پاورپوینت کامل شفاعت امامان خیر و شرّ از پیروانشان ۹۳ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شفاعت امامان خیر و شرّ از پیروانشان ۹۳ اسلاید در PowerPoint دارای ۹۳ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شفاعت امامان خیر و شرّ از پیروانشان ۹۳ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شفاعت امامان خیر و شرّ از پیروانشان ۹۳ اسلاید در PowerPoint :
۲۸
سخنرانی آیت الله سید مهدی میرباقری
بخش مهم و عمده ای از معارف «قرآن» مربوط به جریان ولایت حقّه معصومان (ع) و پیروان و محبّان آنها و مؤمنان و همچنین جبهه مقابل است. این تعبیر در روایات ما به اشکال مختلفی آمده است. مرحوم فیض در «صافی»، حدیثی نورانی از امیرالمؤمنین (ع) را نقل کرده است:«نزل القرآن أثلاثا: ثلث فینا و فی عدونا و ثلث سنن و أمثال؛ و ثلث فرائض و أحکام؛ ۱قرآن در سه بخش نازل شده است. البتّه این سه بخش مساوی نیست؛ بلکه در واقع سه دسته است: یک بخش از معارف قرآن در مورد ما اهل بیت و محبّان ماست. یک بخش از سه بخش معارف قرآن هم نسبت به دشمنان و دشمنان انبیاء گذشته است. » یعنی داستان اهل بیت (ع) و پیروانشان در طول تاریخ و دشمنان اهل بیت (ع) و دشمنان انبیاء گذشته که آنها هم در واقع دشمنان اهل بیت اند که این بخش عمده ای از معارف قرآن هست و یک بخش هم فرایض و احکام است.
در تفاسیر روایی وقتی تأویل و باطن قرآن را توضیح می دهد، بخش عمده ای از آیات مربوط به داستان اهل بیت (ع) و جبهه مقابل آنهاست.یکی از نکات کلیدی ای که در مطالعه و فهم قرآن به ما کمک می کند، دیدن همین دو جبهه است. خیلی وقت ها خطاب های قرآن ناظر به تک تک آدم ها نیست؛ بلکه ناظر به این دو جریان است؛ مثلًا آن عقوبت های سنگین یا آن ثواب های فراوانی که ذکر می کند برای این دو جبهه، یعنی ائمّه (ع) و پیروان جبهه حق و ائمّه باطل و به تبع ائمّه باطل، پیروانشان است و مخاطب اصلی هم در هر دو جبهه، ائمّه این دو جبهه هستند. در قیامت هم این گونه است. قرآن در آیه ۷۱ سوره اسراء، می فرماید: «یوْمَ نَدْعُوا کلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ»
روز قیامت وقتی مردم را صدا می زنند تا در محشر حاضر شوند، با ائمّه اشان صدا می زنند. در کتاب «کافی» بابی به این نام وجود دارد:«بَابُ أَنَّ الْأَئِمَّهَ فِی کتَابِ اللَّهِ إِمَامَانِ إِمَامٌ یدْعُو إِلَی اللَّهِ وَ إِمَامٌ یدْعُو إِلَی النَّار» ۲کمک ها و دستگیری ها و شفاعت ها در دنیا به دو صورت است. قرآن در «آیه ۸۵ سوره نساء» می فرماید:«مَنْ یشْفَعْ شَفاعَهً حَسَنَهً یکنْ لَهُ نَصِیبٌ مِنْها وَ مَنْ یشْفَعْ شَفاعَهً سَیئَهً یکنْ لَهُ کفْلٌ مِنْها وَ کانَ اللَّهُ عَلی کلِّ شَی ءٍ مُقِیتاً»
شافعان دو دسته اند: یک دسته شفاعت در امور حسنه و یک دسته شفاعت در امور سیئه می کنند. ممکن است شفیع واسطه در یک امر بدی باشد و شفاعت در امر خیر نکند. او دستگیری و کمک به پیشرفت کار می کند و محور است؛ یعنی شانه زیر بار می دهد و دیگران را هم در وادی می کشد؛ ولی وادی شر است. از طرف دیگر، یک عدّه هم کمک و دستگیری و شفاعت می کنند و کار را جلو می برند؛ ولی شفاعتشان حسنه است. در فهم قرآن این نکته مهمّی است.
