پاورپوینت کامل مدیر کل ما ۲۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مدیر کل ما ۲۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مدیر کل ما ۲۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مدیر کل ما ۲۹ اسلاید در PowerPoint :
فکر می کنی سرپرست و مدیر کلّ ما هم مثل همه رئیس رؤساست که طول اسم و عنوانشان دو سطر دفتر مشق را اشغال می کند، امّا کاری ازشان برنمی آید، همیشه نیازمند گزارش و عرض حال نویسی اند، دست آخر از همه عالم و آدم بی خبر می مانند و در وقت مشاهده خوف و خطر با خیال راحت می توانند بگویند: «ندیدیم و خبر نداریم.»؟
اگر این گونه بود و ما درباره اش این گونه گمان می کردیم که از اصل به سراغش نمی رفتیم و خدمت به او را شغل و پیشه خودمان نمی ساختیم.
از روز اوّل، برای خلاصی از دست همین رئیس رؤسا و مخدومان بی عنایت و آزار و اذیّت هایشان بود که دل به دریا زدیم و پس از کلّی استغاثه و بال بال زدن، خودمان را به اطراف و اکنافش رساندیم و همان جا هم مقیم شدیم. فقط خدا می داند زیر دست چنین مدیرکلّی کار کردن چقدر لذّت دارد! یک قلم، عمراً نیازمند گزارش دادن ما نیست. خودش از همه چیز آگاه است، آن قدر که از سیر تا پیاز ما خبر دارد. حتی آنچه را که در دل ما می گذرد، می داند. حتی وقتی کنار دست رفیق و دوستمان پچ پچ می کنیم، او شاهد و ناظر است. اگر این گونه نبود که قبل از آنکه خودمان از گیر و گورها و سختی های پیش روی خودمان باخبر شویم، که دستمان را نمی گرفت به جای امن و بی خوف و خطر نمی رساند. چرا فقط یاد گرفته ایم که از گزارش و عرض حال و پرسش و سین جیم حرف بزنیم. خودمان هزار بار بیشتر تجربه اش کرده ایم. در اصل، خیلی وقت ها، درست وقتی که از حادثه و خطر و مهلکه ای جان سالم به در بردیم، متوجه ماجرا شده ایم. نگذاشته است آب تو دلمان تکان بخورد. اگر این گونه نبود که یک عمری دم در خیمه و خرگاهش نمی ماندیم. به سراغ یکی از همان رئیس رؤسا می رفتیم که برای یک عنایت کوچک صد تا بیگاری از آدم می کشند و خانه پرش بعد از کلّی سواری گرفتن و از نردبان ها بالا رفتن با صد منّت لقمه نانی را حواله می کنند و بعدش هم کلّی… بگذریم!…
داشتم می گفتم مدیرکلّ ما بی نیاز از هر گزارش و دوسیه و پرونده بازی است. اگر حالا هم چیزی را قلمی می کنم نه برای ایشان بلکه برای کسانی است که حساب و کتاب از دستشان در رفته و در چاه ویل حیف و میل اموال و تفریط و افراط در جاه و مال و نام و اعتبار گرفتار آمده اند و امروز نه، فردا مجبورند پیش روی همان «مدیرکلّ» عالم که از سیر تا پیاز همه چیز خبر دارد و حساب نقیر و قطمیر و ذرّالمثقال را دارد، قرار بگیرند و به سؤالاتش جواب بدهند.
قصه از آنجا شروع می شود که بعضی از ما، قبل از آنکه بال بال بزنیم و جزع و فزع داشته باشیم و یا شبی و نیمه شبی در ژرفای اضطراب و اضطرار دست به دعا برداشته باشیم، دست و بالمان به خزانه و گنج خانه به ظاهر بی صاحب و سرپرست، بند شده و به ناگهان هوس میدان داری و بزرگ داشت گرفتن و همایش بازی و جشنواره نوازی به سرمان زده است و گُرگُر از آن خزانه به ظاهر بی صاحب و بی حساب خرج کرده ایم. تا شاید این نمایش و بازی چند صباحی ما را روی صحنه بیاورد و سری در میان سرها درآوریم و به نام امام مهدی(ع)، جهان را به کام خودمان و رفقا و طایفه امان بنشانیم. به عبارتی:
خرج که از کیسه مهمان بُود
حاتم طایی شدن آسان بود
اگر این گونه نبود که با صد کورباش و دورباش در سالن هایی به بزرگی زمین چوگان، گوی هوس را از این طرف به آن طرف پرتاب نمی کردیم و اجر و مزد بازی و بندبازی را حیف و میل میلیاردها تومان وجه رایج مملکتی قرار نمی دادیم!
این بدون رودربایستی گفتن را هم همان مدیر کلّ عالم به ما آموخته است که با هیچ دیّار البشری در عالم رودربایستی ندارد و هیچ وقت کلاه سرش نمی رود. اگر این گونه بود و می خواست به ظاهر جشن و کارت دعوت های ما نگاه کند که صد بار، بلکه هزار بار پرده ها را کنار زده بود و چهره عیان نموده بود. خوبیش این است که قبل از آنکه خودمان متوجه نیّتمان شویم، از عمق خاطر و گمان و پندارمان باخبر است.
پیش خودمان حساب کردیم چه کارها را که با یک هزارم همین خزانه ـ که هباءً منثورا کردند ـ می شد کرد؟
پیش خودتان فرض کنید ۸۰۰ میلیون تومان، بلکه بیشتر از یک تا دو میلیارد تومان پول بی زبان که به دست آدمی زاد زبان دار همایش باز و جشنواره راه انداز افتاده است، می شد برای مدت ۲۰ سال، هر ماه بیش از صدهزار نسخه مجله و کتاب چاپ کرد و مفت و مجانی به خلق روزگار بخشید.
مگر نه اینست که هزاران جوان در آرزوی یک میلیون تومان سال هاست که ازدواج خودشان را به عقب می اندازند و هر شب خواب زندگی در یک چهاردیواری کوچک کنار همسرشان را می بینند؟
عرض می کردم از روی اتّفاق و شاید هم میل به رقابت و شرکت
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 