پاورپوینت کامل اذن دیدار ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
2 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل اذن دیدار ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۱۸ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل اذن دیدار ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل اذن دیدار ۱۱۸ اسلاید در PowerPoint :

۳۲

گفت وگو با حجّت الاسلام و المسلمین عبدالقائم شوشتری

اشاره:

حجّت الاسلام والمسلمین شیخ عبدالقائم شوشتری پس از آنکه تحصیلات حوزوی را تا مرحله سطح در شهر مقدّس «مشهد» گذراندند، به آستان بوسی حضرت معصومه (ع)، به شهر قم عزیمت و در آنجا از محضر استادان و علمایی نظیر مرحوم علامه طباطبایی، آیه الله بهاءالدینی و آیت الله العظمی بهجت کسب فیض نمودند. ایشان در عرفان، اخلاق، ادیان و مذاهب مطالعات و سفرهای زیادی داشته اند و در مقطع انجام گفت وگو امام جمعه «شاهین شهر اصفهان» و استاد حوزه علمیه اصفهان بودند. وجود ایشان زینت بخش مجالس و محافل مهدوی این شهر است.

تعریف عالم غیب

* لطفاً در ابتدا، عالم غیب را برای ما تعریف بفرمایید؟

هستی به دو قسمت تقسیم می شود: «طبیعت» و «ماوراء طبیعت». آنچه در ارتباط با ماوراء الطّبیعه است، عوالم غیبی به شمار می رود و آنچه مربوط به عالم مادّه است، طبیعت نامیده می شود.

گونه شناسی عوالم غیبی و ساکنان آنها

* آیا عوالم غیبی و ساکنان عوالم غیبی قابل دسته بندی و معرفی هستند؟ اگر بله، چگونه؟

ساکنان عالم غیب را می توان به این شکل دسته بندی کرد:

۱- عقول ده گانه، بنا به قول فلاسفه؛

۲- ارواح زکیه؛

۳- ارواح خبیثه؛

۴- جنّ های مسلمان؛

۵- جنّ های کافر؛

۶- ابلیس و ذریه ابلیس؛

۷- ملائکه که خود هزاران رقم هستند؛

۸- حوریان بهشتی؛

۹- غلامان بهشتی؛

۱۰- عالین که در هنگام سجده ملائک به آدم صفی الله، مأمور بر سجده نبودند. خداوند در «قرآن کریم» خطاب به شیطان می فرمایند: «أَسْتَکبَرْتَ أَمْ کنْتَ مِنَ الْعالِینَ؛ ۱ آیا تکبّر نمودی یا از جمله عالین (برتران) بودی؟»

۱۱- و هزاران نوع از انواع مخلوقات که نامی از هیچ کدامشان را نمی دانیم.

ماوراءالطّبیعه بزرگتر از طبیعت است. ما وقتی درباره وسعت عالم طبیعت حیران بمانیم، درباره عالم ماوراء الطّبیعه بیشتر دچار حیرت می شویم. ما در منظومه ای ساکن هستیم که قطر آن چندین سال نوری است. در کهکشانی که منظومه ما قرار دارد، صدها منظومه، مانند منظومه ما وجود دارد. اگر کهکشان ها را در نظر بگیرید، می بینید که بیش از ششصد کهکشان تاکنون کشف شده که بعضی با چشم مسلّح قابل رؤیت و بسیاری نیز قابل رؤیت نیستند. اینها با فاصله های بسیار زیاد از همدیگر واقع شده اند و بالأخره صرف نظر از عوالم ربوبی که اصلًا ما به آنجا راه نداریم. خلاصه عوالم غیب یعنی عالم ملکوت، عالم جبروت و عوالم دیگر غیبی، اصلًا قابل مقایسه با عالم طبیعت نیستند. طبیعت با همه وسعتش در مقابل عالم ملکوت هیچ است.

