پاورپوینت کامل ولایت اهل بیت(ع)، ولایت خداوند است ۸۷ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
3 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل ولایت اهل بیت(ع)، ولایت خداوند است ۸۷ اسلاید در PowerPoint دارای ۸۷ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل ولایت اهل بیت(ع)، ولایت خداوند است ۸۷ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل ولایت اهل بیت(ع)، ولایت خداوند است ۸۷ اسلاید در PowerPoint :

این بحث در معارف، از بحث های کلیدی و مهم است که نگاه ما را به مباحث اعتقادی و به دنبال آن، مباحث پیرامونی تغییر می دهد. مهم این است که مقصدی که انسان باید به آن برسد و دعوت انبیای الهی برای رسیدن به آن مقصد است، مقام توحید می باشد. پس مقدّمه اوّل این است که همه ادیان الهی، فلسفه خلقت را موحّد شدن انسان می دانند و نجات از شرک.

تفاسیر متعدّدی از توحید شده که همه در جای خود قابل ذکر است. در این تفسیر، رسیدن به مقام توحید از طریق تحمّل و پذیرش ولایت الهیّه حاصل می شود که این هم ولایتی است که حوزه حیات باطنی و معنوی انسان را تحت پوشش قرار نمی دهد؛ بلکه همه عرصه ها از جمله، اجتماع را می تواند پوشش دهد. این تلقّی از توحید، به حیات اجتماعی انسان گره می خورد.

توحیدی که ما به آن دعوت شده ایم، پذیرش الوهیّت خدای متعال است؛ همان چیزی که با لا اله الاالله توضیح داده می شود. معنای توحید در الوهیّت، یعنی از یک سو، یک اله در عالم بیشتر نیست؛ معنی «اله» یعنی حقیقتی که موجودات در مقابل آن خشوع و تحیّر دارند. موجودی که شایسته است، به آن سجده شود. گاهی اسمش «اله» است؛ چنانچه در «قرآن» آمده است: این بت هایی که شما می پرستید، یک اسما نیست و صاحب مقام الوهیّت نیستند. این یک مقام حقیقی است که با نام گذاری درست نمی شود. اله کسی است که خالق و رزّاق و ربّ و رحیم و رحمان و کلّاً اسمای حسنای او در عالم جاری است و عالم را اداره می کند.

قرآن می فرماید:

آیا این بت ها می توانند برای شما چیزی خلق کنند؟ وقتی صدا می زنید، می شنوند و روزی می دهند و اله کسی است که واقعاً ربّ و رزّاق مخلوقات و مدبّر امور آنها باشد. همه موجودات فقیر او هستند و او شایسته خضوع است.

پس توحید، یعنی واقعیتی که واجد مقام الوهیّت است؛ یعنی الله است. می دانید که الله، اسم اعظم است و سایر اسما را در بر می گیرد.

و اوست که شایسته مقام الوهیّت است و ما باید در مقابل او خاضع باشیم و مقام کبریایی و عزّت دارد و ما در آن حوزه ای که به ما قدرت و توان دادند، در همان حوزه هم تکلیف داریم و از ما مسئولیت خواسته شده است، باید همه اختیار خود را تسلیم خواست خدا کنیم.

یکی از مقامات توحیدی، این است که انسان اراده و مشیّت خود را کاملاً تسلیم خواست خدا کند و اراده او را بپذیرد و عهد ببندد و عمل کند که همه جا، اراده خود را تسلیم اراده او کند؛ یعنی ولایت حق را در همه شئون بر خود بپذیرد؛ طوری که اراده انسان، مجرای اراده خدا باشد و انسان در ظرف وجودی خود، جریان خواست خدا شود.

حالا انسان هایی در مرتبه عصمت، واجد این مقام شدند و ولایت خدا را پذیرفتند؛ یعنی خواست و اراده آنها، فانی در خواست و مشیّت الهی شد. در آن موقع، آن انسان ها به مقام ولایت می رسند؛ مقامی که بعضی از بزرگان مثل علّامه طباطبایی در «تفسیر المیزان» می فرمایند:

آن امانت الهی همین مقام است.

