پاورپوینت کامل سنگ و چشمه ۲۰ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل سنگ و چشمه ۲۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سنگ و چشمه ۲۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل سنگ و چشمه ۲۰ اسلاید در PowerPoint :
۴
زمین داغ و تفتیده بود، از آسمان آتش می بارید، همه جا تا چشم کار می کرد بیابان بود و دریای شن. خورشید سرخ سرخ بود و
انگار در ستیز با سواران تشنه به زمین نزدیکتر شده بود. تشنگی اسبها را هم از پای درآورده بود، دیگر رمقی بر تن نداشتند
خستگی میدان جنگ اینهمه آزارشان نداده بود که عطش و تشنگی…
یکی از سواران که قامتی بلند و کشیده داشت سرش را خم کرد و با حیرت پرسید:
– امیرالمؤمنین ما را به کجا می برد؟ ساعتهاست که در این بیابان راه می رویم; می ترسم حالا که از جنگ بسلامت برگشته ایم،
تشنگی هلاکمان کند!!
– من هم سر درنمی آورم، اینطرفها آب و آبادی هم نیست; اما، امیرالمؤمنین طوری راه می روند که گویی مقصد معلوم و مشخصی
دارند!
– حتما چنین است وگرنه ما را در این بیابان سوزان اینطرف و آنطرف نمی بردند.
یکی دیگر از سواران که صحبتهای آنها را شنیده بود گفت:
– می دانید که پدر من در جوانی کاروانسالار بود و این بیابان را مثل کف دست می شناخت. هرگز از او نشنیدم که از چشمه ای یا
چاه آبی در این حدود نام ببرد; گذشته از این اگر آبی اینطرفها بود اقلا نشانه ای از حیات، دار و درختی، چیزی دیده می شد، من که
عقلم قد نمی دهد…
– بهتر است برویم از خودشان بپرسیم.
– برویم…
هنوز چند قدم بیشتر نرفته بودند که امیرالمؤمنین به سمت آنها برگشته و در حالیکه با انگشت به طرفی اشاره می کرد فرمود:
– صومعه ای در این نزدیکی است بدان سمت می رویم، اسبها را نتازانید، تشنه اند. آهسته می رویم، دیگر چیزی نمانده تا چند دقیقه
دیگر به صومعه می رسیم.
× × ×
راهب پیر با دیدن سوارانی که به آهستگی نزدیک می شدند از جا برخاست. دستهای لرزانش را سایه بان چشمها کرد و با نگرانی به
سواران که نزدیکتر می شدند چشم دوخت. سرکرده سواران که کسی جز مولا امیرالمؤمنین علی، علیه السلام، نبود با دیدن مرد
راهب پیش رفت و پس از سلام و علیک و دعا برای مقبولیت عبادات راهب از او پرسید:
– آیا در این نزدیکی چشمه ای، چاه آبی سراغ نداری؟
– نه! در این نزدیکی چشمه آبی نیست، اما در دو فرسخی اینجا آب پیدا می شود. ما نیز آب موردنیاز خود را از آنجا تهیه می کنیم.
لبخندی بر لبان مولا نقش بست، از راهب تشکر کرد و در حالیکه به فکر فرو رفته بود از او دور شد…
همهمه ای بین سواران درگرفت، پاسخ مایوس کننده راهب آخرین بارقه های امید را از دلشان زدود، چند نفری به سمت راهب
دویدند و از او تقاضای آب کردند. راهب اشاره ای به کوزه کوچکی از آب کرد و گفت:
– مرا ببخشید، بیش از چند قطره آب در این کوزه باقی نمانده، ذخیره آب صومعه نیز تمام شده و ما هم باید برای تهیه آب به
چشمه ای که در دو فرسخی اینجاست برویم.
سکوتی سنگین حکمفرما شد، کسی یارای حرکت نداشت، اسبها با بی حالی روی زمین افتاده بودند، نگاهها به مولا خیره شده بود.
امیرالمؤمنین محکم و پرصلابت ایستاده بود، چند قدمی جلوتر رفت، به سمت قبله برگشت و با دست به نقطه ای از زمین اشاره
کرده و فرمود:
– باید این نقطه را حفر کنیم.
سواران که می دانستند که هیچ حرف مولا بی حکمت نیست به جنب وجوش افتادند. هر کس با هر وسیله ای که ه
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 