پاورپوینت کامل مسافر بهشت ۷۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مسافر بهشت ۷۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۷۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مسافر بهشت ۷۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مسافر بهشت ۷۶ اسلاید در PowerPoint :
۷
عکاس: مهدی امیری
گزارشی از سفر نویسندگان و شاعران به عتبات
شما جای من. وقتی بهشت دعوتتان کنند، چه حسی دارید؟
خب من هم همان حس را داشتم وقتی ابراهیم زاهدی مطلق تماس گرفت و بعد از مقدمه چینی گفت ستاد بازسازی عتبات قصد دارد. . . و ما هم به عنوان بنیاد. . . و شما هم یکی از افرادی هستید که. . .
تشنه از خدا چه می خواهد؟ یک جرعه آب زلال. و الآن که نشسته ام توی هواپیما، از بی تابی کردن برخی مسافران خنده ام می گیرد. درست است که هواپیمای ما تا روی آسمان «نجف» رفته و به دلیل طوفان و غبار غلیظ برگشته است، امّا من اعتقاد دارم زیارت، روزی خاص است و البتّه دعوت. اگر قرار باشد مهمان این ضیافت باشیم، از آسمان سنگ هم ببارد، سفره نشین می شویم؛ اگرنه، فرش قرمز هم که انداخته باشند، به در بسته می خوریم.
یاد سفر ده دوازده سال پیش افتادم که بعد از سال ها درحسرت حرم رضوی بودن، در کسوت هیئت همراه رئیس جمهور رفته بودم «مشهد». در فرودگاه متوجّه شدم که هماهنگی لازم برای صدور کارت همراهی برایم به انجام نرسیده. همان موقع هم، ککم هم نگزید. چون یقین داشتم که به کرم آقا علی بن موسی الرّضا، همه چیز هماهنگ می شود و شد و من به زیارت و ادامه سفر رسیدم. نشان به این نشان که هواپیمای به «فرودگاه امام تهران» برگشته، بعد از سوخت گیری، دوباره به مقصد نجف می پرد.
ساعت دو بامداد. اینجا نجف است. مدفن مردان بزرگ تاریخ. شهر حضرت امیرمؤمنان. گذرنامه مان مهر ورود خورده است و آمده ایم تو محوطه فرودگاه که هنوز غبارآلود است. ساک وچمدان به دست، منتظریم تا بگویند سوار کدام ماشین بشویم و راه بیفتیم طرف اقامتگاه.
با اینکه پیش از این حاج ابراهیم زاهدی گفته بود با کدام یک از دوستان هم سفریم و در فرودگاه هم با رفقا حال و احوال کردم و گپ زدم، امّا چشم می اندازم و دوستان را می شمارم که مبادا کسی جا مانده باشد!
ابراهیم زاهدی مطلق داستان نویس و روزنامه نگار که در حال حاضر معاون بنیاد شعر و ادبیات داستانی است. پیش از این، دو بار با او همسفر بودم. یک بار سال هشتاد شش بعد از برگزاری جشنواره بین المللی «سلام بر نصرالله» که به همراه جمعی از هنرمندان و نویسندگان و شاعران، از جمله برگزیدگان این جشنواره رفتیم «لبنان». بار دوم در سال نود که در قالب برنامه های اتّحادیه هنرمندان جهان اسلام از طرف سازمان بسیج هنرمندان رفتیم لبنان و «سوریه». در دو سفر قبل، من سرپرست کاروان بودم و در این سفر، حاج ابراهیم.
استاد حسین سیدی. روحانی ذو فنون که هم عکاس حرفه ای است و هم مترجم آثار ادبی و هم نویسنده. با ایشان هم در سال هشتاد و شش، هم سفر لبنان بودم.
کمال السید. داستان نویس عراقی الاصل که چند سالی است حسب عنایت رهبر انقلاب، تابعیت «ایران» را به دست آورده است. پیش از این، او را از نزدیک ندیده بودم و اکنون او را به نام سیدعبّاس موسوی می شناسیم.
