پاورپوینت کامل آخرین دولت; دولت مهدوی، دولت مستضعفان ۶۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل آخرین دولت; دولت مهدوی، دولت مستضعفان ۶۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آخرین دولت; دولت مهدوی، دولت مستضعفان ۶۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل آخرین دولت; دولت مهدوی، دولت مستضعفان ۶۹ اسلاید در PowerPoint :
۵۰
سؤال این است که آیا مراد از مستضعفان در دولت مهدوی، استضعاف اقتصادی است؟ آیا
دولت مستضعفان یعنی دولت فقیران و پا برهنگان؟ آیا حکومت موعود، حکومت همین گروه
است؟ هر چند ممکن است و به احتمال زیاد چنین است که دولتمردان حکومت مهدوی، در
مقایسه با مستکبران و صاحبان زر و زور، از موقعیت اقتصادی ضعیف تری برخوردارند،
امّا سؤال این است که آیا بر اساس قاعده «وصف مشعر به علیت است»، استضعاف اقتصادی
آنان دلیل بر حاکمیت یافتن آنان است؟
از جمله مسائل مهمی که در اندیشه مهدویت مطرح می شود، دولت مهدی است. این مسئله
دامنه گسترده و ابعاد گوناگونی دارد. در ادبیات دینی، به ویژه ادبیات شیعه،
تعبیرهای مختلفی از این دولت شده که هر کدام به جنبه ای از جنبه های متعدد حکومت
مهدوی اشاره دارد. برخی از این تعبیرها عبارتند از:
ـ «دولت جهانی» که اشاره به قلمرو حکومت حضرت و جهان شمولی آن دارد.
ـ «دولت عدالت» که اشاره به محور بودن عدالت، رفع فساد و بسط عدالت در زمان حاکمیت
این دولت دارد.
ـ «دولت کریمه» که اشاره به محور بودن کرامت انسان و احیای عزت انسانی در این دولت
دارد.
ـ «دولت صالحان» که اشاره به صالح بودن صاحب قدرت در این حکومت دارد.
ـ «دولت حق» که اشاره به حق مداری این دولت و نتیجه آن یعنی بسط حق و رفع باطل است.
ـ «دولت امنیت» که اشاره به فراگیری رفاه در پهنه زمین است.
ـ و «آخرین دولت» که اشاره به حاکمیت این دولت پس از به قدرت رسیدن همه ایده های
بشری و اثبات ناکارآمدی آنان در اجرای عدالت است.
از دیگر تعبیرهایی که بسیار به کار رفته و کمتر به معنای آن توجه شده، تعبیر «دولت
مستضعفان» است. این تعبیر، برگرفته از آیه پنجم سوره قصص است که خداوند متعال
می فرماید:
و ما بر آن هستیم که بر مستضعفان روی زمین نعمت دهیم و آنان را پیشوایان سازیم و
وارثان گردانیم.۱
· مراد از استضعاف چیست؟
پیش از هر چیز باید به این قاعده توجه کرد که «وصف، مشعر به علیت است.» بر اساس این
قاعده، در مواردی که به جای ذکر نام چیزی یا کسی، وصف آن به کار برده می شود، این
وصف بیانگر علت است. در آیه مورد بحث، به جای نام دولتمردان، وصف آنان (استضعاف)
بیان شده است. از این رو واژه استضعاف واژه ای محوری و بیانگر علت است. به همین سبب
باید مفهوم استضعاف در ادبیات دین به درستی مشخص گردد. استضعاف در معارف دین،
اقسامی دارد که باید آنها را بررسی کرد تا مشخص شود که مراد از استضعاف در این بحث
چیست.۲ این واژه در معارف دین به سه معنا به کار رفته است که در ادامه به آنها
می پردازیم.
یکی از اقسام استضعاف «استضعاف اقتصادی» است. قسم دیگر از اقسام استضعاف «استضعاف
فکری» است. در این رویکرد، مراد از مستضعف کسی است که از نظر فکری و عقیدتی در
موقعیت ضعیف تر قرار دارد و بدون اینکه غرضی داشته باشد، از فهم و درک حقیقت ناتوان
است.۳
استضعاف در معارف دین معنای دیگری دارد و آن «استضعاف اجتماعی» است. استضعاف
اجتماعی یعنی ضعیف بودن موقعیت اجتماعی. در اینجا سخن از اقتصادی یا فکری نیست،
بلکه سخن از ضعف موقعیت اجتماعی است. اگر فردی مورد توجه جامعه قرار نگیرد و یا
ایده ای مورد قبول قرار نگیرد، هر چند هم حق باشد، اما به لحاظ اجتماعی در ضعف قرار
دارد.
