پاورپوینت کامل اگر حالم خوب شود، تو را آدم می کنم! ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل اگر حالم خوب شود، تو را آدم می کنم! ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اگر حالم خوب شود، تو را آدم می کنم! ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل اگر حالم خوب شود، تو را آدم می کنم! ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
گفت وگویی صمیمانه با فرزند علّامه امینی(ره)
فرزند علّامه امینی می گوید: یازده جلد «الغدیر» چاپ شده و نه جلد مانده است که در اختیار مرحوم آقا رضا و برادرم محمّد بود و کار زیاد دارد؛ علّامه بیش از یکصد صفحه توصیه هایی داشته که به آقا رضا برای تکمیل این کتاب کرده است.
او چهارمین فرزند علّامه امینی، مؤلّف اثر گرانسنگ «الغدیر» است و هم اکنون بعد از سه برادر فقیدش، مسئول رسیدگی به کتابخانه «امام امیرالمؤمنین(ع) نجف» است. متولّد تیرماه سال ۱۳۳۶ در «تهران» است. دوران کودکی و نوجوانی اش را در «خیابان ایران» گذارنده است و با اینکه در چهارده سالگی، پدرش را از دست داده است، ولی خاطرات جالبی از آن دوران به یاد دارد.
احمد امینی از شیطنت های بیش از حدّ دوران کودکی و خط نازیبایش می گوید که چگونه پدر از آن دست خط های نازیبا به بهترین نحو یاد می کرد. شیطنتی که حتّی در دوران نوجوانی با او همراه بوده و واکنش علّامه امینی را به همراه داشته است. آرزویی که علّامه به شوخی در حقّ او بیان می کند و اجل به او مهلت نمی دهد که آن آرزو محقّق شود.
آنچه که در ادامه می آید، گفت وگوی نود دقیقه ای با حجّت الاسلام والمسلمین احمد امینی است. او با گشاده رویی به سؤالات ما پاسخ می دهد؛ هرچند که برخی سؤال ها، او را به سال های گذشته باز می گرداند و دقایقی به فکر فرو می برد، امّا بیان تلاش های علّامه و بازگویی زندگانی پدرش، سریع او را به فضای گفت و گو باز می گرداند.
در ابتدا خودتان را معرفی می کنید و بگویید فرزند چندم علّامه امینی هستید؟
مرحوم علّامه امینی پنج پسر و سه دختر داشتند. اوّلین فرزندشان مرحوم دکتر شیخ هادی امینی بوده که دارای تألیفات و تحقیقات زیادی بودند. دومی مرحوم شیخ رضا امینی بودند که بیشتر از بقیه پسران، با پدر همراه بود. به عبارتی دیگر، بازوی پدر بود. سومین فرزند مرحوم، آقای شیخ زاده و مشغول کسب و کار است. مدّتی در «نجف» زندگی کرد و بعد از بیرون کردن ایرانی ها از «عراق»، به تهران آمد و بعد از آن به «مشهد» رفت. بنده هم احمد هستم. برادر دیگرم آقای دکتر محمّد امینی است که در رشته علوم حدیث درس خوانده و اهل تحقیق می باشند. در واقع، بنده چهارمین فرزند علّامه امینی هستم.
تخصّص شما چیست؟
ما هم پشت پدر پنهان شدیم (با خنده) و مشغول کارهای تحقیقی و تبلیغی دین هستیم.
پس مسئولیّت کتابخانه نجف بر عهده شماست؟
بله. به طور موقّت. البتّه کتابخانه، یک تولیت متشکّل از هیئت امنای عراقی و هیئت امنای ایرانی است که بر هرگونه کارهای کتابخانه نظارت دارند. مرحوم حاج شیخ رضا، یکی از اعضای هیئت تولیت بود و اکنون برادرم آقای دکتر محمّدآقا، به جای برادرم حاج شیخ رضا، یکی از متولّیان کتابخانه است. همچنین آقای حاج معین چندین سال و حاج عبدالحسین نجیم از زمان مرحوم والدمان، متولّی کتابخانه هستند.
