پاورپوینت کامل امیر محبوس ۷۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل امیر محبوس ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل امیر محبوس ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل امیر محبوس ۷۶ اسلاید در PowerPoint :

تقدیم به حضرت ابوالفضل العبّاس، علیه السّلام

خدا رحمت کند آن فقیه عالی قدر، آیت الله بهجت را که در توصیف حال و روز مردم در عصر غیبت فرموده بود:

ما مَثل طایفه و گروهی هستیم که رئیس خود را حبس نموده است و در بلایا، خود تصمیم جنگ یا صلح را اتّخاذ می کند. خودمان کرده ایم و اجازه نمی دهیم بیاید قضایا را حل کند. با اینکه می دانیم اگر بیاید می تواند مشکلات را حل کند؛ ولی باز او را محبوس کرده ایم.

پیش از ایشان، حضرت صاحب الزّمان(ع) در توقیع شریفی خطاب به جناب شیخ مفید(ره) فرموده بودند:

«… اگر شیعیان ما که خداوند توفیق طاعتشان دهد، به عهدی که با ما داشتند، وفا می کردند، فیض دیدار ما از آنان صلب نمی شد.»

از اینجا، غیبت به درازا کشیده شد. امام را در محبس عهد و مراجعه خود گرفتار و در بند کشیدیم و آنگاه از درد و رنج دوری و غیبت، ندبه سر دادیم.

این وضع، بی شباهت به وضع جمعیت و قومی نیست که در کویری هولناک و برهوتی ترسناک گرفتار آمده و در اضطرار تمام روزگار می گذرانند و به رغم تجربه بیغوله ای لم یزرع و خوفناک و به جای تلاش و مجاهدت برای رهایی از کویر، تنبلی پیشه کرده، چشم به گندابی عفن و قوتی کثیف از مردار و سوسمار دوخته اند.

همّت بی همّتی گرفتاران کویر، مصروف مجادله ایست بی پایان برای کاستن از تلخی های آب و قوت لایموت کویری و تزئین سایه بانی از خار و خاشاک با سنگریزه های رنگین منتشر در کناره گنداب، در حالی که در فاصله ای نه چندان دور، در کنجی خلوت یا غاری، بلد و راهنمای راه نجات آنان محبوس و در بند مانده است.

آن چنان به خورد و زیست کویری و مردار خو کرده ایم که افق دید پرواز ذهنمان جز به کشف ادویه ای برای خوش طعم ساختن آن خوراک و ساخت سرپناهی برای کاستن از گرمای کویر برکشیده نمی شود. گویا که در وجدان خویش پذیرفته ایم که زندگی و «معنی زندگی» جز آنچه که بدان خو کرده ایم، نیست.

از فصلِ جوانی تاکنون، کتاب های بسیاری را خوانده و فرازهای ماندگار بسیاری از آنها را در خاطر دارم؛ از جمله آنها «پاپیون» بود که سال ها پیش از این منتشر شد. فیلم سینمایی دیدنی و زیبایی هم بر اساس آن ساخته شد.

پاپیون به اتّهام جرمی که شاید مرتکب نشده بود، محکوم به حبس، برای همیشه عمرش شده بود. روزی او، محبس تیره و تار و زندان بانان بدخو و خشن بود؛ امّا پاپیون، هیچ گاه نپذیرفته بود که سهم او از زندگی، فقط زندان است، از این رو او همه سال های محکومیت را در جنگ و جدال برای رهایی گذراند و نه برای راحت کردن فضای زندانی که در آن محبوس بود. هر روز صبح از خواب برمی خاست و از دور، اشاره به همه آنهایی که او را به حبس و شکنجه کشیده بودند، می گفت: حرام زاده ها! من هنوز زنده ام!

همه عمر پاپیون، مصروف فرار از محبس ها شد و نه سازگاری در زندانی که آن را حقّ خود نمی شناخت. دستِ آخر هم در پیری و کهنسالی، از بلندای جزیره ای که آخرین محبس او بود، خود را به پهنه اقیانوس پرتاب کرد و رهایی همیشه را به تجربه نشست.

پاپیون نپذیرفته بود که سهم او از زندگی و استحقاق او از بودن در پهنه هستی، زندان و آب و خورش زندان است. جز او، سایر بندیان، در اوج یأس، در منتها الیه انفعال و در نزد خویش پذیرفته بودند که: برای زندانی بودن به دنیا آمده اند و نه برای رهایی از زندان. از این رو، چونان مرغی که در قفس چشم به جهان گشوده باشد، در تصوّر خویش مفهومی برای رهایی جست وجو نمی کردند.

آنان مأموریت خویش و هدف از بودن را در هموار ساختن زندان و سازگاری با زندان بانان بدخو می شناختند. از همین رو بود که تنها، جنازه نحیف و تکیده آنان به تجربه رهایی نائل می آمد؛ آن هم بر دستان زندان بانان، پیچیده در پارچه ای از کتان که از بلندای صخره ای رفیع به دست امواج سهمگین سپرده می شدند تا قوتی برای ماهیان و کوسه ها شوند.