به بیان دیگر، در مباحث سیاسی ـ اجتماعی از یک منظر با دو پدیده به نام های«اقتدار
اجتماعی» و «استضعاف اجتماعی» رو به رو هستیم و این بدان جهت است که گاهی فرد یا
ایده ای با «اقبال اجتماعی» رو به رو می شود؛ به همین سبب فراگیر می شود و تمام
برنامه ها و تلاش های جامعه بر اساس آن شکل می گیرد. این وضعیت اقتدار اجتماعی
نامیده می شود، چون آن فرد یا ایده، «توان اجتماعی» برای تحقّق را یافته است.
اما در مقابل گاهی فرد یا ایده ای با «انکار اجتماعی» رو به رو می شود، از همین رو،
منزوی می گردد و آراء و اندیشه هایش در جامعه جایی پیدا نمی کند. این وضعیت استضعاف
اجتماعی نامیده می شود، چون آن فرد یا ایده دچار «ضعف اجتماعی» است و به عبارتی
جامعه آن را تضعیف کرده، در موضع ضعف قرار داده و لذا توان «تحقق اجتماعی» را
نیافته است.
قرآن کریم در داستان گوساله پرست شدن قوم حضرت موسی(ع) و گفت وگوی آن حضرت یا برادر
خود، هارون، پدیده استضعاف اجتماعی را به خوبی بیان کرده است. در حقیقت، مفهوم
استضعاف و دولت مستضعفان را باید با توجه به این بخش از آیات قرآن کریم تحلیل کرد،
نه آیات و روایات استضعاف اقتصادی یا فکری. در نبود حضرت موسی(ع) هارون عهده دار
زمامداری جامعه بود. در این میان قصه سامری و گوساله پرست شدن مردم اتفاق افتاد.
وقتی حضرت موسی(ع) پس از ده روز تأخیر از کوه طور و مناجات با خدا و اخذ لوح های
هدایت بازگشت، با جامعه گوساله پرست مواجه شد.
حضرت موسی به شدت ناراحت شد و افسوس خورد و سر و ریش برادر خود ـ هارون ـ را گرفت و
با لحنی توبیخی فرمود که چرا از فرمان من سرپیچی کردی؟۴ شما مردم در نبود من بد
جانشینانی برای من بودید. حضرت هارون در جواب برادر خود پاسخی می دهد که مفهوم
استضعاف اجتماعی و نقش آن را در ناکامی خود نشان می دهد ایشان می گوید:
همانا مردم مرا تضعیف کردند.۶
آیا مردم حضرت هارون را فقیر کردند که ایشان نتوانست به رسالت خود عمل کند؟ بدیهی
است که علت ناکامی حضرت هارون، نه در استضعاف اقتصادی ایشان بود و نه در استضعاف
فکری، بلکه دلیل آن استضعاف اجتماعی بود که به موجب آن مردم دیگر از ایشان اطاعت
نکردند و از سامری فرمان بردند.
· آیا دولت مستضفعان یعنی دولت پا برهنگان؟!
سؤال این است که آیا مراد از مستضعفان در دولت مهدوی، استضعاف اقتصادی است؟ آیا
دولت مستضعفان یعنی دولت فقیران و پا برهنگان؟ آیا حکومت موعود، حکومت همین گروه
است؟ هر چند ممکن است و به احتمال زیاد چنین است که دولتمردان حکومت مهدوی، در
مقایسه با مستکبران و صاحبان زر و زور، از موقعیت اقتصادی ضعیف تری برخوردارند،
امّا سؤال این است که آیا بر اساس قاعده «وصف مشعر به علیت است»، استضعاف اقتصادی
آنان دلیل بر حاکمیت یافتن آنان است؟ اگر وعده خداوند حاکمیت پابرهنگان باشد، باید
پابرهنه ترین و گرسنه ترین مردم جهان موضوع این وعده باشند، و آنان جز بخش هایی از
مردم آفریقا نیستند! آیا آنان حکومت موعود را تشکیل می دهند؟ و آیا علت غیبت حضرت،
ثروتمند بودن مردم و نبود فقر و پابرهنگی در حدّ استاندارد لازم برای تشکیل چنین
حکومتی بوده است؟! و آیا برای تبدیل غیبت به ظهور، باید راهبرد دولت پابرهنگان را
در پیش گرفت و به فقر دامن زد تا مقدمات ظهور دولت پابرهنگان فراهم شود؟! روشن است
که استضعاف اقتصادی نمی تواند مفهوم استضعاف در دولت مستضعفان را توضیح دهد.
· آیا دولت مستضعفان یعنی دولت ناتوانان فکری؟!
