پاورپوینت کامل کرامات امام هادی(ع) ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل کرامات امام هادی(ع) ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل کرامات امام هادی(ع) ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل کرامات امام هادی(ع) ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
۶۰
همراه امام هادی(ع) در یکی از خیابان های مدینه راه می رفتم. خواستم از امام هادی(ع) مسئله ای را بپرسم اما قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم، امام به من فرمود: «ما در جای شلوغی هستیم و مردم در رفت وآمدند. اکنون زمان خوبی برای سؤال کردن نیست».
دوم ماه رجب به روایتی ولادت امام هادی(ع) و سوم آن مصادف با شهادت جدّ بزرگوار امام زمان(ع) است. امام بزرگواری که چندی است حرمت حریم محترمش، شکسته شده و غبار مظلومیت آن بر چهره پیروان حضرتش سنگینی می نماید. آنچه تقدیم تان می شود، گوشه هایی از فضایل و کرامات آن پیشوای معصوم(ع) است.
احترام پرندگان به امام هادی(ع)
ابوهاشم جعفری می گوید:
متوکل، تالار آفتاب گیری درست کرده بود که پنجره های مشبک داشت و داخل آن پرندگان خوش آواز را رها ساخته بود. روزهایی که سران حکومت برای سلام رسمی و تبریک نزد او می آمدند، متوکل درون همین تالار می نشست اما بر اثر سروصدای پرندگان، نه حرف دیگران را می شنید و نه دیگران حرفش را می شنیدند.
فقط وقتی که امام هادی(ع) وارد می شد، تمام پرندگان ساکت و آرام می شدند و تا وقتی آن حضرت(ع) از آنجا خارج نمی شد، سر و صدایی نمی کردند.۱
آگاهی امام هادی(ع) از سؤال اصحاب
محمد بن شرف می گوید:
همراه امام هادی(ع) در یکی از خیابان های مدینه راه می رفتم. خواستم از امام هادی(ع) مسئله ای را بپرسم اما قبل از اینکه سؤالم را مطرح کنم، امام به من فرمود: «ما در جای شلوغی هستیم و مردم در رفت وآمدند. اکنون زمان خوبی برای سؤال کردن نیست».۲
امام هادی(ع) و شفای نابینا
هاشم بن زید می گوید:
با چشمان خود دیدم که کوری را نزد امام هادی(ع) آوردند و امام، او را بینا کرد. و نیز دیدم که با گِل، پرنده ای درست کرد و در آن دمید، و پرنده جان گرفت و به پرواز درآمد.
به امام گفتم: میان شما و حضرت عیسی(ع) تفاوتی نیست!
امام فرمود: «من از او هستم و او از من است».۳
واثق مُرد، ابن زیات کشته شد
خیران اسباطی می گوید: وقتی که درمدینه خدمت حضرت هادی(ع) رسیدم، فرمود: «از واثق (پادشاه وقت) چه خبر داری؟»
گفتم: قربانت شوم، به سلامت بوده وده روز پیش او را ملاقات نمودم. فرمود: «اهل مدینه می گویند: مرده است». وقتی که فرمود: می گویند، دانستم که گفتار خود او ست. سپس فرمود: «جعفر (متوکل) چه می کرد؟» گفتم: در زندان به بدترین حال بود.فرمود: او (بعد از واثق) صاحب این امر (سلطنت) است. فرمود: ابن زیات (وزیر و اثق) چه می کرد؟ گفتم: قربانت! مردم با او هستند وفرمان، فرمان اوست. حضرت فرمود: «این مقام برای او شوم است»، سپس ساکت شد و فرمود: «ناچار مقدرات خداوند و احکام الهی جاری می شود».
ای خیران! واثق مرد، ومتوکل به جای او نشست، و ابن زیات کشته شد، گفتم: کی؟ قربانت شوم! فرمود: شش روز پس از خروج تو (از مدینه).۴
هرگز با وی همنشین نمی شوی!
یعقوب بن یسار روایت می کند که، متوکل می گفت: وای بر شما، کار ابن الرضا حضرت هادی(ع) مرا عاجز کرده، نه حاضر است با من شراب بخورد و نه در مجلس شراب من بنشیند؛ ونه من در این امور فرصتی می یابم (که او را به این کارها وارد کنم) گفتند: اگر از او فرصتی نیابی، در عوض این برادرش موسی است که شراب خوار و نوازنده است، می خورد و می نوشد و عشق بازی می کند، بفرستید او را بیاورند و مطلب را بر مردم مشتبه کنید. بگویید حترام وارد کردند، وهمه بنی هاشم، سران لشکر و مردم استقبالش کردند، و غرض این بود که وقتی می رسد املاکی به او واگذار کند و دختری به او بدهد و ساقیان شراب وکنیزکان نوازنده را نزد او بفرستد، و با او مواصله و احسان کند، و منزل عالی برایش قرار دهد که خود در آنجا به دیدنش رود. وقتی که موسی وارد شد، حضرت هادی(ع) در پل وصیف، جایی که آنجا به استقال واردین می روند، با او ملاقات کرده، به او سلام نمود و حقّش را ادا کرد، سپس فرمود: «این مرد تو را احضار کرده که احترامت را هتک و پایمال کند و رتبه ات را پایین آورد، مبادا هرگز به شراب خواری اقرار کنی». موسی گفت: اگر مرا برای اینکار خواسته پس چه کنم؟ فرمود: رتبه خویش فرو میاور و چنین کاری نکن که او هتک احترام تو را خواسته است. موسی نپذیرفت و حضرت تکرار کرد، تا چون دید اجابت نمی کند، فرمود: ولی بدان که مجلس مورد نظر او مجلسی است که هرگز تو با او در آن جمع نمی شوید.
همان شد که حضرت فرمود، سه سال موسی آنجا اقامت کرد و هر روز صبح بر درب سر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 