پاورپوینت کامل امامت بر قله معنویّت ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل امامت بر قله معنویّت ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امامت بر قله معنویّت ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل امامت بر قله معنویّت ۱۰۹ اسلاید در PowerPoint :
۱۸
وَ إذِ ابْتَلی إبْراهیِمَ رَبُّهُ بِکَلِمات فَأتمَّهُنَّ قالَ إنّی جاعِلُکَ
لِلنّاس إماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیَّتیِ قَال لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمیِنَ؛۱
بیاد آور آن هنگامی را که خدای ابراهیم او را با وسایل گوناگونی مورد آزمایش قرار
داد و او به خوبی از عهده آزمایش برآمد. خدا به او فرمود: من تو را امام مردم قرار
دادم. [ابراهیم(ع)] عرض کرد: از ذرّیّه من نیز! خدا فرمود: عهد و پیمان من به
ستمکاران نمی رسد.
مقام امامت رفیع ترین مقام معنوی
این آیه شریفه از جمله آیاتی است که در مسئله «امامت» مورد استدلال قرار گرفته؛ هم
از جهت اثبات لزوم امام در میان بشر و هم از جهت اثبات عصمت برای امام؛ و نشان
می دهد عالی ترین و رفیع ترین مقام از مقامات معنوی که نصیب برخی از اولیای خدا
می شود، مقام امامت است که پس از طیّ مراحل متعدّد از مقامات معنوی، شایستگی نیل به
آن مقام را پیدا می کند و هادی الی الله می شوند.
اقسام هدایت
هدایت دو قسم است:
۱. ارائه الطّریق؛ یعنی: راهنمایی کردن و راه را نشان دادن. ۲. ایصال به مطلوب؛
یعنی: به مقصد رساندن. راه نشان دادن، غیر از به مقصد رساندن است! از باب مثال شما
در خیابان در اتومبیل خود نشسته اید. کسی می آید و از شما آدرس منزلی را می پرسد.
شما راهنمایی می کنید و می گویید: تا انتهای این خیابان برو. بعد دست راست اولین
کوچه و سومین خانه است. این ارائه الطریق و راهنمایی کردن است. اما اگر او را در
ماشین خود نشاندید و بردید و به مقصد رساندید؛ این «ایصال به مطلوب» است. مقام نبوت
مقام ارائه الطریق است که با ابلاغ احکام آسمانی دین، راه حرکت به سوی خدا را نشان
بندگان خدا می دهد اما مقام امامت مقام ایصال به مطلوب است که جان و روح انسان را
در مسیر اعتقادات حقّه و اخلاق فاضله و اعمال صالحه با اشراق شمس ولایت خویش حرکت
می دهد و او را به مقصد اعلای معرفه الله و محبّه الله و لقاء الله می رساند
آن گونه که آفتاب با اشراق اشعّه خود بذر را حرکت می دهد و آن را درختی بارور
می سازد.
رسول اکرم(ص) واجد سه مقام نبوّت، رسالت و امامت
از میان اولیای خدا(ع) بعضی به مقام نبوت می رسند و از میان انبیا برخی به مقام
رسالت نائل می شوند و از میان رسولان نیز افراد معدودی حائز مقام امامت می گردند،
البتّه اقلیّتی هم دارای هر سه مقام از نبوت و رسالت و امامت می باشند چنان که حضرت
رسول الله اعظم(ص) واجد تمام مقامات، آن هم در رتبه اعلا و ارفع آنها بوده اند، چون
همه انبیا و رسل(ع) در یک رتبه نیستند و فاصل و افضل دارند. این گفتار خداست که
می فرماید:
… و لقد فضّلنا بعض النبییّن علی بعض…؛۲
… ما بعضی از پیامبران را بر بعضی تفضیل داده ایم…
امامان(ع) پس از پیامبر اکرم(ص) اگرچه دارای نبوت و شریعت جدید نمی باشند، اما مقام
امامتشان که حرکت دادن روح و جان بشر و رساندن آن به مقصد اعلا می باشد تا روز
قیامت ثابت و باقی است و در عین حال که تمام مقامات معنوی جمیع انبیاء و رسل(ع) را
دارند؛ ولی چون بعداز نبوت ختمیّه، نبیّ و شریعتی نباید باشد آن مقرّبان درگاه خدا،
پیامبر و مبعوث برای تأسیس شریعت نمی باشند و مع الوصف از جهت وصایتشان برای پیامبر
خاتم(ص) افضل از همه انبیا و رسل(ع) می باشند. حال آیه شریفه نشان می دهد که مقام
امامت، مقام ارفع و اعلایی است که ولی خدا پس از طی مراحلی به آنجا می رسد.
