پاورپوینت کامل خلیل الرحمان ۹۳ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل خلیل الرحمان ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل خلیل الرحمان ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل خلیل الرحمان ۹۳ اسلاید در PowerPoint :

درنگی در آیه امامت حضرت ابراهیم علیه السلام

فخر رازی می گوید: «اهل تحقیق می گویند مراد از امام در این آیه همان نبی است و دلالت بر آن وجه می کند.» همچنین آلوسی می نویسد:

این دیدگاه به رغم مقبولیتش نزد اهل سنّت، بر یک پیش فرض غلط استوار است و آن اینکه ابراهیم(ع) قبل از اعطای امامت، پیامبر نبوده است. در حالی که از یک سو آزمایش ها و امتحانات ابراهیم(ع) از دوره جوانی (در آتش افکنده شدن) تا کهنسالی (ذبح اسماعیل(ع)) ادامه داشته است. از سوی دیگر آیه به صراحت می گوید که جعل امامت بعد از اتمام و پایان رساندن آزمایش ها صورت گرفته است. نتیجه آن می شود که اگر امامت همان نبوّت باشد، باید ابراهیم در دوره کهولت و پیری به پیامبری رسیده باشد!!! و این چیزی است که هیچ مسلمانی نمی پذیرد.

سید موسی صدر

برخی از معارف و آموزه های «قرآن کریم» به ظاهر ساده و آسان می نماید؛ امّا درک و فهم حقیقت آن، تأمل و ژرف نگری زیادی می طلبد.

یکی از آن آموزه ها، موضوع امامت حضرت ابراهیم(ع) است. قرآن کریم این حقیقت را به صراحت و وضوح بیان می کند که حضرت ابراهیم(ع) پس از آزمایش ها و امتحان های فراوان و متعدّد به مقام امامت برگزیده شد:

«وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهیمَ رَبُّهُ بِکلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمین ؛ (بقره/ ۱۲۴)

(به خاطر آورید) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسایل گوناگونی آزمود و او به خوبی از عهده این آزمایش ها برآمد. خداوند به او فرمود: من تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. ابراهیم عرض کرد: از دودمان من (نیز امامانی قرار بده) خداوند فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی رسد.»

با توجّه به اینکه اتمام و پایان این آزمایش ها در اواخر عمر حضرت ابراهیم(ع) بوده است و در نتیجه، اعطای مقام امامت در زمانی صورت گرفته که ابراهیم(ع) پیامبر بوده است، این پرسش مطرح می شود که مقام امامت چگونه مقام و منصبی است که ابراهیم به رغم نبوّت و پیامبری اش، فاقد آن بوده و سپس بدان نائل شده است؟

پاسخ بدین پرسش به ظاهر ساده، شاید دشوار به نظر آید؛ زیرا نبوّت و پیامبری خود نوعی امامت یادست کم متضمّن امامت است.

چگونه ممکن است پیامبر در بخش عمده دوره نبوّت و پیامبری اش فاقد مقام امامت باشد و سپس بدان دست یابد؟!

همین دشواری باعث گردیده است که بسیاری از مفسّران تفسیر آیه یادشده را بگذارند و بگذرند و تعدادی نیز که درباره آن سخن گفته اند، دیدگاه ها و نظریات متفاوت و متضادّی را اظهار کرده اند.

در این نوشتار تلاش می کنیم نخست به دیدگاه های مطرح شده راجع به مفهوم و معنای امامت در آیه بالا بپردازیم و سپس به برداشتی که خود، بدان رسیده ایم و گمان می کنیم که با سایر آیات و نیز روایات درباره امامت سازگارتر است، اشاره نماییم.

امامت ابراهیم(ع) در نگاه مفسّران

همان گونه که اشاره شد مفسّران در معنای امامت ابراهیم(ع) دیدگاه های متفاوت دارند. در این جا به صورت فشرده و گذرا به بررسی این دیدگاه ها می پردازیم.

امامت = نبوّت

بسیاری از مفسّران اهل سنّت امامت را در آیه، به معنای نبوّت گرفته اند؛ بدین صورت که نخست امامت را به لحاظ مفهوم لغوی به مقتدا و پیشوا بودن تعریف می کنند آنگاه در مورد ابراهیم(ع) آن را به معنای پیشوای دینی یا پیشوا در دین می گیرند و آن را مترادف با نبوّت می شمارند.

