پاورپوینت کامل سینما در سایه شیطان ۹۶ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سینما در سایه شیطان ۹۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سینما در سایه شیطان ۹۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل سینما در سایه شیطان ۹۶ اسلاید در PowerPoint :

۸۹

اگر در روزگاران گذشته، مانی از سرزمین یهودیان (بابل) برخاست و با کتاب مقدّس مصوّر خود، ایمان به منبع نیروی شرّ را به حوزه اندیشه های معنوی در جهان وارد کرد، امروز از هنر تصویرگری متحرّک برای ترویج شرارت و شیطان گرایی استفاده می شود. سینما، جذّاب ترین و فراگیرترین هنری است که بیش از موسیقی افراد بشر از آن اثر می پذیرند و پیام آن بسیار روشن تر و نافذتر از موسیقی است.

امروزه، مجموعه شرکت های فیلم سازی «آمریکا» که با نام افسانه ای «هالیوود» شناخته می شوند، با سرمایه های بی پایان و کارشناسان خبره در شاخه های هنر، روانشناسی، فلسفه و غیره، پیام های شیطانی را به گوش جهانیان می رسانند. نگاهی به فیلم های تولید شده در سه، چهار دهه اخیر، به خوبی نشان می دهد که پیام سینمای آمریکا برای انسان معاصر چیست؟

رومن پولانسکی، کارگردان یهودی در سال ۱۹۶۸ م. در اوج جنبش های دانشجویی با ساختن فیلم «کودک رزماری»، تولّد شیطان را اعلام کرد. صحنه پایانی این فیلم، گهواره ای سیاه پوش است که صلیبی برعکس، بالای آن آویخته شده و در سالن بزرگی قرار دارد که در آن جشنی برپاست. این جشن تولّد کودکی است به نام آدریان که فرزند شیطان است و پدر او از جهنّم آمده و نطفه خویش را در رحم یک زن جوان به نام رزماری قرار داده و او به طور ناخواسته، فرزند شیطان را به دنیا آورده است. شوهر این زن جوان، برای استفاده از نیروی شیطانی و رسیدن به شهرت و ثروت، همسر خود را در اختیار شیطان قرار داده است.

زن جوان که ناآگاهانه وارد جشن می شود و تاکنون نوزاد خود را ندیده است، با دیدن چهره فرزند که در فیلم نشان داده نمی شود، می هراسد و از پذیرش آن سر باز می زند؛ امّا با تبریک ها و شادی افراد حاضر در آن مهمانی که ظاهراً از تمام قاره های جهان در آنجا حضور دارند، کم کم نسبت به بچّه محبّت پیدا کرده و در پایان، با لبخند و لالایی مادر بر سر گهواره، فیلم به پایان می رسد.

سی و یک سال بعد، یعنی در سال ۱۹۹۹ م. همین کارگردان، فیلمی به نام «دروازه نهم» می سازد و در آن نشان می دهد که شیطان به عنوان یک محبوب و معبود از سوی تمام مردم جهان طلب می شود. این فیلم بیان می کند که راه دستیابی به شیطان و بهره مندی از حمایت و قدرت او، نه فقط با شهوت گرایی ممکن است؛ چنان که زنی به نام لیانا چنین می انگاشت و نه تنها با دانش و شناخت، آن طور که استاد دانشگاهی به نام بالکان گمان می کرد. نقش اوّل فیلم به نام دین کروس که یک محقّق کتاب شناس است و شخصیتی حریص، فریبکار، پول پرست و هوس ران دارد و به طور کلّی اهل علم و عمل یا شناخت و شهوت است، به شیطان می رسد و از دروازه نهم می گذرد. در این فیلم نشان داده می شود که شخصیت های فرهنگی در کشورهای گوناگون درصدد ارتباط با شیطان هستند و در انجمن های سرّی، نظیر «انجمن مارنقره ای» شرکت می کنند.

