پاورپوینت کامل یهود دشمن دیرینه اسلام ;گفت وگو با حجت الاسلام مهدی طائب ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل یهود دشمن دیرینه اسلام ;گفت وگو با حجت الاسلام مهدی طائب ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل یهود دشمن دیرینه اسلام ;گفت وگو با حجت الاسلام مهدی طائب ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل یهود دشمن دیرینه اسلام ;گفت وگو با حجت الاسلام مهدی طائب ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۴

انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع) نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور می دهد؛ آیا او
بشارت به ظهور خودش می دهد. حال انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن
این مطلب را به یهودیان نسبت می دهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر
قرآن نمی گفت «یحرّفون» به معنای تحریف می کنند، یعنی این صفت این قوم است و لذا
یکی از مسائلی که بسیار باید آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریف گری قوم صهیونیست
است

اشاره:

حجت الاسلام والمسلمین «مهدی طائب»، محقق، مدرس و پژوهشگر درد آشنایی است که پس از
تحصیلات و مطالعات گسترده در حوزه های مختلف علوم حوزوی، جمع کثیری از طلاب و
دانشجویان این دیار را از شرب علم و آگاهی خود سیراب می سازد. «مطالعات ژرف ایشان
درباره تاریخ و بیشینه یهود و بنی اسراییل» موجب بود تا گفت وگوی صمیمانه در این
باب گشوده شود. در شماره ۵۳ مجله، مقطع اول تاریخ یهود را تا زمان ظهور اسلام پای
صحبت های ایشان نشستیم. در این بخش نگاهی به رویارویی دیرینه و ریشه دار یهود با
اسلام و معصومین(ع) می اندازیم امید که مقبول طبع لطیفشان گردد. ان شاءالله

درباره قوم یهود و امکاناتی که خداوند به واسطه حضرت موسی(ع) به این قوم عطا کرده
است، آیا با این کار، به قول معروف، تیغ به دست زنگی مست داده نشده است؟

این قوم، در آغاز، زنگی مست نبوده اند، بلکه در آغاز قوم متدینی هستند که طی ۴۰۰
سال فشار فرعون برای بی دین سازیشان در مجموع خود را حفظ کرده اند و دیندار
مانده اند و به ندای خروج حضرت موسی(ع) نیز پاسخ مثبت داده اند. نارسایی هایی که در
میان ایشان هنگام خروج رخ می دهد، به خاطر وجود شیطان در این دنیا طبیعی است. فشار
فرعون برای بی دین کردن اینها در آن زمان بر این قوم بسیار سخت و سنگین بوده است و
در این شرایط اینها مقاومت کرده اند. حتی نارسایی هایی که در دوران آموزش پیش
می آید طبیعی است و ارتدادی که رخ می دهد نیز ارتدادی طبیعی به واسطه سنگینی
مأموریت و برابری نیروهاست. در واقع ورود اینها به قدس ایمان بسیاری قوی و مستحکمی
می طلبید.

و علی الله فلیتوکّل المؤمنون.۱

پس مؤمنان باید که بر خدای توکل کنند.