همز و لمز مقام اهل بیت (ع) و جایگاه دشمنان آنها: قرآن در «سوره همزه» می فرماید: «وَیلٌ لِکلِّ هُمَزَهٍ لُمَزَهٍ الَّذِی جَمَعَ مالًا وَ عَدَّدَهُ یحْسَبُ أَنَّ مالَهُ أَخْلَدَهُ کلَّا لَینْبَذَنَّ فِی الْحُطَمَهِ وَ ما أَدْراک مَا الْحُطَمَهُ نارُ اللَّهِ الْمُوقَدَهُ الَّتِی تَطَّلِعُ عَلَی الْأَفْئِدَهِ إِنَّها عَلَیهِمْ مُؤْصَدَهٌ فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ؛
وای به حال هر طعنه زن عیب جوی! کسی که مالی را جمع می کند و از شمردن مکرّر آن لذّت می برد. گمان می کند که مال او وی را برای ابد از مرگ نگه می دارد. نه. چنین نیست. به طور حتم در حطمه اش می افکنند. و تو چه می دانی که حطمه چیست؟ آتش فروزان و خردکننده خداست. آتشی که نه تنها ظاهر جسم را می سوزاند، بر باطن و جان انسان نیز نزدیک می شود. آتشی که دربش به روی آنان بسته می شود. در ستون های بلند و کشیده شده. »
ویل تهدید سنگینی است و در روایات است هر وقت قرآن ویل می گوید، کسی که مخاطب این ویل هست، در مرز کفر قرار دارد. وای بر هر همزه لمزه؛ یعنی آن کسی امکاناتی را جمع کرده و با اتّکاء به این امکانات و زبان، با عمل و تدبیر خودش، بدگویی و همز و لمز و عیب جویی می کند و خیال می کند این امکانات تکیه گاه خوبی است؛ به امکانات مادّی تکیه داده و همه را دست انداخته و مسخره و همز و لمز می کند. قرآن می فرماید: این آدمی را که همزه و لمزه است، در حطمه می افکنیم. حطمه آن آتشی است که خدای متعال برافروخته و شعله ور کرده است. این آتش از درون انسان ها شعله ور شده و در قلب انسان ها محیط می شود و ستون های به هم ریخته ای است. درهای جهنّم به روی این افراد بسته می شود. در ابتدا آدم به نظرش می آید این آیات راجع به کسی است که عیب جویی کوچکی می کند؛ البتّه عیب جویی ممکن است گناه کبیره باشد و اگر انسان از یک مؤمن، یک عیب جویی کوچک هم کرد، گناه کبیره است و نباید کسی این کار را بکند؛ امّا واقعاً داستان یک مطلب دیگری است. روایت ذیل این آیات، چنین است: «الذین همزوا آل محمد حقهم و لمزوهم؛ ۳آنهایی که نسبت به آل و اهل بیت نبی اکرم (ص) و نسبت به اولیای خدا و جبهه حق، همز و لمز می کنند. »
همین کاری که در طول تاریخ اتّفاق افتاده است، الآن هم دشمنان اهل بیت (ع) و دشمنان اسلام انجام می دهند؛ مثلًا به انحای مختلف، به امکانات مادّی خودشان تکیه کردند و جبهه حق را همز و لمز و تحقیر و مسخره می کنند و با ادبیات رکیک و سبک، با انبیاء و اولیاء برخورد می کنند. الحمدالله این تکیه گاه هایشان کمی متزلزل شده و این حرف ها را کمتر می زنند. قبلًا خیلی می گفتند که دین افیون ملّت هاست و انبیاء مزوّر بودند و کنار ثروتمندان و دولت ها، مردم را تزویر می کردند. الآن هم جبهه مؤمنان را چون مؤمن هستند، تحقیر می کنند. تمدّن مادّی مؤمنان را به خاطر ایمانشان، تحقیر می کنند و می گویند که اینها عقب افتاده اند. این همز و لمز است. اگر انسان این گونه نگاه نکند که یک جریان همز و لمزی در عالم وجود دارد، به امکانات مادّی تکیه می کند و خیال می کند همه عالم در اختیار اوست و بناست این امکانات و موقعیت ها بماند؛ در نتیجه با تکیه بر این موقعیت های بر باد رفته و بدون تکیه گاه به جبهه حق، حمله و همز و لمز می کند. همز و لمزها ولو کوچک باشد و مثلًا کسی یک مؤمن را تحقیر کند و دست بیاندازد، همه از شیطان و ادامه همین ماجرا است.
در عین حال، این سوره ممکن است ناظر به مسئله بزرگتری باشد؛ چنانچه مواقف دیگری هم در قرآن هست که اگر انسان این گونه نگاه نکند، خیلی آیات قرآن معنا نمی شود. مثلًا «سوره هل اتی»، در آیات ۱ تا ۳ می فرماید:«هَلْ أَتی عَلَی الْإِنْسانِ حِینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یکنْ شَیئاً مَذْکوراً إِنَّا خَلَقْنَا الْإِنْسانَ مِنْ نُطْفَهٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلِیهِ فَجَعَلْناهُ سَمِیعاً بَصِیراً إِنَّا هَدَیناهُ السَّبِیلَ إِمَّا شاکراً وَ إِمَّا کفُوراً»
ما انسان را از دوردست ها و از آن عالم آوردیم و همه استعدادها را در وجودش قرار دادیم و او را با استعدادهای متفاوتی آفریدیم و برای این که بستر ابتلاء و امتحان و انتخاب راه خوب و بد برایش فراهم بشود، به او سمع و بصر دادیم و او را به راه هدایت و سبیلی که در او باید حرکت کند، که سبیل توحید و معرفت الله است، به وسیله امام هدایت کردیم. اگر همه این امکانات را به او می دادیم، امّا به امام و به سبیل، هدایت نمی شد، این دسته بندی اتّفاق نمی افتاد. انسانی که امکانات و استعداد به او دادیم می تواند در راه خوب یا در راه بد برود؛ چون او را سمیع و بصیر کردیم و این خیلی نعمت بزرگی است. سمع و بصر، بستر آگاهی های ماست.
