پاورپوینت کامل بیماری روی دوست ۱۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل بیماری روی دوست ۱۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بیماری روی دوست ۱۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل بیماری روی دوست ۱۷ اسلاید در PowerPoint :
۳۳
همین که قاسم از شبستان قصر عبور کرد، جعفر برمکی بی اختیار با تمسخر خنده بلندی،
سر داد. هارون که روی تخت مشغول استراحت بود، با ناراحتی از جا بلند شد و رو به
جعفر کرد و گفت: علت خنده ات، چه بود؟!
جعفر در حالی که آثار خنده بر لبانش نقش بسته بود، گفت: «می دانی، این پسر آبروی تو
را در برابر امرا و وزرا برده است. او با پوشیدن لباس های مندرس و کهنه و نشستن با
فقرا بیشتر به گدایان شبیه است تا به شاهزادگان!». هارون در حالی که نگاهش را از
چهره جعفر برنداشته بود، به فکر فرو رفت و لحظاتی بعد صدا زد: «قاسم را به نزد من
بیاورید». دقایقی بعد قاسم با کمال تعجب وارد شبستان شد. در مقابل پدر ایستاد و با
صدای آرام گفت: «بله پدر، من در خدمت شما هستم!»
هارون از روی تخت بلند شد و دور قاسم شروع به قدم زدن کرد. سکوت همه جا را فرا
گرفته بود. وزرا و درباریان و جعفر، اطراف شبستان ناظر این صحنه بودند، تا اینکه
هارون دستش را روی شانه قاسم گذاشت و گفت: «پسرم! تو را چه شده که با این وضع
رقت بار رفتار می کنی و مرا نزد همه بی آبرو کرده ای؟ چه چیز سبب شده که تو
این گونه در جمع حاضر شوی و خود را انگشت نمای درباریان و شاهزادگان نمایی؟!»
قاسم بدون تأمل جواب داد: «پدر! من چه کرده ام که به جرم پسر خلیفه بودن نزد
اهل الله آبرویی ندارم، چه گناهی مرتکب شده ام که پدرم شب و روزش را در اندیشه ملک
و حکومت داری می گذارند.»
در حالی که قاسم از اعماق جان این جملات را بر زبان می آورد، ناگهان هارون حرفش را
قطع کرد و گفت: «ها! فهمیدم تو به خاطر این که منصبی* از جانب من نداری اینگونه
زندگی کردن را ترجیح داده ای! از امروز دستور می دهم تا حکومت مصر را در اختیارت
بگذارند.»
قاسم در حالی که از حرف پدر بسیار خشمگین شده بود فریاد زد: «برای رضای خدا مرا رها
کن. مرا با حکومت چه کار. من مایلم تا جوانی و عمرم را در بندگی خدا به آخر
برسانم.»
یکی از وزرا از جای خود بلند شد و خطاب به قاسم کرد و گفت: «حکومت با عبادت منافات
ندارد، هم حکومت کن و هم یک گوشه از قصر به عبادت مشغول شو! و بعد بقیه وزرا و
اطرافیان با تکان دادن سر حرفش را تأیید کردند.»
قاسم که بحث کردن با انسان هایی را که مست قدرت دنیایی شده بودند بی فایده دید،
سکوت اختیار کرد و چیزی نگفت. سپس همه سکوتش را دلیل بر رضایت گرفته و به او برای
منصب جدیدش تبریک گفتند. قرار بر آن شد که فردای آن روز از پدر حکم گرفته و عازم
مصر شود. شب هنگام، قاسم مخفیانه قصر را ترک کرده و پا به فرار گذاشت. تا غروب آن
روز، هر چه سربازان جستجو کردند اثری از او به دست نیامد.
هارون
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 