پاورپوینت کامل مثل ابر، مثل باران، مثل خورشید ۳۶ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل مثل ابر، مثل باران، مثل خورشید ۳۶ اسلاید در PowerPoint دارای ۳۶ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل مثل ابر، مثل باران، مثل خورشید ۳۶ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل مثل ابر، مثل باران، مثل خورشید ۳۶ اسلاید در PowerPoint :
۳۲
دخترم! دستیابی به این بال بزرگ که تو را تا به اوج آسمان، تا به نور و روشنایی و بالاخره عرش خدای رحمان که عین عشق و مهر
رحمانیت است بر می کشد . تنها گذر از خود و سخا است . دیگر هیچ فرقی نمی کند که در زندگی چه نامی داشته باشی، چه پستی و
مقامی …
چیزهای زیادی به دست خواهی آورد و قرار نیست همه چیز در همه کس جمع شود . از میان همه داشته هایی که حاصل می آوری
آن چیزی تو را برمی کشد که می بخشی، چنانکه رشد و افزایش آن هم به همین بسته است .
دخترم! در این نوشته های ساده اما صمیمانه ام، برای تو که عزیزم هستی چند بار از چاله و چوله های سر راه سیر و سفر زندگی
نوشتم . حیفم می آید حالا که از بال بزرگ پرواز گفتم از این فراز و نشیب ها چیزی ننویسم . هیچ وقت به کاروانی فکر کرده ای که
مال التجاره ای گران قیمت مثل انواع سنگ های قیمتی و پارچه های الوان از میان جاده های پر پیچ و خم به امید رسیدن به شهری
امن حرکت می کند .
تا پای داشته ای، مال التجاره قیمتی و جواهراتی در میانه باشد بیم رهزنان هم هست و از این گریزی نیست . از هر طرف که
بخواهی نگاه کنی . تو و بر و بچه هایی مثل تو هم مثل همین کاروان هستند با بسیاری از کالاها و داشته ها . گویا بیم از راهزنان تا
به وقت رسیدن به شهر امن و سلامت وجود دارد . شاید از همین روست که «احساس امنیت » به همان اندازه خامی و سادگیست که
خفتن در میان صحرایی که مملو از مارهای گزنده و عقرب های جرار است و این طبیعی است .
شاید اگر امروز در کیف دستی ات نگاه کنی پول چندانی در آن نداشته باشی اما این، همه داشته های تو نیست . تعجب نکن .
تو انسانی، و این اولین داشته و دارایی توست .
تو جوانی، ایرانی هستی، مسلمانی و در سینه خود قلبی صاف و پرشور داری با شناسنامه ای و هویت و پیشینه ای که با تو منتقل
می شود به فرزندانت . اینها از دارایی حساب بانکی ات مهمتر است اما هر کدام دشمنانی دارد .
مگر جز اینست که مرگ در پی توست؟ و شیطان که نمی خواهد روح پاکت را سالم تقدیم خدا کنی؟ تو جوانی داری که تا چشم باز
کنی به پیری می گراید . تو در وجودت ذخایر فراوان داری .
ایمانی و باوری که به بودن تو معنی می دهد و فرهنگی خاص برایش می سازد با قلبی که با شور و حساسیت نمی خواهد ستم،
چپاول و تسلط بیگانه ای را پذیرا باشد . اینها تنها گوشه هایی از داشته های تو و جوانانی مثل توست که رهزنان خطرناکی در
کمین شان نشسته اند .
از دشمن، گریزی نیست و فرار هم تنها چاره کار نیست . مگر کاروانیان می توانند همه آنچه را که حاصل عمرشان است و با هزاران
امید با خود همراه ساخته اند تا به شهر امن و سلامت برسانند رها کنند و به کوه و صحرا فرار کنند؟ تا کی می توان این روش را
داشت؟! آیا این به معنی واگذاشتن همه چیز به دست خصم نیست؟!
تو ناگزیری از داشته هایت حراست کنی، چنانکه ناگزیری امانتی را که در اختیار داری از روی جوانمردی حفظ کنی و به صاحبش
برسانی وگرنه تا ابدالاباد ننگ ترس، خیانت و ناتوانی را با خود خواهی داشت . عمر، جوانی، هویت این سرزمین، دین و ارزش های
مقدس این مردم، امانت خداوند، امانت معلمان پیشین و بالاخره امانت اجداد توست که از آن بهره می بری و ناگزیری آنها را برای
فرزندانت حفظ کنی تا آنها هم مثل تو از آنها بهره ببرند، از آن حراست کنند و به فرزندانشان بسپارند .
تو ناگزیری دشمنانی را که به این داشته ها چشم طمع دارند و از طرق مختلف می آیند تا آنها را از تو بربایند بشناسی . چنانکه
آمادگی و مجاهده برای حفظ آنها نیز وظیفه توست .
دخترم!
من هم مثل امروز تو گمان می کردم نیروی جوانیم می ماند و تا پیری و میانسالی فاصله ای بسیار دارم و فرصت دست زدن به
چیزهایی که در دل آنها را می ستودم و می پسندیدم همواره موجود است، اما به سرعت دریافتم نیروی جوانیم، حافظه ام و سرعت
درک و دریافتم روی به نقصان نهاد، و هر روز خسته تر و کم حوصله تر از قبل شدم . فرصت ها رفتند و من به چیزهایی که از عمق
جان دوستشان می داشتم نزدیک هم نشده بودم تا چه رسد به آنکه بتوانم همه همتم را مصروف درک و دریافت و تجربه اش کنم .
وقتی در احوال مردان بزرگ و همت های سترگشان و همه آنچه که حاصل آورده بودند می نگریستم غبطه می خوردم .
از اینکه چه عواملی برای سیر و سفر در آنها وجود دارد و من حتی قادر به دیدار جهان خاکی پیرامون خویش نیز نبوده ام تا چه
رسد به درک و دیدار صحنه هایی از آن عوالم زیبا، دلپسند و هزاران مرتبه پیچیده تر و گسترده تر از همه زمین و کهکشان های
پیرامونش .
از اینجا دریافتم که چقدر زود پیر می شویم در حالی که دوران نوجوانی را هم تجربه نکرده ایم .
دخترم!
سنگ های سرد گورستان ها و عکس های رنگ و رو پریده پراکنده در آنها، آیینه های میلیون ها آرزوی درهم شکسته است .
جوانی ما در هوای فرصت های میانسالی و میانسالی مان در هوای فرصت های دراز دوران پیری و بازنشستگی از دست می رود . و
تازه در وقت شکستگی و بیماری و پیری سر در پی مسجد و کلیسا و زهد و تسبیح می گذاریم تا شاید به رسم سوداگران غنیمتی
بهشتی را فراچنگ آوریم .
ما آمده بودیم تا متولد بشویم . از مادر هستی تولدی دوباره بیابیم و بالندگی خودمان را شاهد باشیم . اما پیش از تولد مثل
میوه ای کال و ناقص بر زمین افتاده، پوچ می شویم و از بین می رویم .
دخترم!
وقتی بنا بر این باشد که با تولدی دوباره، فرزند وجودی خودمان را که همان کمال و بالندگی است شاهد باشیم معنی ازدواج
کردن را هم می فهمیم .
دخترم، ازدواج در حقیقت خود اولین گام از خود بیرون شدن است . پا بر خود نهادن، مجذوب زیبایی ها شدن، ج
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 