وقتی امام به عالم دنیا آمد، انسان به امام هدایت و راهش به سوی امام باز شد و اینجاست که مردم دو دسته می شوند: آنهایی که کفران نعمت می کنند. این امکانات وقتی در راه امام قرار نمی گیرند، کفران می شوند که نتیجه آن می شود: «إِنَّا أَعْتَدْنا لِلْکافِرِینَ سَلاسِلَ وَ أَغْلالًا وَ سَعِیراً إِنَّ الْأَبْرارَ یشْرَبُونَ مِنْ کأْسٍ کانَ مِزاجُها کافُوراً» ۴
ما برای کافران سلسله و غل های آتش برافروخته ای آماده کرده ایم؛ چون امام را آوردیم و راه انسان را به امام باز کردیم؛ امّا او رویگردان است. از آن طرف آنهایی هم که دنبال امام می روند، امام شفیع آنهاست. قرآن این شفاعت را در سوره های دیگر هم توضیح می دهد.
انسان نباید فقط آحاد را ببیند؛ بلکه باید متوجّه این امر باشد که جبهه ای مقابل امام است که نعمت امام را کفران می کنند و محور هم دارد. این عذاب سنگین و این جهنّم و سلسله ها و غل ها برای همان هاست. انسان ها با استعدادهای متفاوت آفریده شدند و امام هم در دنیا آمده است و این گونه نیست که مردم راهشان به امام بسته باشد؛ بلکه به امام هدایت شدند؛ امّا یک عدّه ای هستند که کفران می کنند و دیگران را هم به طغیان می کشند.
درک حقیقت توحید از طریق امام
بسیاری از معارف قرآن ناظر به همین دو جریان است. در قرآن دعوت به توحید و انذار از شرک و کفر شده است. توحید محقَّق و مجّسم، امام است و کفر محقَّق و مجسّم هم، اولیاء طاغوت هستند. آن کفری که در عالم محقّق و به پا می شود، همان اولیای طاغوت است؛ لذا اولیای طاغوت عمود و محور کفرند و ائمّه (ع) هم «دَعَائِمِ دِینِک وَ أَرْکانِ تَوْحِیدِک؛ ۵ رکن توحید و عمود دین هستند. » در روایات و زیارات نسبت امام با دین، این گونه بیان شده است که امام محور و قائمه و عمود دین و رکن توحید است. قرآن از توحید بحث و ما را به توحید دعوت می کند. توحید مجسّم، امام است و اگر قرآن ما را به توحید بشارت می دهد، یعنی رسیدن به امام و با امام بودن را بشارت می دهد. العیاذ بالله! نمی خواهیم بگوییم که امام، خداست؛ بلکه مقصود آن است که درک توحید جز از این راه ممکن نیست و باید انسان به امام رسیده و انوار امام در وجود او تجلّی کند که این هم درجات دارد؛ آنهایی که به امام می رسند، وارد وادی توحید می شوند. ایمان ده درجه دارد و همراهی با امام هم مقاماتی دارد. انسان به اندازه ای که درک از معرفت امام و ولایت امام پیدا می کند به درک از توحید می رسد؛ کما اینکه به اندازه ای که به قرآن راه پیدا می کند، به درجات توحید می رسد؛ لذا درجات بهشت، هم با آیات قرآن و هم با درجات ولایت امام معنی می شود. درجات بهشت به اندازه آیات قرآن و همچنین به اندازه درجات درک امام و معرفت به امام است. این معنایش این نیست که العیاذبالله امام خداست.
