پاورپوینت کامل ضرورت و آثار معرفت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ضرورت و آثار معرفت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۰۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ضرورت و آثار معرفت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ضرورت و آثار معرفت ۱۰۸ اسلاید در PowerPoint :

۱۲

مقدمه

در این مجال درباره «معرفت الامام» گفت وگو می کنیم تا جایگاه معرفت امام و راه
رسیدن به معرفت و آثار معرفت امام را بیان نماییم. اساساً ما یک تلقی ظاهری از
معرفت امام داریم که همان معرفت جسمانی امام و خصوصیات ظاهری آنهاست. اما بحث اصلی
این است که معرفت واقعی امام چیست و چگونه واقع می شود و چه ضرورتی دارد، و آثار و
برکات این معرفت کدامند؟

لازم است قبل از ورود به این بحث، ابتدا بحث «معرفت شناسی» مورد دقت قرار گیرد تا
روشن شود که اساساً معرفت چیست و چگونه حاصل می شود؟

آیا معرفت یک جریان جبری و علیتی است یا یک جریانی است که اختیار انسان در آن نقش
دارد؟ تا این قضاوت را به دست بدهیم که از جمله در معرفت امام و یا در معرفت به
ساحت مقدس خدای متعال آیا اختیار انسان و نوع عملکرد اراده او در کیفیت معرفتش حضور
دارد یا خیر؟ لذا بر اساس معارف دینی انسان مومن و انسانی که عبادت را اختیار
می کند، به یک معرفت هایی دست می یابد در حالی که انسانی که اهل عبادت نیست، از آن
معرفت ها محروم می شود. این ها بحث های پردامنه ای است که در مبحث معرفت شناسی باید
طرح شود.

۱. ضرورت معرفت امام

در باب ضرورت معرفت امام که در روایات و آثار ما مطالب بسیار فراوانی موجود است.
این روایت نبوی معروف را ـ که فریقین (شیعه و اهل سنت) شاید به حد تواتر نقل
کرده اند ـ همه مکرر شنیده اید که آن حضرت (ص) فرمودند:

من مات و لم یعرف إمام زمانه مات میتهً جاهلیهً.۱

اگر کسی از دنیا برود و امام خودش را نشناخته باشد، او به مرگ جاهلی مرده است.

یعنی دو نحوه مردن متصور است: یکی مردن زمان جاهلی و دیگری مردن دوره نبوت نبی
اکرم(ص) که دوره حیات معنوی بشر است. انسانی که بمیرد و امام زمانش را نشناسد مردن
او مردن جاهلیت است. البته حیات و مردنش هر دو جاهلی است. اما اینکه چرا فقط بر
مسئله مرگ تکیه شده، و نسبت به جنبه حیات اشاره نشده است، نکات متعددی دارد؛ شاید
یک نکته اش این باشد که این انسان گویا در عصر قبل از بعثت مرده و اصلاً بعثت را
درک نکرده است. یعنی دوره حیاتش را در دوره قبل از بعثت گذرانده و از بعثت و نبوت
حضرت بهره مند نشده است. این یک معنای ظاهری است که از این روایت به خوبی استفاده
می شود.

اما معانی دقیق تری نیز دارد که طبق این معنای از روایت، اساساً ما دو نوع موت و دو
نوع حیات داریم: ‍«موت جاهلی» و «موت معنوی» و نیز «حیات جاهلی» و «حیات معنوی».
یعنی انتقال انسان از این دنیا می تواند بر اساس یک حیات معنوی یا انتقال جاهلانه
باشد؛ کسی که تحت ولایت نبی اکرم(ص) رشد می کند، به یک حیات و موت دیگری می رسد.
لذا انسان اگر به معرفت امام نرسد، به آن موت و حیات نمی رسد. البته ظاهر روایت
همان است که بیان شد که گویا شخص بهر ه ای از اسلام و دین نبرده است. اما وقتی در
مضمون آن دقت می کنیم از آن استفاده می شود که انسان مؤمن که تحت ولایت نبی اکرم(ص)
زندگی می کند ـ به یک مرتبه و درج های می رسد که مرگ او هم مثل حیاتش متحول می شود
و او نوع دیگری از مرگ را دارد. مرگ برای او انتقال به مراحل کامل تر و جامع است و
لذا انسانی که به ولایت انبیا روی می آورد، تلقی او از مرگ با انسانی که رو به
ولایت نمی آورد متفاوت است. مرگ انسان دومی بر اساس نگاه خودش به منزله نیستی اوست؛
به تعبیر دیگر مرگ برای او خط تقاطع همه اهداف و آرزوهایش می باشد. در حالی که مرگ
مؤمنی که با دعوت انبیا آشنا و همراه شده، طریق او به مقاصد عالی و رفیع است؛ به
گونه ای زندگی می کند که با مرگش به درجات بالا می رسد. لذا مشتاق مرگ هم می باشد.
به هر حال معرفت امام کلید بهره مندی از دعوت و نبوت نبی اکرم(ص) است.