کرّوبیان و ساکنان عالم غیب

* اگر درباره این دسته ها توضیحی بدهید، ممنون می شویم؛ چون برخی از آنها نظیر «کروبیان»، اگرچه زیاد نام برده می شوند، امّا چندان شناخته شده نیستند؟

انبیاء (ع) چون خودشان ملائک را مشاهده و با آنها صحبت کرده اند؛ به خصوص وجود نازنین حضرت خاتم انبیاء (ص) و در شب معراج که از مخلوقات عجیب خلقت بازدید فرمودند و حتّی به موجوداتی برخورد کردند که نه جزء ملائک بودند، نه جزء عالین و نه جزء کروبیان و هیچ جا هم اسمشان نیامده؛ البتّه آنان می توانستند آنها را مطرح بکنند؛ امّا اگر مطرح می کردند، هیچ درکی از آنها پیدا نمی کردیم. ما ملائک را تا حدّی می شناسیم و اجمالی از اوصاف آنها را داریم. در تاریخ نبوّت انبیاء: ، از «تورات» گرفته تا «قرآن کریم»، همه جا بحث ملائک مطرح است.

هر کس به میزان وسع درک خودش، برداشتی از ملائک دارد؛ امّا درباره سایر مخلوقات، نه اسم آنها را شنیده ایم و نه جایی خوانده ایم و نه انبیاء (ع) فرموده اند. شاید بر انبیا به استثنای خاتم الانبیاء (ص) و انبیای اولوالعزم (ع)، همه این عوالم کشف نشده باشد؛ ممکن است بخشی از آنها برایشان مکشوف شده باشد، چه رسد به ما که خاک نشین و اهل طبیعت و اهل ناسوت هستیم. از عالم خود و حتّی از جسم خویش خبر نداریم.

آلکسیس کارل در کتاب «انسان موجودی ناشناخته» می گوید: در بدن هر انسانی ده میلیون میلیارد سلول وجود دارد. ۲ ما حتّی از تصوّر این رقم عاجزیم. ده میلیون میلیارد خیلی عجیب است. این همه عجایب در جهان خلقت طبیعت وجود دارد که ما به آن احاطه نداریم؛ چه رسد به ماوراء طبیعت؛ امّا از مجموع آیات و روایات و فرمایش های چهارده معصوم (ع) و انبیاء به این نتیجه می رسیم که خداوند متعال، مخلوقاتی دارد که هر یک از آنها دارای قدرت های فوق العادّه هستند و خودشان هم به این دلیل که از اصناف مختلف هستند، همدیگر را درک نمی کنند؛ مثل اینکه ما اهل کره مریخ باشیم و کسی از زمین بیاید و برای ما از زمین تعریف کند و بگوید در کره زمین موجوداتی هستند، غیر از بشر که زنده اند و حرکت دارند و به آنها «حیوان» گفته می شود.

شنونده مریخی فکر می کند که شاید حیوانات همگی موجودات یک شکل هستند؛ در حالی که ما می دانیم و می بینیم خود حیوانات، عجیب و انواع متفاوت دارند. حیوانات برّی (خشکی) و بحری (دریا) اقسام و انواع متفاوتی دارند که شاید به هزاران نوع برسد. خود این حیوانات هیچ اطّلاعی از عالم همدیگر ندارند؛ مثلًا مار هیچ اطّلاعی از عالم اسب ندارد و اسب نیز از عالم مار بی اطّلاع است و تنها این را می داند که مار، دشمن وی و جانوری گزنده است یا مثلًا برخی از مخلوقات هستند که قدرت های فوق العادّه ای دارند که حتّی ما انسان ها فاقد آن هستیم؛ مثل حسّ ششم. گرچه بشر هم حسّ ششم دارد؛ امّا در مقابل برخی حیوانات، این حسّ بسیار ضعیف است. عوالم غیب و شهود هر دو مهمّند؛ امّا عالم ماوراءالطّبیعه مهم تر از طبیعت است

