پاورپوینت کامل همیشــه همچــون بنــده. .. ۴۷ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل همیشــه همچــون بنــده. .. ۴۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل همیشــه همچــون بنــده. .. ۴۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل همیشــه همچــون بنــده. .. ۴۷ اسلاید در PowerPoint :
ساده زیستی در سیره نظری و عملی حضرت امیرالمؤمنین(ع) جایگاه خاصّی دارد. در «خطبه ۱۶ نهج البلاغه» می خوانیم که حضرت، چگونه با زبان انگیزشی، از زخارف دنیا برحذر می کنند و بر ساده زیستی تأکید می فرمایند. ایشان به سیره عملی پیامبران الهی، به ویژه حضرت رسول اکرم(ص) استناد می کنند و شیوه زندگی ایشان را در ساده زیستی، الگو و اسوه کافی می خوانند.
حضرت امیر(ع) مانند برخی از دوست داران ارزش های اخلاقی نیستند که بر ستایش صاحبان کمالات بسنده کنند؛ بلکه وقتی از اسوه بودن زندگی ساده پیامبر(ص) با تحسین و ستایش سخن می گویند، پیشاپیش خود بر آن روش، اقتدا کرده اند.
ابراهیم بن محمّد ثقفی کوفی، در کتاب «سیره علی(ع) فی نفسه»، مطالب گرانقدری را درباره ساده زیستی آن حضرت آورده است که نمونه هایی از آن را یادآور می شویم:[۱]
عقبه بن علقمه گوید: وارد خانه علی(ع) شدم. در جلوی آن حضرت، ظرفی از شیر ترشیده که بوی ترشی آن مرا آزار می داد و قطعه نانی خشکیده بود. عرض کردم: ای امیرمؤمنان! آیا از اینها می خورید؟ فرمودند: «ای اباالجنوب! پیامبر را دیدم که خوراکی خشکیده تر از این می خورد [و در حالی که به لباس خویش اشاره می کرد] و خشن تر از این می پوشید؛ اگر من به شیوه او رفتار نکنم، می ترسم که به وی ملحق نشوم.»[۲]
سوید بن غفله گوید: در «کوفه» بر امیرالمؤمنین(ع) وارد شدم؛ درحالی که جلوی آن حضرت ظرفی شیر بود که بوی ترشیدگی آن به مشام می رسید و در دست وی نان خشکیده ای دیدم که پوسته های درشت جو بر سطح آن آشکار بود. حضرت آن نان را می شکست و گاهی از زانوی خود برای شکستن آن کمک می گرفت. فضّه را دیدم که ناظر بر کارهای او بود. گفتم: ای فضّه! از خدا درباره این شیخ ترس ندارید؟ کاش آرد او را غربال می کردید. فضّه در پاسخ گفت: می ترسم که او ثواب ببرد و ما گناهکار شویم. از ما تعهّد گرفته است که تا با او هستیم، آرد او را غربال نکنیم.
علی(ع) به او فرمودند: «چه می گوید؟» گفت: از خودش بپرسید. من آنچه را که به فضّه گفته بودم، عرض کردم که ای کاش آرد را غربال می کردند. حضرت گریست و فرمود: «پدر و مادرم فدای آن کس که سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد تا از دنیا جدا شد و هرگز آرد خود را غربال نکرد»![۳]
از امام باقر(ع) نقل شده که علی(ع) در کوفه به مردم نان و گوشت می خوراند و خود طعامی جداگانه داشت. بعضی گفتند که: کاش می دیدیم که خوراک امیرمؤمنان چیست؟ پس عدّه ای به طور سرزده به حضور امام رسیدند. غذای او چنین بود: تریدی از نان خشکیده خیسیده به روغن که با خرمای فشرده آمیخته شده بود و آن خرما را از «مدینه» برای وی می آوردند.