در فیلم دیگری به نام «کنستانتین» نشان داده می شود که شیطان بر این جهان تسلّط دارد و مرگ به دست اوست و در فیلم «روح سوار»، با کاربرد خیرخواهانه نیروها و طلسم های شیطانی آشنا می شویم! ده ها فیلم دیگر این مضامین که شیطان قدرتمند است، کامیابی و خوشبختی را به بندگان و پیروانش می بخشد و با کارهای شیطانی می توان به نتایج نیکی رسید یا اینکه گاهی برای یک خیر بزرگ باید دست به خیانت زد، تکرار می شود.

در سال ۲۰۰۸ م. فیلمی با نام «گابریل» ساخته شد که همان جبرئیل به زبان عبری است. در این فیلم، زمین طلسم شده و در ظلمت و تاریکی فرورفته است. خداوند گابریل را برای نجات انسان ها و خروج آنها از تاریکی می فرستد. گابریل در آغاز، به جست وجوی فرشتگانی که پیش از او فرستاده شده بودند، می رود؛ امّا می بیند که آنها آلوده شده و رسالت آسمانی خویش را رها کرده اند.

تصمیم می گیرد که خود به مبارزه با شیطان و پایان دادن به تاریکی بپردازد؛ امّا در نهایت وقتی به کانون فرماندهی شیاطین می رسد، می بیند یکی از فرشتگان که پیش از او به زمین آمده بود، به نام سمائیل مرکز تمام شرارت هاست. بر اساس نگرش یهودی، مسیحی که فرشتگان را به اجبار در خدمت خداوند می داند، سمائیل به گابریل می گوید: من برای آزادی قیام کرده ام. تو برادر من هستی و من تو را دوست دارم. بیا تا با هم مبارزه کنیم. گابریل در پاسخ او بر وظیفه خود تأکید می کند و با سمائیل وارد مبارزه می شود. بعد از اینکه به هم آسیب می رسانند. سمائیل باقیمانده نیروی خود را به گابریل می دهد و از او می خواهد که راهش را ادامه دهد. در پایان فیلم گابریل رسالتش را واگذاشته و با خشم به سوی خدا صعود می کند تا مانع از تباهی سایر فرشتگان به دست خدا شود.

این تکرارها که در بهترین قالب و با آخرین تکنیک های فیلم سازی و جلوه های ویژه تولید می شود، به تدریج اندیشه ها، انگیزه ها و هنجارهای اجتماعی را تغییر خواهد داد و اگر برنامه ای برای مواجهه با این حرکت و روشنگری مردم وجود نداشته باشد، دیری نخواهد گذشت که بسیاری از مردم که اتّفاقاً اهل علم و هنر هستند، شیطان گرا خواهند شد.

سینما، آخرین پرده برداری از تفکر شیطانی است که آشکارا و گیرا نقش پیامبری برای این دین خرافی را بازی می کند. ما در دوره ای زندگی می کنیم که اسرار قرن های گذشته بدون ملاحظه فاش می شود. رازها و نمادهای انجمن های مخفی قرون وسطا و فراماسونری مدرن در عصر پست مدرن به نمادها و الیمان های هنری تبدیل شده و در برابر چشم تمام مردم دنیا قرار گرفته است و محرمانه ترین آیین های ماسونی در آخرین فیلم استنلی کوبریک به نام «Eyes wide shut» به نمایش گذاشته می شود. امروز شیطان به بخش عمده ای از منابع اقتصادی، کانون های فرهنگی و نهادها و روابط سیاسی مسلّط شده و بی پرده خود را نمایان ساخته و انسان ها را وامی دارد تا کاری را در برابر او انجام دهند که خودش در برابر انسان نکرد و از فرمان پروردگارش سر باز زد.هنگامی در سال ۱۹۶۹ م. فیلم «بچّه رزماری» رومن پولانسکی بر پرده سینماها رفت، در واقع به نوعی نیمه پنهان ماه نمایان شد!