راه ارتباط با موجودات غیبی

* چطور می توان با آن موجودات ارتباط برقرار نمود؟

چون بنده هیچیک از این نحو ارتباطها را ندارم، پاسخی هم برای این پرسش ندارم؛ امّا می دانم همه چیز برای همه کس امکان پذیر است. اگر شخص راستگویی آمد و به شما گفت: من مَلَک را مشاهده کرده ام، تعجّب نکنید و آن را غیرممکن ندانید. اصل ماجرا ممکن است و بحث در این است که آیا ادّعای او راست است. البتّه باید بدانیم که ما برای هیچکدام از این بازی ها خلق نشده ایم. خداوند متعال در «قرآن کریم» فرمودند: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ؛ ۳ و جنّ و انس را نیافریدم، جز برای آنکه مرا بپرستند. »

ما را برای بندگی آفریده اند. ما باید دائم در حال مراقبه و محاسبه باشیم تا شاید لیاقت ملاقات خدا و ملاقات حضرت مهدی (ع) را پیدا بکنیم و اگر این سعادت نصیب ما نشد، لااقل انجام وظیفه کرده باشیم. زمانی من امام جمعه «دورود» بودم، یک بار راننده ای از طرف سپاه و با ماشین سپاه آمده بود و ما از «تهران» به سمت «قم» می آمدیم. اوّل اتوبان تهران- قم، دیدیم یک طلبه سیدی، ایستاده و منتظر ماشین است. ما چون به سرعت می رفتیم، اوّل از ایشان ردّ شدیم. من به آقای راننده گفتم: لطفاً نگه دار و این آقا را سوار کن. نگه داشت و دنده عقب گرفت.

آن سید هم فهمید که ما برای او نگه داشتیم، به سرعت آمد و من هم به احترام ایشان از صندلی جلو پیاده شدم و عرض کردم شما بفرمایید و جلو سوار شوید. فرمودند: نه، من میخواهم پهلوی شما بنشینم. ایشان حتّی سؤال هم نکرد و من از این تعجّب می کنم. حالا چطور شروع کرد؟ فرمود که: اگر به این مردم بگویی، فلانی اسم اعظم بلد است، تعجّب کرده، حتّی تکذیب می کنند؛ در حالی که تعجّب از این نیست که کسی اسم اعظم را بلد است؛ بلکه اگر گفتند فلانی اسم اعظم را بلد نیست، تعجّب کنید.

باز دوباره فرمودند: اگر به این مردم بگویی فلانی ملائکه را می بیند، تعجّب می کنند و حتّی تکذیب می کنند. اینکه تعجّب و تکذیب ندارد، تعجّب از این است که چرا دیگران نمی بینند. بشر خلق نشده که این قدر کور و نابینا باشد.

و ادامه دادند: اگر به این مردم بگویی، فلانی طی الارض بلد است، تعجّب ندارد. تعجّب از این است که چرا اینان بلد نیستند؛ چون بنا نبوده که این طور باشد. تا آنجا که یادم هست، ایشان پنج مثال ذکر کردند. همچنین فرمودند: اگر به این مردم بگویی، فلانی امام زمان (ع) را می بیند، تعجّب می کنند و تکذیب می نمایند. اینکه تعجّب ندارد. عجب آن است که چرا همه نمی بینند؟ آیا می شود که امام، غایب باشد و پس از این همه مدّت، ما ایشان را نبینیم؟ ما در این گفت وگو بودیم که به دروازه قم رسیدیم. بس که در این سفر به ما خوش گذشت، انگار که این مسیر بیش از پنج دقیقه به طول نینجامید.

