پاورپوینت کامل اسلام و ایران ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اسلام و ایران ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اسلام و ایران ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اسلام و ایران ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
همه چیز از یک دعوت ساده شروع شد. در سال ششم هجری قمری، پیامبر اکرم(ص)، امپراتوران «ایران» و «روم» را مخاطب خویش ساخت و با اعزام چند پیک به دربار امپراتوران ایران و روم آنان را به پذیرش اسلام دعوت نمود.
عبدالله بن خدافه سهمی قریشی، نامه ممهور به مُهر رسول خدا(ص) را در سادگی تمام و با سرعت به دربار خسرو پرویز ساسانی می رساند. پادشاه ساسانی،مست از باده قدرت، تکیه زده بر اریکه امپراتوری، نامه را می گشاید:
«از محمّد فرستاده خدا به بزرگ زمامدار ایران.
درود بر آن کسی که حقیقت را بجوید و هدایت را پیرو باشد و به خداوند و رسولش ایمان آورد و گواهی دهد که محمّد(ص) بنده و فرستاده اوست. من تو را به سوی خدا می خوانم. من فرستاده خداوند بر همگان هستم تا آنان را بیم دهم و حجّت را بر کافران تمام کنم. اسلام بیاور تا در امان باشی و اگر از اسلام روی گردان شوی، گناه مردم مجوس بر گردن توست.»۱
نامه بر خسرو پرویز گران می آید و آن را گستاخی بزرگ مردی از «جزیر\ العرب» علیه خود تلقّی می کند و بی محابا، نامه را پاره و به گوشه ای می افکند.
پیک نامه بر رسول خدا(ص) باز می گردد تا گزارش گستاخی پادشاهِ «ساسانی» را به محضر رسول خدا(ص) ارائه کند؛ امّا از دیگر سو، خسرو پرویز، حکم بازداشت این پیامبر عربی را صادر کرده و به سوی اجرا برای امیر دست نشانده خود در «یمن»، یعنی باذان بن ساسان ارسال می کند.
خسرو پرویز، درنیافت که با پاره کردن نامه رسول خدا(ص)، در حقیقت حکم مرگ و پاره شدن شکم خودش را امضا کرده است.
در سال ششم هجری قمری، یعنی سال ارسال نامه
رسول خدا(ص)، ایرانِ ساسانی به عنوان رقیب سرسخت امپراتوران روم، بخش های مهمّی از دریای «مدیترانه» تا شرق دور و مرز «چین» را در تصرّف خود داشت. مناطق مرزی جزیر\ العرب و از جمله یمن نیز تحت سلطه امیران ساسانی بود. این منطقه به دلیل موقعیّت ویژه اش گاه به تصرّف «رومیان» و گاه به تصرّف ایرانیان در می آمد.
یکی از منابع مهمّ تاریخی مربوط به ایران عصر ساسانی،
«اخبار الطِّوال» ابوحنیفه احمد بن داوود دینوری است که به زبان عربی نوشته شده است. دینوری در سال ۲۸۱ ه. ق. وفات یافته است.
اخبار الطّوال، از سرگذشت حضرت آدم(ع) و پیامبران بنی اسرائیلی و بالأخره تاریخ باستانی ایران و یمن سخن می گوید و فتوحات نخستین اعراب و فتوحات «قادسیّه» و «نهاوند» را به تفصیل در می آورد.
در اخبار الطّوال آمده است که تا پیش از ورود ایرانیان، یمن بر اثر تحریک رومیان توسط دولت «حبشه» اشغال شده بود. انوشیروان ساسانی به قصد کمک به یکی از شاهزادگان یمنی، سَیْفِ بن ذِی یَزَن، سرداری دیلمی را به همراه جمعی از زندانیان دربند، راهی سرزمین یمن می کند.
