافل شدند و او از دست آنها گریخت و الحمدلله رب العالمین.

• • • • • • • • •

علی بن سنان موصلی گوید:

چون آقای ما ابومحمد حسن بن علی(ع) درگذشت، از قم و بلاد کوهستان نمایندگانی که
معمولا وجوه و اموال را می آوردند درآمدند و خبر از درگذشت امام حسن(ع) نداشتند و
چون به سامرّاء رسیدن

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.