در هرحالی مورد امتحان خداییم
ربّ ابراهیم، ابراهیم را در معرض ابتلا قرار داد؛
یعنی: خدای ابراهیم(ع) از آن نظر که ربّ است و می خواهد تدبیر و تکمیل کند و از نقص
به کمال برساند متصدّی تکمیل ابراهیم شد. ابتلا یعنی: آزمایش و امتحان. قبلاً بیان
شده که امتحان الهی از سنخ امتحانات ما نیست! امتحان خدا یعنی موجودی را در آغوش
حوادث و وقایع گوناگون قرار می دهد تا استعدادهایی که در کمون ذات آن موجود هست
بارز شود و از قوّه به فعلیّت برسد. مثل اینکه باغبان بذر را تحت عواملی از تابش
آفتاب و بارش باران و وزش بادها قرار می دهد تا رشد و نموّ کرده و تبدیل به درخت یا
بوته گلی گردد این سنت همیشگی و همگانی پروردگار عالمیان است و هیچ موجودی از این
سنّت الهی مستثنی نمی باشد. درباره انسان فرموده است:
إنّا خلقنا الإنسان من نطفه أمشاج نبتلیه فجعلناه سمیعا بصیراً؛۳
ما انسان را از نطفه مختلط [سرشار از استعدادهای فراوان] آفریدیم که او را در معرض
ابتلا و آزمایش قرار دهیم و سرانجام او را شنوا و بینا گردانیدیم.
در آیه دیگر خطاب به تمام انسان ها می فرماید:
و لنبلونّکم بشیءٍ من الخوف و الجوع و نقص من الأموال و الأنفس و الثّمرات…؛۴
به طور قطع و مسلّم ما شما را با [پیش آوردن صحنه های گوناگون از] ترس و گرسنگی و
فقر و بیماری، از دست دادن اموال و عزیزان و … می آزماییم…
ما هم اکنون در هر حال و هرکاری که هستیم مبتلا می باشیم! یعنی: مورد امتحان خدا
قرار گرفته ایم با افکار و اخلاق و اعمال و حرکات و سکناتمان در حال پس دادن امتحان
هستیم. فکری که می کنیم، سخنی که می گوییم و چشمی که به جایی می افکنیم در حال حرکت
و سیر امتحانی خدا می باشیم:
إذ یتلقّی المتلقّیان عن الیمین و عن الشّمال قعید ما یلفظ من قول إلا لدیه رقیب
عتید؛۵
دو گیرنده حرف و عمل از سمت راست و چپ نشسته اند و کوچک ترین کلمه ای از زبانی صادر
نمی شود مگر اینکه نگهبان آماده ضبط آن را می گیرد در محفظه جان نگه می دارد و
آن را طریق امتحان انسان قرار می دهد.
سنگینی ابتلای اولیای خدا
آری؛ همه ما در همه حال در مسیر امتحانی خاص حرکت می کنیم و مبتلا به ابتلای خدا
می باشیم. جوانان مبتلا به شهوتند! ثروتمندان مبتلا به ثروت! قدرتمندان مبتلا به
قدرت! دانشمندان مبتلا به علم و دانش و همچنین اصناف و گروه های دیگر از انسان ها
همه مبتلا به ابتلای مناسب با شرایط ویژه خود می باشند در این میان انبیاء و اولیای
مقرّب در پیشگاه خدا صحنه های ابتلای سنگین تری دارند.
و إذ ابتلی إبراهیم ربّه بکلمات فأتمّهّن؛
خدای ابراهیم او را با کلماتی مبتلایش ساخت و او آنها را به اتمام رسانید و از صحنه
امتحان و آزمایش خدا با مقبولیّت کامل بیرون آمد. مفسّران می فرمایند: مقصود از
(کلمات) که ابراهیم(ع) به وسیله آنها مبتلا و آزمایش شد همان وقایع طاقت فرسایی بود
که در زندگی آن حضرت پیش آمد و او را در آغوش خود فشرد و به نهایت درجه پختگیش
رسانید.