مانند این اتفاق در میان مسلمان ها هنگام جنگ احد نیز مشاهده می شود، در جنگ احد
وقتی بحث شهادت پیامبر اکرم (ص) مطرح می شود، بعضی از مسلمانان که ضعیف الایمان
هستند فرار می کنند. در مجموع، تلاش بنی اسراییل برای دینشان تلاش ممدوحی است.
جریان یهود انحرافی است که در این مجموعه رخ می دهد و این قبیل انحرافات در طول
تاریخ ناگریز است. آیا بر روی زمین نباید چاقو ساخت، چون امکان دارد عده ای استفاده
نادرست از چاقو کنند و اگر چاقو ساخته شد مطمئناً انسان هایی که صالح نیستند نیز از
آن استفاده خواهند کرد. خداوند متعال تیغ را به دست زنگی مست نداده است. بلکه به
دستان انسان خوب هم داده است ولی انسان بد از این تیغ استفاده کرده است. کسانی که
سرکشی می کنند از بنی آدم هستند و بنی آدم قرار نبوده است سرکش باشند. بلکه بعداً
بد شده اند و راه کج را انتخاب کرده اند. ما چون به دنبال بیان سازمان یهود هستیم،
بیشتر نقاط منفی این مجموعه را ذکر می کنیم و اگر بخواهیم نقاط مثبتشان را ذکر کنیم
در قالب انبیاء و کارهای مثبتی که همراهان ایشان انجام داده اند این کار را انجام
می دهیم. خداوند متعال وقتی از حضرت داوود(ع) بحث می کند، حرکت ایشان به سمت دشمن
را به عنوان نقاط مثبت ذکر می کنند و نقاط منفی که رخ داده است را نیز ذکر می کند؛

و ما ءآمن معه إلّا قلیلٌ.۲

جز اندکی، به او ایمان نیاوردند.

ولی نقاط مثبت نیز ذکر شده است.

کم من فئه قلیلهٍ غلبت فئهً کثیرهً بإذن الله.۳

چه بسا، گروه اندکی، به خواست خدا، برگروه بسیاری غلبه کنند.

ما در اینجا به دنبال انحرافی هستیم که میان اینها رخ داده و این نتیجه تاریخی را
به بار آورده است. در حقیقت، خداوند متعال وقتی به حضرت آدم(ع) فرزند عطا می کند،
هر دو فرزندانشان، هابیل و قابیل، تحت تعلیم حضرت آدم بودند. حضرت آدم به قابل
تعلیم نداده است تا منحرف شود ولی قابیل منحرف می شود. قابیل از تعلیمات پدر خود
بهره می جست، ولی آنها را در قالب منفی استفاده می کرد.

رویکرد و عملکرد قوم یهود در رابطه با ظهور اسلام چگونه است در آن دوران چه نظراتی
داشتند و چه فعالیت هایی انجام می دادند؟

بیان حالت یهود در هنگام ظهور اسلام، مستلزم این بررسی است که اسلام با امیال و
اهداف آنها چقدر در تعارض است و آنها چقدر این تعارض را درک می کردند. طبیعتاً اگر
بپذیریم که یهود در قالب نژاد خود به دنبال حاکمیت جهانی بوده و اگر بپذیریم گسترش
و سیطره حق بر جهان، آرزو و هدف تمامی انبیاء الهی بوده است و ادیان الهی بشارت این
سیطره حق را بر روی زمین داده اند و در تورات نیز بیان شده است که سلطه نهایی به
دست پیامبر آخرالزمان و جانشینان او انجام می پذیرد، نتیجه می گیریم که یهود، اسلام
را منهدم کننده ذات خود می داند و اسلام را بر چیننده بساط خودشان می دیده اند و
این مطلب در بیان بعضی از اینها به طور آشکار آمده است و نشان می دهد، این تصویر در
میان اینها وجود داشته است. از جمله در بیان یکی از بزرگان یهود هست که روز میلاد
پیامبر اکرم(ص) تقاضا کرد که او را ببرند تا کودک تازه متولد شده را ببیند و وقتی
او کودک را دید، به حالت غش افتاد وقتی به هوش آمد از او سئوال کردند، دلیل رخ دادن
این حالت برای تو چه بود؟ پاسخ داد این کودک همان کسی است که می خواهد سفره ما را
از روی زمین برچیند و در جاهای دیگری نیز شبیه این مطلب آمده است.

وقتی اینها اسلام را منهدم کننده خودشان می بینند و نفی کننده ذات خود و اهدافشان
به حساب می آورند، می توانیم نتیجه بگیریم که تمام دغدغه و تشویش خاطر یهود از ظهور
و بروز اسلام بوده است. یعنی سایر تهدیدها برای یهود فرعی به شمار می آید و ظهور
اسلام تهدید اصلی ایشان است.

