پاورپوینت کامل سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی(ع) ۷۱ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی(ع) ۷۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی(ع) ۷۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سرگذشت شگفت انگیز خضر و موسی(ع) ۷۱ اسلاید در PowerPoint :
به خاطر بیاور هنگامی که موسی به دوست خود گفت: من دست از طلب برنمی دارم تا به محلّ تلاقی دو دریا برسم، هر چند مدّت طولانی به راه خود ادامه دهم. هنگامی که به محلّ تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهی راه خود را در پیش گرفت (و روان شد). هنگامی که از آنجا گذشتند، موسی به یار همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این سفر، سخت خسته شده ایم. او گفت: به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم (و استراحت کردیم) من در آنجا فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم. این شیطان بود که یاد آن را از خاطر من برد، ماهی به طرز شگفت انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت! (موسی) گفت این همان است که ما می خواستیم و آنها از همان راه بازگشتند؛ در حالی که پی جویی می کردند».
یکی از زیباترین و آموزنده ترین داستان های قرآنی داستان رابطه خضر نبی(ع) و حضرت موسی(ع) است. این داستان زیبا را از زبان قرآن کریم می خوانیم:
خداوند در سوره کهف می فرماید:
«وَإِذْ قَالَ مُوسَی لِفَتَاهُ لَا أَبْرَحُ حَتَّی أَبْلُغَ مَجْمَعَ الْبَحْرَینِ أَوْ أَمْضِی حُقُبًا فَلَمَّا بَلَغَا مَجْمَعَ بَینِهِمَا نَسِیا حُوتَهُمَا فَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ سَرَبًا فَلَمَّا جَاوَزَا قَالَ لِفَتَاهُ آتِنَا غَدَاءنَا لَقَدْ لَقِینَا مِن سَفَرِنَا هَذَا نَصَبًا قَالَ أَرَأَیتَ إِذْ أَوَینَا إِلَی الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیطَانُ أَنْ أَذْکرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا قَالَ ذَلِک مَا کنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا عَلَی آثَارِهِمَا قَصَصًا؛۱
به خاطر بیاور هنگامی که موسی به دوست خود گفت: من دست از طلب برنمی دارم تا به محلّ تلاقی دو دریا برسم، هر چند مدّت طولانی به راه خود ادامه دهم. هنگامی که به محلّ تلاقی آن دو دریا رسیدند، ماهی خود را (که برای تغذیه همراه داشتند) فراموش کردند و ماهی راه خود را در پیش گرفت (و روان شد). هنگامی که از آنجا گذشتند، موسی به یار همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این سفر، سخت خسته شده ایم. او گفت: به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم (و استراحت کردیم) من در آنجا فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم. این شیطان بود که یاد آن را از خاطر من برد، ماهی به طرز شگفت انگیزی راه خود را در دریا پیش گرفت! (موسی) گفت این همان است که ما می خواستیم و آنها از همان راه بازگشتند؛ در حالی که پی جویی می کردند».
مفسّران در شأن نزول آیات فوق نقل کرده اند؛ جمعی از قریش خدمت پیامبر(ص) رسیدند و از عالمی که موسی(ع) مأمور به پیروی از او شد، سؤال کردند، آیات فوق نازل شد. در ماجرای موسی و خضر(ع) یا به تعبیر دیگر عالم و دانشمند زمانش، به صحنه شگفت انگیزی برخورد می کنیم که نشان می دهد؛ حتّی یک پیغمبر اولواالعزم که آگاه ترین افراد محیط خویش است، باز دامنه علم و دانشش در بعضی از جهات محدود است و به سراغ معلّمی می رود که به او درس بیاموزد. او هم درس هایی که هر یک از دیگری عجیب تر است، به او یاد می دهد و چه نکته های بسیار مهمّی که در مجموعه این داستان نهفته شده است. در نخستین آیه می گوید:
«به خاطر بیاور هنگامی که موسی به دوست و همراه خود گفت من دست از طلب برنمی دارم تا به «مجمع البحرین» برسم، هر چند مدّتی طولانی به راه خود ادامه دهم. سرانجام موسی و همسفرش از محلّ تلاقی دو دریا «مجمع البحرین» گذشتند، طول سفر و خستگی راه، گرسنگی را بر آنها چیره کرد، در این هنگام موسی به خاطرش آمد که غذایی به همراه آورده اند، به یار همسفرش گفت: غذای ما را بیاور که از این سفر، سخت خسته شده ایم».