یک لحظه به ذهنم خطور کرد که نکند ایشان خود حضرت (ع) هستند. در قیافه شان که دقّت کردم، فهمیدم که حضرت نیست. البتّه من چند نکته دیگر در ایشان دیدم که نشان می داد حضرت نیست؛ چون حضرت مهدی (ع) بر گونه راستشان خال زیبایی دارند که ایشان نداشت. دوم اینکه ایشان پنج، شش مثال زدند که لزومی نداشت در بحث این قدر ریز شده و مثال بزنند. به این دلیل که یکی از نشانه های امام (ع) این است که کم صحبت می کنند. اگر بتوان مطلبی را با یک جمله تفهیم کرد، همان یک جمله کافی است. من همان جمله اوّل را که گفت، منظورش را تا آخرفهمیدم. کارهای حضرت (ع) بسیار حکیمانه است. وقتی به دروازه قم رسیدیم، بنده عرض کردم: آقا جان! شما کجا تشریف می برید تا ما مسیر را عوض کنیم و ابتدا شما را برسانیم، آنگاه به مسیر خودمان ادامه دهیم. گفت: شما مسیر خودتان را ادامه بدهید، من هر جا خواستم، پیاده می شوم. وقتی ما به پمپ بنزین داخل شهر رسیدیم، ایشان گفتند: نگه دارید. من پرسیدم: اسم شریف شما چیست؟ پاسخ داد: معذورم بدار. گفتم: آدرس، تلفن؟ فرمودند: اگر خدا بخواهد دوباره همدیگر را خواهیم دید. من یقین کردم که ایشان حضرت نیستند؛ امّا مطمئن شدم که ایشان آدم فوق العادّه ای است؛ چون در افکار من تحوّل عجیبی ایجاد کرد و این حرف ها برای من خیلی سنگین و بزرگ آمد. اگر به من بگویند، فلانی هم اسم اعظم بلد است و هم طی الارض می داند و هم خدمت آقا امام زمان (ع) می رسد، هیچ تعجّب نمی کنم. بالأخره هر کس نان کار خودش را می خورد: «فَمَنْ یعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّهٍ خَیراً یرَهُ» ۴ نکته جالب اینکه بعد از پیاده شدن ایشان، من داشتم به این قضیه فکر می کردم که آقای راننده گفت: حاج آقا متوجّه شدید، چه اتّفاقی افتاد؟ گفتم: چه شد؟

گفت: ما از اوّل اتوبان تهران تا قم، بیش از پنج دقیقه در راه نبوده ایم. بی آنکه قبلًا من به راننده این مطلب را گفته باشم؛ چون اگر من می گفتم ممکن بود کسی بگوید شما به راننده القا کرده ای! در حالی که این برای خود من هم سؤال بود؛ لذا پرسیدم: نه، از بس که به ما خوش گذشته، این طور به نظرمان آمده است.

هنوز هم با گذشت ده سال از آن روز، هر وقت همدیگر را می بینیم، ایشان به یاد آن خاطره است.

مسیر ارتباط

* ارتباطهایی که به وجود می آید، بیشتر از سمت عالم مادّه با عالم غیب است یا حالت دو طرفه دارد؟ احتمال هر دو وجود دارد؛ ولی عمدتاً از آن طرف است. در حقیقت، ماوراءالطّبیعه حاکم بر طبیعت است. هر گونه حرکت و جنب و جوش در طبیعت، ریشه در آن عالم دارد. سلسله جنبان آن طرف است.

گر چه وصالش نه به کوشش دهند

هر قدر ای دل که توانی بکوش

واقعاً هم همین طور است. کسانی که دستشان در دست ملکوتیان باشد، اوضاعشان با بقیه متفاوت است. خود حضرت هم ذووجهین هستند، یعنی وجه یلی الحقّی دارند و وجه یلی الخلقی. همه چهارده معصوم (ع) هم همین طور هستند. انسان های کمال یافته هم یا آن طرفی می شوند یا این طرفی.

* چگونه امر بر انسان مشتبه می شود و این اشخاص را با اشخاص دیگر، مثل ائمّه معصومان (ع) اشتباه می گیرد؟

انسان باید دائماً به خداوند عرض کند: «إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ. » ۵ خدا باید کارها را انجام دهد، خداوند باید دست ما را بگیرد. اگر عنایات خدا و عنایات حضرت بقیهالله (عج) که مظهر خدا هستند، نباشد؛ اصلًا نمی شود کاری کرد. باید دعای «وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ عَلَیهِ تَوَکلْتُ وَ إِلَیهِ أُنِیبُ؛ ۶

