پاورپوینت کامل فاطمه، فاطمه است ۲۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل فاطمه، فاطمه است ۲۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل فاطمه، فاطمه است ۲۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل فاطمه، فاطمه است ۲۷ اسلاید در PowerPoint :

اینک لحظه وداع با علی(ع)! چه دشوار است. اکنون علی(ع) باید در دنیا بماند. سی سال دیگر! فرستاد

امّ رافع بیاید، وی خدمتکار پیغمبر(ص) بود. از او خواست که: ای کنیز خدا، بر من آب بریز تا خود را شست وشو دهم. با دقّت و آرامش شگفتی، غسل کرد و سپس جامه های نویی را که پس از مرگ پدر کنار افکنده بود و سیاه پوشیده بود، پوشید، گویی از عزای پدر بیرون آمده است و اکنون به دیدار او می رود.

به امّ رافع گفت:

ـ بستر مرا در وسط اتاق بگستران.

آرام و سبک بار بر بستر خفت، رو به قبله کرد، در انتظار ماند.

لحظه ای گذشت و لحظاتی. ..

ناگهان از خانه شیون برخاست.

پلک هایش را فرو بست و چشم هایش را به روی محبوبش ـ که در انتظار او بود ـ گشود.

شمعی از آتش و رنج، در خانه علی خاموش شد و علی تنها ماند. با کودکانش.

از علی(ع) خواسته بود تا او را شب دفن کند، گورش را کسی نشناسد و. .. و علی(ع) چنین کرد.

امّا کسی نمی داند که چگونه؟ و هنوز نمی داند کجا؟

در خانه اش؟ یا در «بقیع»؟ معلوم نیست.

و کجای بقیع؟ معلوم نیست.

آنچه معلوم است، رنج علی(ع) است، امشب، بر گور فاطمه(س).

مدینه در دهان شب فرو رفته است، مسلمانان همه خفته اند. سکوت مرموز شب گوش به گفت وگوی آرام علی(ع) دارد.

و علی(ع) که سخت تنها مانده است، هم در شهر و هم در خانه، بی پیغمبر(ص)، بی فاطمه(س). همچون کوهی از درد، بر سر خاک فاطمه(س) نشسته است.

ساعت ها است. شب ـ خاموش و غمگین ـ زمزمه درد او را گوش می دهد، بقیع آرام و خوشبخت و مدینه بی وفا و بدبخت، سکوت کرده اند، قبر های بیدار و خانه های خفته، می شنوند.

نسیم نیمه شب کلماتی را که به سختی از جان علی(ع) برمی آید، از سر گور فاطمه(س) به خانه خاموش پیغمبر(ص) می برد.

ـ بر تو، از من و از دخترت ـ که در جوارت فرود آمد و به شتاب به تو پیوست، سلام ای رسول خدا(ص).

ـ از سرگذشت عزیز تو ـ ای رسول خدا ـ شکیبایی من کاست و چالاکی من به ضعف گرایید؛ امّا در پی سهمگینی فراق تو و سختی مصیبت تو، مرا اکنون جای شکیب هست.

من تو را در شکافته گورت خواباندم و در میانه حلقوم و سینه من جان دادی، «انّا لله و انّا الیه راجعون».

ودیعه را باز گرداندند و گروگان را بگرفتند؛ امّا اندوه من ابدی است و امّا شبم بی خواب، تا آنگاه که خدا خانه ای را که تو در آن نشیمن داری، برایم برگزیند.

هم اکنون دخترت تو را خبر خواهد کرد که قوم تو بر ستمکاری در حقّ او هم داستان شدند. به اصرار از او همه چیز را بپرس و سرگذشت را از او خبر گیر.

اینها همه شد، با اینکه از عهد تو دیری نگذشته است و یاد تو از خاطر نرفته است.

بر هر دوی شما سلام. سلام وداع کننده ای که نه خشمگین است، نه ملول.

لحظه ای سکوت نمود، خستگی یک عمر رنج را ناگهان در جانش احساس کرد. گویی با هر یک از این کلمات که از عمق جانش کنده می شد، قطعه ای از هستی اش را از دست داده است.

درمانده و بیچاره بر جا مانده؛ نمی دانست چه کند؛ بماند؟ بازگردد؟ چگونه فاطمه(س) را، اینجا، تنها بگذارد، چگونه تنها به خانه برگردد؟ شهر، گویی دیوی است که در ظلمت زشت شب کمین کرده است. با هزاران توطئه و خیانت و بی شرمی انتظار او را می کشد.

و چگونه بماند؟ کودکان؟ مردم؟ حقیقت؟ مسئولیّت هایی که تنها چشم به راه اویند و رسالت سنگینی که بر آن پیمان بسته است؟

درد چندان سهمگین است که روح توانای او را بیچاره کرده است. نمی تواند تصمیم بگیرد، تردید جانش را آزار می دهد، برود؟ بماند؟

احساس می کند که از هر دو کار عاجز است، نمی داند که چه خواهد کرد؟

به فاطمه(س) توضیح می دهد:

اگر از پیش تو بروم، نه از آن رو است که از ماندن نزد تو ملول گشته ام و اگر همین جا ماندم، نه از آن روست که به وعده ای که خدا به مردم صبور داده است، بدگمان شده ام.

آنگاه برخاست، ایستاد، به خانه پیغمبر(ص) رو کرد، با حالتی که در احساس نمی گنجید، گویی می خواست به او بگوید که این ودیعه عزیزی را که به من سپرده ای، اکنون به سوی تو باز می گردانم، سخنش را بشنو. از او بخواه، به اصرار بخواه تا برایت همه چیز را بگوید تا آنچه را پس از تو دید یکایک برایت برشمارد.

فاطمه(س) این چنین زیست و این چنین مُرد و پس از مرگش زندگی دیگری را در تار

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.