و معنایش این است: بعد از آنکه از «مجمع البحرین» گذشتند، موسی(ع) به جوان ملازم خود فرمود تا چاشتشان که همان ماهی ای بوده که با خود برداشته بودند، بیاورد؛ زیرا از مسافرت خود خسته شده و به تجدید نیرو نیازمند شده اند. به هر حال این جمله نشان می دهد که موسی و یوشع(ع) راهی را پیمودند که عنوان سفر بر آن اطلاق می شد؛ ولی همین تعبیرات نشان می دهد که این سفر چندان طولانی نبوده است. در این هنگام، همسفرش به او خبر داد که:
«به خاطر داری هنگامی که ما به کنار آن صخره پناه بردیم (و استراحت کردیم) من در آنجا فراموش کردم جریان ماهی را بازگو کنم و این شیطان بود که یاد آن را از خاطر من برد و ماهی راهش را به طرز شگفت انگیزی در دریا پیش گرفت؛ قَالَ أَرَأَیتَ إِذْ أَوَینَا إِلَی الصَّخْرَهِ فَإِنِّی نَسِیتُ الْحُوتَ وَمَا أَنسَانِیهُ إِلَّا الشَّیطَانُ أَنْ أَذْکرَهُ وَاتَّخَذَ سَبِیلَهُ فِی الْبَحْرِ عَجَبًا».
در ادامه داستان از آنجا که این موضوع، به صورت نشانه ای برای پیدا کردن آن عالم بزرگ بود، «موسی گفت: این همان چیزی است که ما می خواستیم» و به دنبال آن می گردیم (ذَلِک مَا کنَّا نَبْغِ) و در این هنگام آنها از همان راه بازگشتند؛ در حالی که پی جویی می کردند.» (فَارْتَدَّا عَلَی آثَارِهِمَا قَصَصًا).
معنای آیه این است: موسی(ع) گفت: «این جریان که درباره ماهی اتّفاق افتاد، همان علامتی بود که ما در جست وجویش بودیم.» لاجرم از همان جا برگشتند و درست از آنجا که آمده بودند (با چه دقّتی) جای پای خود را گرفته، پیش رفتند. از جمله «ذَلِک مَا کنَّا نَبْغِ فَارْتَدَّا» کشف می شود که موسی(ع) قبلاً از طریق وحی مأمور بوده که خود را در مجمع البحرین به عالِم برساند و علامتی به او داده بودند و آن داستان گم شدن ماهی بوده است.
حضرت موسی(ع) به محض اینکه قضیه ماهی را می شنود، می گوید: ما هم در پی این قصّه بودیم و بی درنگ از همان جا برگشته، خود را به آن مکان که آمده بودند، رسانده و در آنجا به آن عالم برخورد می نمایند.
منظور از«فتاه» در اینجا طبق گفته بسیاری از مفسّران و بسیاری از روایات، یوشع بن نون، مرد رشید و شجاع و با ایمان بنی اسرائیل است و تعبیر به «فتی» (جوان) ممکن است به دلیل همین صفات برجسته یا به دلیل خدمت به موسی و همراهی و هم گامی با او بوده باشد.
مقصود از «مجمع البحرین» محلّ پیوند دو دریا است، در اینکه اشاره به کدام دو دریا است، میان مفسّران گفت وگو است و روی هم رفته چهار عقیده معروف در اینجا وجود دارد.
۱. منظور محلّ اتّصال خلیج «عقبه» با خلیج «سوئز» است، از سایر عقیده ها در این باره صحیح تر به نظر می رسد؛
۲. منظور محلّ پیوند «اقیانوس هند» با «دریای احمر» است که در بغاز «باب المندب» به هم می پیوندند؛
۳. محلّ پیوستگی «دریای مدیترانه» (که نام دیگرش دریای روم و بحر ابیض است) با «اقیانوس اطلس»، یعنی همان محلّ تنگه «جبل الطارق» که نزدیک شهر «طنجه» است؛
۴. نقطه پایانی دو دریا: دریای فارس از جانب غرب و دریای روم (مدیترانه) از جانب شرق. علّامه طباطبایی می فرماید:
درباره اینکه مجمع البحرین کجاست، بعضی گفته اند: منتهی الیه «دریای روم» (مدیترانه) از ناحیه شرقی و منتهی الیه خلیج فارس از ناحیه غربی است که بنابراین مقصود از «مجمع البحرین» آن قسمت از زمین است که به یک اعتبار در آخر شرقی مدیترانه و به اعتبار دیگر در آخر غربی «خلیج فارس» قرار دارد و به نوعی مجاز آن را محلّ اجتماع دو دریا خوانده اند.