سه صحنه دشوار امتحانی برای حضرت ابراهیم(ع)
حضرت ابراهیم(ع) در سه صحنه بسیار دشوار امتحانی قرار گرفت ابتدا در سنین اول جوانی
(ظاهراً بیش از شانزده سال از سنش نگذشته بود) در حالی که یک تن تنها در مقابل
دنیایی از کفر و شرک و الحاد ایستاده و آن ها را دعوت به توحید می کرد، آنچنان از
خود مقاومت نشان داد که به فرموده قرآن، جمعیت کافر و ملحد در میان خود فریاد
کشیدند:
… حرّقوه و انصروا آلهتکم إن کنتم فاعلین؛
… او را بسوزانید و خدایان خود را یاری کنید، اگر کاری از شما ساخته است.
او را در میان خرمنی از آتش سوزان افکندند و در ازای این از خودگذشتگی از جانب خدا
به آتش فرمان رسید:
… یا نار کونی برداً و سلاماً علی إبراهیم؛۶
… ای آتش! بر ابراهیم سرد و سالم باش.
امتحان دیگرش این که در سنّ کهولت و پیری از جانب خدایش مأمور شد که باید همسرت
(هاجر) را با کودک نوزادت [اسماعیل(ع)] ببری در میان بیابان خشک و سوزان حجاز
بگذاری و برگردی!! حال آن زن بینوا هرچه التماس می کند: آخر من یک زن تنها با یک
کودک شیرخوار در این بیابان بی آب و آبادانی چه کنم؟! او می گوید: این مأموریّتی
است که من دارم و باید انجام بدهم! آیا این کار انصافاً کار دشواری نیست؟ اگر
بگوییم از نظر مردان غیور از رفتن در میان آتش هم دشوارتر است، اغراق نگفته ایم.
اما سومین صحنه امتحانیش از هر دو صحنه پیشین نیز دشوارتر و طاقت فرساتر شد و آن
اینکه باید با دست خودت سر نوجوان سیزده ساله دلبندت را ببری!! آه چه دستور
هول انگیزی و چه کار مردافکنی و چه بار کمرشکنی! ابراهیم(ع) این بارهای سنگین را به
دوش گرفت و سالم به مقصد رسانید که خدایش می فرماید:
ابراهیم آنها را به نحو تمام و کمال انجام داد؛ آنگاه خداوند منّان در مقام تقدیر و
تجلیل از این فداکاری ها عالی ترین مدال افتخار را به سینه این بنده مسلم و مخلص
خود نصب کرد و فرمود [ای ابراهیم] اینک من تو را امام برای مردم قرار دادم که اداره
و رهبری جامعه بشر را از تمام ابعاد و جهات از ظاهری و باطنی، مادّی و معنوی، جسمی
و روحی، دنیوی و اخروی، تکویناً و تشریعاً نیازمندی های آنها را برطرف سازی و هادی
به تمام معنای کلمه برای آدمیان باشی. چنانکه فرموده است:
و جعلناهم أئمّه یهدون بأمرنا و أوحینا إلیهم فعل الخیرات…؛۷
ما آنها را امامان مردم قرار دادیم که به امر و فرمان ما هدایت می کنند، انجام
کارهای نیک را به آنها وحی کردیم…
همان امری که خودش اثرگذاری آن را بیان کرده و فرموده:
إنّما أمره إذا أراد شیئا أن یقول له کن فیکون؛۸
امر و فرمان او این است که هرچه را اراده کند به او می گوید: موجود شو، آن هم موجود
می شود.
امکان استفاده این معنا از این جمله هست که به طور وحی تکوینی ساختمان وجود
امامان(ع) را منبع و چشمه جوشان تمام افکار و اخلاق و اعمال نیک قرار دادیم و لذا
تنها آنها هستند که می توانند جامعه بشر را در تمام گذرگاه ها هدایت کنند.