مراغی در این مورد می گوید:

«قالَ إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً. ای إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ رَسُولاً یؤتم بک و یقتدی بهدیک الی یوم القیامه فَدَعَا النَّاس إِلَی الحنفیه السمحه وهی الایمان باللَّه و توحیده و البرائه من الشرک…؛۱

گفت تو را امام و پیشوای مردم قرار دادم. یعنی تو را برای مردم پیامبر قرار دادم که به تو اقتدا کنند و از هدایتت تا روز قیامت پیروی نمایند و ابراهیم نیز مردم را به دین آسان حنیف که عبارت است از ایمان به خدا و یگانگی اش و برائت از شرک، فراخواند.»

قاسمی در «محاسن التّأویل» می نویسد:

«مقصود از عهد در آیه، همان امامت مورد درخواست است و آیا این جز همان امامت در دین که نبوّت است و فرزندان ظالم ابراهیم از آن محرومند، می باشد؟… پس آشکار شد که مراد از عهد همان امامت در دین است؛ فقط.۲

فخر رازی می گوید:

«اهل تحقیق می گویند مراد از امام در این آیه همان نبی است و دلالت بر آن وجه می کند.»۳

همچنین آلوسی می نویسد:

این دیدگاه به رغم مقبولیتش نزد اهل سنّت، بر یک پیش فرض غلط استوار است و آن اینکه ابراهیم(ع) قبل از اعطای امامت، پیامبر نبوده است. در حالی که از یک سو آزمایش ها و امتحانات ابراهیم(ع) از دوره جوانی (در آتش افکنده شدن) تا کهنسالی (ذبح اسماعیل(ع)) ادامه داشته است.۴

از سوی دیگر آیه به صراحت می گوید که جعل امامت بعد از اتمام و پایان رساندن آزمایش ها صورت گرفته است. نتیجه آن می شود که اگر امامت همان نبوّت باشد، باید ابراهیم در دوره کهولت و پیری به پیامبری رسیده باشد!!! و این چیزی است که هیچ مسلمانی نمی پذیرد.

فخر رازی با توجّه به همین اشکال می گوید:

چون خداوند می دانست که ابراهیم این آزمایش ها را پس از پیامبری اش با موفّقیت سپری می کند، از این رو پیشاپیش به او مقام نبوّت داد.۵

معنای این سخن آن است که فعل ماضی «اتمّهنّ» به معنای فعل مضارع «یتمّهنّ» است. واین توجیهی است که هیچ مبنای معقولی ندارد.

گذشته از این بر اساس این نظریه جای این پرسش است که چرا خداوند به جای نبوّت، امامت تعبیر کرد؟ یعنی اگر مقصود از امامت نبوّت بود، باید می فرمود: انّی جاعلک نبیاً.

امامت= رهبری سیاسی

برخی مفسّران امامت ابراهیم(ع) را به معنای زعامت و رهبری سیاسی، اجتماعی گرفته اند و بر این باورند که ابراهیم(ع) پیش از ابتلاء، پیامبر بود؛ امّا تدبیر و مدیریت امور جامعه از قبیل تأدیب جنایتکاران، اقامه حدود، جمع آوری مالیات، دفاع در مقابل دشمن و… را به عهده نداشت. پس از پایان آزمایش ها، خداوند این منصب را به او عطا فرمود.

این نظریه را می توان از «مجمع البیان» طبرسی به دست آورد؛ زیرا مرحوم طبرسی نخست می گوید امامت به معنای مقتدائی و پیشوائی است. آنگاه پیشوائی را به دو قسم تقسیم می کند:

۱. پیشوایی در گفتار و رفتار

۲. رهبری و تدبیر امور جامعه

سپس می گوید:

معنای نخست ملازم نبوّت است و هر پیامبری، پیشوا در گفتار و رفتار نیز است. امّا معنای دوم ملازم نبوّت نیست؛ ممکن است پیامبر باشد امّا منصب زعامت و رهبری سیاسی و اجتماعی را نداشته باشد.

بعد می گوید:

چون اسم فاعل «جاعل» متضمّن زمان حال یا آینده است و نه گذشته و گرنه عمل نمی کرد و «اماماً» را نصب نمی داد، پس جعل امامت در گذشته نبوده، از سوی دیگر ابراهیم(ع) قبل از آزمایش ها و جعل امامت، پیامبر بوده است.

نتیجه این می شود که این منصب پیشوایی به معنای نخست که ملازم با نبوّت و پیامبری است، نمی باشد؛ بلکه به معنای دوم یعنی زعامت و رهبری سیاسی است.۶

بلاغی نیز در تفسیر «آلاء الرّحمن»، همین نظریه را پذیرفته است.۷

این تفسیر نیز با واقعیت سازگار نمی نماید؛ زیرا در تاریخ و نیز در قرآن هیچ نشانه ای از حکومت و زعامت ابراهیم(ع) مطرح نشده است. اگر چنانچه امامت ابراهیم(ع) به معنای رهبری سیاسی و اجتماعی وی باشد، باید گزارشی هر چند کوتاه از این پدیده در تاریخ زندگی ابراهیم(ع) به چشم بخورد؛ در حالی که نه در تاریخ و نه در آیات قرآن چنین گزارشی نیامده است.