بزرگ ترین مصیبت آوار شده بر انسان ها، قبول سرنوشت محکومان به حبس و زنجیر و زیست ناگزیر در برهوت است. از همین روست که معنی و مفهوم رهایی را از خاطرها زدوده ایم.

پذیرفته ایم که زیست در کویر لم یزرع و خوردن مردار و تحمّل گرمای سوزنده خورشیدِ کویری، رزق و روزی مقدّر و محتوم ماست و هر گونه اختیار و توان برای گریز و خلاصی از ما صلب شده است.

در اینکه حسب این عبارت روشنگر از دعای شریف «عهد» که می فرماید: «ظهر الفساد فی البرّ و البحر بما کسبت ایدی النّاس» این همه بدبختی و نکتب آشکار در خشکی و دریا حاصل عمل خود ماست؛ در این تردیدی نیست؛ امّا در این نکته باید تردید کرد که ماندگاری همیشه، تقدیر محتوم ما نیست؛ چنان که به اختیار خود، در این برهوت خوفناک مُقام گزیدیم. گویا رزق و روزی دیگر یا گریزگاهی برایمان قابل تصوّر نیست. در پی پذیرش این موقعیت است که مأموریت ویژه ای هم برای خود جعل و تعریف کرده ایم: ماندن در کویر و تسهیل این زندگی کویری با منتها الیه سعی و مجاهدت.

هر انسان عاقلی با اندکی تأمّل درمی یابد که این همه توانایی و استعداد که در انسان متجمّع است، بار مسئولیت و مأموریتی را هم بر دوش او می گذارد و ایفای نقشی شایسته را در این صحنه فراخ از او می طلبد.

آن قبول نامقبول در خودش، تعریفی از مأموریت و نقش آفرینی انسان در پهنه هستی را پنهان داشته است؛ یعنی: تغییر و تسهیل زندگی کویری و دیگر هیچ.

همین این امر، افق دوردست و نهایت بال پروازی ما را معلوم ساخته است.

فاجعه به قبول ما برگشت دارد؛ در حالی که در چند قدمی ما در خانه ای، در کنجی، محبسی، امیری و رهنمایی کلیددار و رهگشا مانده است که می تواند ما را از این همه برهاند و حیات طیبه و آب زلال و. .. را فراروی ما قرار دهد.

گفت وگوی مهدوی، در بنیاد با سایر گفت وگوهای جاری و ساری میان عموم ساکنان زمین تفاوت دارد. از جنس دیگری است. از آغاز با اعتراض و پرسش از این برداشت مجعول از زندگی و مأموریت انسان آغاز می شود. آن همه را مورد بازخواست قرار داده و درباره اش تردید به وجود می آورد. به ناگاه علامت سؤال بزرگی به بزرگی جغرافیای کویری که بودن و زیستن در آن را پذیرفته ایم، فراروی ما قرار می دهد؛ یعنی در همه آنچه که یقینی و قطعی فرض می کردیم، شکست و تردید به وجود می آورد. برخلاف آنچه که به غلط از موضوع و مفهوم انتظار می شناسیم.

به همین سبب است که گفت وگوی مهدوی از همان ابتدا، با پرسش و جنبش همراه است.

جنبش و خیزش ابتدایی با شکستی در آنچه محتوم و قطعی فرض می کردیم، حادث می شود، حرکت در نفس درمی گیرد. این فرموده «قرآن کریم» است:

«إِنَّ اللهَ لاَ یغَیرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّی یغَیرُواْ مَا بِأَنْفُسِهِمْ»۱

زمینه تغییر موقعیت یا حتّی تغییر وضعیت اندام ها و اعضای بدن، از تغییر در نفس اتّفاق می افتد. تغییر در آنچه که پذیرفته شده ـ به رغم آنکه صحیح و به حق نبوده یا تغییر در آنچه که بر آن باور نداشتیم؛ امّا ناگزیر باید بدان باور بیاوریم ـ با تردید در آنچه محتوم فرض شده، بلافاصله با حرکت اتّفاق می افتد؛ اگرچه به اندازه تغییر و حرکتی کوچک در نفس باشد که سعی دارد، فضای خالی حاصل آمده را با امر دیگری پُر کند تا خود را از چالش و بی قراری، رهایی دهد.

محتوم و غیرقابل تغییر فرض شدن زیست کویری و قوت آلوده لایموت، باعث بی تحرّکی ما شده است.

در دل این تردید و تغییر است که مجاهدت برای یافتن راه خروج و خلاصی بیرون می زند؛ وگرنه در جغرافیای اندیشه کویری، از همه چیز و همه کس می گوییم، الّا راه رهایی و کلید قفل گشا. برای همه چیز و همه کس، جشنواره و کنگره و بزرگداشت برگزار می کنیم؛ امّا برای لحظه ای از این امر حیاتی سخن نمی گوییم؛ در حالی که اگر جمله تلاش های جاری را در یکصد هزار ضرب کنیم، به دلیل آنکه جملگی بر فرض محتوم بودن زندگی کویری استوار شده است، تغییری بنیادین در موقعیت ما ایجاد نمی کند.

