پاورپوینت کامل لحظه های ناب سامرّاء ۳۲ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل لحظه های ناب سامرّاء ۳۲ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۲ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل لحظه های ناب سامرّاء ۳۲ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل لحظه های ناب سامرّاء ۳۲ اسلاید در PowerPoint :
تبعیدیان تاریخ یا به نقطه ای دوردست فرستاده می شوند تا چشمی به آنها نیافتد و کم کم از یادها بروند و حکمرانان بی هیچ دغدغه ای آنچه می خواهند بر سرشان بیاورند یا به نزدیک ترین پایگاه حکومت فراخوانده می شوند تا تحت مراقبت خلیفه و امیر، آهسته بروند و آهسته بیایند و کسی جرئت نزدیکی به آنان را نداشته باشد و این دومین ترفند، عمدتاً درباره کسانی به کار گرفته می شود که حکومت، هم از جانب آنان نگران بقای خود باشد و هم جسارت بی حرمتی و گستاخی صریح نسبت به آنان را نداشته باشد.
اینان ظاهراً چون دیگر شهروندان، روزگارشان را سپری می کنند؛ امّا حتّی نفس کشیدنشان به خلیفه گزارش می شود، چه رسد به مصاحبت ها و معاشرت ها و مجالست هایشان! هرگاه خطری حکومت را تهدید کند، اینانند که روانه زندان می شوند و سهمشان شکنجه و آزار است و بس در این میان هر که آگاه تر، بی باک تر و آزاده تر باشد، سخت تر زنجیرهای اسارت را بر پای رفتنش می بندند و او را محکوم به ماندن می کنند و این است حکایت تلخ اقامت امام حسن عسکری(ع) در سامرّاء که اگر به انتخاب خود بود، شاید هرگز زادگاهش مدینه ـ شهر باصفای پیامبر(ص) ـ را ترک نمی کرد.
سامرّاء، مرکز خلافت عبّاسی، سال ۲۳۵ ق.
امام سه ساله است که همراه پدر بزرگوارش به امر متوکّل خلیفه عبّاسی به سامرّاء آورده می شوند تا محترمانه زیر نظر دستگاه خلافت قرار گیرند. این نخستین بار است که سامرّاء جمعیّتی چنین کلان را یک جا به استقبال سرسخت ترین مخالفان حکومت می فرستد و آغوشش را بر روی همه حوادثی که می خواهد آینده را رقم زند، باز و بازتر می کند.
سامرّاء، قلب شهر، سال های نوجوانی
چه دشوار است با فشار و جبر بیرونی، روح اختیار و آزادی را در درون خود پروراندن و در وقار و کمال و علم و اخلاق برترین شدن، آن گونه که امام حسن عسکری(ع) شد!
سکوت و خاموشی اش لقب صامت را برای او به همراه آورد، هدایت گری اش سبب شد که وی را هادی بنامند، تقوا و پاکی اش او را زکّی کرد و یک رنگی و صمیمیّتش نام خالص را پیشکش وی نمود و این همه را در محضر پدر آموخت که او نیز وامدار پدران خویش بود.
نگاهشان کن! این دو را که می بینی، خاطره همه اهل بیت(ع) برایت زنده می شود.
سامرّاء، منزل حکیمه خاتون، سال ۲۵۴ ه. ق.
ای کاش شادی امشب تا همیشه دل حکیمه را خوش می کرد! امشب عروسی نرجس است با عزیز دل او، نور چشم برادرش، حسن عسکری(ع) و افسوس که چند روز دیگر حکیمه باید در عزای برادر بنشیند و جامه سوگ امام علی نقی(ع) را بر تن کند.
ای کاش برادرش می ماند و تولّد نوزاد حسن را می دید! همو که قرار است عالم را از قسط و عدل پر کند، آن گونه که از ظلم و جور پر می شود.
سامرّاء، اندیشه و آرمان امام
هیچ کس نمی دانست وقتی امام به آن نقطه دوردست خیره شده بود، در اندیشه اش چه می گذشت. شاید به پراکندگی شیعه فکر می کرد، به آنان که در «نیشابور»، «سمرقند»، «بیهق» و «طوس» می زیستند و چشم یاری به امام دوخته بودند تا از نظارت و راهنمایی او بهره مند شوند. .. شاید هم به محبّان خود می اندیشید که هر چند اعتقادی به امامت ائمه نداشتند؛ امّا دوستدار اهل بیت بودند.
مردی از امام پرسید: فرق میان شیعه و محبّ چیست؟ امام فرمود:
«شیعه آنانند که از ما تبعیّت کنند و همه اوامر و نواهی ما را اطاعت نمایند و کسی که چنین نکند و با آنچه خداوند بر او واجب کرده، مخالفت نماید، شیعه ما نیست.»
سامرّاء، محلّه عسکر ـ سال های امامت
چشم انتظاران امام از شوق در پوست خود نمی گنجند، نه می توانند بنشینند و نه تاب ایستادن می آورند. آشفته و بی قرار به راهی که بناست امام از آنجا بیاید و راهی دارالخلافه شود، می نگرند. سامان این شیفتگی ابراز ارادتی است به امام و شنیدن یک حرف از هزاران کلام دلنشین حضرتش امّا…
از جانب امام توقیعی به دستشان می رسد:
«کسی بر من سلام و حتّی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا که در امان نیستید.»
و شیعه بی آنکه مجال گریستن بیابد، بغض دائمی اش را پنهان می کند.
سامرّاء، در خلوت امام حسن عسکری(ع)
از این زیباتر نمی شود، پدر، حسن عسکری است که چشم بر چشمان فرزندش دوخته، عاشقانه نگاهش می کند و صمیمانه نجوا می کند:
«پسر جانم مژده باد به تو! تو صاحب زمان هستی، تو مهدی و حجّت خدا بر زمینش هستی، تو فرزند من و وصیّ منی، من پدر تو هستم، تو م ح م د بن حسن بن علیّ بن محمّد بن علیّ بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علیّ بن حسین بن علیّ بن ابی طالب(ع) از نسل رسول خدا(ص) و آخرین فرد از امامان پاک و معصوم هستی، رسول خدا(ص) به وجود تو بشارت داده است و نام و کنیه را بر زبان آورده، درود خداوند بر ما خاندان باد.»
دریغا که چنین محبّتی باید پنهانی بماند تا به چشم زخم نگاه های آلوده و جان زخم دست های رسوا گرفتار نیاید.
فرزند امام حسن عسکری(ع) حیاتش نیز چون تولّدش باید در خفا و دور از مراقبت های خلافتی ادامه یابد.
سامرّاء، دکّان روغن فروشی ـ سال
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 