انسان اگر به مقامی برسد که مقام ولایت الهی را بپذیرد، همان انسانی است که واجد آن مقام امانت است و به تعبیر حدیث قدسی، گوش و چشم و اعضا و جوارح انسان، مجرای مشیّت الهی می شود. توحید، فقط با دانستن اینکه خدا هست و عالَم یک خالقی دارد، حاصل نمی شود. این کافی نیست؛ بلکه باید علاوه بر دانستن اینها، با تمام وجود، توان و اراده خود را تسلیم او کنیم. هیچ کس در برابر او نداشته باشیم و همه تحت نفوذ او باشیم؛ ولی در او چیزی نیاز نیست و نفوذ ندارد. ما فقیر او هستیم و نیاز به او در اعماق وجود ما هست. چرا؟ چون اسمای او در دنیا جاری است و حقیقتاً صاحب مقام الوهیّت است و در برابر کبریایی او، برای خود ملکی و مملکتی نباید قایل باشیم. در برابر عزّت او، نباید به خود تعزّز کنیم.

در نتیجه، در همه حوزه های توانایی خود، به او خشوع و خضوع کنیم و در نتیجه، اراده او، در اراده ما جاری می شود؛ و الّا اگر انسانی بداند خدا هست، ولی در برابر خواست او، چیزی بخواهد، مشرک می شود؛ حتّی اگر به اندازه یک رگه پنهانی در اعماق وجودش برای خود، حساب باز کند و خواست خود را بخواهد جاری کند، نوعی تفرعن و ادای الوهیّت در آن هست. پس مقام توحید، یعنی آنکه انسان، صد در صد، ولایت خدا را بر خود بپذیرد.

نتیجه این امر چیست؟

اگر ایمان و پذیرش الوهیّت در انسان حاصل شد، خدای متعال ولایت این انسان را به عهده می گیرد و ولایت الهی نتیجه اثر هدایت و بیرون رفتن انسان از ظلمت و ترک آن به سمت نور و سرچشمه توحید است.

مقدّمه دوم، اینکه انسان هایی هستند که عهد توحید و عبودیّت را با خدا بسته اند و بر پذیرش آن، از دیگران سبقت گرفته اند و شک و تردید هم نداشتند و با تمام وجود هم به آن عمل کردند.

در «آیه میثاق» آمده است که:

وقتی خدا عهد می گرفت، عهد عبودیّت کسی که سبقت گرفته بر همه، حتّی بر انبیا، وجود رسول اکرم(ص) بوده و در حدّ عصمت، به این عهد عمل کردند. این انسان ها که در این مقام هستند، تمام توان آنها، مجرای خواست خداست. کسی که در مقام عصمت است و تخلّفی از عهد با خدا، به اندازه حتّی یک ذرّه ندارد، این انسان می شود مجرای مشیّت الهی. چیزی نمی خواهد جز خواست خدا و ولایت خدا بر عالم، از طریق آنها واقع می شود. وقتی این گونه شد، رسیدن به مقام توحید و درک ولایت برای سایر موجودات، جز از طریق پذیرش و ولایت آنها ممکن نیست.

ولایت آنها ادامه توحید است. جزو میثاق توحید، میثاق ولایت است که از همه انبیا و اولیا گرفته شده است.

روایتی از «تفسیر علیّ بن ابراهیم» عرض کنم:

چهره خود را متوجّه به دین الهی کن. این دین، همان دینی است که خدا در فطرت انسان ها قرار داد و سرمایه مهمّی است که خدا به ما داده. اگر در درون ما، گرایش به توحید نبود، دعوت از بیرون به توحید نتیجه نداشت. اگر در بذر گیاه، استعداد شکوفا شدن نباشد، تابش خورشید و استعدادهای محیطی که فراهم شود؛ ولو بسیار آماده، برای رویش این گیاه کافی نیست. در درون فطرت انسان، دین خدا نهاده شده که یک دین اجمالی است که بعد باید با اجابت دعوت انبیا شکوفا شود. این دین، همان توحید است که این روایت توضیح داده است. می فرمایند:

اذان را تا أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلیُّ الله خواندند و فرمودند:

تا اینجا توحید است.