و توفیق من جز به [یاری ] خدا نیست. بر او توکل کرده ام و به سوی او باز می گردم. » یا ذکر شریف «لَا حَوْلَ وَ لَا قُوَّهَ إِلَّا بِاللهِ الْعَلِی الْعَظِیمِ» و این جمله پیامبر (ص) که می فرمودند: «لَا أَمْلِک لِنَفْسِی ضَرّاً وَ لَا نَفْعاً وَ لَا مَوْتاً وَ لا حَیاهً وَ لا نُشُوراً. » ۷

یا ذکر شریف:«أَعُوذُ بِاللهِ السَّمِیعِ الْعَلِیمِ مِنْ هَمَزاتِ الشَّیاطِینِ وَ أَعُوذُ بِک رَبِّ أَنْ یحْضُرُونِ إِنَّ اللهَ هُوَ السَّمِیعُ الْعَلِیم» ۸ از جمله دعاها و اذکاری هستند که از طریق آنها باید به خدا پناه بجوییم. اگر خدا عنایت نکند، انسان اشتباه می کند. شیطان را می بیند و گمان می کند العیاذ بالله، امام زمان (عج) را دیده است.

سال ها پیش در شهری نابینایی بود که در کنار خیابان نشسته بود، صدای پایی شنید، فهمید که عابری در حال عبور است. سلام داد با اینکه نمی دید کیست؟ آن عابر جواب سلام داد و گفت: چه می خواهی؟ گفت: شما کی هستید؟ فرمودند: من حضرت خضر (ع) هستم. گفت: فدایت شوم، دامنت را بده من بر چشمانم بکشم تا چشمانم خوب شود. دامنش را گرفته و بر چشمانش مالیده و شفا یافت. بعد که به احترام حضرت خضر (ع) بلند شد و ایستاد. آن شخص گفت: من ابلیسم، نه حضرت خضر (ع). آن مرد گفت: تو هر که می خواهی باش، من حاجت خود را از حضرت خضر (ع) گرفتم.

ممکن است بعضی اوقات، چنین اشتباهاتی پیش بیاید. یعنی شیطان خودش را نشان داده و ادّعا کند من امام زمان (عج) هستم. ما هم که امام زمان (عج) را ندیده ایم، به اشتباه بیفتیم. سالک باید دائماً خودش را به خدا بسپارد و از خداوند استمداد کند. به اعتقاد بنده، در بین عبادات مستحبّی، عبادتی به عظمت نافله شب و به عظمت نماز امام زمان (عج) نیست. نماز امام زمان (عج) که تا زمان ایشان، از طرف معصومان (ع) ارائه نشده بود و خود ایشان ارائه کردند و این نماز از تعلیمات ویژه امام مهدی (عج) است، اهمیت فوق العادّه ای دارد. در دویست مرتبه ای که می گوییم «إِیاک نَعْبُدُ وَ إِیاک نَسْتَعِینُ»، به محضر مقدّس خداوند عرض می کنیم که ما فقط تو را می پرستیم و فقط از تو یاری می طلبیم. هیچ کس دیگر کاری نمی تواند بکند. حتّی خود امام زمان (عج) هر کاری می کند، حول و قوّه اش از خداست. امدادهای خداست و تکیه بر خدا و حول و قوّه خدا دارد، ایشان مأموریت سنگین خودشان را انجام می دهند.

سوء برداشت ها و انحرافات

* آیا نمونه های دیگری از این اشتباه گرفتن ها در خاطر دارید؟

بله. زمانی که سید علی محمّد باب شیرازی در «کربلا» ادّعای بابیت کرد، در «نجف»، طلبه ای بود که بسیار روزه می گرفت و بسیار برنامه های ذکر و دعا و امثال اینها داشت؛ امّا تحت اشراف استاد شایسته ای کار نمی کرد. سرِ خود، نمازها و عبادات مستحبّی را انجام می داد و روزه می گرفت. یک شب که در اتاق و پنجره بسته بود، دو نفر مثل ملائکه از سقف پایین آمده، به او می گویند که تو عبد منتخب خدا شدی، این شمشیر را بگیر و به منزل فلان مرجع دینی برو و در خانه اش را بزن و گر چه وقت خواب است و خوابیده؛ امّا بیدارش کن و تا او را دیدی، با شمشیر گردنش را بزن.

