پاورپوینت کامل شفای بابا ۱۵ اسلاید در PowerPoint
توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد
پاورپوینت کامل شفای بابا ۱۵ اسلاید در PowerPoint دارای ۱۵ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است
شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.
لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل شفای بابا ۱۵ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن پاورپوینت کامل شفای بابا ۱۵ اسلاید در PowerPoint :
۲۴
مهمانان، دور تا دور اتاق نشسته اند و زمزمه قرائت قرآن گوش را نوازش می دهد . سینی چای را برمی دارم و به اتاق می روم . به
محض این که می خواهم چای را تعارف کنم، خواهر کوچکم در مقابل چشمانم سبز می شود:
– آبجی الهام! می ذاری من بدم؟ …
– نه عزیزم … سنگینه، می ریزی زمین!
می خواهم به راهم ادامه بدهم که ناگاه صدای بغض آلود او مانع رفتنم می شود:
– تورو خدا الهام جون … آخه من برای این مراسم هیچ کاری نکردم . اون وقت تو از صبح داری کار می کنی … خواهش می کنم!
با خود فکر می کنم سینی را به او بدهم; آنوقت هم او خوشحال می شود و هم من می توانم به حیاط بروم و هوایی بخورم . وارد
حیاط می شوم و نسیم خنک مثل همیشه صورتم را نوازش می کند و شکوفه های تازه باز شده به من سلام می کنند . زمستان رفته
و بهار بار دیگر دنیا را زیبا کرده است . ولی زمستان امسال از آن زمستانهایی بود که هرگز خاطره اش را فراموش نمی کنم . در
گوشه ای از حیاط بر روی پله می نشینم، که در همین هنگام، پدرم از زیرزمین بیرون می آید . دستپاچه می شوم و در مقابل لبخند
او، با عجله سلام می کنم و پدر هم با همان لبخند همیشگی اش، پاسخ می دهد و از خانه خارج می شود . به راه رفتن بابا که نگاه
می کنم به یاد چند ماه قبل می افتم; …
شب سردی از شبهای زمستان بود و خانه را غباری از ماتم پوشانده بود . وقت خواب که شد، همه خوابیدند به جز من و پدرم .
چراغها را که خاموش کردم، زیر چشمی نگاهی به او انداختم . در حالیکه ناله می کرد، دائم تکان می خورد و پایش را می مالید .
ناله های پدرم بدجوری دلم را لرزاند . اندکی که به او نزدیک شدم، چیزی را دیدم که باور کردنش برایم مشکل بود . پدرم از شدت
پا درد گریه می کرد و اشکهایش آرام آرام روی صورتش می غلتیدند و پایین می آمدند . نگاهی به بالای سرش کردم که پر از قرص و
شربت بود . پزشکان هر دارویی که می دانستند به او داده بودند; ولی درد پای بابا، هیچ تغییری نکرده بود . با خود فکر کردم حالا که
از دست اینهمه دکتر و قرص و دارو کاری برنمی آید فقط خداست که می تواند شفابخش پدر مریض من باشد; خوب است امشب به
همان کسی متوسل شوم که پاسخگوی نیازمندان و یاری بخش آنهاست . می خواستم نزدیک بابا بروم و آرامش کنم ولی احساس
کردم که اگر نفهمد، من گریه اش را دیده ام بهتر اس
- همچنین لینک دانلود به ایمیل شما ارسال خواهد شد به همین دلیل ایمیل خود را به دقت وارد نمایید.
- ممکن است ایمیل ارسالی به پوشه اسپم یا Bulk ایمیل شما ارسال شده باشد.
- در صورتی که به هر دلیلی موفق به دانلود فایل مورد نظر نشدید با ما تماس بگیرید.
مهسا فایل |
سایت دانلود فایل 