پاورپوینت کامل آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد ۵۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد ۵۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۵۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد ۵۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل آن روز که یک مسیحی عاشق علی علیه السلام شد ۵۰ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

عاشقان امیرالمؤمنین در تمام دنیا با کتاب الامام علی، صوت العداله الانسانیه جرج جرداق، نویسنده بزرگ لبنانی آشنا هستند. در سال ۲۰۰۲ میلادی رضا امیرخانی، داستان نویس کشورمان که به همراه تعدادی از نویسندگان دیگر به لبنان سفر کرده بودند، دیداری نیز با جرج جرداق داشته که، شرح این دیدار را در اینجا برای شما عزیزان می آوریم.

عاشقان امیرالمؤمنین در تمام دنیا با کتاب الامام علی، صوت العداله الانسانیه جرج جرداق، نویسنده بزرگ لبنانی آشنا هستند.

تتبع و تحقیقات جرج جرداق، واکاوی و تفحص در زندگی و احوالات امیرالمؤمنین نیست؛ بلکه شرح عشقی است به شخصیتی بزرگ و فراانسانی.

در سال ۲۰۰۲ میلادی رضا امیرخانی، داستان نویس کشورمان که به همراه تعدادی از نویسندگان دیگر به لبنان سفر کرده بودند، دیداری نیز با جرج جرداق داشته که، شرح این دیدار را در اینجا برای شما عزیزان می آوریم.

واقعیت آن است که ما – ۵ نویسنده – از طرف جمیعت دفاع از ملت فلسطین و با پشتیبانی سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی به لبنان رفته بودیم. صبح وقتی میزبان مان، هاشمی رایزن فرهنگی فعال و نشیط جمهوری اسلامی، خبر لغو سفر بعلبک را – به دلیل شرایط بد جوی – به ما داد، بدجور پکر شدیم. هیچ خیال نمی کردیم که ایشان پیشتر برای خالی نبودن برنامه، وقتی برای ساعت ۱۲ ظهر دوشنبه چهاردهم بهمن ماه ۱۳۸۱ از جرج جرداق گرفته است.

خانه جرج جرداق، در محله الحمرا است. محله ای مسیحی نشین در شمال غرب بیروت؛ بیروت نمایشگاهی است از ملل و مذاهب. شوخی نیست، کشوری با حدود ۱۰ هزار کیلومتر مربع مساحت و ۳ میلیون نفر جمعیت، ۱۸ مذهب رسمی دارد. تا پیش از رفتن به لبنان همواره برایم سؤال بود که هویت یک لبنانی چگونه تعریف می شود؟ چه مؤلفه هایی هویت لبنانی را می سازد؟ کشوری به این کوچکی چگونه توانسته است تا این حد خبرساز باشد و در فرهنگ پیشرو؟ چه چیزی جز زبان، این کشور را که در آن هیچ نماد عربی – پوشش، معماری، حتی آب و هوا! – دیده نمی شود، با سایر کشورهای عرب پیوند داده است؟ تقابل مدرنیسم فرانسوی و سنت عربی چه آش درهم جوشی را پدید آورده است؟ کهن الگوی انسان لبنانی کیست؟

با احتساب ترافیک بیروت حدود ۵ دقیقه زودتر از زمان ملاقات، به محله الحمرا رسیده ایم. راننده رایزنی کنار کافه ای نقلی می ایستد و ما نشانی را برای دو پیرمردی که پشت میز نشسته اند، می خوانیم. هر دو به تأسف سر تکان می دهند که شارع امین مشرق را نمی شناسند. بعد با ناراحتی می گوییم که با استاد جرج جرداق قرار داریم. ناگهان از جا می پرند و می گویند، خانه جرج جرداق دو خیابان آن طرف تر است. با راهنمایی آنها به راحتی منزل را پیدا می کنیم. الحمرا محله ای است مرفه تر از سایر محلات بیروت و دست کم اسمش ما را به یاد قصر الحمرا می اندازد. انتظارش را نیز داشتیم. نویسنده ای که یک کتابش در جهان تشیع بیش از یک میلیون نسخه، فروش داشته است، باید هم در چنین محله ای زندگی کند.

اما … واقعیت آن است که هر چه از خیابان اصلی دورتر شدیم، بیشتر شک کردیم! خانه جرج جرداق یک آپارتمان معمولی در یک ساختمان قدیمی در خیابانی متوسط بود. اسمش را روی زنگ پیدا کردیم. خودش جواب داد و در را باز کرد. چشمتان روز بد نبیند. قصر الحمرا، آپارتمانی بود حدود ۱۰۰ متر، مملو از روزنامه و کتاب و بروشور، نه مرتب و طبقه بندی شده، و نه تمیز و پاکیزه. انگار کن که ۲۰۰ کیلو روزنامه و ۲۰ کارتن کتاب را بدهی دست یک بچه بازیگوش و بگویی هر جور که خواستی آنها را پخش و پلا کن! تابلویی هم به دیوار آویزان بود؛ مجلس رقصی کج! در حضور سلطانی خاک آلود! البته ناگفته نماند یک وجب خاک (دقیقاً همان ۵ انگشت!) روی همه چیز نشسته بود، جوری که روی هیچ صندلی و مبلی نمی توانستیم بنشینیم. وقتی خواستیم چند کتاب را از روی مبلی برداریم تا جا باز شود، استاد به سرعت جلو دوید و با دقت کتابها را برداشت و در جایی دیگر قرار داد. انگار نظمی در میان این بی نظمی حاکم بود. بگذریم؛ در زمان بسیار کوتاهی، همه اینها را خلق مهربان و چهره خندان استاد ۷۵ ساله محو کرد.