امامت حضرت ابراهیم(ع) پس از کسب مقامات معنوی
این روایت از حضرت امام صادق(ع) منقول است:
«خداوند ابراهیم را پیش از اینکه پیامبرش قرار دهد، عبد و بنده خود قرار داد و پیش
از اینکه او را رسول خود سازد نبّی و پیامبرش گردانید و پیش از اینکه او را به
عنوان خلیل خود برگزیند؛ به عنوان رسول خویش انتخاب کرد و پیش از اینکه او را امام
قرار دهد، خلیل خود قرار داد و پس از اینکه تمام این مقامات عالیه را در وجود او
جمع کرد، آنگاه به او فرمود: اینک من تو را امام مردم قرار دادم و این مقام آنچنان
در نظر ابراهیم بزرگ و با عظمت جلوه کرد که عرضه داشت: خدایا! از ذرّیّه و دودمان
من نیز امامانی انتخاب کن. خدا فرمود: عهد و پیمان من به ستمکاران نمی رسد.»۹
تفاوت لطیف عبد با عابد
از جمله نکات شایان دقّت در این روایت این است که، امام(ع) اوّلین پلّه برای ارتقای
به مقامات عالیه را عبودیّت نشان داده که خداوند پیش از اینکه ابراهیم(ع) را به
مقامات بلند نبوّت و رسالت و … ارتقاء دهد او را به عبد بودن و بنده واقعی بودن
پذیرفته است. به این لطیفه هم باید توجّه داشت که عبد با عابد فرق دارد. عبادت با
عبودیت متفاوت است. عابد کسی است که دارای عبادت از نماز و روزه و … است اما عبد
آن کسی است که به مرحله تسلیم محض بودن در مقابل فرمان مولایش رسیده و جز اطاعت از
فرمان او به چیزی نمی اندیشد و جز رضا و خشنودی او چیز نمی طلبد و این معنای عبودیت
و بنده بودن است که از عهده همه کس برنمی آید!
بنده آن باشد نه قهر آرد نه خشم
هرچه گویندش بکن، گوید به چشم
مردمی که اهل نماز و روزه و حجّ و خمس و زکاتند اما وقتی صحنه گناهی از حرام کاری و
حرام خواری پیش آید؛ دست از فرمان خدا برمی دارند و اتباع از شیطان و هوای نفس خود
می کنند! اینان عابدند و اهل عبادت، اما عبد نیستند و واجد مقام بندگی و عبودیت
نمی باشند. عبد الله و بنده خدا بودن و عبودیت داشتن؛ شرف و کرامتی است که نصیب
هرکسی نمی شود. عبودیت زمینه ساز رسالت است که در تشهد نماز می گوییم:
أشهد انّ محمّداً عبده و رسوله؛
گواهی می دهم که محمّد، عبد و فرستاده اوست.
یعنی ابتدا به عبودیّت محمد(ص) و سپس به رسالت آن حضرت شهادت می دهیم. عبودیت،
سکّوی پرواز به آسمان و اولین قدم برای رفتن به معراج است، که خدا فرموده:
سبحان الّذی أسری بعبده لیلاً من المسجد الحرام إلی المسجد الأقصی…؛۱۰
منزه آن خدایی که عبدش را شبانه برای سیر و سفر به آسمان از مسجدالحرام حرکت داد…
اینجا نفرموده: (أسری بنبیّه)؛ یا (برسوله)؛ یعنی از آن جهت که نبیّ و رسولش بوده
به آسمان نبرده است بلکه فرموده: أسری بعبده؛ از آن جهت که بنده و عبدش بوده،
آسمانیش کرده است. چون بنده بوده، رسولش کرده و چون بنده بوده به معراجش برده است.
آنچه که واقعاً کمال است و بسیار پربها، عبد بودن و عبودیت داشتن است نه تنها عابد
بودن و عبادت فراوان انجام دادن. چه بسا آدمی که یک سال و چند سال در بستر بیماری و
در حال اغما افتاده و قادر به حرکت و انجام عبادت نیست امّا چون عبد است و دارای
عبودیت، هر نفسش تسبیح و هر ناله اش تحمید است و در همان حال اغما، نامه عملش پر از
عبادات فراوان است. اما آن یکی عابد است و نماز و روزه و ذکر و دعای بسیار دارد ولی
وقتی سر دو راهی بین خدا و هوی قرار می گیرد، هوی را بر خدا ترجیح می دهد و در
نتیجه نامه عملش را خالی از آن همه عبادات می بیند.