البته مطالب زیادی ذیل این روایت نورانی بیان شده که شاید یکی از آن نکات این باشد:
از آنجایی که دیگران مانند فراعنه و سردمداران حیات مادی نسبت به حیات دنیایی انسان
ادعا دارند لذا به بشر وعده می دادند و سعی می کردند آن وعده ها را محقق کنند؛
جامعه های آرمانی را به تصویر می کشیدند ولی نسبت به موت انسان ها هیچ ادعایی
نداشته اند. انبیا نه تنها موت انسان ها را هم متحول می کردند بلکه مهم ترین دعوت
آنها تحول در موت و بعد از موت بوده است. کسی که به امامش راه پیدا می کند موتش
متحول می شود در حالی که مکاتب غیر اسلامی هیچ ادعایی نسبت به این امر ندارند. یعنی
واقعاً مرگ کسانی که در دوره مدرن زندگی می کنند با کسانی که در دوره جاهلیت زندگی
می کردند یکی است. حتی حیاتشان چندان تفاوت ندارند، یعنی فرق نمی کند که جاهلیت،
جاهلیت مدرن و یا کهنه باشد؛ فرق نمی کند که در کاخ ها زندگی کند یا در کپرها؛ فرق
نمی کند با هواپیما سفر کند یا با قاطر. چون این ها انسان را به حیات و علم و معرفت
نمی رساند. ولی بر فرض بگوییم آنها عقب افتاده بودند و اینها پیشرفت کرده اند یا
آنها جاهل بودند و این ها عالم هستند، این به نوع زندگی آنها بر می گردد اما نحوه
مرگشان یکسان می باشند؛ یعنی تفاوتی در موت این دو گروه وجود ندارد، چنانچه از اول
تاریخ تا کنون همه به یک نحو مرده اند. حال انسان اگر امام خود را نشناسد آنگونه
می میرند. گویا مرگ انسان باید مرگ خاصی باشد که مبدأ حیات، رشد و شکوفایی او بشود
و این در شعاع معرفت امام اتفاق می افتد؛ یعنی در مرگ انسان نیز تحول پیدا می شود و
انسان در شعاع معرفت امام با موت خودش به حیات می رسد. لذا به نظر می رسد تأکید
روایت بر همین مطلب است.

۲. آثار معرفت امام

به هر حال در معارف و فرهنگ شیعه، معرفت امام از ضروریات بوده و آثار و برکات
فراوانی نیز نسبت به آن بیان شده است. مثلاً در اصول کافی بابی است تحت عنوان:
«وجوب معرفت الإمام» که در آن روایات فوق العاده ای آمده است و مجموع این روایات
دلالت می کند که معرفت امام شرط معرفت الله است.

معرفت امام طریق معرفت الله: در ذیل آیه شریفه:

ما خلقت الجنّ والإنس إلّا لیعبدون.۲

جن وانس را جز برای آنکه عبادت کنند نیافریدم.

مرحوم فیض از حضرت سیدالشهدا (ع) روایتی را نقل می کند که آن حضرت به اصحاب خود
فرمودند:

ای مردم، همانا خداوند -که یادش بزرگ باد- بندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را
بشناسند و هنگامی که او را شناختند، او را بپرستند و هنگامی که او را پرستیدند از
پرستش غیر او بی نیاز شوند.۳

معرفت، عبودیت، استغنای از شرک؛ گویا این سه چیز اهداف خلقت هستند. یعنی خدای متعال
انسان را برای معرفت آفریده که اثر معرفت، عبودیت و اثر عبودیت هم استغنا از عبادت
غیر است. کسی که به مقام توحید راه پیدا می کند استغنای از توجه به غیر در او پیدا
می شود.

