پاورپوینت کامل آخرین دولت، دولت مستضعفان- قسمت پایانی ۶۲ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آخرین دولت، دولت مستضعفان- قسمت پایانی ۶۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آخرین دولت، دولت مستضعفان- قسمت پایانی ۶۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آخرین دولت، دولت مستضعفان- قسمت پایانی ۶۲ اسلاید در PowerPoint :

۳۰

· اشاره:

پیش از این گفتیم که مراد از استضعاف اجتماعی، بی پیرو ماندن ایده یا شخصی در میان
جامعه است. و این استضعاف با استضعاف اقتصادی تفاوت می کند. بر این اساس دولت
موعود، دولت مستضعفان اجتماعی است. نویسنده محترم در قسمت پایانی مقاله درباره
اقتدار اجتماعی و استراتژی انتظار سخن می گوید.

· اقتدار اجتماعی؛ پیش شرط ظهور

بر اساس آنچه گفته شد، روشن می گردد که برای ظهور حضرت و تشکیل حکومت عدل الهی، به
چیزی به نام اقتدار اجتماعی نیاز است. اگر علت غیبت، استضعاف اجتماعی است، علت ظهور
نیز اقتدار اجتماعی است. تشکیل حکومت به دست حضرت، نه متوقف بر تکمیل عنصر مشروعیت
است و نه متوقف بر جواز تصدی. حضرت مهدی(ع) برای تشکیل حکومت، هم مشروعیت تام دارد
و هم جواز تصدی. آنچه وجود ندارد قدرت و توان لازم برای تشکیل چنین حکومتی است که
اقتدار اجتماعی آن را فراهم می کند و البته همان گونه که پیش از این روشن شد، مراد
از قدرت نیز قدرت اجتماعی است، نه قدرت شخصی یا نظامی.

اقتدار اجتماعی در گفتمان مهدویت به این است که اندیشه مهدوی و حکومت مهدوی مورد
پذیرش مردم قرار گیرد. اندیشه مهدوی ویژگی هایی دارد که ممکن است هر جامعه ای
آمادگی پذیرش آن را نداشته باشد.

همچنین حکومت مهدوی اقتضاهایی دارد که هر چند به مصلحت مردم است، امّا گاه برخی
جوامع تحمل عدالت علوی را نداشتند. پذیرش هر اندیشه و حکومتی به معنی تنظیم زندگی
بر اساس آن است و این امری است دشوار.

اقتدار اجتماعی یعنی اینکه جامعه، ویژگی های اندیشه و حکومت مهدوی را بشناسد و
اقتضائات آن را بپذیرد. حکومت دینی بر خلاف حکومت های دموکراتیک غیر دینی ویژگی های
تغییرناپذیری دارد که نمی توان آن را متناسب با ذائقه اجتماعی تغییر داد. بنابراین،
شرط لازم برای ظهور آن است که جامعه مصلحت نهفته در اندیشه امامت را درک کند و
اقتضائات آن را بپذیرد. در چنین شرایطی پایگاه اجتماعی اندیشه مهدویت تقویت می شود
و توسعه می یابد. این وضعیت، اقتدار اجتماعی لازم برای ظهور و تحقق حکومت عدل مهدوی
را فراهم می سازد.

· تفاوت اقتدار اجتماعی با استبداد

ممکن است نظریه اقتدار اجتماعی و شرط ندانستن رضایت مردم برای تصدی حکومت، به
استبداد و دیکتاتوری تفسیر گردد و چنین تصور شود که پیش شرط ظهور حضرت مهدی(ع) وجود
قدرتی نظامی خواهد بود، تا با زور اسلحه خود را بر جامعه تحمیل کند. به همین علت
کسانی که مبانی شیعه در منشأ الهی مشروعیت را قبول دارند، در حقیقت برای فرار از
دیکتاتوری و حکومت خشونت و شمشیر دیدگاه «شرط جواز» را طرح کرده اند. آنان بر این
اعتقادند که شرط ندانستن رضایت عامه، به معنی حکومت دیکتاتوری و اجبار بر مردم است
و چون این امر به حکم عقل و شرع ناپسند است، پس رضایت عامه شرط جواز تصدی است.۱

این تصور به خصوص در موضوع ظهور و حکومت حضرت مهدی(ع) شکل حساس تری به خود می گیرد،
زیرا روایاتی که درباره کشتار و خون ریزی هنگام ظهور حضرت وجود دارد، می تواند به
این تصور دامن بزند و مؤیدی بر آن باشد.