لزوم مقام عصمت امام(ع)
باری، پس از اینکه از آیه مورد بحث، عظمت و رفعت مقام امام استفاده شد، از جمله آخر
لزوم مقام عصمت برای امام نیز استفاده می شود که امام باید معصوم از هرگونه خطا و
عصیان باشد زیرا وقتی ابراهیم(ع) مقام امامت در نظرش بزرگ آمد از خدا تقاضا کرد که
امامت را در ذرّیّه و نسل وی تداوم بخشد. خداوند در جواب آن تقاضا نه اثبات کلی کرد
و نه نفی کلّی. بلکه فرمود: امامت که عهد و پیمان من است تناسب با ظالمان از
ذرّیّه ات ندارد. یعنی تنها آن گروه از ذرّیّه ات شایستگی برای امامت دارند که
دامنشان منزّه و مطهّر از آلودگی ظلم باشد و عنوان ظلم به هیچ نحوی از انحاء انطباق
با آنها نداشته باشد و از طرفی هم فرموده است:
…من یتعدّ حدود الله فقد ظلم نفسه…؛۱۱
…هرکس تعدّی از حدود خدا بنماید به خود ظلم کرده…
و ظالم به حساب آمده است و ظالم، حقّ تصدّی امامت که عهد خداوند است ندارد! آدم کم
خرد را نشاید که امام انسان پرهیزکار باشد. در اثر یک لحظه ارتکاب گناه در تمام مدت
عمر، عنوان ظالم بر او منطبق می گردد و از صلاحیّت تصدّی امامت خارج می شود و لذا
به مفاد آیه شریفه، تنها کسی اهلیّت امامت دارد که در تمام مدّت عمرش مبرّی و معصوم
از هرگونه ظلم و ارتکاب خطا و گناه باشد.
اینجا تذکّراً عرض می شود: اما اکنون در شرایطی قرار گرفته ایم که اصول اعتقادی ما
(به ویژه اصل امامت) از طرف دشمنان حقّ از طرق گوناگون مورد هجوم قرار گرفته و با
القاء شبهات و تشکیکات ایجاد تزلزل در اذهان بسیاری از افراد ناپخته و خام
می نمایند! در چنین شرایطی ما وظیفه داریم ابتدا با تفکّر و تحقیق و مطالعه
کتاب هایی که در زمینه اعتقادات نوشته شده و استمداد از افکار عالمان بصیر و امین،
پایه اعتقادات خود را محکم کنیم و سپس در صورت توانایی، به تحکیم اصول اعتقادی
دیگران نیز بپردازیم. بعضی از جوان های پاک و متدیّن گاهی می گویند: ما وقتی با
فلان آدم بحث دینی می کنیم، از ما نمی پذیرد، چه کنیم؟ عرض می شود: ما موظّف نیستیم
که عقیده خود را به کسی بقبولانیم بلکه موظّفیم پس از اینکه عقیده خود را برای
خودمان روشن و متقن ساختیم، برای طرف بحث خود بیان کنیم اگر دیدیم او از در لجاج و
عناد وارد می شود و اصلاً نمی خواهد بپذیرد در این صورت وظیفه داریم او را به حال
خود رها کنیم تا بحثمان سر از جدال و مراء (ستیز) در نیاورد که این خود از رذایل
است! خدا به رسولش(ص) فرموده است:
… قل الله ثمّ ذرهم فی خوضهم یلعبون؛۱۲
… بگو: الله و سپس رهاشان کن تا در باطل گرایی خود بازی کنند.
…و إن تولّوا فإنّما علیک البلاغ…
…اگر از تو روبرگرداندند تو وظیفه ات تنها ابلاغ و رساندن است…
که انجام داده ای و پذیرفتن یا نپذیرفتن آنان مربوط به تو نمی باشد! البته اگر
دیدید طرف بحث شما واقعاً می خواهد تحقیق کند و بفهمد ولی شما توانایی رفع شبهه اش
را ندارید در این صورت با کمال شهامت بگویید: من بیش از این نمی دانم، شما به شخص
عالم تر از من مراجعه کنید و فلان کتاب را مطالعه نمایید.
بیان اجمالی اصول اعتقادی
حال به این روایت که اصول اعتقادی ما را به طور اجمال بیان می فرماید توجّه
فرمایید:
حضرت امام صادق(ع) از آباء کرامش نقل فرموده که: رسول خدا(ص) فرمود: جبرئیل از
خداوند بلند مرتبه برای من حدیث کرد که او فرمود: کسی که اقرار کند که خدایی جز من
نیست و محمد(ص) بنده من و رسول من است و علیّ بن ابیطالب(ع) خلیفه من و امامان از
فرزندان او حجّت های من هستند؛ او را به رحمت خودم داخل بهشت می کنم و به عفو خودم
از آتش نجات می دهم و کسی که شهادت ندهد که جز من خدایی نیست یا شهادت به این بدهد
ولی شهادت ندهد که محمد بنده من و رسول من است یا به این شهادت بدهد ولی شهادت ندهد
که علی بن ابیطالب خلیف
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 