در سال ۵۷۰ م. با در هم شکسته شدن حکومت آخرین امیر حبشی که از خاندان ابرهه بود، یمن تبدیل به سرزمینی دست نشانده ایرانیان ساسانی شد. به این ترتیب در اوان تولّد پیامبر اکرم(ص)، گروه بی شماری از ایرانیان در یمن، «عدن»، «حضرموت» و سواحل «دریای سرخ» زندگی می کردند و یمن را به تمامی در اختیار داشتند.
اوّلین ایرانیان مسلمان
حکم دستگیری رسول خدا(ص) به دست امیر یمن، باذان بن ساسان می رسد. او بی درنگ، دو نفر به نام های بابویه و خسرو را با نامه ای، روانه «مدینه» می سازد و پیامبر(ص) را از حکم بازداشت پادشاه ساسانی با خبر می سازد.
حضرت پس از ملاقات با دو پیک امیر یمن، ایشان را برای استراحت روانه می کند و از آنان می خواهد تا روزی دیگر برای دریافت پاسخ باز گردند.
روز دیگر، رسول خدا(ص)، خبر دریده شدن شکم خسرو پرویز و کشته شدن او به دست پسرش، شیرویه را به مأموران باذان می دهند.
مأموران دست تهی باز می گردند و در امارت باذان بن ساسان، جملگی از خبر مرگ پادشاهِ «ساسانی» مطّلع و از اخبار غیبی رسول خدا(ص) متعجّب می شوند. پیامبر اکرم(ص) با تقدیم هدایایی به قاصدان یمن فرموده بود:
«به یمن باز گردید. سلام مرا به باذان برسانید و بگویید اگر مسلمان شود، حکومت یمن را همچنان در اختیار خواهد داشت.»
باذان بن ساسان اسلام آورد و با گروهی از ایرانیان که به آنان «ابناء» و «احرار» می گفتند، هسته جدید و اوّلیه ایرانیان مسلمان ساکن یمن را ایجاد کرد. این فرزندان آزاده نقش مهمّی در تاریخ گذشته یمن و جهان اسلام ایفا کردند و چنان که خواهد آمد، نقش مهم تری را نیز در آخرالزّمان و در آستانه ظهور حضرت مهدی(عج) ایفا خواهند کرد.
باذان تا آخرین روزهای حیات به عنوان امیر مسلمان یمن در خدمت بود و پس از وی، به حکم پیامبر اکرم(ص)، فرزندش، شَهْر بن باذان حاکم یمن شد. نکته جالب آنکه، اوّلین شهید ایرانی نیز از همین سرزمین برخاست.
ماجرا از این قرار بود که پس از بازگشت پیامبر اکرم(ص) از حجّـ[ الوداع، در آخرین سال حیات، یعنی سال یازدهم هجری قمری، مردی از بزرگان یمن به نام اسود بن کعب بن عوف ادّعای پیامبری کرد. اسود از طایفه «بنی عنس» و معروف به اسود عنسی بود.
اسود جماعتی را گرد خود آورد، به شهر «نجران» حمله برد و سراسر منطقه ساحلی و بخش های درونی «جزیره» تا حضرموت و حدود «طائف» را به تصرّف در آورد.
شهر بن باذان برای جنگ با وی به پا خواست و با ۷۰۰ سوار تا نزدیکی «صنعا» پیش رفت.
شهر بن باذان در جنگ به شهادت رسید و عنوان «اوّلین شهید ایرانی» را به نام خود ثبت کرد. سرانجام اسود عنسی در خواب کشته شد و شورش گستاخانه اش بی نتیجه ماند.
گسترش اسلام در یمن و گرایش شیعی ساکنان این منطقه، مرهون مأموریّت ها و حضور امیرمؤمنان(ع) در یمن است.
حضرت علی(ع)، چند مأموریّت از طرف رسول خدا(ص) در یمن داشتند.