ابواشعث عنزّی از پدر خود نقل می کند که علیّ بن ابی طالب(ع) را دیدم که روز جمعه در «فرات» غسل کرد. سپس پیراهن کرباسی را به سه درهم خرید و با همان پیراهن نماز جمعه را برگزار کرد؛ پیراهنی که گریبانش دوخته شده بود و آرایشی نداشت.[۴]
ابواسحاق سبیعی گوید: روز جمعه ای بر دوش پدرم بودم و امیرمؤمنان علیّ بن ابی طالب(ع) خطبه می خواند و با آستینش خود را باد می زد. به پدرم گفتم: آیا امیرمؤمنان گرمش است؟ در جوابم گفت: او گرما و سرما را به چیزی حساب نمی آورد؛ بلکه پیراهنش را شسته و چون جز آن پیراهنی نداشته، آن را مرطوب به تن کرده است و چنین می کند تا خشک شود.[۵]
مختار تمّار از قول أبی مطر که مردی از اهل «بصره» بود، نقل کرده است که وی گوید: من شب ها را در «مسجد کوفه» به سر می بردم و برای قضای حاجت به میدان کوفه می رفتم و نان را به همان نان خورش مشک بقّال صرف می کردم. روزی بیرون آمدم تا به یکی از بازارهای کوفه بروم. در این هنگام، متوجّه صدایی شدم که مرا مخاطب قرار داد و گفت: «ای آقا! ردایت را بالاتر بکش که لباست پاکیزه تر می ماند و نسبت به خدا پرهیزگارتر باشی.» گفتم: این کیست؟ گفتند: امیرمؤمنان علیّ بن ابی طالب(ع) است. من به دنبال آن حضرت راه افتادم و او به سوی بازار شترفروشان حرکت کرد و چون بدانجا رسید، میان بازار ایستاد و فرمود: «ای بازاریان! ای تجّار! از سوگند نابکارانه بپرهیزید که سوگند، ارزش کالا را کم می کند و برکت آن را محو می سازد.» سپس به بازار کرباس فروش ها روانه شد. در مقابل دکّان مردی متشخّص، ایستاد و فرمود: «آیا دو پیراهن که قیمت آن پنج درهم شود، دارید؟» گفت: آری. دو پیراهن دارم که یکی از دیگری بهتر است. یکی به سه درهم و دیگری به دو درهم. امام فرمود: «هر دو را بیاور.» آنگاه رو به قنبر کرد و فرمود: «ای قنبر! آنکه سه درهم است، از آن تو.» قنبر عرض کرد: ای امیرمؤمنان! شما بدان سزاوارتر هستید؛ چرا که منبر می روید و برای مردم سخنرانی می کنید. فرمود: «ای قنبر! تو جوانی و شور و نشاط جوانی در تو زنده است و من از پروردگارم شرم دارم که بر تو برتری جویم؛ چرا که از رسول خدا(ص) شنیدم که می فرمود: «به زیر دستان خود، از آنچه خود می پوشید، بپوشانید و از آنچه می خورید، بخورانید.» آنگاه پیراهن را پوشید و دست در آستینش کشید. از انگشتانش فزونی داشت. فرمود: «ای جوان! اضافی اش را قیچی کن.» جوان دست فروش اضافی آستین را برید و گفت: اجازه دهید سر آستین را بدوزم. حضرت فرمود: «همان طور رهایش کن که این گونه راحت تر است و کار از این شتابان تر است.»[۶]
زید بن وهب گوید: هیئتی از اهل بصره به حضور امام رسیدند و مردی از رؤسای خوارج در میان آنان بود، به نام جعده بن نعجه. نگاهی به لباس امام انداخت و گفت: چه چیز تو را از پوشیدن لباس خوب باز می دارد؟ امام فرمود: «این لباس مرا از کبر و غرور دور می سازد و برای پیروی مسلمانان از من شایسته تر است.» آن فرد خارجی گفت: از خدا بترس که خواهی مرد! امام فرمود: «مردن؟ بلکه به خدا سوگند! که ضربتی بر فرقم نواخته خواهد شد و محاسنم را با خونم خضاب خواهد کرد و این قضایی است مقدّر و عهدی است بسته شده و البتّه روسیاه شد، آنکه افترا بست.»[۷]
امّ کلثوم دختر امیرمؤمنان(ع) گوید: چون شب نوزدهم ماه رمضان فرا رسید، هنگام افطار سینی ای نزد ایشان بردم که در آن دو قرص نان و یک کاسه شیر همراه با مقداری نمک کوبیده بود. چون از نماز فارغ شدند، خواستند افطار کنند. چون چشمشان به آنچه در سینی بود، افتاد، سرشان را تکان دادند و به شدّت و با صدای بلند گریستند و فرمودند: «دخترم! آیا در یک سینی دو تا خورش برای پدرت می آوری؟ آیا می خواهی فردای قیامت ایستادن من در برابر خداوند [برای حساب پس دادن] به درازا کشد؟ من می خواهم که از برادرم و پسرعمویم، پیامبر خدا(ص) پیروی کنم که هرگز دو تا خورش در یک ظرف در برابر او نگذاردند و چنین بود تا از دنیا رفت. دخترم! هیچ کس نیست که خوراک و نوشیدنی و پوشاک او نیکو و لذّت بخش باشد؛ مگر اینکه در فردای قیامت ایستادن او در برابر خدای عزَّوجلَّ طولانی شود. دخترم! در حلال دنیا حساب و در حرام آن عقاب است.»[۸]
عدّی بن حاتم او را دید که در برابرش کاسه ای آب و پاره ای نان جو و نمک بود. گفت: ای امیرمؤمنان! این روا نیست که روز را گرسنه و مشغول کار و کوشش به سر بری و شب را بیدار و درگیر با رنج ها به روز آری و سپس افطارت این باشد. امام فرمودند: «نفس خود را به قناعت عادت ده و گرنه بیش از آنچه برای او بسنده باشد، از تو طلب خواهد کرد.»[۹]
امام باقر(ع) فرمودند: «به خدا سوگند! که علی(ع) همچون بنده خور
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 