بر این اساس اگر اینها را در امر مبارزه و مقابله، با تجربه بدانیم و اگر اینها را
در رابطه با دین اسلام صاحب اطلاعات بدانیم و آیه:

الذّین آتیناهم الکتاب، یعرفونه کما یعرفون أبنائهم؛۴

اهل کتاب، همچنان که فرزندان خود را می شناسند، او (پیامبر گرامی) را می شناسند.

که در دو مورد آمده است یک جا در مورد قبله و تغییر آن و جای دیگر در مورد وجود
مبارک پیامبر اکرم(ص) که یکی در فروع است و دیگری در مورد خود پیامبر، حاکی از این
مطلب است که اینها تمام مطالب را در مورد اسلام می دانند.

فرض کنید کسی می داند در نقطه ای دشمنی دارد و می داند او چگونه است و برای مقابله
با او هم تجربه کافی دارد، یهود اینچنین است.

بنابراین اصلی ترین عملیات یهود در جهت مقابله با اسلام است. پس یهود در آستانه
ظهور اسلام عملیاتش به اوج خود می رسد، و بهره گیری از برنامه ریزی های قبلی یهود
به حداکثر خود می رسد؛ نه اینکه آغاز کار یهود مقابله با اسلام باشد بلکه آغاز
مقابله یهود حداقل به ۳۰۰ ـ ۲۰۰ سال قبل از ظهور پیامبر اکرم(ص) برمی گردد. اساساً
حضور یهود در مدینه براساس این عداوت تعریف می شود و نه براساس یافتن پیامبراکرم(ص)
و ایمان به ایشان، گرچه ظاهراً این ادعا را داشتند. و دلیلش این است که قرآن
می فرماید:

و ما آمن معه إلّا قلیلٌ.

وقتی پیامبر اکرم(ص) آمدند، تنها تعداد کمی از اینها ایمان آوردند.

امکان ندارد گروهی به جایی بروند و بدون اینکه تغییر محتوا بدهند، تغییر نظر بدهند.
یهود در مدینه تحت تأثیر اعراب آن منطقه نبود، بلکه اعراب آنجا تحت تأثیر یهود
بودند. در مدینه گروه های فکری اثر گذار بر قبایل یهودی وجود ندارد. یعنی یهود
مدینه از ۳۰۰ سال قبل که به آنجا آمده بود تا آن زمان تفاوتی نکرده بودند. سازمان
اثرگذاری داشت که تأثیرپذیر نبود. پس چرا عمل آنها با حرفشان تفاوت دارد. از اینجا
معلوم می شود که حرفشان دروغی برای پوشش راز عملیاتیشان بوده است. بنابراین یهود در
آستانه ظهور به بهره گرفتن از ابزاری پرداخت که از سالیان قبل مهیا کرده بود.

آیا تحریف تورات در پیش بینی های یهود اثرگذار بوده است یا نه، آیا می توان گفت
مطالب تحریف شده را به بعضی عرضه می کردند و مطالب تحریف نشده را به بعضی دیگر.

در این مورد کلاً دو بحث وجود دارد؛ یکی فعالیت هایی که اینها از نظر میدانی انجام
داده اند، و دیگر بحث خاص تحریف. فعالیت اینها از نظر میدانی مستلزم این مطلب است
که آیا در مورد تهدیدی که علیه شان بوده است تقسیم بندی خاصی کرده اند یا خیر.
اصولاً وقتی موضوعی را به عنوان تهدید علیه خودمان بررسی می کنیم، به تقسیم بندی آن
تهدید می پردازیم و سپس خطوط دفاعی خود را در برابر نقاط تقسیم بندی شده ایجاد
می کنیم. مثلاً اگر می گوییم چیزی برای ما تهدید است، یعنی قرار است به ما ضربه
بزند، باید نقاط ضربه پذیر خود را شناسایی کنیم و در برابر آن ابزار دفاعی ایجاد
کنیم و در تعیین این نقاط ضربه پذیر الویت بندی نیز انجام می دهیم. برای مثال اگر
در جایی دیواری خراب شود. به طور ناخودآگاه انسان از سرخود حفاظت می کند در حالی که
ممکن است این خرابی برای کل بدن ضرر داشته باشد. چون حساس ترین نقطه سر انسان است.