جمع آوری خراج و سامان دادن به اوضاع یمن، موضوع مأموریّت امام علی(ع) در یمن بود. طیّ این سفرها، ایرانیان مقیم یمن، یعنی الابناء و بنی الاحرار
از نزدیک با امام علی(ع) دیدار کردند. این واقعه مربوط به سال دهم هجری قمری است و باعث شد تا ایرانیان از جانب خود نماینده ای به نام فیروز را جهت ابراز وفاداری و ایمان به مدینه نزد پیامبر اکرم(ص) گسیل دارند.۲
پس از کشته شدن خسرو پرویز، پادشاهیِ ساسانی تا زمان پادشاهی و دولت مستعجل یزدگرد سوم در سال ۶۲۳ م. ادامه یافت؛ لیکن این امپراتوری روی آرامش و سکون و نیکبختی به خود را ندید. هر روز، بیش از پیش آفتاب این دولت روی به افول نهاد تا آنجا که در فاصله چهار سال، کشور ایران، امارت ده شاهنشاه۳ را به تجربه نشست.
آرتور کریستین سن۴ می نویسد:
علّت اینکه قومی چون عرب بیابانی، در ظرف مدّت قلیلی توانست که دولتی صاحب تأسیسات نظامی، مانند دولت ساسانی را از میان بردارد، اغتشاش و فسادی بود که بعد از خسرو پرویز در همه امور ایران رخ داد.۵
او در ادامه اضافه می کند:
خلاصه آنکه، در اوج اغتشاش، سی و پنجمین پادشاه ساسانی، یزدگرد سوم را که از اخلاف خسرو پرویز بود، در سال ۶۲۳ م. در «اصطخر فارس» یافتند. بزرگان اصطخر او را که متواری بود و بیش از پانزده سال نداشت، به پادشاهی خواندند و در آتشکده «اردشیر» بر تخت شاهی نشانده و تاج بر سرش گذاردند.۶
اوضاع «ایران» به همین منوال بود و این شرایط از چشم خلفای مسلمان حاکم بر حجاز دور نمانده بود.
حمله اعراب مسلمان به ایران
ابی حارثه، سردار خلیفه مسلمانان، یعنی عمر بن خطّاب که در «سوریه» مشغول بود، اخبار هرج و مرج ایران را به گوش خلیفه رساند.
خلیفه موقعیّت را مغتنم شمرد و نامه ای به دربار یزدگرد فرستاد.
به نوشته گردیزی، یزدگرد آخرین ملوک عجم بود و پانزده سالگی به پادشاهی رسید، در زمانی که بیست و دو روز از خلافت ابوبکر گذشته بود.۷
به قول ابن مسکویه رازی، پادشاهی او [یزدگرد سوم] در برابر پادشاهی پدرانش به خواب و گمان می مانست.
چون کودک بود، کار کشور هم به دست بزرگان و دستوران می چرخید. چنین بود که کار کشور «پارس» سستی گرفت و دشمنان از هر سو بر یزدگرد گستاخ شدند و سرزمین مرزی ایران را یکی پس از دیگری از چنگ وی به در آوردند یا ویران کردند.۸
نامه عمر بن خطّاب به یزدگرد سوم و جواب او
نامه عمر بن خطّاب به دربار یزدگرد سوم رسید. در نامه نوشته بود:۹
بسم الله الرّحمن الرّحیم
از عمر بن خطّاب، خلیفه مسلمانان
به یزدگرد سوم شاهنشاه پارس
یزدگرد! من آینده خوبی برای تو و ملّت تو نمی بینم؛ مگر اینکه پیشنهاد مرا قبول کرده و بیعت نمایی. زمانی سرزمین تو بر نیمی از جهانِ شناخته شده، حکومت می کرد؛ لیکن اکنون چون افول کرده است. ارتش تو در تمام جبهه ها شکست خورده و ملّت تو محکوم به فناست. من راهی برای نجات به تو پیشنهاد می کنم. شروع کن به عبادت خدای یگانه، یک خدای واحد، تنها خدایی که خالق همه چیز در جهان است. ما پیغام او را برای تو و جهان می آوریم. او که خدای حقیقی است. آتش پرستی را متوقّف کن. به ملّتت فرمان ده آتش پرستی را که کذب است، متوقّف کنند و به ما بپیوندند؛ برای پیوستن به حقیقت.