یعنی در حالی که تا آن تاریخ، کسی از شیطان پرستی و شیطان پرستان و فرق منسوب به آنها خبری نداشت، ناگهان جامعه آمریکا و هالیوود با پدیده ای تکان دهنده مواجه شدند که مثل موجود سرّی فیلم های بیگانه، درون آنها رشد کرده و بزرگ شده بود و حالا با شکل و شمایلی کریه، خود را نشان داده و از درون آن جامعه بیرون می زد.

هالیوودی که تا آن روز، به حضور اخلاقیات و نمادهای مذهبی در آثارش تظاهر می کرد و به عنوان ویترین جامعه دینی آمریکا، خود را در مقابل سینمای ضدّ اخلاقی اروپا، حافظ معنویت و کرامت انسانی می دانست، اینک در برابر یک پرده دری ضدّ دینی قرار گرفته بود. سینمایی که تا آن روز، جان فوردش به قرار دادن سمبل های کاتولیسم در فیلم های وسترن معروف بود و آلفرد هیچکاک در فیلم «اعتراف می کنم»، مقام کشیش را تا آنجا بالا می برد که حتّی در آستانه محکومیت جنایی هم حاضر نیست اسرار قاتلی را که نزدش اعتراف کرده، برملا سازد و هنری کینگ درباره قدّیسه ای به نام برنادت فیلم می ساخت و بزرگانش، مانند دیوید وارک گریفیث، هنری کاستر، ویلیام وایلر، نیکلاس ری و حتّی امروز مارتین اسکورسیزی و مل گیبسون، بخش هایی از زندگی عیسی مسیح (ع) را جلوی دوربین می بردند.

امّا به راستی در سال ۱۹۶۹ م. چه اتّفاقی افتاده بود که موضوع شیطان پرستی و شیطان پرستان را به سینمای هالیوود آورد و درواقع، پرده از یک سری مکنونات جامعه آمریکایی برداشت؟

اگرچه گروهی از شیطان پرستان آمریکا، فیلم بچّه رزماری را افشای اسرار فرقه شیطان پرستی به شمار آورده و در یک عملیات تکان دهنده به خانه رومن پولانسکی حمله برده و در غیاب وی، همسر باردارش (شارون تیت) را به طرز فجیعی به قتل رساندند، امّا گروهی دیگر، فیلم یاد شده را اعلام موجودیت فرقه شیطان پرستی دانستند؛ زیرا یکی از سرکردگان این فرقه، به نام آنتوان لاوی در افتتاحیه فیلم شرکت داشت و در واقع عملیات قتل شارون تیت، یک ابراز وجود و قدرت نمایی از سوی شیطان پرستان جامعه آمریکا به حساب آمد.

امّا واقعیت دیگر این بود که سال ۱۹۶۹ م. در تقویم ماسونی آمریکا، یک سال سرنوشت (قرن) محسوب شده بود؛ مثل ۱۹۹۹ یا ۱۹۶۶ م. (که رمان شیطانی «طالع نحس» در همین تاریخ نوشته شد) که همگی از اعداد و نمادهای عددی شیطان پرستانه و فراماسونی استفاده کرده بودند.

مستندگونه ای به نام «هگزان» ساخته بنیامین کریستن سن، تاریخچه مصوّری از رشد و توسعه علوم غریبه ارائه می داد که به همین اعداد و سال ها ارجاع داشت. جالب اینکه تولید فیلم یادشده در سال ۱۹۱۹ م. آغاز شد؛ ولی پس از مدّتی به دلایل نامشخّص، به آرشیو رفته و نمایش آن در همان سال ۱۹۶۹ م. رونمایی گردید که فیلم بچّه رزماری، شیطان پرستی را به هالیوود آورد!!