این جور نیست که در عرض دعوت به توحید، به پذیرش دعوت پیامبر(ص) هم دعوت شده باشیم یا ولایت ائمّه(ع). این جور نیست. ما دعوت به توحید شدیم، پذیرش نبوّت و ولایت، پذیرش توحید است؛ حتّی این را اشاره کنم که مناسک اخلاقی که از ما خواسته اند، صفات بد را دور کنیم و صفات خوب و واجبات را انجام دهیم و ترک محرّمات کنیم، اینها در عرض توحید نیست؛ بلکه صفات کمال، از شئون توحید است و صفات رذیله از شئون شرک. محور همه صفات پسندیده، یک چیز است: خضوع و تواضع و سجده روح در برابر کبریای حق، توکل، یقین، رضا، صبر، زهد و خلاصه سایر صفات از آن می آید و بر عکس، کبر، ریا، بخل، حسد و غیره از شئون استکبار نسبت به خدا هستند. سخاوت یک صفت در رابطه اشان با امکانات انسان است با سایر انسان ها در ارتباط با خدا. اگر کسی توانست این امکانات را در مسیر خدا بخواهد و بدهد، یعنی سخاوت. حالا بخل؛ یعنی نگه داشتن و ندادن و باطن جود، خضوع در برابر کبریایی خداست و او را مالک دیدن و فرمان او را جاری کردن. سایر صفات هم همین طور است. بنابراین صفات پسندیده را در حدیث جهل و عقل ببینید. اینها از جنود عقل هستند که عقل توسط آنها، خدا را بندگی می کند و صفات رذیله از جنود جهل است که جهل از طریق آنها، طغیان خود را ثابت می کند.

عقل، پیامبر است و جهل هم ابلیس، که بزرگان توضیح داده ند؛ از جمله، امام خمینی(ره).

کتاب «جنود عقل و جهل» ایشان در این باره است و در آن، این موضوع را توضیح داده اند که جنود عقل، وجود مبارک پیامبر(ص) است و جنود او، جنود طاعت و عبادت و ابزار بندگی و از شئون توحید هستند. صفات رذیله، از جنود جهل و استکبار بر خدا هستند. اعمال هم از فروع توحید و بندگی خدا هستند.

بنابراین، عهدی که از ما خواسته شده و ما باید به آن وفادار باشیم، توحید است.

خیلی از خصوصیات جسمی انسان و حتّی بعضی از خصوصیات روحی او، در مادّه اوّلیه وجود داشته؛ ولو یک ذرّه و این، از اّول عمر تا آخر آن، بسط پیدا کرده است.

در اعتقادات هم از ما یک چیز می خواهند: موحّد باشیم و در تمام شئونات، به آن عمل کنیم و ادامه آن می شود عهد ولایت اولیای الهی. کسانی که تسلیم ولایت خدا و حامل آن برای دیگران هستند و هیچ خودیّتی در وجود آنها نیست و رسیدن به هدایت و ولایت الهی، به پذیرش ولایت آنان وابسته است.

عهد، نسبت به این ولایت، همان عهد توحید است و پذیرش آن، پذیرش توحید و اعراض از آن، اعراض از توحید است.

در روایات زیادی داریم که کسی که خود را موحّد می داند و بین «رکن» و «مقام»، هزار سال شب ها، شب زنده داری و روزها، روزه داری کند و ولایت حضرت علی(ع) را نپذیرد، اعمال او پذیرفته نیست یا به روی به آتش جهنّم می رود.

بیش از توحید، از ما نخواستند؛ پس چرا اگر کسی این ولایت را قبول نکرد، اعمالش به درد نمی خورد؟ چون تواضع در مقابل خدا، به پذیرش ولایت اوست و ولایت او، از طریق ولایت اولیای او جاری می شود. دو تا ولایت جدا نیست. این ولایت، ادامه ولایت خداست. هم طریق جریان آن و پذیرش آن، هم پذیرش ولایت خدا و توحید است و اگر کسی این را نپذیرد، موحّد نیست و مشرک است.

حضرت فرمودند:

«اگر جمعیتی خدا را قبول دارند و عبادت می کنند روزه و نماز و حج و زکات هم انجام می دهند ولی اعتراض می کنند به حکم خدا و رسولش یا حتّی اعتراض نکنند، ولی در باطن، نسبت به تدبیر خدا معترض باشند، مشرک هستند.»

و این آیه را هم می خواندند:

«پیامبر! به پروردگار تو قسم، اینها ایمان نمی آورند تا اینکه تو را در همه امور، به خصوص در جاهایی که محلّ نزاع است، حَکم قرار دهند و هر حُکمی دادی؛ ولو بر علیه آنها باشد، در باطن، احساس سختی نکنند و روان نپذیرند، تردید نکنند نه حتّی در محمل، بلکه در باطن هم احساس سختی نکنند و تسلیم محض تو باشند.»