این در حالی است که می توان رضایت عامه را شرط جواز تصدی ندانست و در عین حال به
دامن استبداد و ارعاب هم نیفتاد. زیرا امر میان این دو دَوَران ندارد و میان رضایت
عامه و استبداد، حالت سومی وجود دارد به نام «امکان». اگر رضایت عامه وجود نداشته
باشد، دو حالت ممکن است پیش آید: یا مردم ضدّیت تام دارند و یا هر چند رضایت
ندارند، ولی ضدیت هم ندارند و خنثی هستند.

پس سه وضعیت خواهیم داشت: رضایت، ضدیت و سوم حال خنثی، که ممکن است با انجام
اقداماتی به موافقت تبدیل شود و امکان تشکیل حکومت فراهم آید. بر این اساس، گاهی
رضایت عامه وجود دارد، ولی امکان حکومت دینی نیست. همان گونه که حکومت
امیرالمؤمنین(ع) پس از قتل عثمان چنین وضعیتی داشت و از همین رو با وجود اقبال شدید
مردم، حضرت از قبول آن استنکاف می کرد.۲

گاهی رضایت عامه وجود ندارد، ولی عموم مردم ضدیت نیز ندارند و لذا با در هم ریختن
معادلات سیاسی ـ اجتماعی، امکان حکومت معصوم به وجود می آید، همان گونه که حضرت
علی(ع) پس از بیعت مردم با ابوبکر برای جمع نیرو تلاش می کرد تا زمام امور را در
دست گیرد.

در چنین شرایطی نمی توان گفت چون رضایت بالفعل برای معصوم وجود ندارد و یا رضایت
بالفعل برای مخالف حاکمیت معصوم شکل گرفته، هیچ اقدامی نمی توان صورت داد و هر
اقدامی خلاف شرع و غیر مجاز است. البته اگر عموم مردم ضدیت با معصوم و حاکمیت او
داشته باشند، نمی توان بر آنان حکومت کرد و چون امکان آن وجود ندارد، معصوم اقدامی
برای کسب خلافت نمی کند.

بنابراین، نظریه اقتدار اجتماعی و شرط نبودن رضایت عامه، منجر به خشونت و استبداد
نمی شود. شمشیر امامت برای غلبه بر خواصّ معاند به کار می رود، نه عموم مردم. در
فلسفه سیاسی اسلام این یک اصل است که سلوک حکومت با عامه مردم باید بر اساسعطوفت و
مهربانی باشد. امام صادق(ع) درباره این اصل و شیوه سلوک زمامداران در نظریه امامت
می فرمایند:

آیا نمی دانی امارت بنی امیه برپایه شمشیر و ظلم و ستم قرار دارد، ولی امامت ما بر
پایه رفق، الفت، وقار، تقیه، خوش برخوردی تقوی و اجتهاد قرار دارد، پس شماها مردم
را به دین خودتان و به آنچه قبول دارید ترغیب کنید.۳

این شیوه حکومت اسلامی است و چندان اهمیت دارد که حتی برای حفظ حکومت نیز نمی توان
از این اصل چشم پوشی کرد. متأسفانه برخی از جوامع جز با شمشیر و تحقیر سامان
نمی یابند؛ آن گونه که بنی اسرائیل بودند، و جز امثال فرعون ها را نمی پذیرند؛
آن گونه که بنی اسرائیل پذیرفتند.۴

با کمال تأسف باید گفت مردم عراق نیز از همین قبیل بودند که جز با تحقیر و شمشیر به
راه نمی آمدند. امّا حضرت علی(ع) هرگز حاضر نشد برای بقای حکومت خود، از روش های
خشونت آمیز استفاده کند. برخی افراد به ایشان متذکر می شدند که:

اهل عراق جز با شمشیر به راه نمی آیند!۵

این ویژگی مردم عراق بود و به همین سبب حکومت کردن بر آنان جز با روش های
خشونت آمیز ممکن نبود، امّا حضرت(ع) هرگز تن به استفاده از این روش ها ندادند. امام
صادق(ع) در این باره می فرمایند:

حضرت علی(ع) همواره به مردم کوفه می فرمودند: ای مردم کوفه گمان می کنید که
نمی دانم چه چیزی شما را به راه می آورد؟! می دانم، ولی مایل نیستم برای سر به راه
کردن شما، خود را آلوده کنم)۶

همچنین آن حضرت خطاب به مردم عراق فرموده اند:

به خوبی می دانم آنچه شما را به راه می آورد، شمشیر است. ولی من کسی نیستم که برای
سامان دادن شما، نفسم را آلوده سازم.۷

این بخش دیگری از منطق دین در فلسفه سیاسی است که حکومت خواهد کرد. امام باقر(ع) در
این باره به یکی از طاغوت های بنی عباس می فرماید:

دولت شما پیش از دولت ماست و سلطنت شما پیش از سلطنت ما. سلطنت شما شدید و سخت است
و هیچ گشایشی در آن وجود ندارد.۸

بدون تردید هنگام ظهور حضرت، نبردهای بزرگی اتفاق می افتد، اما این نبردها برای
تحمیل و در جهت نظریه اقتدار اجتماعی نیست. به بیان دیگر اقتدار اجتماعی به نبرد
برای تحمیل حکومت منجر نمی شود. از جمله اشکالاتی که بر نظریه «جنگ برای تحمیل»
وارد است، این است که نمی تواند پدیده «غیبت» را تحلیل کند. اگر بناست که برای
حاکمیت امام زمان(ع) نبردهای تحمیل کننده انجام شود، دیگر نیازی به این غیبت طولانی
نمی بود.

همچنین این نظریه با روایات معصومین(ع) و تحلیل های عقلانی، که پیش شرط ظهور حضرت
مهدی(ع) را «آمادگی اجتماعی» می دانند، در تضاد است. اگر ظهور نیازمند آمادگی
اجتماعی است، «جنگ برای تحمیل» معنایی نخواهد داشت؟

اما مهم تر از همه اینکه برخی از روایاتی که به موضوع نبردهای پس از ظهور
پرداخته اند، تأکید کرده اند که هدف این نبردها، منافقان و معاندان هستند. از همین
رو عموم مردم در صف مقابل قرار می گیرند. نظریه جنگ برای تحمیل با این دسته از
روایات هم ناسازگار است.

در فلسفه سیاسی اسلام حتی منافق تا وقتی یک شهروند باشد، در امان است و تنها زمانی
که بخواهد مانع استقرار دولت مهدوی شود، با او ستیز خواهد شد. به همین سبب، شمشیر
حضرت مهدی(ع) شمشیر تحمیل حکومت به مردم نیست، بلکه شمشیر مبارزه با کسانی است که
در برابر خواست عمومی بشر برای تحقق عدالت صف آرایی می کنند. میان این دو تفاوت
وجود دارد. گاهی یک نفر یا یک گروه با تکیه بر سر نیزه حاکمیت خود را به مردم تحمیل
می کند و گاهی جامعه ای به پا می خیزد و علیه ستم قیام می کند ولی زورگویان در
برابر آنان مقاومت می کنند و به همین سبب مردم نیز با آنان می جنگند. نمونه بارز آن
در انقلاب اسلامی ایران اتفاق افتاد.

حضرت امام خمینی(ره) و یاران او مبارزه کردند و شهدای زیادی تقدیم انقلاب کردند.
سؤال این است که این جنگ و کشتار به چه سبب بود؟ آیا به زور سرنیزه به مردم
می گفتند که باید انقلاب کنید و نبرد این گونه آغاز شد؟ یا اینکه قیام کردند تا
حکومت اسلامی تشکیل دهند، ولی صاحبان زر و زور و تزویر در برابر این خواست عمومی
ایستادند و مردم هم تا اندازه ای که لازم بود با آنان درگیر شدند؟

داستان نبردهای ظهور نیز همین گونه است. دولت امامت، هیچ گاه خود را با خشونت و
تهدید بر مردم تحمیل نکرده است. خانه نشینی حضرت علی(ع) و انزوای معصومان (ع) دلیل
روشن این حقیقت است. ستیز امام زمان(ع) نیز با کسانی است که در برابر این حرکت حق
(که خواست عمومی است) سد ایجاد می کنند.

بنابراین دیدگاه جنگ برای تحمیل نمی تواند تحلیل کننده درگیری های زمان ظهور باشد
و نظریه اقتدار اجتماعی و شرط قدرت

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.