الله، خدای حقیقی را بپرستید، خالق جهان را، الله را بپرستید و اسلام را به عنوان راه رستگاری خود قبول کنید. اکنون به راه های شرک و پرستش کذب پایان ده و اسلام را به عنوان ناجی خود قبول کنید. با اجرای این، تو تنها راه بقای خود و صلح برای پارسیان را پیدا خواهی نمود، اگر تو بدانی چه چیزی برای پارسیان بهتر است، تو این راه را انتخاب خواهی کرد. بیعت تنها راه است.
خلیفه مسلمانان، عمر بن خطّاب
اصل نامه عمر بن خطّاب به یزدگرد سوم در موزه «لندن» موجود است.
یزدگرد خود را برای تدارک پاسخ مهیّا کرد.
نامه شگفت یزدگرد حاوی نکات نغزی است که مطالعه اش پرده از شناخت ایرانیان از گذشته عرب عصر جاهلی و تفکّر و فرهنگ ریشه دار ایرانی برمی دارد؛ دریافت و فرهنگی که در عصر ساسانی دست خوش تحریف و یغما گشته بود و امّا اصل نامه:
پاسخ یزدگرد سوم به نامه عمر بن خطّاب
از شاهنشاه، شاه پارس و غیره، شاه کشورها، شاه آریایی ها و غیر آریایی ها، شاه پارس ها و دیگر نژادها و نیز تازیان، شاهنشاه پارس، یزدگرد سوم ساسانی به عمر بن خطّاب، خلیفه تازی
به نام اهورا مزدا، آفریننده جان و خرد، تو در نامه ات نوشته ای که می خواهی ما را به سوی خداوند، الله اکبر هدایت کنی، بدون دانستن این حقیقت که ما که هستیم و ما چه را پرستش می کنیم.
… تو به من پیشنهاد می کنی که ایزد یگانه و یکتا را پرستش نمایم؛ بدون آنکه بدانی هزاران سال است که پارس ها ایزد یکتا را پرستش کرده اند و پنج نوبت در روز او را عبادت می نمایند. سال هاست که در این سرزمینِ فرهنگ و هنر، این راه عادی زندگی بوده است.
زمانی که ما سنّت مهمان نوازی و کردارهای نیک را در گیتی پایه گذاری نموده و پرچم پندار نیک، گفتار نیک و کردار نیک را برافراشتیم، تو و نیاکانت بیابانگردی می کردید. .. و دختران بی گناه خود را زنده به گور می نمودید.
… خداوندگار ما، اهورا مزداست و عجیب است که شما مردم نیز او را تازه کشف کرده و او را به نام الله اکبر نام گذاری نمودید؛ امّا ما مثل شما نیستیم؛. .. ما به نوع بشر کمک می کنیم؛ ما عشق را میان بشریّت می گسترانیم؛ ما نیکی را در زمین می گسترانیم. ..
آیا این الله است که به شما فرمان می دهد تا بکشید، غارت نمایید و تخریب کنید؟ آیا شما رهروان الله هستید که به نام او این اعمال را انجام می دهید یا هر دو. ..
افسوس، آه، افسوس. .. که امروز ارتش های پارسی از ارتش شما شکست خورده اند!
من از تو درخواست می کنم که با الله اکبر خودت در بیابان هایت بمان و به شهرهای متمدّن ما نزدیک مشو؛ زیرا اعتقادات تو خیلی مهیب و رفتارت بسیار وحشیانه می باشد.