گذشته از اینکه بر پایه این دیدگاه، مقصود از «ناس» مردم زمان ابراهیم(ع) خواهد بود و این مخالف اطلاق است.

امامت = پیشوائی پیامبران

بعضی از مفسّران، امامت ابراهیم(ع) را به معنای پیشوایی وی نسبت به انبیاء غیر اولوالعزم می داند و بر این باور است که امامت پیامبران سه سطح دارد:

یکی امامت نسبت به مردم عادّی که در این سطح تمام انبیاء امامند.

دوم امامت بر مردم و پیامبران غیر اولوالعزم که این سطح از امامت ویژه پیامبران اولوالعزم است و امامت ابراهیم(ع) از این گونه می باشد.

سوم امامت بر مردم و تمام انبیاء چه اولوالعزم و چه غیر اولوالعزم که این درجه از امامت، ویژه پیامبر اکرم(ص) است.

به دلیل اینکه تمام پیامبران وظیفه داشتند به پیامبری و نبوّت پیامبر اکرم(ص) ایمان بیاورند و به آن تن دهند.

«وَ إِذْ أَخَذَ اللَّهُ میثاقَ النَّبِیینَ لَما آتَیتُکمْ مِنْ کتابٍ وَ حِکمَهٍ ثُمَّ جاءَکمْ رَسُولٌ مُصَدِّقٌ لِما مَعَکمْ لَتُؤْمِنُنَّ بِهِ وَ لَتَنْصُرُنَّهُ قالَ أَ أَقْرَرْتُمْ وَ أَخَذْتُمْ عَلی ذلِکمْ إِصْری قالُوا أَقْرَرْنا قالَ فَاشْهَدُوا وَ أَنَا مَعَکمْ مِنَ الشَّاهِدین. » (آل عمران/ ۸۱)

بنابراین با توجّه به اینکه ابراهیم(ع) قبل از نیل به مقام امامت، پیامبر بوده است، پس مقصود از امامت، سطح نخست نیست. از سوی دیگر با توجّه به آیه بالا که همه پیامبران مأمور به پذیرش پیامبری پیامبر اکرم(ص) بوده اند، امامت ابراهیم(ع) از گونه سطح سوم هم نیست. پس ناگزیر باید از گونه دوم باشد.

دکتر صادقی می گوید:

«از آنجا که امامت در مورد ابراهیم(ع) بعد از مقام عبودیت، نبوّت، رسالت و خلّت بوده است، زیرا آن حضرت همه این مراحل را یکی پس از دیگری گذرانده بود، ناگزیر باید مقصود از آن، امامت میان پیامبران باشد نه مردم عادی فقط. چون امامت میان مردم را قبلاً داشته است.»۸

این نظریه نیز از جهات گوناگون خدشه پذیر است. نخست اینکه با ظاهر آیه نمی سازد؛ زیرا در آیه «ناس» آمده است و این،ظهور در همه مردم دارد ونه خصوص انبیا.

و ثانیاً امامت بر انبیاء به ویژه با قید غیر اولواالعزم که مفسّر بر آن تأکید دارد، معنایی جز پیشوائی و سلطه شریعت ندارد و این بدان معناست که امامت ابراهیم(ع) همان حاکمیت شریعت وی تا زمان شریعت موسی(ع) است و این، از یک سو با ظاهر آیه ناسازگار است؛ زیرا آیه، امامت را به خود ابراهیم(ع) نسبت می دهد؛ در صورتی که بر پایه این تفسیر، باید به شریعت نسبت داده شود.

از سوی دیگر باعث محدودیت امامت ابراهیم(ع) برای یک دوره خاص، یعنی تا زمان حضرت موسی(ع) می گردد، امری که هم با اطلاق واژه «ناس» نمی سازد و هم با مقام امتنان که آیه در آن قرار دارد.

