پاورپوینت کامل عقل و آخرالزّمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل عقل و آخرالزّمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۶۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل عقل و آخرالزّمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل عقل و آخرالزّمان ۶۴ اسلاید در PowerPoint :
عقل با تمام شکوه، عظمت و جایگاه برجسته ای که در حیات انسان دارد، موهبتی است از جانب خداوند و حقیقتی است با دو چهره: چهره اقبال به حق و چهره ادبار به آن.
چهره اقبال عقل، در سعی و تلاش انسان برای اتّصال به حق، و ایمان به غیب تجلّی کرده و ارتباط انسان را با ابدیت تحقّق می بخشد امّا، چهره ادبار او به حق، با وقوع در زمان (عَصر) و زیان (خُسر) ترسیم شده و با اغوای شیطان استمرار یافته است. این عقل ادبار، که جایگاه نفوذ شیطان است، با زمان گره خورده و تاریخ بشری را رقم زده، اکنون پس از پشت سرنهادن فراز و نشیب های بسیار، در آستانه پایان خود قرار دارد و چون عقل به پایان رسد، زمان فانی به پایان می رسد؛ آخرالزّمان یعنی «آخر العقل».
تعارض درونی عقل ادبار، امروزه پس از عبور از پیچ و خم قرن ها، کسب تجارب فراوان، پس از پشت سر نهادن تحوّلات دوران پرماجرای خلق و وضع که اوج شکوفایی و اقتدار او بوده است، و بعد از پیمودن تمام راه هایی که محتمل بود بتواند استقلال و سیطره فراگیر و دائمی او را تأمین کند و برای انسان مُعرِض از حق، مدینه فاضله و بهشت زمینی بسازد؛ بیش از همیشه آشکارا و برملا شده است.
نشان هویدایی این تعارض، نواندیشی و نوآوری پرشتاب عقل است. چاره اندیشی بی وقفه عقل واقع در بحران، حکایت از سرگشتگی و اضطراب درونی او می کند. این بحران سخن از پایان عقلانیت و سقوط نهایی او دارد. به این نکته باید توجّه کرد که تحوّلات و تطوّرات عقل با نوآوری های او تفاوت دارد. عقل در درون آن دو دوران کلّی خود ـ دوران کشف و دوران وضع ـ ادوار و اعصار مختلفی را تجربه کرده و منازل بسیاری را پشت سر نهاده است. تطوّر عقل، یعنی خروج اضطراری او از یک منزل ـ بر اثر رسیدن به بن بست ـ و ورودش به منزلی دیگر و نوآوری های او یعنی تلاش برای مستورکردن بحران درونی یک منزل. امروز عقل قرن بیستم پس از عبور از آخرین دوره تحوّل، دوران وضع و جعل، در میانه بحرانی همه جانبه و فراگیر گرفتار آمده است. نواندیشی و نوآوری مدام و لحظه به لحظه او، نه حکایت از شادابی و خرّمی که نشان از ویرانی و آشفتگی دارد. او باید مدام پاسخ گوی پرسش ها، تقاضاها و توقّعات فزاینده باشد و از این رو همواره باید امر جدیدی ارائه کند و برای این تجدّد دائم، به کشفیات علمی و اطّلاعات تجربی تازه نیازمند است و همین علم و اطّلاع روزافزون ـ و محصولات آن ـ بر شتاب زمان افزوده است. در نتیجه روز، ماه و سال امروز سرعت و شتابی به مراتب بیشتر و افزون تر از روزها و سال های قرون گذشته دارد. زمان در گرداب سرعتی تب آلوده و شتابی سرسام آور افتاده و بی مقصد و کور، بر گرد خود می چرخد و با سرعت تمام به پایان خود نزدیک می شود. پایان زمان یعنی به نهایت رسیدن تمام راه های مولود علم و ادراک بشری؛ و آخرالزّمان یعنی آخرالعقل. آنجا که عقل ادبار، پس از هزاران سال تلاش و جِدّ و جهد برای معماری بنای استقلال انسان و انفکاک او از حق، به بن بست می رسد، زمان فانی نیز بی وجه می شود و ضرورت وجودی خود را از دست می دهد. هم پا و همراه عقل، زمان نیز خسته و فرسوده می گردد. با این عقل فرسوده و از نفس افتاده، و درون این زمان ناتوان و هویت از کف داده، چهره خسران آدمی بیشتر و بیشتر هویدا می شود. در چنین وضعیتی است که ماهیت فسادانگیز و فسق افروز ادبار به حق، عیان و حقیقت عقل و زمان برملا خواهد شد.