آنگاه از حضرت سؤال شد که: آن معرفت الهی (که خلقت به خاطر آن است و ثمره این معرفت
عبودیت است به گونه ای که انسان تا به این مقام معرفت نرسد به مقام عبودیت راه پیدا
نمی کند) چیست؟ حضرت فرمودند:

[یعنی] شناخت اهل هر زمانی امامشان را که اطاعتش بر آنان واجب می باشد.

یعنی اگر مردم هر زمان امام زمان خودشان را بشناسند، با این معرفت به معرفت خدای
متعال راه می یابند. به تعبیر دیگر از طریق معرفت امام معرفت الله تحقق پیدا
می کند.

مراتب و درجات معرفت امام: این معرفت ـ که طریق معرفت الله است ـ به نظر می رسد
درجاتی دارد که مرتبه مطلوبش «معرفت بالنّورانیّه» (شناخت به نورانیت) است؛ یعنی
کسی که مقام نورانیت امام را درک نکند، معرفت مطلوب را به دست نیاورده است. معرفت
به خصوصیات جسمانی ائمه(ع) اگر به معرفت نورانیت و حقیقت امام ختم نشود، آن معرفت
گاهی رهزن انسان نیز می شود. چه بسیار دشمنانی که در کنار ائمه(ع) زندگی می کردند و
به عکس به جای تسلیم و تولّی، بر غرور و کبر و استکبار آنها افزوده شده است. لذا
خودشان را همسنگ ائمه(ع) تلقی می کردند یا حتی ادعای سبقت داشتند. به همین خاطر
بوده که گاهی که فقط معرفت جسمانی برایشان حاصل می شده این گونه تلقی می کردند که
معرفت امام همین است؛ لذا احساس می کردند که اگر همین شخصیت جسمانی است، لزوم ندارد
که ما این قدر از او تبعیت کنیم و خشوع و خضوع تام در مقابل او داشته باشیم! حتی
ابلیس هم یک جهت سجده نکردنش همین بود که باطن نورانی خلیفه الله و آن روح الهی را
که در او دمیده شده بود نمی دید و لذا گفت:

خلقتنی من نارٍ و خلقته من طینٍ.۵

مرا از آتش آفریدی و او (انسان) را از گِل آفریدی.

محجوب بودن، مانع از تبعیت ابلیس شد. اینکه این همه تأکید شده ما نسبت به ائمه(ع)
معرفت پیدا کنیم آن هم در حد «زیارت جامعه کبیره»۶ یک نکته اش همین است که انسان تا
آن معرفت ها برایش حاصل نشود، به آن درجات از خضوع و خشوع که طریق قرب الی الله
است، به راحتی دست نمی یابد.

معرفت الله طریق عبادت:ابوحمزه از حضرت امام باقر(ع) روایت می کند که فرمودند:

[تنها آن کسی خدا را می پرستد که خدا را بشناسد، اما آنکه خدا را نمی شناسد، چنین
پرستشی کاملاً در ضلالت است.]

حقیقت عبودیت از آن کسی است که معرفت الله پیدا کرده است؛ ولی اگر به مقام معرفت
نرسیده و در تاریکی و ضلال خدا را عبادت می کند، در واقع عبادت خدا واقع نمی شود.
گوهر عبادت و عبودیت یک گوهر ارزشمندی است که به راحتی و به ارزانی به دست کسی
نمی رسد، و فقط تابع معرفت است.

ماهیت و حقیقت معرفت الله: می گوید به امام(ع) عرض کردم: آن معرفتی که عبودیت را
محقق می کند (معرفت خدا) چیست؟ آن حضرت فرمودند:

[تصدیق خدای عزوجل و تصدیق رسولش(ص) و ولایت علی(ع) و اقتدای به او و امامان
هدایت(ع) [و پذیرفتن آن حضرات به امامت] و برائت و بیزاری جستن به خدای عزوجل از
دشمنشان؛ بدین ترتیب خداوند عزوجل شناخته می گردد.۹]