در واقع از این تاریخ، ساخت نوعی از فیلم های آخرالزّمانی در دستور کار کمپانی های هالیوود قرار گرفت (یا در واقع نوزایی شد) که بعداً به فیلم های آخرالزّمانی دینی مشهور شدند.

در این گونه فیلم ها، یک مفهوم ظاهراً دینی در جدال دیرپای خیر و شر، سر برمی دارد و در این نبرد کهن، فرجامی شبه دینی را برای بشریت رقم می زند؛ فرجامی که در کتب تحریف شده «عهد عتیق» آمده، به مسیحیت پروتستانی سرایت نموده و به خصوص در کتب فرقه های منشعب از آن، مانند پیوریتن ها و ایوانجلیست ها، تحت عناوینی، همچون «مکاشفات یوحنّا» به منصه ظهور رسیده است.

همان فرجامی که اساساً برای تحقّقش، قارّه نو کشف شد و ایالات متّحده آمریکا به وجود آمد. جالب است که امروزه دیگر امر پنهانی نیست که بنیان گذاران آمریکا، گروهی از فراماسون ها و حتّی شیطان پرستان بوده اند که آرمان ها و مقاصد این فرقه های صهیونی را در عمق ساختار سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب جدید در ایالات متّحده گنجانده اند. (در اوّلین فیلم های هالیوود، مانند «تولّد یک ملّت» ساخته دیوید وارک گریفیث در دوران صامت یا محبوب ترین آثار این به اصطلاح کارخانه رؤیاسازی، همچون «برباد رفته» ویکتور فلیمینگ، این آرمان ها در نگرش نژادپرستانه قهرمان های داستان و عملیات شیطانی کوکلوس کلان ها کاملًا نمایان است. )

اخیراً این خبر در رسانه ها انتشار یافت که در زیر خانه پدری بنیامین فرانکلین (از بنیان گذاران ایالات متّحده)، استخوان هایی از بدن های مثله شده انسان ها به دست آمده و شواهد موجود، حکایت از آن دارد که آنها به سبک شیطان پرست ها و ظاهراً در یک مراسم قربانی کشته شده اند؛ یعنی در خانه بنیامین فرانکلین، آیین شیطان پرستی اجرا می شده است. این به جز نمادهایی، همچون ابلیسک (از سمبل های فراماسونری که ریشه هایش به جادوگران مصر باستان می رسد) و مظاهر میتراییستی است که به شدّت در سخنرانی های بنیان گذاران آمریکا و میثاق های آنها وجود داشته است؛ آن چنان که گویا این کشور را برای برپایی یک امپراتوری شیطانی برگزیده بودند.

امّا بعد از فیلم هایی همچون هگزان و بچّه رزماری، در همان سال، فیلم دیگری به نام Witch Craft یا «فنون جادوگری» به نوعی فضای آخرالزّمان دینی را تشدید کرد. سال بعد و در آغاز دهه ۷۰ م. ، هال لیندسی (از رهبران ایوانجلیست یا مسیحیان صهیونیست) کتاب «زمین، سیاره بزرگ مرحوم» را به عنوان انجیل دوم این گروه از مسیحیان نوشت و بر مبنای آن، آخرین نشانه های انجیلی آخرالزّمان بر اساس «مکاشفات یوحنّا»، به عنوان یکی از سرفصل های دروس کالج های آمریکایی تعیین شد و همین، مقدّمه ای برای تولید فیلم های آخرالزّمانی شبه دینی گردید.

هال لیندسی در بخشی از این کتاب می نویسد:. . . نسلی که از ۱۹۴۸ م. (یعنی از زمان تشکیل دولت اسرائیل) به این سو، به دنیا آمده است، شاهد عینی دومین ظهور مسیح خواهد بود؛ امّا پیش از آن رویداد، ما باید هم جنگ یأجوج و مأجوج را ببینیم و هم نبرد هارمجدون (یا آرماگدون). کشتار همه سوزی بدین گونه آغاز خواهد شد. . .