یعنی علّامه امینی در وصیّت نامه خودشان این ترکیب را مشخّص کردند؟
به طور مشخّص و در وقف نامه ذکر شده که حاج آقا شیخ رضا ـ شرایط قانونی متولّی شدن در عراق را داراست. چون باید شخص عراقی باشد؛ یعنی شناسنامه عراقی داشته باشد، بنابراین یکی از اعضای تولیت و رئیس هیئت تولیت شد. جمعاً سه نفر بودند؛ مرحوم حسین شاکری از یاران با وفای پدرمان بود که از زمان تأسیس کتابخانه حضور داشت و بعد هم پسرش حاج عارف شاکری که الآن متولّی کتابخانه است. درواقع، شرعاً سه نفر را پدرم انتخاب کرده بود: حاج حسین شاکری، مرحوم حاج هاشم فیار و عبدالحسین نجیم.
الآن از آن سه نفر، فقط عبدالحسین نجیم زنده است. البتّه در منزل بستری است و او نیز آقای حاجی معین را انتخاب کرده است.
یعنی اعضای هیئت امنای کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع) به انتخاب نفر قبلی مربوط می شود؟
طبقه اوّل باید حتماً طبقه دوم را انتخاب کند. وظیفه متولّیان این است که قبل از هر عملی، طبقه دوم خودشان را انتخاب کنند.
چگونه کتابخانه علّامه امینی تأسیس شد
راجع به ویژگی های این کتابخانه توضیح می دهید؟
آن زمانی که مرحوم والد مشغول مطالعه و تحصیل بودند و به کار تحقیق می پرداختند، محرومیت های زیادی را ایشان و همه اهل تحقیق متحمّل می شدند. به دلیل اینکه کتابخانه عمومی نبود. همچنین در نجف، کتابخانه عمومی وجود نداشت؛ با اینکه نجف اشرف شهر مدینه علم است.
بنابراین هر کسی اگر می خواست تحقیقی انجام دهد و مطالعات عمیق و وسیعی داشته باشد، تهیّه کتاب برایش فوق العادّه سخت بود و برای همین، حتماً داستان های زیادی از بزرگان، مخصوصاً از والد من شنیده اید که دنبال کتابی رفتند و پیدا نکردند؛ آن هم با مشکلات متعدّد.
علّامه امینی با جانش این محرومیت را حس کرد. چون محرومیت خیلی کشید و با اینکه مشغول نوشتن الغدیر بود، امّا به طور جدّ پیگیری می کرد. این برای بنده حقیر خیلی جای تأمّل دارد. یکی از چیزهایی که من را تشویق کرد که در این کتابخانه مشغول شوم، قطع نظر از نسبت پدری و فرزندی، همّت پدرم در این کار بود.
تمام کتاب الغدیر چاپ نشده است
همان طور که گفتم برای نگارش الغدیر (یازده جلد) محرومیت های زیادی را متحمّل شده بود. تازه برای نُه جلد باقی مانده الغدیر که هنوز چاپ نشده است، یک محرومیت جدیدی را تجربه کردند. در این نه جلد، بحثی به نام «مسند مناقب و مُرسل ها» وجود دارد که یک تحقیق جامع الاطراف در مورد احادیث ولایت و بسیار فوق العادّه است؛ این قسمت چاپ نشده از الغدیر، نسبت به آن یازده جلد، مثل دانشگاه به مدرسه است. فوق العادّه عمیق و وسیع است. به عبارت دیگر، برای خودش یک تحقیق همه جانبه است.