در اینجا یک سؤال پیش می آید که مگر پیامبری، همچون موسی(ع) ممکن است گرفتار نسیان و فراموشی شود که قرآن می گوید «نسیاً حوتهما؛ ماهی شان را فراموش کردند.» به علاوه چرا همسفر موسی نسیان شخص خودش را به شیطان نسبت می دهد؟
پاسخ این است که مانعی ندارد در مسائلی که هیچ ارتباطی به احکام الهی و امور تبلیغی نداشته باشد؛ یعنی در مسائل عادّی در زندگی روزمرّه گرفتار نسیان شود (مخصوصاً در موردی که جنبه آزمایش داشته باشد، آن گونه که درباره موسی در اینجا گفته اند)؛ امّا نسبت دادن نسیان همسفرش به شیطان، ممکن است به این دلیل باشد که ماجرای ماهی ارتباط با یافتن آن مرد عالم داشت و از آنجا که شیطان اغواگر است، خواسته است با این کار آنها دیرتر به ملاقات آن عالم دست یابند و شاید مقدّمات آن از خود یوشع نیز آغاز گردیده که دقّت و اهتمام لازم را در این باره به خرج نداده است.
در ادامه آیات قبل می فرمایند:
«فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا آتَینَاهُ رَحْمَهً مِنْ عِندِنَا وَعَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا قَالَ لَهُ مُوسَی هَلْ أَتَّبِعُک عَلَی أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا قَالَ إِنَّک لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا وَکیفَ تَصْبِرُ عَلَی مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَک أَمْرًا قَالَ فَإِنِ اتَّبَعْتَنِی فَلَا تَسْأَلْنِی عَن شَیءٍ حَتَّی أُحْدِثَ لَک مِنْهُ ذِکرًا فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا رَکبَا فِی السَّفِینَهِ خَرَقَهَا قَالَ أَخَرَقْتَهَا لِتُغْرِقَ أَهْلَهَا لَقَدْ جِئْتَ شَیئًا إِمْرًا قَالَ أَلَمْ أَقُلْ إِنَّک لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا قَالَ لَا تُؤَاخِذْنِی بِمَا نَسِیتُ وَلَا تُرْهِقْنِی مِنْ أَمْرِی عُسْرًا فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا لَقِیا غُلَامًا فَقَتَلَهُ قَالَ أَقَتَلْتَ نَفْسًا زَکیهً بِغَیرِ نَفْسٍ لَّقَدْ جِئْتَ شَیئًا نُّکرًا قَالَ أَلَمْ أَقُل لَّک إِنَّک لَن تَسْتَطِیعَ مَعِی صَبْرًا قَالَ إِن سَأَلْتُک عَن شَیءٍ بَعْدَهَا فَلَا تُصَاحِبْنِی قَدْ بَلَغْتَ مِن لَّدُنِّی عُذْرًا فَانطَلَقَا حَتَّی إِذَا أَتَیا أَهْلَ قَرْیهٍ اسْتَطْعَمَا أَهْلَهَا فَأَبَوْا أَن یضَیفُوهُمَا فَوَجَدَا فِیهَا جِدَارًا یرِیدُ أَنْ ینقَضَّ فَأَقَامَهُ قَالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیهِ أَجْرًا قَالَ هَذَا فِرَاقُ بَینِی وَبَینِک سَأُنَبِّئُک بِتَأْوِیلِ مَا لَمْ تَسْتَطِع عَّلَیهِ صَبْرًا؛۲
تا بنده ای از بندگان ما را یافتند که از جانب خود به او رحمتی عطا کرده و از نزد خود به او دانشی آموخته بودیم. موسی به او گفت: آیا تو را به شرط اینکه از بینشی که آموخته شده ای به من یاد دهی، پیروی کنم. گفت تو هرگز نمی توانی همپای من صبر کنی و چگونه می توانی بر چیزی که به شناخت آن احاطه نداری، صبر کنی. گفت: ان شاء الله مرا شکیبا خواهی یافت و در هیچ کاری تو را نافرمانی نخواهم کرد. گفت اگر مرا پیروی می کنی، پس از چیزی سؤال مکن تا [خود] از آن با تو سخن آغاز کنم. پس رهسپار گردیدند تا وقتی که سوار کشتی شدند. [وی] آن را سوراخ کرد. [موسی] گفت آیا کشتی را سوراخ کردی تا سرنشینانش را غرق کنی؟ واقعاً به کار ناروایی مبادرت ورزیدی. گفت: آیا نگفتم که تو هرگز نمی توانی هم پای من صبر کنی. [موسی] گفت: به سبب آنچه فراموش کردم، مرا مؤاخذه مکن و در کارم بر من سخت مگیر. پس رفتند تا به نوجوانی برخوردند، [بنده ما] او را کشت. [موسی به او] گفت: آیا شخص بی گناهی را بدون اینکه کسی را به قتل رسانده باشد، کشتی؟ واقعاً کار ناپسندی مرتکب شدی. گفت: آیا به تو نگفتم که هرگز نمی توانی هم پای م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 