تاریخ عقل ادبار، سراسر جهل مضاعف و مشدّد در باب حقایق هستی بوده است. پافشاری او بر این جهل زمخت، بر امتداد تاریخ و بر حجاب های او افزوده است. اکنون این عقل پس از طی دوره تجدّد، در زائده ای پس از تجدّد قرار گرفته، بنای ایمان به عقل متزلزل شده و پایه های عمارت و امارت عقلانیت در حال فروریختن است. غایت و نهایت عقلانیت که اعتراف به جهل و اقرار به نادانی یعنی خروج از ظلمت جهل مرکب است، امروز در حال تحقّق است.
در این نقطه پایانی که تمام استعدادهای عقل فعلیت یافته، همه بذرهای نهفته در ذاتش شکفته شده و به برگ و بار نشسته و عقل نتوانسته آرمان شهر موعود را در زمین بیافریند، و بت عقل در دل آدمیان شکسته، و آنان رفته رفته به وادی جهل بسیط قدم نهاده اند و دو راه در برابر آنان گشوده است. این دوره نهایی، در حقیقت تبلور کلّ دوره هایی است که از آغاز تاریخ در برابر انسان وجود داشته و انسان امروز وارث آن شده است. این دوره، دوره خاک و خداست؛ یکی از آنها آخرین مرتبه هبوط آدمی از خدا به خاک؛ یعنی سقوط و انحطاط نهایی او را متحقّق می کند و دیگری آخرین سرمنزل صعود انسان از خاک به خداست.
این دوره، دوره آخرالزّمان است و هر یک از آنها آخرین خطوط سیمای دوگانه بشری را ترسیم می کند و جملات پایانی، و سرنوشت دو کتاب را رقم می زند. کتاب ادبار، غفلت، خسران، زمان، شیطان، جبر و اضطرار و صحیفه عشق، ایمان، تفکر، آزادی، عمل صالح و انتظار. این دوره، دوره فراگیری است که تمام راه های موجود، در ذیل یکی از آن دو حلّ و هضم می شود و مندرج است. این دو راه عبارتند از: راه شرق و راه غرب. مرادم شرق و غرب جغرافیایی نیست. راه شرق، حکمت مشرقی و ایمان، یعنی راه اِقبال به شمس حقیقت، رویکرد به نور، توجّه به حق، شستشوی خویش در کوثر عشق و ایمان، زدودن و ستردن غبار جهل و ملال با زلال وصال، و گشودن روزنه های دنیای انسان به ساحت غیب و راه غرب و تعقّل مغربی یعنی راه افول و غروب خورشید حقیقت، ادبار به نور، نیست انگاری و رویکرد به عدم، و گام زدن در راهی که به سوی اضطرار مطلق که تجسد نهایی جبر خشن تاریخ است، منتهی می شود.
راه غرب راهی است که به پایان قرن بیستم رسیده و در تدارک ورودی پرهول و هراس به قرن بیست ویکم است. راه غرب را قرن بیستمی ها می روند و آنها کسانی هستند که یک رویداد موازی عظیم در تاریخ عقل را ندیده انگاشته اند؛ ظهور پیامبر اسلام(ص) اگر این نظریه را بپذیریم که حضور پیامبران در طول تاریخ، پدیده ای است مقارن و موازی با تحوّلات عقل، تا به عنوان حجّت های ظاهری، مردم هر عصر را دستگیری و بر مکر شیطان آگاه کنند، در آن صورت ندیده گرفتن آخرین پیامبر، مولود غفلت و ناآگاهی از ساز و کار حرکت عقل در تاریخ و بی توجّهی به آخرین تحوّلات اساسی عقل، و مؤدّی به توغّل در عقل زدگی و استمرار بخشیدن به راهی است که ادبار به حق را در پایان قرن بیستم تحویل قرن بیست و یکم می دهد.