جمله موضوعات خرد و کلان مطرح ما، حول همان به سازی وضع کویر و تسهیل در زیست کویری می چرخد.

این عمل ما به آن می ماند که ما به جای تلاش برای رهایی از کویر، در دل کویر، همایش کویرشناسی برگزار کنیم یا جمله کویرنشینان، درباره یافتن ادویه ای بیاندیشند که خورش کویری را خوشبو می سازد و. … همگی حول همین کویر سخن می گویند. ما از ضرورت تلاش برای خلاصی از این کویر و کشف کلید گره گشا سخن نمی گوییم یا در جست وجوی مردی راهبر که در بند و حبس غیبت گرفتار آمده، برنمی خیزیم؛ در حالی که خودمان نیز سهمی در این واقعه شوم داشته ایم و با شیوه عملمان هم بر زمان آن می افزاییم. اگر گاهی هم از او سخن می رانیم، درباره خلاصی او از این بند و حصر سخنی بر زبان نمی آوریم. به عکس، از یادگارهای مانده از او، از خاطرات گذشته و سخنان پیشین بر جای مانده اش برای زینت بخشیدن به زندگی کویری استفاده می کنیم، به عبارت دیگر، به جای آنکه از او برای رهایی بگوییم و در جست وجوی او بر آییم، او را در خدمت زیست کویری خویش وارد می سازیم و این ظالمانه ترین معامله ای است که قومی با امیر خود می کند.

از همین جاست که رهایی بخش در محبس می ماند و کویری در کویر، لاجرم این وضع کویری تداوم می یابد تا. ..! به واقع ما، با برداشتی انحرافی، زندگی و بودن خود را تعریف کرده ایم.

این عبارت را در جایی دیگر نوشته ام: هر آنچه آدمی تکرار کند، بدان خو کرده و معتاد بدان می شود و هر آنچه را عادت خویش ساخت، در آن استقرار می یابد، گویی که بدل به اخلاق و فرهنگ او شده است. اخلاق او و آنچه که بدان معتاد است، سرنوشت او را معلوم می سازد.

سرنوشت اقوام را آنچه بدان خو کرده و بدان معتاد و مبتلا شده اند، معلوم می سازد. از آنجا که به زیست کویری خو کرده اند، سرنوشت محتوم آنها ماندگاری در کویر شده است.

در خانه جان تکرار کرده ایم که: همین که هست، محتوم است و همه حرکات، سکنات، معاملات و مناسبات را هم بر آن اساس تنظیم کرده ایم. اگر اتّفاقی در سینه ما نیافتد و شکست در این برداشتِ جعلی حادث نشود، عادت معتاد شده نهایت و سرانجام ما را رقم خواهد زد.

گفت وگوی مهدوی، تلاش برای درک این معنی است که وضع موجود که انسان و جهان بدان مبتلایند و در آن سیر می کنند، وضعی مطلوب، محتوم و مقبول نیست؛ بلکه مجموعه ای بر ساخته بر پایه های «ظلم» و «پندار» خودمان است که با جلوه دادن شیطان، آدمی آن را زیبا و سکنای همیشه خویش فرض کرده و در پی تبدیل کردن آن به بهشتی مطلوب، دست به تغییر و تبدیل اجزاء منتشر آن زده و درباره بر هم زدن کلّیاتش نمی اندیشد.

بر پایه این تردید است که آدمی برای کشف معبر رهایی برپا می ایستد؛ برای دست یابی به راهی که بتوان از این وضع خارج شد و بالأخره دست یازیدن به دامان بلد و راهنمایی که شناسای راز و راه است و می توان بازو در بازوی او از همه گرداب ها و گردبادهای پیش رو گذشت.

بسیارند مردانی که نامطلوب و نامقبول بودن وضع موجود را درک کرده اند؛ لیکن از روی گمان، از سویی دریافت خویش را برای بیرون رفتن از اضطرار کویر کافی شناخته و بی اعتنا به رهایی بخشی مانده در محبس ـ در غفلت از ارکان و بنیادهای تباه شده در وضع موجود ـ در اندیشه تغییر صورت ها به راه افتاده اند. تجربه هزار باره ای که بشر در طول تاریخ پشت سر نهاده و بر کمیت و کیفیت بحران های چند لایه حیات خویش افزوده است.

می بایست متذکر شد که به رغم گمان ما، دیگرگونی و تحوّل در وضع ما و خلاصی محبوس از زندان جهل و ندانم کاری ما، از طریق اعجاز و واقعه ای خارق العادّه اتّفاق نمی افتد.

اگر چنین بود، سال ها و قرن ها پیش از این، اعجاز برای بسیاری از اقوام شایسته تر و بحران زده حادث شده بود؛ چنان که اگر بنا بود اعجازی شگرف و شگفت موجب رهایی ما از برهوت خود ساخته شود، سال های سرگشتگی و جدایی، این همه به درازا کشیده نمی شد.

این ماجرا با نشستن و زانوی غم در بغل گرفتن، در کوچه های کویری نیز روی صلاح و اصلاح نخواهد دید.

خداوند برای

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.