یهود در مقابل اسلام احساس خطر می کند، بنابراین با توجه به آموزش ها و تجربه هایی
که دارد، نقاط ضربه پذیر خود را مسدود می کند و بر این اساس حساس ترین نقاط را
مسدود می کند. برای یهود اولین تهدید، خود اسلام است و اسلام توسط پیامبر اکرم(ص)
می آید. پس در ابتدا باید کاری کنند که پیامبر اسلام نیاید. چون اگر پیامبری نیاید،
اینها تمام راه های تهدید را بسته اند. بر همین اساس، آن خط ترور را دنبال می کنند.
که در تاریخ بعضی از نقاط این خط ترور افشا شده است. گرچه ویژگی ترور افشا نشدن آن
است. ترور یعنی قتل سیاسی هدفمند مخفی که ترورکننده و مبدأ آن افشا نشود. اگر علناً
کسی کشته شود دیگر اسمش قتل سیاسی است. اگر این امور در جایی افشا شده توسط عالمین
بالغیب [آگاهان از غیب] افشا شده است و یا اینکه شواهد باقیمانده حاکی از این امور
است و اصلش باقی نمانده است.

بنابراین می دانیم اینها ترور انجام داده اند ولی دلایلمان بر اساس شواهد ترور است.
مسئله بعدی و نقطه بعدی که باید مسدود می شد، مسئله «بیت المقدس» بود که برای اینها
بسیار حساس است. بنابراین باید تلاش کنند که پیامبر اکرم (ص) به آنجا دست نیابد. بر
همین اساس موانعی را سد راه پیامبر اکرم(ص) به بیت المقدس درست کردند و ظاهراً
موانعشان تا حدی موفقیت آمیز بود. چون آخرین نبرد پیامبر «موته» بود. یعنی سپاه
اسامه برای موته آماده می شد و موته مرز قدس است. هر چند در تاریخ سعی کرده اند هدف
این عملیات ها را به گونه ای دیگر جلوه دهند، ولی جغرافیا دیگر قابل تغییر نیست. و
آخرین نبرد پیامبر، نه در مرز ایران است، و نه در مرز یمن و هند، بلکه در مرز شام
است و دقیقاً در مرز بیت المقدس و فلسطین.

این چه پیامی دارد؟ چرا روم به آنجا آمده است؟ و چرا روم از آن نقطه تصمیم به جنگ
گرفته است؟ پیامبر اکرم(ص) در همان زمان از دنیا رفتند و نتوانستند آن عملیات را
فرماندهی کنند.

مرحله بعد، تأثیرگذاری در روند این حرکت است و کاستن از حدت و شدت اسلام در پیشرفت
حق و به تعبیر دیگر ناتوان سازی این حرکت در ارتباط با مردم و بیان حقایق با مردم،
که بهترین راه برای ناتوان سازی در ارتباط با مردم این است که در فرماندهی حرکت
اثرگذاری شود و حوادثی که در مدینه رخ داد بسیار پیچیده بود. شاید سری است که در
زمان ظهور امام زمان (عج) یا بعد از آن علم بشر آنقدر پیشرفت بکند که از تعصبات
قبیله ای بیرون بیاید تا بتواند بفهمد که بعد از پیامبر اکرم(ص) در مدینه چه
اتفاقاتی افتاد و این مسئله، مسئله ای نیست که آن را به راحتی، بتوان در مجله یا
جاهای دیگر، بیان کرد.

