پاورپوینت کامل سی روز سی رواق; یک دنیا سؤال! ۲۱ اسلاید در PowerPoint

توجه : این فایل به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پاورپوینت کامل سی روز سی رواق; یک دنیا سؤال! ۲۱ اسلاید در PowerPoint دارای ۲۱ اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در PowerPoint می باشد و آماده ارائه یا چاپ است

شما با استفاده ازاین پاورپوینت میتوانید یک ارائه بسیارعالی و با شکوهی داشته باشید و همه حاضرین با اشتیاق به مطالب شما گوش خواهند داد.

لطفا نگران مطالب داخل پاورپوینت نباشید، مطالب داخل اسلاید ها بسیار ساده و قابل درک برای شما می باشد، ما عالی بودن این فایل رو تضمین می کنیم.

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل می باشد و در فایل اصلی پاورپوینت کامل سی روز سی رواق; یک دنیا سؤال! ۲۱ اسلاید در PowerPoint،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

بخشی از متن پاورپوینت کامل سی روز سی رواق; یک دنیا سؤال! ۲۱ اسلاید در PowerPoint :

۵۸

می گویند، همیشه یک دنیا سؤال همراهت داری; تعریفت را از دوستانت شنیده ام، و هر روز مشتاق ترم که خودت را ببینم; تا
این که چهره کنجکاو و جستجوگرت همه چیز را برایم روشن کرد; حرفی نزدی اما چشمهایت پر از سؤال بود و بالاخره شروع کردی
و بعضیهایش را برایم گفتی; می دانی! برای همه شان پاسخی هست; این که: چرا، نماز اول وقت؟ چرا، نافله خواندن؟ چرا توسل؟
چرا انتظار؟ این که منتظر چه کسی باید باشی؟ وظیفه ات چیست؟ و …

راستش من دنبال راهی جدید می گردم، راهی جدید برای پاسخ دادن به سؤالهای بی پایان ذهن تو، طوری که جوابها آن قدر
قانعت کنند که دیگر به شک نیفتی . راهی که گره بخورد با اولین روزهای ماه رمضان، در کنار حرم حضرت معصومه (س) .
می گویم: روزهایت را به تعداد سؤالهایت، بین رواقهای حرم تقسیم کن، از اولین رواق شروع کن، هر روز یک سؤال، انتخاب با تو،
ببین حس و حالت چه وقت بهتر است، من غروب را پیشنهاد می کنم، وقتی حرم خلوت تر است، وقتی که اکثر مردم برای افطار
حرم را خلوت می کنند، آن وقت شاید بهترین فرصت برای فکر کردن باشد، برای این که خوب بتوانی تمام روح و جانت را به کار
بگیری وروی سؤالهای ذهن کنجکاوت متمرکز کنی، سعی کن از پنجره دو دوتا چهارتای ریاضی به سؤالهای ذهنت نگاه نکنی،
کمی هم عاشقانه و از دریچه احساس به قضایا فکر کن .

می دانی! هرچند روز یک بار به خودت رجوع کن، سعی کن وجودت را حتی در حد یک واژه تعریف کنی، خواسته هایت را و هر
آنچه در ذهن داری و علاقه مندش هستی .

نمی دانم نگاهم در صورت کنجکاوت دنبال چه می گردد، همچنان سکوت کرده ای; و من دوباره جرات پیدا می کنم ادامه بدهم .
بگذار همه چیز آن طور که باید پیش برود، مطمئن باش سؤالهایت پاسخ داده خواهد شد، فقط کافی است ذهن و روحت را آزاد
کنی و خالص بر هر آنچه گفته شده عمل کنی، خیلی وقتها چون و چراها حس و حال آدم را خواب می کنند و همه چیز را به هم
می زنند، فقط کافی است ایمان داشته باشی، درهای بسته به روی ذهن تو باز خواهد شد .

می گویند ماه رمضان تنها ماهی است که دست و پای شیطان در زنجیر است و درهای آسمان و بهشت به روی مشتاقان باز، این
بهترین فرصت است حداقل مطمئنی هر آنچه از فکر و خیال به ذهنت هجوم می آورد، هرچه باشد کار شیطان نیست .

دستم را دراز می کنم و انگشتهای سردش را لابه لای انگشتانم می فشارم و می گویم: «قرار بعدی مان نماز عید فطر، با او و نگاه
پرسشگرش خداحافظی می کنم .»

نمی دانم سنگینی نگاهم را احساس می کنی یا نه، تصمیم گرفته ام هر روز به بهانه زیارت سری هم به تو بزنم، اما نه رودررو
می خواهم ببینم چه می کنی؟ دست روی سینه ام می گذارم و روبه روی حرم می ایستم و سلام می دهم، خیلی وقت است اذان
گفته اند، به خاطر افطار نماز را کمی دیرتر برگزار می کنند; اولین افطار ماه رمضان اولین غروب زیارت لطف دیگری دارد .
نمی دانم از کجا آمده ای؟ هیچ نشانه ای وجود ندارد، نگاهت معلوم نیست به کدام نقطه خیره مانده، انگار هیچ چیز با خودت همراه
نکرده ای، اگر من جای تو بودم حداقل سجاده ام را با خودم می آوردم . آرام طوری که متوجه ام نشوی از کنار دیوار به سمت
کفشداری می روم، کاش می دانستم این لحظه به چه فکر می کنی .

همیشه همین طور بوده، اولین هفته ماه رمضان خیلی زود گذشت، احساس می کنم خ