پاورپوینت کامل بازی تقدیر ۴۰ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل بازی تقدیر ۴۰ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۰ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل بازی تقدیر ۴۰ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل بازی تقدیر ۴۰ اسلاید در PowerPoint :

۲۶

اواسط مردادماه بود . آفتاب داغ تابستان سبزی چشمنواز مزارع گندم را رنگی جادویی زده بود و برق طلایی رنگ گندمزار
چشمها را خیره می کرد . اگرچه فصل تابستان بود، اما در آن ساعت صبح نسیم خنکی می وزید و چارقدهای رنگ و وارنگ دختران
روستایی سرابه کچو از توابع زواره را که کوزه بر دوش از چشمه برمی گشتند به بازی گرفته بود . با روشن شدن هوا و بالا آمدن
آفتاب، زندگی در ده نیز آغاز می شد . بوی نان تازه همراه با بوی دود هیزم بوی زندگی را از تنورهای کوچک گلی در فضا می پراکند
. چوپانان در حالی که غذای روزانه شان را در دستمالی بسته و بالای چوب آویزان کرده بودند، آرام آرام همراه با گله هایشان کوچه
پس کوچه های ده را پشت سر می گذاشتند . درختان چنار کهنسال قریه سر به آسمان افراشته و از آن بالا خدا می داند برای
چندمین بار شروع یک روز دیگر را به تماشا نشسته بودند .

آن روز نوبت درو محصول مزارع جمال خان از ملاکین بزرگ ده سرابه بود . طبق سنت قدیمی روستاها همه اهالی باید در درو
کردن محصول کمک می کردند .

درهای خانه ها یکی پس از دیگری باز می شد و زن و مرد و پیر و جوان داس به دست از خانه بیرون می زدند . خوشه چینها (۱) که از
شب قبل کیسه های خالی را به امید ذخیره کردن گندم برای مصرف زمستانشان آماده کرده بودند، قبل از همه آمده و در کنار
مزرعه جای گرفته بودند . مادران در حالی که بچه های کوچکشان را به پشت بسته بودند دوش به دوش شوهران خود دسته های
سنگین گندم را جابه جا می کردند .

دختربچه ها به جای بازی مشغول مراقبت از نوزادان بودند و پسربچه ها با شیطنتها و خنده های کودکانه شان هنگامه ای به پا کرده
بودند . سوت سوتکهایی که با ساقه گندم درست می شد دست به دست می گشت و صدایش گوش پیران را می آزرد و لبخند بر لب
کودکان می نشاند .

کنار مزرعه، زیر سایه درخت پر شاخ و برگ چنار چند صد ساله، زیلوهای رنگ وارنگی پهن شده بود و جمال خان در حالی که
روستاییان دورش را گرفته بودند به تنه درخت چنار تکیه زده و مشغول محاسبه طلبهای خود از رعیتها بود . رعیتهایی که در
طول سال گذشته کسری گندم مورد نیاز خود را از خان قرض کرده بودند .

میرزا محمود مباشر و حسابدار خان در حالی که قلم، دوات و دفتر بزرگی در دست داشت از راه رسید و سلام کرد و با احترام دو
زانو کنار خان نشست . جمال خان با دیدن او گفت:

– دیر آمدی میرزا محمود! حسابها به هم خورده، محصول امسال کمه، کفاف نمی ده، باید همه طلبها وصول بشه، نجنبی اینا که
من می شناسم هر چی هم کاشتن، می ریزن تو شکمشون … قلم، دوات آماده کن بنویس! کدخدا پانزده پیمانه، حیدرقلی سه پیمانه،
کبلای عظیم …

و صدایش در میان سر و صدای بازی و همهمه کودکان ده گم شد . میرزا محمود که از سر و صدای بچه ها کلافه شده بود و صدای
خان را نمی شنید، فریادی کشید و گفت:

– اوهو … چه خبرتونه … از صبح کله سحر قشقرق راه انداختین … یاالله برید بینم و در حالی که دراز می شد تا قلوه سنگ بزرگی را
از زمین بردارد، صدای جمال خان را شنید که می گفت:

– کبلای عظیم دوازده پیمانه، بی بی جواهر دو پیمانه … ننه زه …

اما هنوز حرفش تمام نشده بود که لنگه چارق پاره پوره یکی از بچه ها رفت رو هوا و بساط میرزا محمود را به هم ریخت . قطرات
جوهر که از دوات میرزا محمود بر روی دفتر حساب و کتاب خان جاری شده بود، شیارهای سیاهرنگی را روی صفحه سفید دفتر
به جا گذاشت . چشمهای میرزا محمود از حدقه درآمده بود و از شدت غیظ قادر به داد زدن هم نبود .

