پاورپوینت کامل من امروز حضرت را می بینم…! باید ببینم ۴۴ اسلاید در PowerPoint


در حال بارگذاری
10 جولای 2025
پاورپوینت
17870
1 بازدید
۷۹,۷۰۰ تومان
خرید

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل من امروز حضرت را می بینم…! باید ببینم ۴۴ اسلاید در PowerPoint دارای ۴۴ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل من امروز حضرت را می بینم…! باید ببینم ۴۴ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پاورپوینت کامل من امروز حضرت را می بینم…! باید ببینم ۴۴ اسلاید در PowerPoint :

۱۸

اشاره:

الهه بهشتی سال ۱۳۴۷ در تهران به دنیا آمد، دیپلم تجربی دارد و قصه نویسی را در کلاس های حوزه هنری سازمان تبلیغات
اسلامی فرا گرفته است . بهشتی در رشته نقاشی در دانشگاه به ادامه تحصیل پرداخت و پس از فعالیت های مطبوعاتی اولین
کتابش را در سال ۱۳۷۵ منتشر ساخت . او تاکنون هفت کتاب منتشر کرده است . آنچه می خوانید حاصل گفت وگویی است با این
نویسنده جوان درباره آثارش، داستان های موعودی و نگاه او به حضرت صاحب الزمان (عج) .

موعود جوان: قبل از هر چیز، خیلی ساده و خودمانی برایمان از قصه نوشتن بگویید . چگونه با نویسندگی پیوند خوردید؟

عامل علاقه و اشتیاق به نوشتن، مطالعه داستان های ایرانی و خارجی بود، که از نوجوانی شروع شد . اما نوشتن را به طور
حرفه ای، باکلاس های داستان نویسی سازمان تبلیغات آغاز کردم .

موعود جوان: چاپ کتاب ها چطور آغاز شد؟ کمی از کتاب هایی که تا به حال منتشر کرده اید برایمان صحبت کنید؟

صرف نظر از چند مقاله و داستان کوتاه، اولین کتابم عوامل داستان است که ابتدا به صورت مقالات آموزشی در مجلات رشد چاپ
می شد، یک ماهی و دو حلقه ترجمه و بازنویسی داستانی برای نوجوانان، کمال الملک بررسی و تحلیل زندگی این نقاش قاجاری
است . چریک و دل دریایی داستان زندگی دو تن از شهدای گرانقدر دفاع مقدس هستند . داستان بلند سرود سرخ انار درباره یاری
حضرت قائم (عج) به ستمدیدگان و کتاب آن که دیرتر آمد در مورد باریافتگانی که به دیدار حضرت نائل آمدند . دو کتاب اخیر در
جشنواره فرهنگ مهدویت در بخش داستان منتخب شناخته شدند .

موعود جوان: حالا چه می کنید؟ آیا کتاب دیگری با موضوع حضرت صاحب الزمان در دست تالیف ندارید؟

حدود دو سال است در مورد حضرت ولی عصر (عج) ارواحنا فداه، مطالعه و تحقیق می کنم . ماحصل این امر، رمانی پیرامون
زندگی نواب اربعه است که خود بهانه ای است برای بررسی تولد و غیبت کوتاه حضرت و نیز موقعیت آن دوره، از آداب و فرهنگ
گرفته تا شرایط اقتصادی، اجتماعی، فساد خلفای زمانه و غیره . این رمان در مرحله بازبینی و اصلاح است که ان شاءالله به زودی به
چاپ می رسد .

از ابتدای کار برای سهولت، کتاب های مورد مطالعه را خلاصه کرده ام که طبعا حاوی اطلاعات پیراسته و جامعی است که تصمیم
دارم آن را هم به صورت کتابی مستقل چاپ کنم . و نیز مجموعه داستانی از خاطرات کسانی که به دیدار حضرت نائل شده اند .
هم بزرگوارانی که قرن ها پیش زیسته اند و هم متاخرین، اگر عمر و توفیقی باشد، ان شاءالله .

موعود جوان: چرا قصه های مذهبی و مهدوی می نویسید؟ هدف و انگیزه شما از این کار چیست؟

ائمه، عالم ترین هستند به اسرار هستی، خلقت و عالم غیب، معصوم تریند از گناه و اشتباه و لغزش و عزیزترین نزد خالق یکتا . مگر
نه این که خداوند آسمان و زمین را به خاطر وجود مبارک حضرت رسول آفرید، که خلقت خدایی را اوج کمال بود . و ذریه ایشان،
وارثان دین و خوی و خصال حضرت همچون ایشان عزیز پروردگارند … و چه کسی مظلوم تر از ائمه، به شکستن پهلو، شکافتن سر،
نوشیدن سم، سری با چشمانی همتای رسول بر بالای نیزه، اسارت رفته و به تجاهل جاهلان دل شکسته و … این همه ظلم بر
برترین های عالم . کجاست عدالت خدایی؟ کجاست تیغ بران پروردگار؟ او خواهد آمد، به عدالت به دادخواهی . حضرت رسول (ص)
فرموده اند:

«… ای مردم! نوری از جانب خدای متعال در من قرار داده شده است، پس از من در علی است و پس از علی در نسل او تا مهدی
قائم … یعنی آن کس که حقوق خدای و تمام حقوقی را که از آن ماست می گیرد …»

«… اگر از عمر دنیا جز یک روز باقی نمانده باشد، خدای تعالی آن روز را آنقدر طولانی خواهد نمود تا فرزندم مهدی خروج کند …»

حضرت می آیند تا حق مظلوم را از ظالم بگیرند . باید در کنارشان باشیم، باید نه به حرف، نه به سر و سینه زدن و هروله کردن که
در عمل عاشقی را ثابت کنیم و بخواهیم و بدانیم حضرت خواهند آمد برای احیای حق، با او باشیم مهدویت را ترویج کنیم،
مرزهای سرزمین ایشان را بسط دهیم و سربازانشان را با شناساندن حضرت و معنای قیامشان، آماده کنیم اگر قابل باشیم به امید
خدا .

موعود جوان: به طور کلی قصه هایی را که در این زمینه نوشته می شوند چگونه ارزیابی می کنید؟ آیا این داستان ها موفق هستند؟

داستان دو ابزار مهم دارد که یکی مکمل دیگری است، محتوا و تکنیک، تکنیک قوی بدون محتوای عمیق و اصیل، داستانی
می سازد بسیار جذاب و خواندنی، اما بدون تاثیر عمیق و مثبت و یا با تاثیری مخرب . همینطور برعکس، داستانی با محتوای
عمیق اما بدون تکنیک، گرچه سخنی زیبا دارد، اما خواندنی نیست . خسته کننده و حتی آزار دهنده است . متاسفانه بیشتر
داستان های مهدویت دچار مشکل دوم هستند . مفاهیم عمیق فرهنگ مهدویت وقتی در بستر تکنیکی خوب جاری نباشند، طبعا
ارتباطی با خواننده برقرار نمی کنند . این آثار اغلب فاقد کشکش داستانی هستند . با شخصیت های تک بعدی، کلیشه ای و بدون
جذابیت، که یا ناخوانده کنار گذاشته می شوند یا خیلی زود از یاد می روند .

موعود جوان: اما نگفتید کدام قصه ها موفق تر بوده اند؟

متاسفانه در حوزه داستان کار موفقی ندیده ام، یا به دستم نرسیده است .

موعود جوان: به نظر شما چرا قصه نویسان نام آشنا، کمتر در این عرصه قلم زده اند؟

با توجه به پنهان بودن حضرت در غیبت صغری و مخفی بودن شبکه فعالیت های نواب و تقیه دائمی ایشان، طبعا اطلاعات کم و
ناقص و متناقضی از جزئیات زندگی حضرت و نواب ایشان وجود دارد که کار داستان نویسان را مشکل می کند . حساسیت موضوع
زندگانی امام، صحت وقایع تاریخی را می طلبد .

در این بین عامل تخیل گرچه بسیار مهم و کارآمد است، اما استفاده بی اندازه از آن، احتمال خطا و تحریف را زیاد می کند . به
نظرم مهمترین دلیل پرهیز نویسندگان همین باشد .

موعود جوان: شما چه تعریفی از انتظار می دهید؟ انسان منتظر چگونه انسانی است؟

به جمکران می رفتیم، دوستی همراهمان بود، مؤمن و اهل دل، پاک و بی ریا وباصفا . از اول حرکت می گفت «من امروز حضرت را
می بینم، باید ببینم .» می گفتیم «ان شاءالله » اما ته دل امید نداشتیم با خود می گفتیم «طفلک فکر کرده به همین راحتی است . ما
کجا و دیدار حضرت کجا؟» اما او کوتاه نمی آمد، شور و اشتیاق غریبی داشت، در طول مسیر یکسره ذکر می گفت و قربان تصدق
حضرت می رفت که قرار بود دیدگانش را روشن کنند … دلمان گرفته بود . طاقت ناامیدی اش را نداشتیم . وقتی رسیدیم، تا به
خود بیاییم و وضو بگیریم، نمازش را شروع کرده بود . کنارش ایستادم و اقامه بستم، وقتی سجده کردم ناگهان دستم را گرفت و
سخت فشرد، سلام که دادم متوجه اش شدم که با رنگ و رویی پریده و نفسی بریده به گوشه ای خیره مانده بود . دستش را کشیدم
و صدایش کردم

  راهنمای خرید:
  • همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
  • ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
  • در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.