فیلم های آخرالزّمانی شبه دینی با رویکرد انجیلی، مانند «طالع نحس» و «داستان تولّد ضدّ مسیح» با تلفیقی از دجّال و ضدّ مسیح و سفیانی نیمه انسان و نیمه حیوان بیانگر این نکته است که تحت تکفّل یک آمریکایی متنفّذ، حکومت آخرالزّمانی برپا می شود.

بر همین اساس و با محوریت جدال خیر و شر در مدل آخرالزّمانی شبه دینی، ویلیام فرید کین در سال ۱۹۷۳ م. بر اساس رمانی از ویلیام پیتر بلاتی، در فیلم «جن گیر» این موضوع آخرالزّمانی را به یک فضای غالب رساند و با فیلم خود، جریانی از آثار سینمایی «شبه دینی/ شیطانی» را ایجاد کرد که در آنها، شیطان به صورت اجنّه و ارواح خبیثه در مقابل خدا قرار می گیرد. در واقع این بار، خطرهای آخرالزّمانی از مفاهیم مشخّص «کتاب عهد عتیق» بیرون می آمد و در یک نوع نگرش نادرست الهیات مسیحیت تحریف شده، شیطان را رقیب خدا به شمار می آورد و نه به سان آنچه در ادیان توحیدی و به خصوص اسلام آمده، بنده خدا.

در چنین نگاه غلط و انحرافی، شیطان به جبر می تواند انسان را تحت اختیار گرفته و به اصطلاح تسخیر نماید و در مقابل او، خدا و مسیح، به عنوان منجی قرار دارند؛ احتمالًا با کمی قدرت بیشتر که در نهایت، شیطان را آرام و مغلوب سازند؛ مثلًا در فیلم جن گیر، سرانجام کشیش جوان تر با یک نوع عملیات انتحاری (برگرفته از اسطوره ای منتسب به عهد عتیق، به نام سامسون) جنّی به نام پازوزا را از وجود دختر نوجوانی خارج می سازد.

در نگاه جبری و تقدیری فیلم های آخرالزّمانی شبه دینی، قربانی حقیقی انسان است که در نبرد دیرپای خدا و شیطان گرفتار شده و همین نگاه عهد عتیقی و انجیلی که برپای تحلیل الهیات تحریف شده مسیحیت صهیونیستی به فیلم های هالیوودی نفوذ کرده، بیش از چهار دهه است که نوعی تفکرات صهیونی را در میان نسل های مختلف رواج می دهد؛ نگرشی که شیطان را به نوعی رویین تن می داند و مخاطب را از او می ترساند؛ در حالی که خداوند در «قرآن»، شیطان را جنّی خطاکار و رانده شده دانسته که به هر حال بنده اوست؛ ولی از حضرت حق تا زمان معلوم فرصت گرفته تا منکران خداوند را منحرف سازد. آثاری همچون «امگا کد»، «نشان هفتم»، «پایان دوران»، «دروازه نهم» (از رومن پولانسکی) و. . . و همین فیلم «آیین مذهبی» چنین نگاهی را اشاعه می دهند.

فیلم آیین مذهبی ساخته میکاییل هافستروم که پیش از این آثار آخرالزّمانی، همچون «۱۴۰۸» و «وی مثل وندتا» را کارگردانی کرده، از فیلمنامه مایکل پترونی (نویسنده فیلمنامه آثار آخرالزّمانی، مانند «وقایع نگاری نارنیا»، «سفر کشتی سپیده پیما» و «تسخیر شده») بر اساس کتابی از مت بگیلو ساخته شده است.

شیطان در سینما، معمولًا مظهر ایجاد وحشت، وسوسه، فریب، پلیدی و گاه نابودی است؛ یک بستر داستانی دراماتیک که میدان نبرد خیر و شر است و نیاز به قهرمان و ضدّقهرمان دارد. عموماً در فیلم های شیطان دار (!)، شیطان، آ

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.