پاورپوینت کامل جاده ای که بن بست نبود! ۱۹ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل جاده ای که بن بست نبود! ۱۹ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۹ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل جاده ای که بن بست نبود! ۱۹ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل جاده ای که بن بست نبود! ۱۹ اسلاید در PowerPoint :
۳۰
پر از اضطراب است دلم . حس غریب همیشگی; مثل همیشه، ترس از سفر، سفری که شاید جدایی دائمی را رقم زند . اما این سفر
از جنس دیگری است . این سفر بوی وصال می دهد نه بوی فراق …
آغاز سفر و صدای ممتد قطار . من آرامم، بیش از آنچه مضطرب بودم . به صدای قطار گوش می سپارم . صدای قطار کودکیها و
«دودوچی چی » شادمانه، با دل عاشق و بی قرار امروز من چه اندازه تفاوت دارد . هر چه سعی می کنم صدای قطار را با
«دودوچی چی » هماهنگ کنم، نمی شود . من بزرگ شده ام یا صدای قطارها تغییر کرده؟ صدای کودکی در راهرو قطار می پیچد
«دودوچی چی …» پس من بزرگ شده ام . صدای برخورد سرد و بی روح ریل و چرخهای آهنین قطار، مرا به دل کندن تشویق
می کند و با هر صدا و برخورد، کیلومترها از خانه دور می شوم . با خودم می گویم: «ای کاش می شد به همین راحتی از گذشته ها
دور شد . از کارهای خوب و بدمان، از خاطرات تلخ و شیرینمان و غم از دست دادن عزیزانمان .»
آسمان کم کم سرخ می شود . وقت غروب است، از پنجره کوپه ما، تصویر قاب شده یک درخت تنها و یک خورشید به خون نشسته
پیداست . از درخت دور می شویم، درخت باز هم تنها می ماند . شب شده، هنوز هم دلم نمی خواهد حرف بزنم . دوست دارم چند بار
حرفهایم را در ذهن مرور کنم . دلم شور می زند: نکند حرفهایم را فراموش کنم، نکند مرا با چهره گناهکارم ببیند . نکند مرا
نطلبیده باشد و نتوانم دلشکستگیهایم را گریه کنم . نکند … خوابم نمی برد . صحراها را می شمارم: یک صحرا، دو صحرا، سه صحرا،
یک دشت، دو دشت، چهار صحرا، پنج صحرا … راستی! تا به حال زائری تعداد صحراهای دوری را شمرده؟ کسی می داند که از من تا
آسمان چند صحرا فاصله است؟
صدای قطار در سکوت شب می پیچد . شمار صحراها و دشتها را از دست داده ام . خواب در چشمانم می نشیند:
«… روی گنبد نشسته ام . از این بالا همه چیز زیباتر است . من می خندم . صدایم می کنند …»
– بلندشو! نمی خواهی گنبد را ببینی؟
چشمانم را باز می کنم . هنوز تار می بینم که طلایی گنبد آقا به چشمانم نور می دهد: «السلام علیک یا علی بن موسی الرضا (ع)»
چند نفر به من سفارش کرده بودند گنبد را که دیدی، به امام رضا (ع) بگو ما را هم بطلبد . همه از یادم رفته اند . نگاهم را به گنبد
رؤیایی اش داده ام، حوضچه چشمانم مدام پر و خالی می شود و تصویر گنبد تار و روشن .
صحرا و دشت تمام شده . صدای بوق ماشینها و همهمه مردم در کنار گنبد طلایی امام مهربانم، چقدر بی رنگ است . مثل اینست
که چیزی جز صدای بالهای کبوتران نمی شنوم . نمی توانم نگاه از گنبد برگیرم . ساکتم، بغض دارم . هتل ما در خیابان «امام رضا
(ع)» است . چقدر خوب!
وضو می گیرم . به روبرو و گنبد طلایی نگاه می کنم و راه می افتم . از تار و روشن شدن نگاهم، از نگاههای متعجب مردم، می فهمم
که دردهای دلم، از چشمانم سرازیر شده . دلم روشن می شود: پس امام عزیزم مرا طلبیده . گنبد طلایی، دلم را هوایی پرواز
می کند . دلم ب
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 