محرومیتی که علّامه امینی را به سوی هدفی والاتر سوق داد
یعنی می خواهید بگویید در کتابخانه علّامه امینی، کتاب های نفیس و کمیابی وجود دارد که علّامه برای نوشتن الغدیر از آنها استفاده کرده است؟
بله. می خواهم بگویم این کتابخانه آرام آرام به این صورت درآمده است. علّامه، اوّل محرومیت هایی کشید و دریافت که یک کتابخانه عمومی، باید در این شهر باشد؛ در شرایطی که خودش مشغول کار بود. مثلاً بگوید من الآن بروم بودجه ای تهیّه کنم. نه امکانات مالی و نه وقت کافی داشت که زمینی را انتخاب و بعد طرّاحی کند و عدّه ای را دور هم جمع کند تا در کارهای بنّایی شرکت کنند. این یک حسّ خاص و یک انگیزه فوق العادّه قوی می خواهد.
علّامه امینی یک محرومیت عجیبی کشیده بوده که نمی خواست دیگران به آن مبتلا شوند، در بیشتر مواقع که برای مطالعه، از یک عالم در کتابخانه، تقاضای کتاب می کرد. اجازه نمی دادند و در اختیارش نمی گذاشتند!
این محرومیت ها یک بار و ده بار نبوده، چون کتابخانه، عمومی نبود. البتّه یک کتابخانه عمومی در «حسینیّه شوشتری ها» بود که آن هم به علّت برگزاری مراسم فاتحه شلوغ می شد. به همین دلیل علّامه شب ها به آنجا می رفت و به خادم حسینیّه می گفت که کلید را بردار و برو!
به هر حال علّامه با عشق و علاقه اش زمینی را با چند نفر، از جمله مرحوم حسین شاکری پیدا و این کتابخانه را تأسیس کرد. در وهله نخست کتاب های خودش را آورد و بعد از این طرف و آن طرف کتاب جمع کرد، مجلّه ای در این کتابخانه وجود دارد به نام «صحیفه المکتب» یا همان مجلّه کتابخانه که یادگاری و خیلی خواندنی است.
تأسیس کتابخانه امام امیرالمؤمنین(ع) در سال ۱۳۷۳ ه. ق. بوده است. این مجلّه، سه شماره چاپ شده و علّامه این سه شماره را در یک جلد صحّافی کرده است.
روش علّامه امینی برای تجهیز کتاب از سفر به کشورهای مختلف تا تهیّه میکروفیلم
داشتم می گفتم بعد از تأسیس کتابخانه، شروع به جمع آوری کتاب کردند و مجبور شدند سفرهایی را انجام دهند و از این کتابخانه، به آن کتابخانه بروند و محفوظات اسلامی را پیدا کنند. از کشورهایی مانند «ترکیه»، «مصر»، «مراکش»، «سوریه»، «ایران»، «هندوستان»، «یمن» و کشورهای دیگر ـ هر کدام دریایی از فرهنگ و منابع اسلامی هستند ـ شروع به دیدن کتابخانه ها کردند و در تصحیح کتابخانه های بسیاری از مکان ها نقش مهمّی داشتند؛ زیرا ایشان کتاب شناس بودند.
همچنین دنبال منابع خطّی مباحث خودشان بودند. کتاب های مهم (رفرنس ها) و منابع چاپی را دیده و حالا دنبال منابع خطّی بودند، خیلی از منابع معتبر الغدیر هنوز چاپ نشده بود. صد سال پیش را در نظر بگیرید! آن موقع خیلی از کتاب ها و منابع دینی چاپ نشده و ایشان به آن منابع نیاز داشت و مجبور بود برود مکتوبات را ببیند که به راحتی قابل دسترس نبودند.
علّامه از کتابخانه های سوریه شروع می کند و بعد به ترکیه می رود. برادرم مرحوم حاج رضا ایشان را همراهی کرد. علّامه برای استفاده بهتر از این منابع، از فیلم و سه روش دیگر استفاده کرد. اگر برایش میسّر بود و اجازه می دادند، میکروفیلم تهیّه می کرد. اگر امکان کپی و زیراکس بود، کپی برمی داشت.