این دفعه نوبت جمال خان بود . حرکتی کرد و ترکه بلندی را که کنار دستش بود برداشت و به طرف بچه ها رفت . بچه ها رنگ به رو
نداشتند . چندتاشون با زرنگی قیافه حق به جانبی گرفتند و گوشه ای ایستادند . خان ترکه بید را بالا برد و با شدت به سر و صورت
اولین بچه ای که در دسترسش بود، فرود آورد .

– مفت خورهای تنه لش! اصلا کی گفته شماها بازی کنید؟! همش تقصیر اون ننه، باباهای بی عرضه تونه که فقط بلدن بچه پس
بندازن، الان آدمتون می کنم … واسه من لنگه کفش پرت می کنین و دومین ضربه را محکم رو شانه ها و سر و صورت حسن فرود
آورد .

سید حسن آرامترین بچه ده بود که با مادرش دور از پدر در روستای سرابه زندگی می کرد . پدرش سید اسماعیل و اجدادش همه
اهل منبر بودند و از صد و پنجاه سال پیش، انجام کارهای شرعی و راهنمایی تکالیف دینی مردم را به عهده داشتند . آن روز حسن
در کناری به تماشای مجلس خان ایستاده بود و تنها گناهش این بود که دوست داشت نوشتن میرزا محمود را ببیند .

اشک از چشمان سید حسن مثل ابر بهار فرو می ریخت . هر چه خواستند آرامش کنند، ممکن نشد . گریه کنان به خانه کوچکشان
و به دامان مادر پناه برد . مادر تنها پسرش را سراسیمه در آغوش گرفت و سعی کرد درد ضربات ترکه را با محبت مادرانه تسکین
دهد . اما، اشکهای حسن تمامی نداشت . ضربه ترکه بید خان که بناحق بر پیکرش فرود آمده بود، کام جان حسن را با شرنگ بی
عدالتی و ظلم آشنا کرد . چه طعم تلخی داشت! طعمی که در طول زندگی بارها و بارها چشید، اما هیچگاه بدان عادت نکرد .

درد جسمش با نوازشهای مادر آرام گرفت . اما تا مدتها بعد که پدر برای دیدارش به روستای سرابه آمد، هر بار که چهره خان را به
خاطر می آورد بی اختیار اشک از چشمانش سرازیر می شد .

دیدار پدر که اغلب دور از او و مادرش به سر می برد، آتش درون حسن را شعله ورتر کرد . ماجرا را اشکریزان با لحنی کودکانه برایش
بازگو کرد و پدر چنان برآشفت که تصمیم گرفت برای همیشه فرزندش را همراه ببرد . سید اسماعیل برای زدودن خاطره مادر و
خویشان و همسالان، سید حسن را به قمشه برد و تربیت او را به پدرش میرعبدالباقی سپرد .

این واقعه کوچک گرچه به دوری سیدحسن از مادر که حاضر به ترک زادگاه خود نبود، انجامید . اما، زندگانی مردی بزرگ را در
تاریخ معاصر ایران رقم زد . مردی که قهرمان آزادی و سلطان الشهدای دوره دیکتاتوری لقب گرفت .

سید حسن در قمشه با نظارت پدر بزرگ و پدر خود به تحصیل علم پرداخت و در سال ۱۳۰۳ به اصرار جدش که علاقه عجیبی به
ادامه تحصیلات سید حسن داشت، عازم اصفهان شد و مدت ۷ سال نیز در آنجا به بحث و تحقیق و تکمیل معلومات مشغول بود .
در اصف

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.