این فرد هم گول خورده و شمشیر را برداشت و رفت. تابستان بود و هوا گرم و مردم از نیمه شب به بعد می توانستند بخوابند. شب از نیمه گذشته بود و تازه آقا به بستر خواب رفته بود و در عالم خواب و بیداری بود که این شخص در زد. آقا عبایی بر دوش انداخته و دم در آمدند. وی که خیلی مرد خوش اخلاق و خوبی بوده، می گوید: چه فرمایشی داری؟ این طلبه تا چشمش به آقا افتاد، معنویت ایشان باعث شد بگوید: ببخشید! من بی جا مزاحمتان شدم. مسئله ای می خواستم بپرسم که یادم رفت. دو مرتبه می آیم و می پرسم. ایشان می گوید: برو پسر جان و هر وقت یادت آمد بیا و بپرس. من در خدمتتان هستم.

این فرد برگشت و در راه با خودش گفت: اگر من این مرد را کشته بودم، از کجا معلوم که اشتباه نکرده باشم. به منزل رفت و همین که در اتاق را بست، آن دو به اصطلاح ملک باز آمدند. البتّه ملک نبودند؛ بلکه شیاطین بودند و او تصوّر می کرد آنها ملک هستند. آنها گفتند: چرا فرمان را اجرا نکردی؟ برو و زود اجرا کن؛ و الّا مورد غضب امام زمان (عج) واقع می شوی. این بنده خدا که ساده بود، باز بلند شد و رفت.

دفعه دوم رفت و این بار وقتی آقا آمد بیرون، گفت: آقا حلالم کنید، من دو دفعه است که شما را از خواب بیدار کرده و مزاحمتان شده ام. دیر وقت است و اصل قضیه این طور است و قضیه را برای آقا تعریف کرد. ایشان گفت: پسر جان! اینها از طرف شیطان آمده اند. اینها بندگان خدا نیستند. شما که پیغمبر نیستی که ملک بر تو نازل شود. خود همین که اینها آمده اند، دلیل بر این است که از طرف شیاطین آمده اند. حالا برو و تا آمدند، شما فلان ذکر را بگو تا از شرّ آنها محفوظ بمانی.

وقتی آن طلبه وارد حجره شده و در را بست، برای بار سوم آن دو ملک قلّابی از سقف پایین آمدند و به او تشر زدند: چرا اجرا نکردی؟ بعد هم گفتند: این شخص قابل هدایت نیست، برویم سراغ سید علی محمّد باب شیرازی. فردای آن روز، سر و صدا برآمد که در «نجف»، طلبه ای که از شاگردان سید کاظم رشتی بوده و شیخی سبک بوده، ادّعا کرده است که من باب امام زمان (عج) هستم. در ضمن هجده ماه تبلیغات، تنها چند نفر به ایشان گرویدند و این مقدّمه ادّعای بعدی ایشان شد که گفت: من خود امام زمان هستم. بعد از مدّتی گفت: من پیغمبر خدا هستم و بعد از مدّتی گفت: من خود خدا هستم.

فراموش نکنیم ساکنان ملکوت، قدرت های مخصوص به خود دارند و حتّی هر شیطان نیز کارهایی می تواند انجام دهد و انسان باید با توکل به خدا راه برود و استاد صالحی داشته باشد که مسائل را با وی در میان بگذارد. حالا اگر استاد هم نبود، با علمایی که مورد وثوق هستند، مشورت کند.

چیزی که تذکر آن بسیار لازم می نماید، این است که حضرت مهدی (عج) در ایام غیب، ما را به کی سپرده است؟

«وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَهُ فَارْجِعُوا فِیهَا إِلَی رُوَاهِ حَدِیثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِی عَلَیکمْ وَ أَنَا حُجَّهُ اللهِ؛ ۹ امّا در خصوص مشک

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.