استاد جواد محدثی خراسانی شاعر.
مجیدقیصری. نویسنده.
جواد افهمی. نویسنده.
امیر حسین سادات. نویسنده.
دکتر علی سروری مجد. استاد دانشگاه.
مجید محبوبی. نویسنده کودک و نوجوان.
مهدی امیری. عکاس و گرافیست.
سیدمهدی موحد. نویسنده و عکاس.
چند نفر از دوستان ستاد عتبات هم، گروه را همراهی می کنند.
آقای کرمی که پیش از این، دو دوره نماینده مردم «کرمان» در «مجلس شورای اسلامی» بوده و در حال حاضر، مشاور عالی رئیس «ستاد بازسازی عتبات» است و رئیس کارگروه انعکاس خدمات ستاد عتبات در قالب آثار مکتوب.
آقای جعفری رئیس «بنیاد فرهنگی، هنری امام رضا (ع)» که به عنوان دبیر کارگروه درخدمت ستاد است. و آقای سلیمانی، مرد موسپید مهربان که مسئولیت دبیرخانه این کارگروه را به عهده دارند.
همه را می شمارم. کسی کم نیست و جا نمانده است. نمی دانم مشکل چیست؛ ولی ماشین دوم نیامده و ناگزیر چمدان هایمان را روی بار یک سواری ون می چینیم و سوار می شویم. دو سه نفری، اضافه تر از ظرفیت ون هستیم.
برای اینکه بیشتر از آن معطّل نشویم، دوستان می گویند فشرده بنشینیم تا حرکت کنیم. ظاهراً رفت و برگشت مجدّد ما به «تهران»، روی هماهنگی ها اثر گذاشته است. فشرده می نشینیم. تقریباً روی پای هم؛ امّا باز هم یک نفر اضافه می آید. سیدعبّاس موسوی جلدی می پرد پایین و روی نردبان پشت ماشین جاگیر می شود و داد می زند که برویم.
برایم جالب است. بعضی آدم ها هرچه بزرگتر می شوند، از کوچک شدن نمی ترسند. سیدعبّاس، نویسنده پرسابقه. . . ماشین راه می افتد. قدم به قدم، یک نفربر نظامی ایستاده است و بساط سرعت گیر به راه است. راننده باید نیش ترمزی بزند و خوش و بشی با مأموران مستقرانجام دهد و دوباره راه بیفتد.
پرنده که پر نمی زند. هیچ، هیچ خزنده ای هم تو این جاده و خیابان های تاریک نمی خزد! خیلی از راه افتادنمان نمی گذرد که راننده نگه می دارد و سرش را از پنجره می برد بیرون و به سیدعبّاس می گوید که بیا کنار دست خودم بنشین. البتّه من هنوز عربی ام انقدر خوب نشده که این گفت وگو را بفهمم؛ ولی وقتی برادر موسوی خودش را از نردبان پشت ماشین به کنار دست آقای راننده می رساند، می فهمم که ماجرا از چه قرار است. آقای راننده یک دستش را می اندازد دور گردن سیدعبّاس و با یک دست رانندگی می کند و البتّه جاهایی که خبری از ایست و بازرسی و سرعت گیر نیست، چه پرسرعت می راند! تلفن همراه آقای راننده زنگ می خورد. من با راننده دو ردیف فاصله دارم و می بینیم که او جواب تلفنش را می دهد. آن هم با آن یک دستی که فرمان را گرفته بود. حالا دیگر، یقین می کنم فرمان ماشین دست خداست!
***
زمانی رسیدیم و تو اتاق ها جاگیر شدیم که چیزی به اذان صبح نمانده بود. حدس می زدم که به حرم حضرت امیر خیلی نزدیکیم؛ ولی اذان صبح را که گفتند، حسّ این را که بروم حرم، نداشتم. نماز را خوانده و خودم را به خواب غفلت سپردم!