باید بدانیم که توحید یک امر خیالی یا یک گزاره، قضیه یا یک چیزی در نفس نیست. موحّد شدن و حقیقت توحید را پیدا کردن به این است که حقیقت انوار امام و حقیقت انوار ولی حق، در وجود انسان تجلّی پیدا بکند. کافر شدن هم حقیقتش این است که کفر مجسّم در وجود انسان ساری و جاری شده و همه قوای انسان، ظلمانی شود. کار اولیای طاغوت به فرموده قرآن این است «یخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَی الظُّلُماتِ» ۶
در آن حدیث نورانی، امیرالمؤمنین، علی (ع) فرمودند: «الْقُرْآنُ نَزَلَ أَثْلَاثاً ثُلُثٌ فِینَا وَ فِی أَحِبَّائِنَا وَ ثُلُثٌ فِی أَعْدَائِنَا وَ عَدُوِّ مَنْ کانَ قِبَلَنَا وَ ثُلُثٌ سُنَّهٌ وَ مَثَل؛ ۷معارف قرآن در مقام تنزّل در سه دسته نازل شده است: در باب ما و محبّانمان، دشمنان ما و دشمنان انبیاء گذشته که آنها هم دشمنان اهل بیت اند و ثلث دیگرش هم احکام و فرایض. »
و اینهاست که آنها هم به داستان امام (ع) بازگشت می کند. در قرآن از زوایای مختلفی نسبت به این دو جبهه حق و باطل و جبهه انبیاء و اولیائش و نسبت به جبهه دشمنان صحبت شده است. منافقان، تمام دسته بندی های قرآن بر محور تبعیت از انبیاء و اولیاء بر محور امام (ع) است.
اختلاط و جدایی دو جبهه حق و باطل
در قرآن، مطلبی بیان شده که به کمک روایات اهل بیت (ع) توضیح داده می شود این دو جریانی که در عالم وجود دارد، جریان خیر و شر، جریان کفر و ایمان، جریان بندگی و عصیان، یک جایی از هم جدا می شوند؛ یعنی شما وقتی وارد عالم آخرت می شوید، جهنّمی ها به جهنّم و بهشتی ها در بهشت می روند. بعد از مدّتی آن کسانی هم که باید از جهنّم بیرون بیایند و اصلاح شوند، در جهنّم خلود ندارند. آنها هم دستگیری و شفاعت شده و وارد وادی بهشت و پاک می شوند. بهشت جای پاکان است. جای نجاست نیست؛ یعنی اگر انبیاء و اولیاء شفاعت می کنند و به بهشت می برند، معنایش این نیست که بهشت را نجس می کنند؛ بلکه ما را پاک می کنند؛ زیرا بهشت جای نجاست نیست که من با صفات رذیله ام به آنجا بروم و همین دعواهای دنیا در بهشت راه بیفتد؛ بلکه باید انسان پاک بشود؛ لذا امتحان و ابتلاء و بعد هم شفاعت می آید و این جبهه پاک می شود. یک جایی اینها از هم جدا می شوند.
«إِنَّها عَلَیهِمْ مُؤْصَدَهٌ فِی عَمَدٍ مُمَدَّدَهٍ»؛ ۸ یعنی در جهنّم همه چیز تمام می شود؛ چون درهای جهنّم بسته می شود. آنهایی که مخلّد در آتش هستند، آنجا می مانند و بهشتی ها هم در بهشت هستند. جهنّمی ها هیچ نفوذی در بهشت ندارند؛ چون این باب بسته می شود و صف ها کاملًا از هم جدا می شوند؛ ولی در دار دنیا این گونه نیست. به طور مسلّم، در دار دنیا این اختلاط وجود دارد؛ البتّه روایات ما، قبل از دنیا را هم می گویند که در عوالمی این اختلاط بوده و این آمیختگی از یک جایی شروع شده است. اختلاط و آمیختگی ای در دار دنیا وجود دارد و مؤمنان با عالم کفّار در این دنیا آمیخته اند و رفت و آمد و معاشرت دارند. آنها در زندگی ما حضور پیدا می کنند یا ما در فرهنگ آنها تصرّف می کنیم؛ این داد و ستد هست و خیلی آثار هم دارد؛ چون بدی های آنها به این طرف سرایت می کند و مؤمنان گاهی ظواهرشان تحت تأثیر کفّار قرار می گیرد؛ چنانچه الآن در جامعه مؤمنان می توانید ببینید.
کفّار در مرحله ای از شکل گیری تمدّن مادّی خودشان در دوره رنسانس و بعد از آنکه یک تمدّن پیچیده جهانی چند لایه با یک فرهنگ مادّی درست کردند و بعد هم تدبیر کردند که این مدنیت را بسط بدهند و توحّش منظّم را جهانی کرده و همه را مثل خودشان کنند، یک دهکده واحد درست کردند و در این بسطی که در تمدّن خودشان دادند، به همه جا رفتند و حتّی زندگی مؤمنان را هم تحت تأثیر قرار دادند. الگوی خوراک و پوشاک ما، مصرف همگی، آمیخته شده و شبیه آنها خانه سازی کرده و زندگی می کنیم؛ یک مدل جهانی درست کردند و شبیه آنها تحصیل می کنیم و فارغ التّحصیل می شویم؛ شبیه آنها مدارج درست می کن
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 