طریق معرفت این هاست. اگرکسی خیال کند با برهان و استدلال خداشناس می شود و مقام
معرفتی که عبودیت ایجاد می کند برایش حاصل می شود، این گونه نیست. معرفت الهی وقتی
واقع می شود که خدا و رسول را تصدیق کند و موالات نسبت به ائمه هدات معصومین(ع) و
برائت نسبت به دشمنان آنها داشته باشد. تا این تولی و تبری در انسان شکل نگیرد و
مقام تصدیق نسبت به خدا و رسول حاصل نشود، این مقام معرفت الله حاصل نمی شود. پس
معرفت یک امر بسیط و ساده نیست که هر کسی بر وجود خدا و توحید استدلال و برهان
اقامه کرد، او به مقام معرفت رسیده است. البته نه اینکه آنها لازم نیست آنها برای
مقام «احتجاج» لازم است ولی معرفت غیر از آن است. همچنین در روایت دیگری آمده است:

بنده، مؤمن نیست جز آنکه خدا و رسولش وهمه امامان و امام زمانش را بشناسد و به سوی
او رد نماید و تسلیم [امر] او باشد.۱۰

ایمان مقوم به این ارکان است. در روایت دیگری راوی از امام باقر(ع) روایت می کند که
فرمودند:

تنها کسی خداوند عزوجل را می شناسد و او را عبادت می کند که خدا را می شناخته و
امامش از ما اهل بیت را بشناسد و هر کس خداوند را نشناسد و امام از ما اهل بیت را
نشناسد، به خدا سوگند، در این صورت کاملاً غیر خدا را در ضلالت، شناخته و می
پرستد.۱۱

کسی که به این مقام نرسیده، غیر خدا را عبادت می کند؛ خیال می کند خشوع در مقابل
خدا دارد. البته به این مطلب خواهیم پرداخت که طریق سجده در مقابل خداوند از تسلیم
بودن به ولایت الله عبور می کند. لذا تا مقام معرفت حاصل نشود، عبادت حقیقی واقع
نمی شود. صرف صورت عبادت، عبادت نیست. و الا شیطان هم این را داشته است. اگر حقیقت
خضوع و خشوع در مقابل خدای متعال در مناسک عبادت جاری شد، آن عبادت است که انسان را
به مقام عبودیت می رساند و این حقیقت خشوع و خضوع جاری نمی شود مگر در کسانی که از
طریق «ولی الله» به عبادت خدای متعال روی می آورند.

۳. معرفت به نورانیت و مراتب آن

حال سؤال بعدی این است که این معرفت به نورانیت چه معرفتی است و چگونه حاصل می شود؟

بنا بر آنچه از روایات استفاده می شود، باطن و حقیقت ائمه(ع) حقیقت نورانی است که
خدای متعال در آغاز خلقت آفریده و خلقت با آنها آغاز شده است و آنگاه این حقیقت
نورانی را به تناسب در عوالم مختلف تنزل داده و لذا در عوالم مختلف حضور داشته اند
از جمله این حقیقت نورانی در عالم دنیا تنزل پیدا کرده است:

فی بیوتٍ أذن الله أن ترفع و یذکر فیها اسمه.۱۲

[آن نور هدایتگر الهی] در خانه هایی است که خداوند اجازه داده است تا رفعت یابند و
نام او در آنها یاد شود.

معرفت مقام نورانیت ائمه(ع): حال معرفت به نورانیت یعنی درک این حقیقت های نورانی
که خداوند در باطن ائمه(ع) قرار داده و این حقیقت را نازل کرده است که خود درک این
معرفت هم درجاتی دارد. یعنی درجات نورانیت آنها درجات متفاوتی است. این یک نور تنزل
پیدا کرده ای است که در عوالم مختلف تنزل پیدا کرده و طبیعتاً متناسب با تنزلاش
درجاتی دارد. از این طرف سیر معرفتی و سیر صعودی ما هم در مقام معرفت یک سیر نسبت
به درجات و مراتب آنهاست که در این بخش به آن اشاره می کنیم .