***
الآن نشسته ام تو رستوران و اوّلین صبحانه سفر را می خورم. رفقا شاد و پرانرژی لقمه می گیرند و از دیشب و تأخیر پرواز می گویند. به جز ما افراد دیگری هم در رستوران هستند که فکر می کنم یا مثل ما از مهمانان چند روزه ستادند یا همکاران مستقرّ آن.
اینجایی که هستیم، متعلّق به ستاد بازسازی عتبات است. ساختمان نوسازی در نزدیکی حرم. بخشی از آن، مهمان سرای ستاد است و بخشی دیگر دفاتر اداری و کمی آن طرف تر، سوله های محلّ اسکان کارگران و مهندسان پروژه های بازسازی.
کسانی که تو رستوران کار می کنند، اصلًا شبیه پیش خدمت ها نیستند که حالا من بخواهم جسارت کنم و به آنها بگویم گارسون! از رفتار و گفتار بسیار مؤدّبانه و شادابی اشان مشخّص است که از نیروهای افتخاری اند که از سر شوق، به خدمت حریم حرم یار در آمده اند. صبحانه را می خوریم و به همراه گروه می زنیم بیرون. کسی نمی گوید مقصد کجاست و ما هم چیزی نمی پرسیم. پیاده راه می افتیم.
از مجتمع اسکان ستاد خارج می شویم و می رویم تو خیابان رو به روی آن و بعد به سمت شمال می پیچیم. یک لحظه، گنبد و بارگاه آقایمان حضرت علی بن ابی طالب نمایان می شود. از سر ارادت، سلامی می دهم و دست بر سینه می گویم آقاجان سلام! من آمدم.
اوّلین ایستگاه بازرسی بدنی را رد می کنیم. سمت راست ما، دیواری بتونی است. در امتداد آن، دری وجود دارد که رفقای ستاد از آن، وارد این محوّطه بتن کشیده شده می شوند.
ابتدای ورود به مان کلاه ایمنی می دهند و می فهمم که وارد محوّطه کارگاهی شدیم که البتّه ساعتی بعد متوجّه می شوم که آنجا، صحن در دست ساخت حضرت زهراست. متّصل به حرم حضرت امیر.
وارد سالن جلسات می شویم و هرکسی روی یک صندلی جاگیر می شود. چند دقیقه بعد، مردی بلندقامت با عینکی که نمره آن کم نمی زند، وارد می شود. آقای کرمی که به پا می خیزد، می فهمیم که او میزبان جلسه است. آقای کرمی بلافاصله شروع می کند و به دوستان، خیر مقدم می گوید و پیشاپیش از میزبانی آقای قد بلند عینکی تشکر می کند و می فهمیم که آقای میزبان، دکتر خوش رو، معاون مهندسی و عمران ستاد است. آقای کرمی ادامه می دهد:
– خب می دانید که ستاد سال هاست مشغول کارهای فنّی و ساخت و ساز است وکمتر توانسته است به جنبه های فرهنگی فرآیند بازسازی توجّه کند. . . از جمله این جنبه ها، مستندسازی و ماندگار کردن بسیاری از تلاش های عاشقانه ای بوده که در طی این سال ها برای بازسازی و مرّمت عتبات انجام شده است. . . امّا در این مقطع، ستاد تصمیم گرفت زحمات و خدمات را در قالب آثار ادبی مکتوب کند تا مردم و مشتاقان اهل بیت و عتبه های مقدّس، از این جریان سازندگی باخبر شوند و در تاریخ نیز بماند. . . لذا برای این مهم، کارگروهی تشکیل دادیم و در گام اوّل با همکاری «بنیاد شعر و ادبیات داستانی»، تعدادی از نویسندگان و شاعران را به این سفر آوردیم و. . . نوبت دکتر خوش رو که می شود، ابتدا خیر مقدم می گوید و بعد توضیحات مفصّلی می دهد که تمامش برای من جالب است و البتّه شاید بشود گفت تماماً، نو و تازه:
– بازسازی عتبات، ریشه در تاریخ ایرانیان ارادت مند اهل بیت دارد. اوّلین اقدام عملی در این زمینه، از دوره سلطنت آل بویه آغاز شد.