اکنون در کتابخانه، سه نوع منابع خطّی موجود است که نوع سوم را خودشان استنساخ کردند؛ یعنی به دست خودشان نوشتند. بعد همه اینها را آوردند و در زمان حیاتشان وقف امیرالمؤمنین(ع) کردند و حتّی به اولادش توصیه کردند که بروید برای کتابخانه امیرالمؤمنین(ع) کار کنید و در جوار حضرت(ع) باشید. برای همین، من هم که هیچ کاره هستم، به کتابخانه می روم.
چرا صدّام موفّق نشد کتابخانه علّامه امینی را تخریب کند
چند سال است در کتابخانه فعّالیت دارید؟
بنده عهده دار کاری در کتابخانه نیستم. فقط یک سال و اندی، مشغول هستم. فقرا را جمع کردم. کتابخانه چند سال متروک بود؛ به عبارتی دیگر این کتابخانه، دورانی را گذرانده است. چند بار خواستند این کتابخانه را از بین ببرند. چند بار خواستند این کتابخانه را در زمان صدّام با خاک یکسان کنند؛ حتّی بعد از حکومت سابق، آمده بودند کتابخانه را غارت کنند. الحمدلله به همّت دوستان امیرالمؤمنین(ع) و عنایت ایشان این کتابخانه محفوظ مانده است. الحمدلله از کتابخانه چیزی به سرقت نرفته است.
قدیمی ترین کتابی که در کتابخانه وجود دارد، چیست؟
یک مصحف شریف «قرآن کریم» منسوب به امیرالمومنین(ع) و دیگری، منسوب به امام جعفرصادق(ع) است.
در زمان صدّام، اقدامی برای نابودی کتابخانه صورت گرفت. به رغم اینکه نیروی های امنیّتی صدّام آمده بودند این کار را عملی کنند، چه اتّفاقی افتاد که این حادثه رخ نداد؟
من اطّلاع ندارم که چه شد؛ امّا آمدند اعلام محلّی کردند. نجف در آن زمان در محاصره بود. ظاهراً قرار بود ساعت هفت صبح آنجا را منفجر کنند. البتّه چند تا کتابخانه مهم را از بین بردند؛ «کتابخانه حاج حکیم» را که پر از کتاب های خطّی بود آتش زدند؛ حتّی برای گرم کردن خودشان از آتش این کتاب ها استفاده کردند. بساطی بود! به اهل محل اعلام کرده بودند که منطقه را خالی کنند. مأمورها آماده شده بودند. افرادی که در کتابخانه بودند، دو سه روز قبل از هشدار مأموران برای قسمت هایی که محفوظات قرار داشت، دیوار کشیده بودند که مأمورها متوجّه نشوند، تا جایی که فرصت داشتند، کتاب ها را داخل کیسه کرده و دفن کردند و تا جایی که توانستند برای نگهدار ی اش تلاش کرده بودند.
می گویند تا چند دقیقه قبل از اینکه این برنامه اشان اجرا شود، آمدند و به سربازان دستور دادند برگردند. چه شده؟ خدا عالم است.
از آقای خویی شنیدم که به مدیر کتابخانه گفتند: در حفظ آن تابلو، مثل جانت مراقبت کن؛ چون نجف را خداوند به عنایت امیرالمؤمنین(ع) و به واسطه وجود این حرز است که حفظ کرده است.
چاپ «الغدیر» در زمان حیاتشان آغاز شد یا نه؟
در زمان حیاتشان، جلد دوم، گزارش سفرشان به هند است. جلد سوم ادامه گزارش و اسم و ذکر نام مبارک تمام کسانی است که به کتابخانه کمک کردند؛ چه پول داده باشند و چه کتاب آورده باشند؛ حتّی ربع دینار هم نوشته شد؛ یعنی برای علّامه، مبلغ مهم نبود. مهم
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 