و اما در مورد تحریفات انجام شده باید بررسی کنیم ببینیم، ما چرا داستان تحریف را
در تورات، به عنوان یک کتاب داخلی ایشان بررسی می کنیم. قرآن در هیچ جا عبارت
«یحرفون التورات» [تورات را تحریف می کنند.] یا «یحرفون الکتاب» [کتاب را تحریف
می کنند.] ندارد؛ بلکه می فرماید:

یحّرفون الکلم عن مواضعه.۵

بعضی از یهود، کلمات خدا را به معنی دگرگون می کنند.

«کلم» معنای عام دارد. تحریف یعنی قلب واقعیت در ذهن مردم؛ یعنی نگذاری آن چیزی که
واقعیت دارد، به مردم برسد. آن چیزی که مردم می فهمند، چیزی غیر از واقعیت است.
قرآن این مطلب را صفت یهود قرار می دهد و این مطلب بالاترین خطری است که بشر را
تهدید می کند؛ به عبارت دیگر قطع ارتباط ذهنی مردم با وقعیت های جاری. درد فرهنگ
بشریت این است که این واقعیت ها را نفهمد. این واقعیت ها در دو مورد بسیار اثرگذار
است. یکی اینکه خوب را بد جلوه دهند و دیگر اینکه بد را خوب جلوه دهند. «یحرّفون
الکلم عن مواضعه» یعنی اینکه کلمات را از جای خودش به صورت دیگری نشان می دهند. اگر
«کلم» را اشاره بگیریم از هر شی ء خوبی همانطور که حضرت(ع) می فرماید:

نحن کلمات الله التّامّات.

ما کلمات تامه الهی هستیم.

وقتی می فرماید «یحرّفون الکلم عن مواضعه» یعنی جای کلماتِ دال بر مسلمیات را تغییر
می دهند. یعنی جای آدم های خوب را عوض می کنند و بد را به جای خوب می نشانند و در
برابر آن انسان خوب را بد جلوه می دهند. این هم نوعی تحریف است. اگر اخبار دروغ به
مردم داده شود، تحریف است. و قرآن اینها را متخصص تحریف نشان می دهد. در مسیحیت نیز
تحریف انجیل هست. ولی چند بار مسیحیت در قرآن به تحریف متهم شده است؟ و قرآن روی
این صفت مسیحی ها تأکید نکرده است، ولی روی تحریف قوم یهود کار کرده است و نامی هم
از تورات نمی برد و ما معتقدیم انجیل تحریف شده است. نتیجه می گیریم تحریف انجیل هم
کار اینهاست. آنچه در انجیل هم تحریف شده به دست اینها انجام شده است و مسیحی ها
نمی دانند چگونه از اینها بازی خورده اند و نمی دانند چه بلایی به سرشان آمده است.
بحث دعوای انجیل های متعدد و از میدان بدر کردن حواریون حضرت عیسی(ع) توسط جناب
«پولوس» داستان پیچیده ای است و خدا می داند آن روزی که مسیحیت متوجه این مطالب شود
چه انتقامی از یهود خواهد گرفت.

کتاب انجیل یعنی کتاب بشارت؛ انجیل به چه موضوعی بشارت دارد. بشارت به ظهور یک منجی
داده است و انجیل که به معنای اصلی است یعنی بشارت را تحریف کردند و در انجیل موجود
از عیسی(ع) به «کلمه خدا» تعبیر می کنند.