فرهنگ و اخلاق مسلّط قرن بیستمی، فرهنگ گسست تام و تمام از حق و در واقع فرهنگ بی فرهنگی است؛ فرهنگ و اخلاقی که یک حقیقت ره آموز و سرنوشت ساز را در تاریخ، مسکوت نهاده و بدین ترتیب هویت تاریخی خود را گم کرده است و از این رو برای جبران این خسارت عظیم، به سلطه جویی و اقتدارطلبی گراییده و با نیروهای اهریمنی معامله کرده است؛ یعنی نفیس ترین و ضروری ترین لوازم حیات و گران بهاترین اموری را که برای ادامه حیات انسانی خود به آنها نیاز مبرم داشته، فروخته و با بهای ناچیز و ثمن بخسی که از این راه به کف آورده، به ابتیاع علم و اطّلاعات و ابزار و ادواتی پرداخته است که بتواند اقتدار او را تأمین، و شکنندگی و آسیب پذیری اش را در برابر صدها خطر و بلیه ای که در کمین اوست، ترمیم کند، غافل از اینکه در این داد و ستد از یک سو فقط ابزار و وسایل حیات را به کف آورده و اصل حیات انسانی خود را از دست داده و از سوی دیگر، دل به قدرت و سلطه ای خوش کرده که چون حقیقی نیست (یعنی از آبشخور قدرت لایزال حق سیراب نشده بل مولود سراب قدرت اهریمنی است و آدمی پیش از پرکردن ظرف وجودی خود از حق، آن را تملک کرده)، تبدیل به کابوسی مخوف گردیده و آدمی را محکوم قدرت دست پرورده خود ساخته است.
راه غرب، راه جبر تاریخ و اضطرار و درماندگی ذاتی عقل ادبار است. در این راه، چون آدمی محکوم قدرت اهریمنی است، هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. در اینجا انسان بسته زنجیر زمان است و برای کسی که در غل حرکت تاریخ گرفتار افتاده، آینده نیز همانند گذشته بسته و ضروری است. برای کسی که در راهِ اعراض از حق گام می زند، هیچ افقی جز هیچستان لم یزرع انحطاط و فسق وجود ندارد. برای راهیان راه غرب، عالم با همه وسعت مسدود است و زمین با تمام گستردگی، تنگ و تاریک و مُظلِم. در چنین وضعیتی عقل تنزّل می کند و نشانه های این تنزّل را می توان در رویکرد عقل به واقعیت های حقیر و پست مشاهده کرد. عقلی که در اوج آسمان ها پرواز می کرد و ترانه مابعدالطّبیعه می سرود و در زمین و زمان پر می کشید و کلّ حوزه ادراک را زیر بال و پر داشت، چنان به حضیض ذلّت و حقارت فرود آمده که سر از بستر خواب، مطالعه و کند و کاو در ابتدایی ترین غرایز انسان در آورده است.
آیینه این حقارت و آشفتگی، زبان است. سراسیمگی، سرگشتگی و بی هویتی عقل و زمان را در آیینه زبان به عیان می توان مشاهده کرد. زبان بی هویت، تلاش می کند که زیان برملا شده آدمی را همچنان پنهان دارد. زیبایی، رعنایی، هنر، تقویت صوت، امواج، صنعت، علوم، پُرگویی، اسراف در مصرف الفاظ و هر چیز دیگر، به خدمت زبان درآمده تا او بتواند خسران وقوع انسان در شتاب مهارگسیخته زمان را مستور کند؛ اما زبان نیز همانند زمان و عقل، پیر و شکسته و فرتوت شده و قادر نیست ماهیت خسران را در پوشش های رنگارنگ خوشبختی پنهان کند و بر زخم اضطراب و التهاب انسان، مرهمی نهد.
دیگر هیچ قدرت بشری نمی تواند در برابر سیل سد شکسته انحطاط مقاومت کند. آلودگی و فساد، با شتابی روزافزون سراسر کره زمین را تهدید می کند، در خشکی و دریا پیش می رود و محیط زیست جسمانی و روحانی بشر را به زیر سلطه خود می کشد و هیچ نقطه ای در امان نیست. زمان و مکان آلوده گناه و فسق آدمی زاده شده، همه چیز محکوم آن گردیده و غایت سیاه تاریخ نزدیک به تحقّق است.
کسانی که دیدگاه شیعی در باب غایت تاریخ را ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 