ائمه(ع) نور الهی در همه عوالمند: ابو خالد کابلی از امام باقر(ع) روایتی را نقل
می کند که در آن از امام(ع) درباره یک آیه شریفه سؤال شده که خدای متعال در آن آیه
دستور فرموده است:

فآمنوا بالله و رسوله و نور الّذی أنزلناه؛۱۳

که این دستور هم بعد از آن نکته ای است که خدای متعال بیان می فرماید:

زعم الّذین کفروا أن لن یبعثوا قل بلی و ربّی لتبعثنّ ثمّ لتنبّئنّ بما عملتم و ذلک
علی الله یسیر فآمنوا با لله و رسوله و نور الّذی أنزلناه .۱۴

کفار یک گمان باطلی دارند و آن این است که برانگیختنی در کار نیست و زندگی آنها به
همین دنیا ختم می شود. به آنها بگو: هم برانگیختن است و هم شما با کرده های خودتان
مواجه خواهید شد؛ بنابراین شما ادامه وجودی خودتان را انکار نکنید، بلکه خودتان را
اصلاح کنید و راه خودتان را بیابید. به جای انکار خود و ادامه وجودیتان -که بگویید
خبری نیست و این قول منتهی به انکار ربوبیت خدای متعال می شود- به خدا و رسول و این
نوری که نازل کردیم، ایمان بیاورید.

به نظر می رسد این آیه مراتب سیر انسان را توضیح می دهد و می گوید شما به جای انکار
خودتان، رو به سوی این نور بیاورید تا مراتب راه را ببینید و بتوانید سالک در مراتب
این راه بشوید. آن نور حقیقی که ما از عوالم بالا تنزل دادیم، مسیر شما را روشن
کرده است. شما به جای اینکه خودتان و راهتان را انکار کنید، رو به سوی این نور
بیاورید تا راه خودتان را ببینید و در شعاع این نور بتوانید سیر کنید. راوی از حضرت
پرسید، یابن رسول الله(ص) مقصود از «نور» در این آیه شریفه چیست؟ آنگاه حضرت با چند
قسم موکد بیان فرمودند:

ای اباخالد، این نور، به خدا سوگند، ائمه آل محمد(ع) می باشند؛ تا روز قیامت.۱۶

تا روز قیامت، همین یک نور بیشتر نیست. گمان نکنید که این نورها مقطعی هستند و
انوار دیگری هم هستند که تنزل پیدا می کنند. تا روز قیامت و تا اینکه خلقت این عالم
به پاست، آن نوری که خداوند متعال در این عالم نازل کرده، جز این نیست.

روشن است که این ناظر به مرتبه نورانیت ائمه(ع) است. این حقیقت های نورانی در عالم
بالا بوده و خدای متعال این نور را تنزل داده است.

سپس تعبیر دوم امام(ع) این است:

وایشان، به خدا سوگند، [همان] نور الله هستندکه در آسمان ها و زمین است.۱۷

کلمه نور در این آیه شریفه معرّف به «الف و لام» است؛ امام(ع) الف و لام را برداشته
و به جای آن مضاف الیه گذاشته اند.

«النور» تبدیل به «نورالله» شده است. ائمه(ع) نورالله هستند؛ نور الهی که خدای
متعال آن را نازل نموده است. این ائمه(ع) نور الله در همه عوالم وجود هستند؛ یعنی
اگر عالم نورانی و روشن به نور حضرت حق است، این نور الهی که تنزل یافته و همه
عوالم منور به این نور است، نور ائمه هدات معصومین(ع) است. پس اولا،ً نور تا روز
قیامت آنها هستند. ثانیا،ً نورالله هستند. ثالثاً، نورالله در همه عوالم هستند. اگر
انبیای الهی نیز انواری بودند که به جوامع خودشان نورانیت دادند و قلوب جوامع و
امم خودشان را نورانی کردند، آنها مرتبه ای از نورانیت ائمه هدات معصومین(ع) بودند.

سپس آن حضرت(ع) نکته دقیقی را بیان فرمودند که این نکته بیشتر مورد نظر ماست.

حصول معرفت، رفع حجب و هدایت یافتن در شعاع نور امام: امام(ع) آنگاه فرمودند:

[به خدا سوگند ای اباخالد، حقاً نور امام در قلب های مؤمنان از خورشید تابان در روز
تابناک تر است.]۱۸

اگر کسی به مقام ایمان رسید، نور امام در قلب او (مؤمن) از خورشید در روز روشن تر
است، و ابهام و حیرت از او برداشته می شود. لذا تلقی من این است، کسی که به مشاهده
ملکوت عالم هم می رسد و می تواند عوالم را ببیند، حیرت هایش برداشته می شود و به
یقین می رسد؛ و این

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.