پرسید که ایا عربی می فهمیم؟

جوابش دادیم: شوی شوی! (کمی!) اما اشاره کردیم که السید شریف، کار ترجمه را انجام می دهد.

دیگر جرج جرداق با ما صمیمی شده بود. به او گفتیم که خانه همه اهل قلم همین شکلی است. خندید و جواب داد: زن و بچه ام به خاطر همین خانه از دست من به ده مان فرار کرده اند…

همان ابتدای کار سؤال کردیم که ایا استاد تا به حال به ایران سفر کرده است؟ و او جواب داد که دو بار، یک بار برای بزرگداشت سعدی و دیگر بار هم همین دو سال پیش (یعنی ۲۰۰۰ میلادی). مردمان ایران زمین را بسیار دوست می دارم، برخلاف ناشرانش! خندیدیم. من به ایشان گفتم که جنگ ناشر و نویسنده یک جنگ جهانی حی و قیوم است؛ اما او بلافاصله صحبت مرا قطع کرد:

– نه! در اروپا، خاصه در فرانسه این جور نیست. هنوز کار من در نشریه فنون الجمیل (هنرهای زیبا یاFine Arts) چاپ نشده است، آنها پیشاپیش چک حق التألیف را پست می کنند؛ اما من باید به مکتبه بروم و بالای همین کتابم که یک ناشر بحرینی بدون اجازه تجدید چاپ کرده است، ۴۰ دلار پول بدهم! این کارها مختص ما شرقی هاست. در عرصه فرهنگ، ناشران شما با این کارهاشان زیبایی های اسلام را از میان می برند. دقیقاً مثل بن لادن در عرصه سیاست.

بعدتر ، نگاه می کنم به اولین ترجمه امام علی، صدای عدالت انسانیت، اثر سیدهادی خسروشاهی. در شهریور سال ۱۳۴۴ هجری شمسی خسروشاهی چندان مقید و دقیق بوده است که در صفحات اول کتاب، نامه خود به جرداق را برای ترجمه و اجازه جرداق چاپ زده است.

از من اجازه خواسته اید که هر ۵ جلد کتاب مرا به فارسی ترجمه کنید و من این اجازه را به شما می دهم… از او درباره چگونگی علاقه مند شدنش به شخصیت امیرالمؤمنین سؤال شد:

– من متولد ۱۹۲۶ هستم. در ده مرجعیون به دنیا آمده ام. دهی در ژنوب (جنوب) لبنان! دهی که اهل آن مانند سایر دهات اطراف، ذوق اصیل ادبی دارند… .

جالب است بدانید برای شناخت لهجه لبنانی در میان لهجه های مختلف عربی کافی است به مخرج جیم دقت کنید. لبنانی ها از تلفظ جیم عاجزند و آن را «ژ» تلفظ می کنند. (این هم برای آنهایی که خیال می کنند عربها گچ پژ ندارند!) جالب تر است که بدانید در لبنان اهل ده بودن! نمودار اصالت است. کاملاً به خلاف مملکت ما که هنوز لهجه مان بر نگشته، ادعای پایتخت نشینی می کنیم. یعنی آنها به هیچ وجه دوست ندارند که خود را اهل عاصمه – پایتخت- بلدشان، بیروت بدانند. به عکس، هر جایی که می روند اصالت روستایی خود را به رخ می کشند. ضمن آن که فراموش نکنیم روستاییان عرب (بادیه نشینان قدیم) به دلیل فصاحت و بلاغت، همواره بهترین افراد برای تحقیق اهل لغت بودند. بگذریم، استاد با ذوق اتیمولوژیکش ادامه داد:

– من زاده مرجعیون هستم. مرجعیون از دو لغت مرج و عیون تشکیل شده است. یعنی محلی که در آن چشمه ها پیش می ایند. کنآیه از سرسبزی و طراوت. (و البته راست می گفت، دیروزش ما در بازدید از جنوب به طور اتفاقی از آن روستای مرزی گذر کرده بودیم.) ده ما مملو از چشمه بود و من نیز کودکی مملو از شور. هر روز از مدرسه فرار می کردم و به یکی از این چشمه ها پناه می بردم. مدیر مدرسه و معلمان همواره به دنبال این کودک فراری بودند و هر روز به خانواده ام اعتراض می کردند. در این میان فقط برادرم حامی من بود. فؤاد جرداق.

– همان فؤاد جرداق شاعر؟

– بله! برادر بزرگ من، فواد جرداق، شاعر و لغوی بود. بسیار اهل مطالعه. اصلاً او مرا به این وادی کشاند. هر زمانی که پدر و مادر، معلم و مدیر، معترض من می شدند از من دفاع می کرد و به من می گفت تو خارج از مدرسه بیشتر چیز یاد می گیری. حقیقت آن است که او بعد از این که پشتکار مرا در خواندن متون ادبی

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.