یعنی انسان در وجودش به چیزی تعلّق خاطر دارد، خدا حُکمی می کند، باعث می شود برای انسان سخت باشد. حالا اگر آن تعلّق به غیر خدا نبود، هرچه محبّت است، به خداست. آن وقت در مقابل خدا و خواست او، احساس هرج نمی کند؛ به طور مثال:

نزاع می شود. یک طرف، حضرت علی(ع)؛ یک طرف معاویه. خُب یک سری وقتی قرآن سر نیزه می رود، نمی پذیرند؛ حتّی در دلشان هم اگر تردید کردند، به مرز ایمان نرسیدند.

این را سنّی و شیعه نقل کردند. چون علی(ع) مدار حق در عالم است. اگر حتّی انسان ترازو در خود بگذارد و بگوید این حرف امام خوب است، باید گفت، این فرد هم هنوز به مرز ایمان و توحید نرسیده است. حالا امام را کنار می گذاریم، راجع به حرف خدا هم همین طور. این شخص موحّد نیست؛ مشرک است. چون این ترازوی وجود شما که به اشیا قیمت می دهد، به کمال، وصل است. به تعلّقات خودتان، وزن اشیا به چه چیزی بر می گردد؟ به جاذبه زمین و وزن که به اشیا می دهید، به تعلّقاتشان بر می گردد و این تعلّقات اگر بر محور الهی بود، ترازوی الهی می شود و هر چه خدا بپسندد، ما هم می پسندیم. اگر بر مدار علی(ع) بود، هر چه او بپسندد، می پسندیم.

حالا اگر این تعلّق به غیر خدا و ولیّ او بود، وزن به غیر خدا می دهد؛ در حالی که انسان موحّد هر چه خدا حق بداند، حق می داند.

مدار حق، خداست. پس ایمان و توحید، یعنی تسلیم محض خدا بودن، نه تسلیم در عمل؛ بلکه تسلیم در باطن و این هم، یعنی پذیرش ولایت خدا و ولایت اولیای خدا که این ولایت در عرض ولایت خدا نیست و این ادامه توحید است.

یک روایت هست که می فرمایند:

ولایت ما، همان ولایت خداست که هیچ پیامبری مبعوث نشده؛ الّا به این ولایت.

آنهایی که عهد توحید را قبل از همه و بیشتر از همه پذیرفتند و وجودشان در مقام رضاست، از خود چیزی ندارند و مجرای نور و هدایت خدا هستند. در نتیجه، ولایت آنها، ولایت خداست. پس تواضع در برابر خدا، یعنی تواضع در برابر اینها.

امام علی(ع) در خطبه ای می فرمایند:

«حمد و ستایش خدایی را که عزّت و کبریایی از آن اوست. خدای متعال این دو صفت را از خود قرار داد و هیچ کس حق ندارد در برابر این دو صفت کبر کند.»

کسی واقعاً واجد مقام عزّت و کبریایی نیست، اگر در این دو صفت، با خدا منازعه کند، لعنت او را بر خود پذیرفته و از رحمت او دور شده است. خدا وقتی می خواست ملائکه را امتحان کند، با همین امر امتحان کرد که آیا در برابر عزّت و کبریایی حق، تواضع دارند یا نه و آدم را از گل آفرید و فرمود: «باید به این سجده کنید» و آن انواری را که خدا در باطن آدم قرار داده بود، اوّل پنهان کرد تا امتحان ملائک آسان نشود. خدا برای اینکه ملائک در برابر او سجده کنند، خلیفه خود را در قالب یک بشر، مخفی کرد و خلیفه هم، یعنی کسی که تصرّفاتش الهی است و اراده او، اراده خداست.

امام رضا(ع) فرمودند:

«حقیقت امامت، خلافت خداست. دست مردم نیست که عزل یا نصب کنند»

مقام خلافت الهی است و آدم را خدا آفرید، روح خود را در آن دمید که سجده ملائکه هم به این روح است. بعد می فرماید: «سجده کنید» تا کبر را از ملائکه دور کند. آنها همه سجده کردند؛ الّا ابلیس. با اینکه شش هزار سال عبادت داشت، تازه معلوم نیست دنیوی یا آخرتی.

ابلیس را از مقامش رجم کردند؛ چون در مقابل آدم(ع)، در حقیقت در مقابل خدا، سجده نکرد.

در بعضی از کتاب های مدّعی عرفان، که مال قرن ها قبل است، دیده ام عین القضا

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.