پاورپوینت کامل گزارش یک زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل گزارش یک زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل گزارش یک زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل گزارش یک زندگی ۳۴ اسلاید در PowerPoint :

۵۶

تمام ذهنم را متمرکز کردم که به خاطر بیاورم، اولین بار چه زمانی با «مریم سلیمی » آشنا شدم. چند روز، بعد از وفاتش بود. در
طول راه که به سمت منزلش به راه افتادیم، کتابی را که درباره اش چاپ شده بود، گشودم. نگاهی به نامه ها و نوشته هایش انداختم:

«از خداوند خواسته ام تا به هرگونه که من آدم می شوم با من رفتار کند.»

«برای من حتی یکروز ماندن در این دنیای فانی همانند بودن در زندان انفرادی است، یا اباصالح المهدی، ای حبیب! ای طبیب
قلب مریض من بیا، بگذار این قلب عاصی اما سرشار از عشق به شما قبل از ایستادن از تپش با دنیایی از ملال و آرزوی جوابگویی
شما، دمی آرام گیرد.»

«شاید حرکت آهسته دهر زمانی برای شما کسل کننده باشد اما حقیقت آن است که آنقدر زمان سریع و برق آسا می گذرد که
شمارش آن کار مشکلی است. روزها در پس هم می رود و تو با دستهای تهی از اعمال نیک و باری سنگین از گناهان روزگار را سپری
می کنی. راستی چه خواهی کرد اگر مرگ فرا رسد و کاروان بی هدف زندگی تو که مدتها در بیابان سرگردانی راه می سپرد، از
حرکت باز ایستد و دیگر صدای جرس شتران آن در فریاد نابودی و فنا محو گردد… ای وای عمر رو به پایان است. دیگر این قلب
صنوبری نیز در ادامه زندگی مرا یاری نمی دهد. اما چه کنم که حریص به لطف خدا و امیدوار به اویم که سمیع الدعاء است.»

کتاب را بستم. دائم در دل با مریم صحبت می کردم: «کمک کن امروز تو را بیشتر بشناسم…»

وارد منزل مریم شدیم. دو خواهر او، با خوشرویی به استقبالمان آمدند. اولین جمله ای که بر زبان آوردند، این بود: «ما هیچ گاه
مریم را نشناختیم.»

و خواهر مریم می گوید:

همه چیز از جمکران شروع شد!

«مریم، طوری با امام زمان، عجل الله تعالی فرجه، صحبت می کرد که برای همه ما عینیت پیدا کرده بود و همیشه و همه جا حضور
امام، علیه السلام، را حس می کردیم. او هیچ گاه عادت نداشت که در اتاقش را ببندد. اما گاهی در اتاق را قفل می کرد و فکر می کنم
اینها مواقعی بود که برای آقا امام زمان نامه می نوشت…»

نامه اول:

«جانم فدای مقدم مبارکتان، شما فرمودید هرکس نامه ای بنویسد ما نیز با او مکاتبه می کنیم به این خاطر من نیز عریضه ای به
محضر شما دارم. امید است شما که سرشار از کرم و احسان هستید از ره لطف و کرم و احسان خویش جواب مرقوم بفرمایید…

بنده حقیر خدا، مریم

خواهرش ادامه می دهد: مریم، روز میلاد امام زمان، همیشه با گل به خانه می آمد و نسبت به مادر حضرت مهدی، عجل الله تعالی
فرجه الشریف، ارادت خاصی داشت و نام ایشان را با احترام خاصی به زبان می آورد.

نامه دوم:

«… به حکم اینکه من اراد الله بدابکم… از نوشتن عریضه به محضر نورانی و مقدس شما شروع کردم. بسیار به محبت شما محتاجم.
تا به حال و تا به این لحظه از کسی محبتی سراغ نداشته ام، دوستی، یاوری جز شما ندارم، فریادرسی ندارم، به دادم برس، آقای
من، می گویند جمعه ها خاصه ساعت های آخر جمعه دعا مستجاب است و شما مستجاب الدعوه هستید، برایم دعا کنید، که
می دانم هیچ کجا شیعه خود را فراموش نمی کنید. شاید خیلی گستاخی باشد که من از شما درخواست اینگونه می کنم، اما شما
سجیتکم الکرم و عادتکم الاحسان هستید. از خدا بخواهید این فرازهای آخر زیارت جامعه را شامل حال ما بگرداند. آقا امام زمان،
یا حجه بن الحسن به فریاد برسید که اگر یاری شما نباشد ما از گمراهانیم. آن سعه صدری که به خوبانت دادی و خداوند اجازه ورود
در این دین الهی را به آنها داد، به من نیز عطا فرما… هر کس این آستانه را کوبید بی جواب نماند. تو را به جان مادرت زهرا بی جوابم
مگذار… بنده حقیر خدا مریم.»

و خواهر دیگر ادامه می دهد:

مریم قبل از حوزه رفتنش برای اولین بار به جمکران رفته بود و همیشه می گفت: «همه چیز من از جمکران شروع شد.» اما هیچ
وقت منظورش را از این کلام توضیح نمی داد. روزی که قرار بود از طرف حوزه به جمکران بروند، آنقدر شوق داشت که
توانست شب را در منزل بخوابد و به حوزه رفت و شب را آنجا ماند و می گفتند در تمام طول راه دعا و زیارت می خوانده. پس از
بازگشتش طوری از جمکران تعریف می کرد که می گفتیم اگر مریم به مکه برود، چه خواهد کرد!»

نامه سوم: (آخرین نامه)

آقا جان هرچه بی محلیم کنی و توجه نکنی و مرا برانی، من آن نیستم که دست بردارم، می نویسم، آنقدر می نویسم بلکه جوابم
دهی… یا حجه بن الحسن العسکری، جانم به فدایت، آن زمان که غافلم یا به چیزی غیر از یاد تو مشغولم تو خود سیر مستقیم را به
من بنما که شما و انتم الصراط الاقوم هستید. شما فرزند آن پدر و مادری هستی که با یک خواهش فقیر و یتیم، سه روز بی قوت و
طعام روزه گرفتند و در راه خدا انفاق کردند، چطور می شود که با این خواهشهای مکرر من مرا بی جواب گذاری. درود و سلام
خداوند و ملائک مقرب بر شما که ترجمان وحی الهی هستید… در این ساعت که دارم می نویسم نمی دانم چقدر از عمر من باقی
است، چقدر دیگر زنده خواهم بود، اما می دانم که اگر یک روز از زندگی من باقی باشد، جواب را از شما می گیرم من به بنده نوازی
شما ایمان دارم اگر هم زمانی که چشم عالم به جمال روی منور شما نورانی و مزین شد و من نبودم… بنده حقیر خدا مریم.»

آخرین نامه او ناتمام اس

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.