امامت= راهنمائی باطنی

علّامه طباطبائی، مفسّر «المیزان» بر این باور است که امامت در آیه یاد شده به معنای هدایت باطنی انسان هاست. بر پایه این دیدگاه، حضرت ابراهیم(ع) تا قبل از جعل امامت، تنها هدایت گر و راهنمای انسان ها بر اساس شریعت و دین بود؛ امّا پس از آن، جلودار جان ها و دل های انسان ها به سوی حق و مقامات معنوی گردید که با تصرّف تکوینی، آنها رابه مقامات شایسته شان می رساند.۹ منطق و استدلالی که این نظریه بر آن استوار است، مرکب از چند مقدّمه می باشد:

۱. در آیات قرآن، امامت همراه و ملازم هدایت معرّفی شده است:

«والّذی نجده فی کلامه تعالی انّه کلّما تعرض لمعنی الامامه تعرض معها للهدایه تعرّض التفسیر قال تعالی فی قصص ابراهیم(ع): «وَ وَهَبْنا لَهُ إِسْحاقَ وَ یعْقُوبَ نافِلَهً وَ کلاًّ جَعَلْنا صالِحین. وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّهً یهْدُونَ بِأَمْرِنا»۱۰ و قال سبحانه: «وَ جَعَلْنا مِنْهُمْ أَئِمَّهً یهْدُونَ بِأَمْرِنا لَمَّا صَبَرُوا وَ کانُوا بِآیاتِنا یوقِنُون »۱۱

۲. هدایت یاد شده در آیات، مطلق نیست؛ بلکه مقید به «امر الهی» گردیده و این بدان معناست که هدایتگری امام به وسیله امری الهی صورت می گیرد.

۳. مقصود از «امر الهی» امر و فرمان تشریعی نیست؛ بلکه فرمان، تکوینی است که در آیه «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکونُ»۱۲ معرفی گردیده است.

دلیل بر این مطلب، آن است که امامت مستلزم هدایت گری است. پس جعل امامت برای ابراهیم(ع) سبب اعطای مقام هدایتگری به وی خواهد بود، و از آنجا که ابراهیم(ع) قبل از امامت، به لحاظ نبوّت و پیامبری اش مقام هدایت گری به معنای ارائه طریق داشته است، ناگزیر هدایتگری ناشی از امامت به معنای ارائه طریق نیست؛ بلکه مفهوم ایصال به مطلوب دارد.

از سوی دیگر ایصال به مطلوب، نوعی تصرّف تکوینی در نفوس، جهت سیر دادن آنان به سوی کمال است. پس مقصود از «امر الهی» که سبب این هدایت و تصرّف است، باید فرمان ایجادی و تکوینی باشد.

۴. فرمان تکوینی الهی که منشأ تسلّط و تصرّف در نفوس انسان ها می شود، چیزی جز فیوضات معنوی و مقامات باطنی نیست که امام و هدایتگر نخست بدان ها نائل می شود. سپس از طریق او به نفوس و جان های دیگران سرایت می کند.

نتیجه چهار مقدّمه بالا این است که کسی که به مقام امامت نائل می شود، در حقیقت به مقام و مرتبه تسلّط و تصرّف بر جان ها می رسد و روح و دل انسان ها را به سمت کمالات سوق می دهد. پس امامت ابراهیم(ع) به معنای هدایت باطنی و تصرّف بر جان هاست. علّامه می گوید:

«این هدایت که خدا آن را از شئون امامت قرار داده، هدایت به معنای راهنمائی نیست؛ چون می دانیم که خدای تعالی ابراهیم(ع) را وقتی امام قرار داد که سال ها دارای منصب نبوّت بود. همچنان که توضیحش در ذیل آیه «إِنِّی جاعِلُک لِلنَّاسِ إِماماً» گذشت و معلوم است که نبوّت منفک از منصب هدایت به معنای راهنمائی نیست. پس هدایتی که منصب امام است، نمی تواند معنای غیر از رساندن به مقصد داشته باشد و این معنا یک نوع تصرّف تکوینی در نفوس است که با آن تصرّف، راه را برای بردن دل ها به سوی کمال و انتقال دادن آنها از موقفی به موقفی بالاتر هموار می سازد.

و چون تصرّفی است تکوینی و عملی است باطنی، ناگزیر مراد از امری که با آن هدایت صورت می گیردنیز امر تکوینی خواهد بود نه تشریعی که صرف اعتبار است؛ بلکه همان حقیقتی است که آیه شریفه:

«إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیئاً أَنْ یقُولَ لَهُ کنْ فَیکون فَسُبْحانَ الَّذی بِیدِهِ مَلَکوتُ کلِّ شَی ء؛

فرمان او چنین است که هر گاه چیزی را اراده کند، تنها به آن می گوید: «موجود باش!»، آن نیز بی درنگ موجود می شود! پس منزّه است خداوندی که مالکیت و حاکمیت همه چیز در دست اوست. »

آن را تفسیر کرده است که عبارت است از فیوضات معنوی و مقامات باطنی که مؤمنان به وسیله عمل صالح به سوی آن هدایت می شوند و مشمول رحمت پروردگارشان می گردند.

و چون امام به وسیله امر هدایت می کند ـ با در نظر گرفتن اینکه باء در «بأمره» باء سببیت یا آلت است ـ می فهمیم که خود امام قبل از هر ک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.