بسیاری از پادشاهان ایران با وجود انواع طرز فکرها. سعی کرده اند با اهدای نذورات، بازسازی های بزرگ، مرمّت ها و توسعه عتبه های شریف، دین خود را به حضرات معصومین ادا کنند؛ از نادرشاه افشار که ایوان طلای نجف را ساخت تا شاهان قاجار که در بازسازی و به سازی حرمین کاظمین، خدمت کردند.
در دوران جمهوری اسلامی هم، پس از سقوط صدام ملعون، در اوّلین فرصت ممکن، بازسازی عتبات آغاز شد و تا کنون به اشارت و عنایت خود حضرات و تلاش شیفتگان آنها، اقدام های متعدّدی صورت گرفته است.
از جمله شاخص ترین اقداماتی که در حال انجام است، همین جاست که شما نشسته اید؛ یعنی صحن در حال ساخت حضرت فاطمه زهرا. . . می دانید در تمام مرقدهای مطهّر، متأسّفانه هیچ صحنی به نام مادر سادات وجود ندارد؛ همان طور که خود بی بی. مرقد و مزار و گنبد و بارگاه ندارند. . . فقط در حرم حضرت امام رضای یک صحن کوچک به نام کوثر هست.
با خودم می گویم: بی بی بی حرم سلام. . . مساحت حرم حضرت امیر، بسیار کم است و بدون این دیوارهای جدید، هر ضلع آن صد و ده متر است و ساخت یک صحن بزرگ که بتواند پذیرای زائران، خصوصاً در مناسبت ها که تعداد آنها بی شمار می شود، ضروری بود و چه عالی و مناسب که این صحن، به نام نامی حضرت زهرا باشد!
این صحن در دست ساخت، جمعاً چهار طبقه است و مساحت مجموع آن، دویست و بیست هزار متر مربع. اساساً فعّالیت عمرانی در یک کشور دیگر، سختی ها و مشکلات خودش را دارد؛ خاصه آن که آن کشور، مدام درگیر جنگ باشد.بعد از حمله و حضور داعش در عراق، با کش و قوس هایی همراه بودیم؛ ولی هرگز کارها متوقّف نشده است و نیروها اعم از کارگران و مهندسان، و مجموعه عوامل، عاشقانه پای کار بودند. کم و زیاد شدند؛ ولی هرگز کار تعطیل نشد.
نجف به جهت وضعیت جغرافیایی، فقط چهار ماه در سال معتدل است و تقریباً برای زندگی مناسب. زمستان های سرد و خشکی دارد و تابستان های گرم. وجود یک دریاچه در کنار آن که به «بحر النجف» معروف است، باعث می شود هوای گرم آن شرجی شود. با وجود همه مشکلات، به کرم حضرت امیرالمؤمنین، کارها در دست انجام است. فقط در باب موضوعاتی که در «کربلا» اتّفاق می افتد و رنگ و بوی متعارف و منطق زمینی ندارد و از هیچ قاعده مرسوم و مألوف علمی پیروی نمی کند، باید یک کتاب نوشت.
عمده هزینه بازسازی عتبات، به اتّکای نذورات مردمی است که مردم کشورمان از سر اشتیاق اهدا می کنند. برای ساخت و سازها، از توان علمی کارشناسان بهره برده ایم؛ ازجمله هماهنگی و بهره مندی از نظرات تخصّصی دوستان «دانشکده معماری شهید بهشتی».
دکتر خوش رو حرف می زند و من محو کلام و چهره او هستم. م
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 