اما آیا خود انجیل بشارت به حضرت عیسی(ع) است. انجیل در زمان حیات حضرت عیسی(ع)
نازل شده است و عیسی بشارت به ظهور می دهد؛ آیا او بشارت به ظهور خودش می دهد. حال
انجیل تحریف شده و بشارت به خود عیسی(ع) است. قرآن این مطلب را به یهودیان نسبت
می دهد. و اگر قرار بود تحریف راجع به تورات باشد دیگر قرآن نمی گفت «یحرّفون» به
معنای تحریف می کنند، یعنی این صفت این قوم است و لذا یکی از مسائلی که بسیار باید
آنرا مورد متوجه قرار داد، صفت تحریف گری قوم صهیونیست است. آن وقت که می گوییم
صهیونیست ها بر رسانه های خبری و بر منابع اطلاع رسانی در دنیا سلطه دارند وقتی در
کنار صفت تحریف اینها را بررسی می کنیم نتیجه می گیریم امروز دنیا در اطلاع گرفتن
تحت تحریف یهود قرار دارد. یعنی هر خبری که در رسانه های دنیا پخش می شود تحریف شده
است چون آنها سلطه بر ابزار اطلاع رسانی دارند و قرآن آنها را به «یحرّفون الکلم عن
مواضعه» معرفی می کند. من قاطعانه می گویم، سیاستمدار و تحلیل گری که منبع تحلیلش
اطلاعاتی است که از رسانه های بین المللی می گیرد، باید بداند که بازنده است و به
بیراهه می رود؛ چون هر خبری که می دهند تحریف شده است و به همین دلیل ما باید یک
جریان خبررسانی مستقلی راه بیاندازیم. حتی خبرگزاری های باقیمانده از رژیم سابق
باید از تار و پود عوض بشود و از ریشه باید بازسازی شود و تا زمانی که ما اینکار را
نکنیم جریان خبری خاصی نخواهیم داشت.

یهود به شکل سازمانی و مدبرانه وارد مقابله با پیامبر اکرم(ص) شد و برخورد اینها با
پیامبر اکرم(ص) برخورد فردی و قبیله ای نیست، بلکه برخورد با یک نظام شناخته شده
توسط اینها است. یهود به پیامبر به عنوان یک فرد نمی نگریستند بلکه پیامبر را نظام
می دانستند. چون پیامبر برای آنان فردی بود که جریان جدیدی ایجاد می کرد که این
جریان آنقدر قابل گسترش بود که نفسی برای صهیونیست باقی نمی ماند. یعنی اگر با
پیامبر اکرم(ص) مقابله ای می کنند انتقامی فردی نیست، بلکه با توجه به جریان است.
بنابراین هر جا پیامبر اسلام(ص) موفق شود این نظام را ایجاد کند، برنامه مقابله
یهود با ایشان باز شده و به سطح رویی کار می آید تا بتواند راه آنرا مسدود کند.

اگر بعد از پیامبر اکرم(ص) این نظام باقی مانده است، این ها روی سطح و لبه نظام
قابل مشاهده هستند و فعالیتشان با چند هدف صورت می گیرد؛ ۱. این نظام به گونه ای
گسترش پیدا نکند که جلو راه یهود را مسدود سازد. ۲. در درون این حرکت به گونه ای
عمل نشود که این حرکت بتواند با جذب و هضم یهود، اینها را از بین ببرد. بنابراین در
مجموع تاریخ اینها در لبه نظام و درون آن ایستاده اند. مسلماً پیامبر اکرم(ص) برای
ادامه این حرکت تدبیر کرده اند و آن امامت است که در حال تدبیر این جریان می باشد.
پس یهود که در حال فعالیت برای از بین بردن این نظام است با مقابله او روبه رو
می شود در نتیجه دائماً اینها در حال تدبیرند تا مقابله های او را بر هم زنند. در
مجموع اتفاقاتی که رخ می دهد باید دست آنها را مشاهده کنیم. برای مثال در برهه ای
از زمان شاهد نهضت ترجمه کتاب های یونانی به عربی هستیم. باید بررسی کنیم. مترجمین
آن زمان چه نگرشی داشته اند و از کدام ادیان بوده اند؛ قوی ترین مترجمین کتب یونانی
به عربی یهودی بوده اند. در مورد تعلیمات ائمه(ع) ما دارای بهترین طب بوده ایم در
طول تاریخ با توجه به اینکه پیامبر در مدینه حکومت داشته اند هیچ کجا معضل بهداشت
وجود ندارد. در حقیقت ما نسبت به این نکته غافل هستیم که پیامبر اکرم(ص) دستورات
فراوانی در مورد مد

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.