شاهنشاه یزدگرد سوم ساسانی
این نامه نگاری پس از جنگ «قادسیّه» و پیش از جنگ «نهاوند» که حدوداً چهار ماه طول کشید و تکلیف رویارویی ایرانیان و مسلمانان معلوم شد، ردّ و بدل شده است.۱۰ به گواهی مدارک موجود تاریخی، میان عمر بن خطّاب و یزدگرد، نامه هایی ردّ و بدل شده است. مطالعه این دو نامه، نکات لطیفی را فراروی ما قرار می دهد که به اختصار بیان می شود:
۱. جناب عمر بن خطّاب، نه تنها یزدگرد ساسانی، بلکه ایران و ایرانیان را نمی شناسد. این بی خبری را یزدگرد در پاسخی که به نامه می دهد، متذکّر می شود و فقدان شناخت از فرهنگ و باورهای ایرانی را به رُخ او می کشد؛
۲. عمر بن خطّاب، یزدگرد و ایرانیان را نه به سوی اسلام و بیعت با اسلام، بلکه به سوی خود و «بیعت با خود» می خواند. به عبارت دیگر برای او دعوت به اسلام، پلی است برای فراخواندن ایرانیان به خود، از همین روست که در انتها نیز، «بیعت با خود» را تنها راه رهایی ایران از فنا و نابودی معرفی می کند؛
۳. یزدگرد سوم، با متذکّر شدن مبادی اوّلیه و مبانی اعتقادی ایرانیان، بر یگانه پرستی ایرانیان تأکید می کند و اصول اخلاقی ایرانیان را متذکّر می شود. این همان نکته ای است که اعراب مسلمان دشمن اهل بیت(ع)، همچون اشعث به دلیل نادانی و غفلت از آن، امام علی(ع) را مواخذه و لطف، احسان و اکرام حضرت به ایرانیان را نکوهش می کردند؛
۴. تجربه و خاطرات یزدگرد از پیشینه رفتارهای اعراب جاهلی مانع از قبول دعوت خلیفه وقت، عمر بن خطّاب و ادّعای او مبنی بر طهارت و یکتاپرستی می شود؛
۵. یزدگرد ساسانی از محتوای نامه عمر بن خطّاب، نمی تواند پی به برتری فرهنگ و دین اسلام ببرد. از این رو پیشینه اعراب را دلیل بر عدم درستی و ادّعای خلیفه می شناسد؛
۶. پیشینه فرهنگی و تمدّنی، پهناوری سرزمین و شمار سربازان، یزدگرد را غرّه کرده و مجال تأمّل را از او باز می ستاند؛
۷. و بالأخره آنکه، صورت کم رمق مانده از حیات تمدّنی ایران، مانع و حجابی است که پادشاه جوان را از درک سرآمدن دولت و وقت امپراتوری ساسانی باز می دارد.
متذکّر می شوم، آغاز حملات اعراب مسلمان به مرزهای ایران در دوره خلافت ابوبکر (۱۱ ـ ۱۳ ه. ق.) بود. حملات اوّلیه با فرماندهی خالد بن ولید صورت گرفت. .. امّا در ابتدا اعراب از جنگیدن با ایرانیان وحشت داشته و جرئت روبه رو شدن با سپاهیان ایران را نداشتند. با این حال، مثّنی بن حارث که صحابی و از امرای شجاع و صاحب رأی بود، مردم را به جنگ با ایران وادار می کرد.۱۱
فتح ایران
با مرگ ابوبکر، جانشین او عمر بن خطّاب (۱۳ ـ ۲۳ ه. ق.) فتوحات را ادامه داد. در دوره خلافت ده ساله عمر بن خطّاب، ایران کاملاً به تصرّف اعراب در آمد.
در همین موقعیّت، در حالی که هیچ یک از طرفین متوجّه و متذکّر آنچه در پس پرده می رفت، نبودند؛ طرّاح تقدیر
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 