بر اساس برخی روایات، استضعاف فکری به معنی ناتوانی در تشخیص اختلافات فکری مردم و
داوری میان آنان است.۶ لذا سؤال این است که آیا مراد از استضعاف، استضعاف فکری است؟
آیا مراد از دولت مستضعفان، یعنی حکومت کسانی که قدرت تشخیص حق از باطل را ندارند؟
اگر چنین باشد، لازمه حکومت موعود، استضعاف فکری جامعه است! و اگر چنین باشد، علت
غیبت حضرت، رشد فکری مردم و علت ظهورش، ضعف فکری مردم است. در این صورت راهبرد
منتظران باید تبدیل قدرت فکری و تحلیل مردم به استضعاف فکری باشد! و این با روایاتی
که تکامل عقلانی مردم را از برکات دولت مهدوی می داند،۷ در تضاد است.
اسماعیل جعفی از امام باقر(ع) می پرسد: آیا کسانی که ولایت را نمی شناسند، به سلامت
گذشته و نجات می یابند؟ حضرت در جواب می فرماید: «نه مگر مستضعفان فکری در آن
روزگار، حضرت از زنان و کودکان۸ و در روایت دیگری از کودکان و کودک فکران ـ چه زن و
چه مرد۹ـ یاد کرده است.
این در حالی است که طبق برخی روایات، در آستانه ظهور، جامعه به رشد فکری بالایی
می رسد و حتی زنان درون خانه ها از استضعاف فکری خارج می شوند، و توان داوری میان
اندیشه ها را پیدا می کنند.۱۰ چگونه ممکن است مراد از دولت مستضفعان، استضعاف فکری
باشد، ولی بستر ظهور، رخت بستن استضعاف فکری باشد؟ و چگونه ممکن است کسانی مثل
اسماعیل جعفی که ولایتشان مورد تأیید امام باقر(ع) است، به دلیل نداشتن استضعاف
فکری، اهل این دولت نباشند، اما مستضعفان فکری که توان تشخیص ولایت را ندارند و آن
باور هم ندارند، اهل این دولت باشند؟ و اساساً مگر ممکن است کسانی که توان درک و
فهم ولایت را ندارند، به حکومت ولایی و فرمان ولایت گردن نهند و از آن فرمان برداری
کنند؟! روشن است که این نیز نمی تواند معنای دولت مستضعفان باشد.
· دولت مستضعفان یعنی دولت مستضعفان اجتماعی
بنابراین تفسیر، دولت مستضعفان یعنی دولت کسانی که از نظر اجتماعی ـ سیاسی در موضع
ضعف قرار گرفته اند. کسانی که دارای ولایت و حقّ حاکمیت هستند، امّا به جهت
استضعاف اجتماعی حکومت به آنان نرسیده است. خداوند وعده داده آنان را وارثان زمین
قرار دهد و حاکمیت بر مردم را نصیب آنان گرداند.
برای فهم بهتر این موضوع باید فلسفه سیاسی اسلام در باب حکومت روشن گردد. حکومت
حضرت مهدی(ع) جزئی از فلسفه سیاسی اسلام است و تا اصل موضوع روشن نگردد، تکلیف
حکومت حضرت نیز روشن نمی شود و سؤالات مربوط به آن بی پاسخ می ماند.
· جایگاه «استضعاف و اقتدار اجتماعی» در فسلفه
سیاسی اسلام
شیعه برای حاکمیت دو مقام قائم است؛ مقامی که در آن حقّ حاکمیت «جعل» می شود و
مقامی که در آن حاکمیت «تحقّق» می یابد. از همین رو از مسائل بنیادین و اساسی در
این دیدگاه، تفکیک مقام ولایت و حقّ حاکمیت از مقام تولّی و تحقّق حاکمیت است. در
این دیدگاه، «اعطای حقّ حاکمیت» و «تعیین ولیّ» در یک مقام صورت می گیرد و تنها
عامل مؤثر در آن «جعل الهی» است و «تحقق حاکمیت» و «تولّی و تصدی امور» نیز در مقام
دیگری شکل می گیرد که در آن، مردم نقش دارند و تأثیر گذارند.
واقعیت آن است که برخورداری از ولایت الهی و داشتن حقّ حاکمیت از سوی خداوند، به
معنی تحقق و عینیت یافتن حکومت نیست. چه بسیار صاحبان ولایت الهی که به تولّی و
تصدّی جامعه نرسیدند. وضعیت بسیاری از پیامبران و ائمه اطهار(ع) این گونه بوده و به
طور مشخص وضعیت حضرت مهدی(ع) نیز همین گونه است. حضرت مهدی(ع) دارای ولایت و حق
حاکمیت از جانب خداوند متعال است، امّا حکومت و زمامداری ایشان بر جامعه تحقق
نیافته.
بنابراین، عناصر مشروعیت حکومت حضرت تام بوده و هیچ مانعی از جهت مشروعیت، بر سر
راه تشکیل این حکومت وجود ندارد، چون در مقام جعل ولایت حق حاکمیت بر مردم به ایشان
داده شده است. پس تنها چیزی که باقی م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 